آیین بهائیت که ساخته و پرداخته استعمار می باشد، مسلک متضاد و ناسازگار با تعالیم دین مبین اسلام دارند. برخلاف آموزه های دین اسلام احکام جعل کرده و هیچ اعتنایی به حلال و حرامی که در دین اسلام مطرح است ندارند.
آنان در امر ازدواج آموزه هایی کاملاً مغایر با آموزه های اسلام دارند، مانند: ازدواج اجباری زن و مرد پس از مرگ یکی از زوجین ظرف 90 تا 95 روز، تجویز زنای محصنه و سپردن ناموس به دیگری جهت باردار شدن (در صورتی که خود چنین استعدادی نداشته باشد)، ازدواج با محارم و... نمونه ای از این آموزه هاست. بسیاری از اموری که در مورد امور جنسی و اخلاقی در بهائیت تشریع شده، نه تنها مخالف با دین اسلام است بلکه مخالف با شأن انسانی می باشد.
ازدواج از نظر بهائیت: در آیین بهائیت ازدواج امری واجب است، تا بدینوسیله نسل باقی بماند در آیین بهائیت ازدواج فقط باید با شخصی که بهائی است صورت گیرد و با غیر بهائی ازدواج نباید کرد.(1)
در مکتب بهائیت عقد ازدواج با حضور شهود صورت گرفته، و مبلغ مهریه که برای زن شهری، 95 مثقال طلا و برای زن روستایی 95 مثقال نقره است، باید در همان مجلس پرداخت شود.(2)
ازدواج در مکتب بابیه و بهائیه با رضایت زوجین است، و ولی و وکیل نقشی ندارند. و صیغة عقد آنان چنین است «اننی انا الله رب السموات و الارض رب کل شیء رب ما یری و ما لا یری رب العالمین.»(3)
حداقل مهریه در این آیین 19 مثقال طلا و حداکثر 95 مثقال است، و بالا و پایین تر از این مقدار نکاح را باطل می کند. در آیین بهائیت سن مخصوصی برای ازدواج در دخترها این که دختر به سن یازده سال برسدو او را مجبور به ازدواج می کنند و او اختیاری ندارد که از ازدواج امتناع ورزد.(4)
موارد ازدواج جایز:در آیین بهائیت فقط ازدواج با زنان پدر حرام است، بهاء می گوید: «من همسران پدرانتان را بر شما حرام نمودم.»(5) و غیر این موارد مانند ازدواج با خواهر، عمه، خاله، برادرزاده، دختر خواهر، مادران رضاعی و خواهران رضاعی همگی حلال است.»(6) استدلال آنان این است که، تا مادامی که بهائیت در اقلیت اند، ازدواج با این گروه ها اشکالی ندارد.
یکی از عقوباتی که برای مرد در نظر می گیرند، عدم مقاربت با زن است، مانند مواردی که شخصی را زندانی کند، ولو به مدت یک ساعت، که در این صورت حق مقاربت با زن خویش را ندارد، و اگر برخلاف این عمل کرد، هر ماه 19 مثقال طلا باید بدهد، و اگر بچه ای نیز از این مقاربت بوجود آید، شهود باید از او نفی کنند.(7)
مرگ و طلاق زوجین: در آیین بابیت اگر یکی از زوجین از دنیا برود، اگر متوفی زوج باشد بر زوجه واجب است که بعد از 95 روز حتماً ازدواج کند، و اگر زوجه باشد مرد باید ظرف مدت 90 روز ازدواج کند.(8)
طلاق در آیین بهائیت بدست مرد است، و اگر مردی بخواهد همسر خویش را طلاق دهد، یک سال زن را رها می کند و اگر به محبت او بازنگشت و پشیمان نشد، طلاق می دهد و اگر خواست برگرداند (بعد از مدت مذکور) قبل از نوزده روز جایز نیست، و اگر طلاق 19 بار بر یک زن واقع شود، دیگر حلال نمی گردد و مرد حق رجوع ندارد.(9)
امور اخلاقی: در آیین بهائیت برخی از امور ضداخلاقی، که در تمام شرایع الهی حرام شمرده شده اند، حلال بوده و ارتکاب آن ها را جایز می دانند که به برخی از آن ها اشاره می کنیم.
1. زنای محصنه: زنای محصنه در آیین اسلام حرام و حکم رجم دارد، در ادیان یهودیت و مسیحیت نیز چنین چیزی جایز نمی باشد. ولی از آنجایی که در مکتب بهائیت تأکید بر تکثیر نسل است، زنا را جایز می داند. آنان در صورتی که کسی بچه دار نشود، و مشکل از ناحیه مرد باشد، می تواند از برادر بهائی خویش در این امر کمک گرفته، و ناموس خویش را در اختیار او قرار دهد، بنابراین غیرت و ناموس برای آنان اهمیتی نداشته، و این مسأله زنا محسوب نمی شود.(10)
حتی تصریح دارند که اگر یکی از زوجین مانع از ظهور نسل گردد، طرف مقابل او از هر راهی می تواند صاحب نسل گردد.(11)
2. جواز استمناء: در مکتب بهائیت، استمناء حلال شمرده شده است، و علی محمد می گوید: آنچه در رؤیا می بینید، موجب جنابت می شود از شما عفو شده است، و نیز عفو شده که شما خود از خویشتن منی بیرون آورید.(12)
3. عدم پرهیز از فضولات حیوانات.
علی محمد می گوید: هفدهم آن که از آنچه از حیوان (سگ و خوک و...) بیرون می آید پرهیز نکنید، مگر این که لطافت را دوست داشته باشید.
امور معاشرت:در این آیین ارتباط با طبقات غیر بابی ممنوع شده و هر طبقه ای فقط با طبقه خود باید ارتباط داشته باشد. و اختلاط با غیر بهائی ها حرام است، و هیچ سلسله ای نباید هیچ نفسی از غیر جنس خود را ببیند.(13)
مسافرت زوجین بدون دیگری ممنوع است، و اگر یکی از آن دو بیشتر از یکسال به تنهایی مسافرت کند، باید به طرف مقابل کفاره بدهد.(14)
در آیین بهائیت اختلاط اجتماعی زنان با مردان جایز است، و می توان گفت که آنان در این زمینه به نوعی اباحی گری را قائل اند.(15)
چون در مورد لواط علی محمد سکوت کرده بعضی اطرافیان او استفاده جواز کرده اند، حتی با خدمتکار خود می تواند در آمیزد ولی با او ازدواج نکند.
نتیجه: بنابراین در امور زناشویی، جنسی و اخلاقی، کاملاً مغایر با شئونات اسلامی، و انسانی دارند، و به هیچ نوع تقیّدی در امور جنسی پای بند نمی باشند.
انحرافات جنسی در بهائیت با احکام جنسی
چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۲ | 328 views
فرقه هایی که پشتوانه الهی ندارد، برای جذب پیرو و افزایش جمعیت، مجبورند برای هر گروهی از مخاطبان، جاذبه ای فراهم سازند. برخی را که در پی خدا و دین هستند، با ظاهری دینی و مذهبی جذب کنند و بعضی را که در پی آزادی و اباحه گری هستند با برداشتن قید و بندها و نمایش آزادی های کاذب.
بهائیت نیز از این مقوله خارج نیست. ابتدا با تعالیم دوازده گانه خود جلو می آید تا برخورد مخاطب را ببیند، اگر در پی معارف الهی بود، از توحید و نبوت دم می زند و اگر در پی آزادی از قید و بند احکام بود، آزادی های جنسی را نشان می دهد.
در این نوشته، به قسم دوم، یعنی ترویج اباحه گری در احکام بهائیت می پردازیم و به نمونه هایی اشاره می کنیم:
حسین علی نوری، درباره احکام همجنس گرایی، ازدواج با محارم و زنا می نویسد:
۱. لواط: «انا نستحیی ان نذکر حکم الغلمان اتقوا الرحمن یا ملا الامکان و لا ترتکبوا ما نهیتم عنه فی اللوح و لاتکونوا فی هیماء الشهوات من الهائمین؛ ما حیاء می کنیم که حکم پسرها را ذکر کنیم. از خدا ای جماعت ممکنات پرهیز کنبد و آنچه را که در لوح (اقدس) از آن نهی شده اید مرتکب نشوید و در بیابان شهوت رانی از جمله متحیرین نباشید.»[۱]خدای بهائیان خجالت می کشد درباره همجنس بازی سخن بگوید. روشن نیست حکم لواط خجالت آورد است یا دور اندیشی بهاء الله؛ بعید نیست که حسین علی بهاء پیش بینی همجسگرایان را می کرد و می خواست آنان را هم جذب بهائیت کند.
۲. ازواج با محارم: «قد حرمت علیکم ازواج آبائکم؛ زن های پدرانتان بر شما حرام شده اند.»[۲]
بهاء در بحث ازدواج، تنها ازدواج با زن پدر را حرام می کند؛ پس ازدواج با دیگر محارم حرام نیست، همانگونه که برخی از بهائیان چنین می کنند؛ مانند بهائی ای که در مشهد با دختر خود ازواج کرده بود.
۳. زنا: «قَد حَکَم الله لِکُل زان و زانیه دیه المسلمه الی بیت العدل و حی تسعه مثاقیل من ذهب و ان عادا مره اخری ادوا بِضعف الجزاء هذا ما حَکَم بِهی مالک الاسما فی الولی و فی الخری قدر لهما عذاب مهیمن؛ خدا برای هر مرد و زن زنا کاری حکم کرده است که دیه أی به بیت العدل بپردازند و آن مقدار ۹ مثقال طلا است؛ جریمه او برای بار دوم دوبرابر می شود؛ این است آنچه که مالک اسماء در دنیا بدان حکم کرده است.»[۳]
جالب است که خدای بهائیان، تنها به زر اندوزی بیت العدل و تشکیلات بهائی چشم داشته است و هیچ اهمیتی به کانون خانواده و حرمت این نظام مقدس نداده است که می گوید: هر که زنا کرد ۹ مثقال طلا به بیت العدل بدهد و اگر تکرار کرد دو برابر می شود. این جمله یعنی هر که پولدارتر است، آزادیش بیشتر است و به هر کس بخواهد می تواند تجاوز کند. شاید به همین خاطر است که عبد البهاء مجبور شد از ترک تعصبات جنسی سخن بگوید، زیرا حکم زنا در بهائیت، با تعصبات جنسی سازگار نیست؛ اگر یک بهائی تعصب جنسی داشته باشد دیگر نمی تواند تحمل کند که کسی به خانواده اش تجاوز کند و او هیچ چیز نگوید…
هر انسان روشن فکری، با نگاه به این احکام متمدنانه، از الهی بودن یا نبودن یک فرقه و مسلک آگاه می شود، از این رو ما به خرد خوانندگان احترام می گذاریم تا خود تصمیم بگیرند.
پانوشت:
۱. اقدس، حسین علی نوری، ص ۶۴.
۲. پیشین
۳. پیشین، ص۲۱.
پایگاه جامع فرق و ادیان
برخی احکام عجیب تر از عجیب بهائی
برگرفته از نسخه اصلی حقیقت بهائیت
سوء تفاهم نشه ولی اگه احکام را آوردم می خواستم پی ببرید این دین جدیدی که قراره باهاش آشنا بشید چه مقدار عجیب و غریب است و آشنایی با این فرقه بعد از کار بازبینی گروه به صورت طبقه بندی شده در اختیارتان قرار خواهد گرفت .
حال ببینیم جناب میرزا حسینعلی نوری که خود را پیغمبر جدید و مدعی دین مدرن و جدید برای بشر قرن بیست و یکم و قرون آتی می داند چه دستاوردهائی را به بشریت تشنه عدالت و آسایش به ارمغان آورده است و چگونه به تساوی حقوق زن و مرد و صلح و عدالت جهانی عمل می شود :
1- طاهر کردن نجاسات در صورتی که آب موجود نبود با گفتن 5 مرتبه " الله اطهر" به طرف شیء نجس، پاک و طاهر می گردد.( صفحه 5 کتاب اقدس)
2- تحریم نماز جماعت ( در صفحه 5): کتب علیکم صلوه فردی قد رفع حکم الجماعه
3- تقسیم عجیب ارث و تفاوت میان زن و مرد در سهمیه ارث ( در صفحات 7و 8 ) :
بهاالله وارث را به هفت طبقه و کل ارث را به 42 سهم به شرح زیر تقسیم کرده است:
1- اولاد پسر و دختر 18 سهم 2- شوهر یا زن 5/6 سهم 3- پدر 5/5 سهم 4- مادر 5/4 سهم 5- برادران 5/3 سهم 6- خواهران 5/2 سهم 7- آموزگار 5/1 سهم!!؟(تساوی میان زن و مرد را مشاهده کنید!!؟؟)
- خانه مسکونی و لباسهای مخصوص متوفی فقط به فرزندان پسر می رسد و دختران در آنها حقی ندارند.
- اگر کسی فوت کرد و فرزندی نداشت تمام ماترک او نصیب بیت العدل ( در حیفای اسرائیل ) می شود!!؟
4- زنان شایسته بجا آوردن حج بهائی نیستند: قد حکم الله لمن استطاع منکم حج البیت دون النساء(صفحه 10)
خوانندگان محترم مطلع باشند که حج در نزد بهائیان، زیارت خانه میرزا علی محمد باب!!؟ در شهر شیراز و باغ رضوان در بغداد ( محل اقامت و ادعای نبوت میرزا حسینعلی) و قبله آنان، قبر میرزا حسینعلی در عکای اسرائیل است. یعنی بهائیان دارای دو کعبه هستند!!؟؟ و برای اولین بار قبر یک انسان، قبله بشریت مدرن شده است.
5- بشریت تا هزار سال بعد از نوشتن کتاب اقدس محکوم به پذیرش این احکام بوده و هر کس در طی این هزار سال مدعی دین جدیدی گردد دروغگوست( صفحه 11)
6- حکم جالب مجازات دزد و سارق ( اگر زن باشد حکمی در مورد وی گفته نشده)
( قد کتب علی السارق النفی و الحبس و فی الثالث فاجعلوا فی جبینه علامه یعرف بها( صفحه14)
اگر مردی دزدی کرد اول او را تبعید کنید برای بار دوم او را به زندان اندازید و برای مرتبه سوم علامتی در پیشانی اش بگذارید. اگر برای بار چهارم دزدی کرد حکمش چیست؟ مدت زندان چقدر است؟ علامت روی پیشانی دارای چه مشخصاتی است و آیا نمی توان این علامت را پاک کرد و اگر دزدی توبه کرد و تصمیم گرفت دیگر دزدی نکند آیا با این علامت روی پیشانی جائی در میان جامعه مدعی وحدت عالم انسانی دارد.
7- بیت العدل محل جمع آوری پول زنا و روابط نامشروع میان زن و مرد به طور نامحدود است.
" قد حکم الله لکل زان و زانیه دیه مسلمه الی بیت العدل و هی تسعه مثاقیل من ذهب و ان عادا مره الاخری عودوا بضعف الجزاء"(صفحه15)
اگر مرد و زنی مرتکب زنا شدند مقدار 9 مثقال طلا به بیت العدل می دهند و بخشیده می شوند و اگر هوس کردند برای بار دوم روابط نامشروع برقرار کنند مقدار دوبرابر ( 18 مثقال) طلا به بیت العدل هدیه می کنند و با همین فرمول به روابط نامشروع خود ادامه می دهند و صندوق بیت العدل را با مثقالهای طلا پر می کنند و حدی براین عمل حرام متصور نیست.( یعنی ناموس بهائی 9 مثقال طلا ارزش دارد؟؟)
8- دستور سوزاندن و آتش زدن انسانها به جرم ایجاد حریق:
من احرق بیتا متعمدا فاحرقوه و من قتل نفسا فاقتلوه ( صفحه 18)
کسی که عمدا خانه ای را آتش زد پس او را با آتش بسوزانید و اگر کسی مرتکب قتل شد او را بی درنگ بکشید.
9- اجازه ازدواج یک مرد با دو زن و استفاده از کنیز و به استخدام در آوردن دختران دوشیزه برای خدمت رسانی به مردان!!؟؟
قد کتب الله علیکم النکاح ایاکم ان تجاوزوا عن الاثنتین و الذی اقتنع بواحده من الاماء استراحت نفسه و نفسها و من اتخذ بکرا لاباس علیه
آیا اینست مفهوم تساوی زن و مرد در بهائیت؟ آیا به نظر بهاالله، زن همچنان کنیز و مستخدم مرد باید باشد؟ آیا اینست مفهوم وحدت عالم انسانی؟؟
10-اجسام و اشیاء نجس در نزد بهائیان طاهر و پاک هستند:
وکذلک رفع حکم دون الطهاره عن کل الاشیاء( صفحه 21)
11-نا مشخص بودن ازدواج با محارم و عدم وجود حکم شرعی محارم در بهائیت
قد حرمت علیکم ازواج آبائکم( صفحه 30)
جناب میرزا حسینعلی فقط ازدواج با زن پدر را حرام اعلام کرده و در مورد ازدواج با سایر محارم حکمی ذکر نکرده است. آیا عدم ذکر، دلیل بر جواز ازدواج با محارم نیست و اصولا محارم در بهائیت چه کسانی هستند.
12- عدم وجود حکم لواط با غلامان و پسر بچه ها:
انا نستحیی ان نذکر حکم الغلمان ( صفحه 30)
این پیامبر جدید می گوید من خجالت می کشم که حکم لواط را بیان کنم. بهر حال اگر یک بهائی مرتکب عمل زشت و نا پسند لواط و همجنس بازی گردید حکم مجازات وی در بهائیت چیست؟ جامعه نوین بشری که طالب عدالت و صلح است تکلیفش چیست؟ و با مفاسد اخلاقی ناشی از همجنس بازی چه باید بکند؟
13- دفن اموات در تابوت بلور و سنگهای قیمتی و چوبهای گرانقیمت:
قد حکم الله دفن الاموات فی البلور و الاحجار الممتنعه او الاخشاب الصلبه اللطیفه (صفحه 44)
تکلیف فقرای عالم انسانی و خانواده های ضعیف که قادر به تهیه این تابوتهای گرانقیمت نیستند چیست؟ آیا این نوع دفن اموات با اصول اولیه پزشکی و بهداشتی که موجب گسترش میکروبهای ناشی از تعفن اجساد می گردد مغایرت ندارد؟
14- حکم غیر عملی در مورد ناراحت و محزون کردن دیگران :
من یحزن احدا ان ینفق تسعه عشر مثقالا من الذهب (صفحه 39 )
اگر فردی را محزون و ناراحت کردید بایستی 19 مثقال طلا انفاق کنید
از همه حقوقدانان و دانشمندان علم قضاوت دعوت می شود نحوه اجرای این حکم را تبیین نموده و به بشریت عصر اتم و فضا و فنآوری اطلاعات هدیه کنند.
جالب اینجاست که حکم زنا و هتک ناموس یک دختر 9 مثقال طلا و حکم شکستن دل دیگران 19 مثقال طلا می باشد!!؟ حکم نقص عضو در بهائیت چیست؟
نتیجه عبرت آموز:
خوانندگان محترم با نمونه هائی از احکام تشریعی بهائیت در کتب بیان فارسی و عربی ( نوشته میرزا علی محمد باب) و کتاب تشریعی بهائیت یعنی کتاب "اقدس" ( نوشته میرزا حسینعلی بهاالله)آشنا شدید.
آیا این احکام مطابق با نیاز بشر امروزی است و آیا بهائیان از اینکه خود را حامی دین جدید که مدعی وحدت عالم انسانی است می دانند، شرمسار نمی باشند؟؟
بنابراین طرح شعارهائی امثال شعار" وحدت عالم انسانی" مغلطه ای برای " فریب دادن بهائیان" و "افراد نا آگاه" بوده و جرِیانات تاریخی و کتب احکام و دستورات بهائی همگی مغایرت بهائیت با امثال این شعارها را بصورت واضحی نشان می دهند.
قرار شد نظربدین!
جون داداش یادت نره .
بهائیت چگونه و از کجا آمده؟ نظریات آنها چیست؟ و علل مخالفت شیعه با آنها چیست؟پاسخ اجمالیمؤسس فرقه بهائیت، میرزا حسین على نورى بوده است که بعد از ظهور و غوغاى على محمد باب، به وسیله تبلیغ ملاحسین بشرویهاى به باب گروید و به ادعاهاى او ایمان آورد و بعد از مرگ باب و سرپیچى از اطاعت برادرش "یحیى صبح ازل" که به جانشینى باب برگزیده شده بود، مدعى گردید که او همان کسى است که باب وعدهى ظهورش را داده بود. (من یظهره اللَّه) این گونه ادعاها هر روز بیشتر میشد تا این که با ادعاى رسالت و حلول خدا در او (تجسد و تجسم خدا در او) پایان پذیرفت.
بعد از مرگ وى، فرزندش ملقب به "عبدالبهاء" به منظور ترویج بهاییت کوششهایى نمود و توانست حمایتهاى دولت انگلستان را بیش از پیش به خود معطوف سازد. بعد از او، شوقى افندى فرزند دختر عبدالبهاء در سال 1921 م، زعامت بهاییان را بر عهده گرفت و در پرتو حمایتهاى اسراییل به فعالیتش ادامه داد.
بهاییت گرچه با نگاه خوش بینانه، همنواى با سیاستهاى استعمارى و برخوردار از حمایتهاى بى دریغ آنان میباشد، امّا از جنبهى فکرى و خاستگاه تاریخیاش به فرقهى "شیخیه" بر مىگردد؛ زیرا که بهاییه زاییدهى بابیه است و بابیه، زاییده کشفیه، و کشفیه زاییده شیخیه. شیخیه معتقد به "رکن رابع" بودند و همین عقیده و دیگر عقایدى که در سخنان "سید کاظم رشتى" ابراز میشد، زمینه شد تا على محمد باب ادعا کند که او "باب امام زمان" است و میرزا حسین على هم با قبول ادعاهاى باب، با اعلام "نسخ شریعت" به ادعاهاى تازهاى دست یازید.
ناگفته پیدا است که چنین مذهبی هیچ اشتراکی با مسلمانان و شیعیان ندارد و علت مخالفت شیعه با آنان همین انحرافات فکری و اعتقادی است.پاسخ تفصیلیبهاییت فرقهاى است که میرزا حسین على نورى م ؤ سس آن بوده است، او فرزند میرزا عباس نورى است و در سال 1233 هـ.ق در تهران متولد گشت، او بعد از تحصیلات مقدماتى همچون پدرش که در دستگاه "امام وردى میرزا" از قاجاریه، سمت منشى گرى داشت، به خدمت دیوان درآمد و چون شوهر خواهرش هم منشى ق نسول روس بود، با ساز و کارهاى ایجاد ارتباط با سفارت خانهها هم آشنایى پیدا کرد. [1]
با ظهور و غوغاى "على محمد باب"، او و برادر ناتنیاش (یحیى صبح ازل) و تنى چند از خاندانش به باب پیوستند و آن گاه که باب به دستور میرزا تقى خان امیر کبیر در تبریز اعدام شد، یحیى صبح ازل که 13 سال از برادرش کوچک تر بود به جانشینى باب برگزیده شد. البته میرزا حسین على هم طبق مصالحى تسلیم وى گردید، اما پس از مدتى از اطاعتش سرپیچى نمود [2] . نخست ادعاى "مهدویت" کرد و مدعى شد که او همان کسى است که باب وعده ظهورش را داده است. [3] و با گذشت زمان بر ادعاهایش میافزود، از ادعاى "رجعت حسینى" و "رجعت مسیحى" گرفته تا ادعاى "رسالت و شارعیت" و در نهایت، ادعاى "حلول خدا در او" با تجسد و تجسم خداوند، و دعواى "انا الهیکل الاعلى"، که در ادامه به برخى از آنها اشاره خواهد شد.
بعد از گذشت چند سالی بین دو برادر رقابت بر سر رهبرى بر "بابیها" به اوج خود رسید و از این روى دولت عثمانى آنها را به دادگاه کشانید دادگاه هم دستور داد که هر یک از برادران با گروه پیرو خود به نقطهاى که دور از هم باشد، فرستاده شوند و "یحیى صبح ازل" به همراه یارانش به "قبرس" و حسین على و پیروانش در "عکا" که در سرزمین فلسطین اشغالی است، اسکان داده شدند.
میرزا حسین على در عکا به زندگى خود ادامه داد و در سال 1310 هـ.ق در اثر مریضى از دنیا رفت و در همان جا به خاک سپرده شد، بعدها پسرش "عباس افندى" که "عبدالبهاء" لقب گرفت، براى ترویج بهاییت کوششهاى فراوانى نمود و در سال 1911 م، به اروپا مسافرت نمود و توانست روابط ویژهاى با انگلستان و آمریکا برقرار نماید.
بعد از سقوط عثمانى در جنگ جهانى اوّل، عبدالبهاء که در حیفا زندگى مىکرد، مورد حمایت انگلستان قرار گرفت و به خاطر خدمات شایانش، بالاترین نشان خدمت گذارى به انگلستان را، بعد از جنگ دریافت کرد. [4] او خود در نوشتههایش سایهى امپراطور اعظم انگلستان جرج پنجم را بر سر اقلیم عربى فلسطین مستدام مىطلبد. [5]
در سال 1921 م، شوقى افندى، نوهى دخترى [6] میرزا حسین على پس از مرگ عبدالبهاء، زعامت و رهبرى بهاییان را بر عهده گرفت. او بعد از تشکیل دولت اسراییل با رییس آن، دیدار کرد و مراتب دوستى بهاییان را نسبت به کشور اسراییل و آمال و ادعیه آنان را براى ترقى و سعادت اسراییل اظهار داشت [7] . و در پیام نوروزى خود به بهاییان در سال 1329 هـ.ق ، تحقق دولت اسراییل را مصداق وعده الهى دانست.
بعد از مرگ شوقى افندى در سال 1957 م، در ظاهر یک گروه 9 نفرى، موسوم به بیت العدل، که مرکز آن در حیفاى فلسطین اشغالی است، مسئولیت اداره بهاییان را بر عهده گرفته است. [8]
رویکرد سیاسى بهاییت: از مطالب گذشته اجمالاً با رویکرد سیاسى عباس افندى و شوقى افندى، آشنا شدیم و آنچه در این جا لازم است بدان اشاره کنیم؛ این است که چنین رویکردى اختصاص به این دو شخص نداشته، بلکه ریشه در موضعگیرى مؤسس این فرقه دارد،
خاستگاه اعتقادى بهاییت: چنان که روشن گردید بهاییت زاییدهى بابیت بود، اما این که بابیت از چه فرقهاى نشأت گرفته است، باید گفت: بابیه زاییدهى "کشفیه" و کشفیه زاییدهى شیخیه بوده است. مؤسس شیخیه، شیخ "احمد احسائى"، بوده و به جهت اعتقاداتش، مورد تکفیر علما قرار گرفت. [9] او به حجاز رفت و با آن که حجاز در آن موقع تحت سیطرهى حکومت عثمانى قرار داشت، مورد حمایت و احترام حکّام آن جا قرار گرفت.
او به سال 1241 هـ.ق در سن حدود هشتاد سالگى از دنیا رفت و بعد از او سید کاظم رشتى به ترویج افکارش پرداخت، و فرقهى "کشفیه" را تأسیس نمود.
سید کاظم رشتى در سال 1212 هـ.ق متولد شد و در سال 1259 هـ.ق از دنیا رفت و به مدت 20 سال در میان پیروان خود، به عنوان رکن رابع محسوب میگشت، و معتقد بود که حضرت مهدى (عج) در بین ماست و مبلغین خود را به اطراف میفرستد که مردم را آماده کنند و... .
و بر اساس همین اعتقاد بود که یکى از شاگردان بارزش به نام "على محمد باب" مدعى شد، من "باب امام زمان" هستم. البته بعدها به این مقدار اکتفا نکرد و ادعا نمود که او همان "مهدى موعود" است. [10]
او بهشت و دوزخ صراط و میزان و ساعت را تأویل مینماید و در تبیین اصل رجعت و مقام امامت و ظهور و تجسد خداوند در اولیاى خود، سخنانى دارد که ترکیبى از تعبیرات غلاة و قرامطه و شیخیه است. [11] او بعضى از مناسک، مانند نماز و روزه، و قبله را تغییر داد. از احکام اوست که:
1. اگر کسى از بابیها، زنش حامله نشد، حلال است که براى حامله شدن زن خود، از یکى از برادران بابى کمک و یارى بگیرد، و نه از غیر بابى، [12]
2. استمناء مباح میباشد. [13] و... . [14]
نا گفته پیدا است که چنین مذهبی علاوه بر به دوش کشیدن ننگ وابستگی به استعمار و بیگانگان، هیچ اشتراکی با مسلمانان و شیعیان ندارد و علت مخالفت شیعه با آنان همین انحرافات فکری و اعتقادی است.
برای اطلاع بیشتر رجوع شود به:
سوال 182 (سایت: ۱۴۸۳) نمایه: تاریخ و خواستگاه فکری بهائیت.
[1] ر.ک: یحیى نورى، خاتمیت پیامبر اسلام، ص 62 - 63.
[2] ر.ک: دانشنامه ی جهان اسلام، ج 4، ص 734، مقاله ی آقاى محمود صدرى.
[3] از جمله تعلیمات باب که مورد سوء استفاده میرزا حسین على قرار گرفت، بشارت به ظهور موعودى بود با عنوان "من یظهره اللَّه" یعنى کسى که خدایش او را آشکار خواهد نمود. دانشنامه ی جهان اسلام، ج 4، ص 743).
[4] شوقى افندى، قرن بدیع، ج 3، ص 299.
[5] مکاتیب، ج 3، ص 347، به نقل از کتاب خاتمیت پیامبر اسلام (ص)، ص 68.
[6] او فرزند دختر عبدالبهاء بود.
[7] مجله ی اخبار امرى تیرماه 1333، به نقل از دانشنامهى جهان اسلام، ج 4، ص 742.
[8] ر.ک: دانشنامهى جهان اسلام، ج 4، ص 733 - 744؛ خاتمیت پیامبر اسلام (ص)، ص 62 - 69.
[9] مرحوم صاحب جواهر و شریف العلماى مازندرانى و... از جمله علمایى بودند که به تکفیر او رأى دادند. )خاتمیت پیامبر اسلام، ص 41).
[10] ر.ک: مجله ی انتظار، شماره اول، سال 1380، جعفر خوشنویس، ص 240 - 250؛ فرق و مذاهب کلامى، على ربانى گلپایگانى، ص 336 - 342؛ براى آشنایى بیشتر با فرقه ی شیخیه رجوع شود به: حیاة شیخ احمد احسائى، تألیف فرزند شیخ احمد؛ تاریخ نبیل، زرندى؛ ردّ شیخیه، محمد بن سید صالح قزوینى موسوى؛ اسرار پیدایش شیخیه، بابیه، بهاییه، محمد کاظم خالصى؛ کشف المراد (بررسى عقاید شیخیه)، الف حکیم هاشمى.
[11] خاتمیت پیامبر اسلام، ص 58.
[12] بیان، باب خامس عشراز واحد هشتم.
[13] بیان، باب عاشر از واحد هشتم.
[14] سوال: 182 (سایت: ۱۴۸۳).
بررسی احکام بهائیت
1. منی ؛ خون و بول پاک هستند. [1]
2. مهریه دختران شهری، 95 مثقال طلا و دختران روستایی 95 مثقال نقره است!.[2]
3.زمان بلوغ شرعی دختر و پسر 15 سالگی است.[3]
4.حکم زانی و زانیه،پرداخت نه مثقال طلا به بیت العدل و در صورت تکرار، نوزده مثقال طلاست.[4]
5.هرکس اضافه بر مصرف خود داشته باشد ،باید نوزده مثقال زکات، سالیانه به بیت ا لعدل برای مصرف عمومی به حضرت ولی امر الله تقدیم کند.[5]
6. روی منبر نشستن ممنوع است. و باید روی صندلی بنشیند.[6]
7. سفر زیارتی ممنوع است.[7]
8. حکم جهاد، نسخ شده است.[8]
9. ربا جایز است.[9]
10. پوشیدن ابریشم برای مردان و تراشیدن ریش اشکال ندارد.[10]
11. مرده ها باید در بلور، سنگ های قیمتی و چوب های محکم و لطیف و با انگشتر منقش به اسم بهاء، دفن شوند.[11]
با یه نظر در این احکام میشه گفت احکامی که باعث قدرت سیاسی نظامی و اقتصادی اسلام بوده به نوعی در بهاییت نفی شدن.
نسخ حکم جهاد همزمان در بهاییت در فرقه قادیانیه در هندوستان هم اتفاق افتاد و احمد قادیانی حکم به حرمت جهاد با انگلستان داد!
نسخ حکم ربا به معنی به چالش کشیدن اقتصاد که شریان حیات یک ملته از همین باب است.
جالبه که بهاییت حکم به تساوی زن و مرد می ده ولی بین مهریه دختر روستایی و شهری تفاوت می ذاره و یک نطام فئودالی رو ترسیم می کنه.
[1] .اقدس ص 22 ؛س 2 -11.
[2]. بیان باب 7 از واحد سادس.
[3]. نظر اجمالی، ص 68.
[4] . اقدس،ص 15 س 12.
[5] . گنجینه احکام ،ص 72-80 ؛ نظر اجمالی، ص 34.
[6] . اقدس ،ص 41 س 8.
[7] . گنجینۀ احکام، ص 272.
[8] . اقدس ص 22 س 15 ؛ گنجینه احکام، ص 217.
[9] . گنجینۀ احکام، ص 161.
[10] . اقدس، ص 42 س 41.
[11]. اقدس، ص 44 س 4.عبادت و احکام در مسلک بهائیه :
1- نماز در آیین بهایى نه رکعت است که به صورت انفرادى در صبح و ظهر و شام بر هر بالغى واجب است. و قبله آنها شهر عکاست که قبر میرزا حسینعلى بهاء در آن واقع شده است. براى نماز وضو نیز لازم است، ولى اگر کسى آب براى وضو نداشته باشد، به جاى وضو پنجبار مىگوید: «بسم الله الاطهر الاطهر» . و جز در نماز میت، نماز جماعت ندارند.
2- روزه آنان یک ماه به مقدار نوزده روز است، زیرا در اصطلاح آنان هر ماه نوزده روز و هر سال نوزده ماه دارد و مجموع ایام سال 361 روز است. آخرین روز ماه روزه آنها مصادف با عید نوروز است.
3- حج آنها زیارت خانهاى است که در شیراز که سید على محمد باب در آن متولد شده، یا خانهاى که میرزا حسین على بهاء الله در مدت اقامتخود در عراق در آن زندگى مىکرد، و براى آن وقتخاصى مقرر نشده است.
4- هر مرد فقط مىتواند یک زن داشته باشد، در کتاب اقدس ازدواج با دو زن با رعایت عدالت جایز دانسته شده است. ولى عبد البهاء در تفسیر آن گفته است چون شرط عدالت هیچ گاه تحقق نمىیابد، پس در واقع در ازدواج تعدد راه ندارد. و ازدواج با زن پدر حرام است و با دختر و خواهر و سایر اقربا جایز است.
5- تمام اشیا پاک است، حتى امثال بول و غائط و سگ و خوک و. . .
6- در آیین بهائیتسهم ارث پسر و دختر مساوى است، چنانکه سن بلوغ آنها هم یکسان است (یعنى پانزده سالگى) .
7- مراکز مهم اجتماعات رسمى آنها یکى «حظیرة القدس» (در عشق آباد) و دیگرى «مشرق الاذکار» در نزدیک شیکاگو (آمریکا) است.
در دستورات تشکیلات بهائیت، ازدواج واجب بوده و هدف عمده آن بقای نسل است که میرزا حسینعلی (موسس فرقه بهائیت) در کتاب اقدس به آن اشاره دارد ، و یا در یکی از دستورات تشکیلاتی که از سوی اسرائیل بر بهائیان وارد شده است چنین آمده است :« امر بهائی به اهمیت روابط جنسی واقف است و ازدواج های بی بند و بار بدون اولاد و نتیجه را محکوم می کند .» ( آهنگ بدیع مهر و آبان 1352ص 7)کد خبر: ۱۱۳۳۵۶تاریخ انتشار: ۱۹ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۸:۰۷ - 10 August 2010سید کاظم موسوی پژوهشگر فرق مذهبی با اشاره به شکایت اخیر یک دختر از پدر بهاییش پرده از حکم ازدواج با محارم در آیین بهاییت برداشته و می نویسد: در آموزه های بهائیت روحی متضاد و ناسازگار با تعالیم انسانی وجود دارد و سران تشکیلات علی رغم اینکه سعی دارند خلاف آن را ثابت کنند دیده می شود که احکامی از سوی تشکیلات به افراد القاء کرده و می کنند که ضدیت با روح انسانیت دارد.
به گزارش بولتن وی می نویسد: چندی پیش خبری در رسانه ها منعکس شد مبنی بر اینکه فردی بهائی با یکی از محارم خویش زنا نموده، برای اینکه مشخص شود شخص خاطی با چه انگیزه و زمینه هایی اقدام به چنین عمل شنیع نموده است لازم است که با مبانی آموزه های بهائیت در امر ازدواج آشنا گردیم .
در دستورات تشکیلات بهائیت، ازدواج واجب بوده و هدف عمده آن بقای نسل است که میرزا حسینعلی (موسس فرقه بهائیت) در کتاب اقدس به آن اشاره دارد ، و یا در یکی از دستورات تشکیلاتی که از سوی اسرائیل بر بهائیان وارد شده است چنین آمده است :« امر بهائی به اهمیت روابط جنسی واقف است و ازدواج های بی بند و بار بدون اولاد و نتیجه را محکوم می کند .» ( آهنگ بدیع مهر و آبان 1352ص 7)
از آنجایی که در این آموزه ها هدف اصلی ازدواج ازدیاد نفوس و گسترش جمعیت به هر شکل ممکن می باشد این گونه اقدامات در جامعه بهائی محال نمی باشد . از آنجایی که این فرقه یک فرقه تشکیلاتی است و در درون خود دارای محاکم حقوقی می باشد احتمال درز خبر آن در رسانه ها کمتر اتفاق می افتد. طبق دستور بیت العدل در مورخ 3 آپریل 2007 ارجاع اختلافات احباء به مراجع دولتی (قضائی) نهی و مخالف مصالح تشکیلات قلم داد شده است و حل اختلافات را بعهده تشکیلات گذارده است و آنها نیز اظهار امیدواری کرده اند که رسیدگی به اختلافات به گونه ای باشد که نیازی به مراجعه به محاکم دولتی پیش نیاید به هرحال این باعث نمی شود که اجرای قوانینی که حتی انسان های نخستین از آن روی گردان بوده اند و از سوی برخی ازبهائیان به مورد اجرا گزارده می شود هر از چند گاه به گوش جامعه نرسد .
در پیام 15 ژانویه 1981 بیت العدل چنین آمده است :" شما راجع به محدودیت های حاکم بر ازدواج با اقارب ، سوای موردی که ازدواج با زن پدر را ممنوع می سازد ، سوال کرده اید بیت العدل همچنین خواسته اند به اطلاع شما برسانیم که آن معهد اعلی، هنوز موقعیت را برای صدور قوانین تکمیلی راجع به ازدواج با اقارب ، مقتضی نمی داند بنابر این در حال حاضر تصمیم گیری در این مورد بعهده خود نفوس مومنه محول شده"
برای نمونه می توان به دستور ازدواج با اقارب را که در کتاب حدود و احکام به صراحت آمده اشاره نمود ؛ در آنجا است که این امر را تا رسیدن به نتیجه که همانا قوت گرفتن از نظر تعداد جمعیت بلا مانع دانسته است .
در آموزه های بهائیت تنها زن پدر است که محرم شناخته شده و بهائیان حق ازدواج با او را ندارند و مابقی مانند دختران، خواهران، خاله ها، عمه ها و ........ برای ازدواج و رابطه جنسی حلالند!
در رساله سوال و جواب ، سوال 50 در مورد حرمت ازدواج با اقارب سوال شده که میرزا حسینعلی در جوابش چنین گفته :" این امور به امنای بیت العدل راجع است ".
که در پی آن ، در پیام 15 ژانویه 1981 بیت العدل چنین آمده است :" شما راجع به محدودیت های حاکم بر ازدواج با اقارب ، سوای موردی که ازدواج با زن پدر را ممنوع می سازد ، سوال کرده اید بیت العدل همچنین خواسته اند به اطلاع شما برسانیم که آن معهد اعلی، هنوز موقعیت را برای صدور قوانین تکمیلی راجع به ازدواج با اقارب ، مقتضی نمی داند بنابر این در حال حاضر تصمیم گیری در این مورد بعهده خود نفوس مومنه محول شده" .
محول کردن این حکم به جامعه بهائی در واقع تائید ویک نوع مسکوت گذاشتن حکم است که نشان می دهد مفهوم حکم قطعی در آموزه های بهائی با اصول انسانی در تعارض است. در هیچ جامعه ای چنین مرسوم نبوده که امور به این مهمی به مردم تفویض شود .
متاسفانه شاهدیم که امروزه خانواده بهائی با چنین قوانینی در معرض آسیب ها و نا امنی های بسیارجدی قرار دارد بطوری که اشخاص بهائی در کانون خانواده به جای تجربه مفاهیم مثبتی چون محبت، همدلی، ایثار و... ، خشونت جنسی را توسط نزدیکان واعضای خانواده تجربه می کنند . حال این سوال در ذهن هر انسان آزاده ای متصور می شود که در آموزه های بهائیت حق انسانی زنی که مورد تجاوزخویشان نزدیک خود قرار گرفته و می گیرد چه می شود ؟ اگر هم به دستورات بیت العدل توجه نماید و به سران تشکیلات مراجعه کند حیثیت بر باد رفته را چگونه می تواند بدست آورد ؟ آیا به این حساب می توان به عدالت، حقیقت و یا انسانیت رسید ؟ آیا سران تشکیلات با توجه به ورود به قرن بیست ویکم وگسترش دانش بشر در حوزه پزشکی باز هم نیازمند گذر زمان است تا بتواند به یک نتیجه معقول برسد ؟
این دیگر بر می گردد به نتایجی که افراد بهائی که بدون تعصب ، به قوانین ساختگی سران تشکیلات توجه نمایند و خود به پوچ بودن این سازمان جهنمی و شیطانی برسندبررسی عقاید و احکام فرقه ضاله بهاییت
مقدمه
بهاییت از زمان پیدایش تاکنون کمتراز ۱۷۰ سال سابقه دارد.این فرقه از زمان پیدایش تاکنون، بدون پشتیبانی خارجی هیچگاه زنده و فعال نبوده است و به ترتیب ، روسیه ،انگلیس، آمریکا و اسرائیل در این مدت از این فرقه حمایت کرده اند.ایجاد ادیان و فرق ساختگی، یکی از ترفندهای مرسوم دولت های استعمارگر برای به انحراف کشیدن جریان صحیح دینداری بوده است. در حقیقت هدف کلی این بوده که فرق دست ساز در نهایت جایگزین ادیان الهی شده یا حداقل چهرۀ ادیان الهی را مشوش سازند.زمینه های بهاییت را باید در فرقۀ شیخیه ، سپس بابیه بررسی کرد . در این مختصر گذری اجمالی به عقاید و احکام بهاییان می اندازیم.
گذری بر عقاید بهائیت
بیشتر عقاید بهائیت در محور بهاء الله است که در اینجا به چند نمونه زیر اشاره می کنیم:
۱٫ شناخت؛ اولین چیزی که بر بندگان واجب شده است، شناخت محل تابش وحی و طلوع امرالله است؛ یعنی معرفت به میرزا حسینعلی بهاء الله که بر اثر این شناخت، اعمال قبول می شوند.
۲٫میرزا بهاء الله جایگاه خدایی دارد.
۳٫ بهاء، مژده انبیاء گذشته و باب است، یعنی سید علی محمد شیرازی( باب) فقط مژده رسان بهاء الله بود و او با عبارت « من یظهره الله» ، کسی که خدا او را در آینده ظاهر خواهد کرد، به آمدن او بشارت داده است و با آمدن او قیامت نزدیک می شود.
۴٫ اسماء، صفات و افعالی که برای خداوند تبارک و تعالی ذکر می شوند رموزی برای اشخاصی هستند که آنها مظهر الله هستند(یعنی خدا در آنها ظهور کرده است) و گرنه، خداوند، اسماء و صفات و افعال ندارد.
۵٫ بهاء الله، احد و واحد است و شریکی در ملک برای او نیست؛ چرا که خداوند در او ظهور کرده است و این ظهور، برای شناخت بیشتر خداوند است که در حجاب غیب ، از نظرها پوشیده است.
۶٫ بهاییت از همۀ ادیان گذشته بهتر است، چرا که خداوند در بهاء الله ظهور کرده است و ادیان دیگر با ظهور بهاء ، تمام می شوند و به مرحلۀ کمال می رسند.
۷٫ دین اسلام تا آمدن بهاء الله معتبر بود و توسط باب نسخ شده است.
۸٫حضرت بهاء الله، یک معجزه است، زیرا بدون اینکه به مدرسه برود، توانسته الواح مقدس فارسی و عربی را املا نماید.
۹٫ شریعت بهایی، فقط پس از هزار سال قابل تغییراست ؛ یعنی خداوند تبارک و تعالی می تواند بعد از هزار سال در شخص دیگری ظهور کند و دین بهائیت را نسخ کند، همچنانکه با ظهور خود در بهاء، دین اسلام را نسخ کرد.
[۱]
در پاسخ به عقاید فوق ، باید گفت :
اولا؛ امّی بودن بهاء دروغ محض است ، زیرا خود بهاء در یکی از الواح خود، مینویسد:
«ان البیان أبعدنی و علم المعانی أنزلنی… و الصرف صرفنی عن الراحه و النحو محاعن القلب سروری و بهجتی».
یعنی: «همانا (یادگیری) علم بیان مرا (از مقصود) دور کرد و علم معانی مرا (از جایگاهم) پایین آورد… و علم صرف مرا از آسودگی بازداشت و علم نحو، شادی و خوشی را از دلم محو کرد»! [۲]
ثانیا؛در ابتدا ، ادعای الوهیت توسط علی محمد باب شیرازی مطرح شد. سیّد علی محمد در نامه خود به یحیی (صبح ازل) چنیننوشت:
«هذا کتاب من اللّه الحیّ القیّوم الی الله الحیّ القیوم قل کلّ مناللّه یبدون قل کلّ الی اللّه یعودون. »
این نامهای است از خدای زندهو بر پادارندهِ جهان (باب) به سوی خدای زنده و بر پا دارندهِ جهان (صبحازل) بگو همه از خدا آغاز میشوند و همه به سوی او باز میگردند»!و بعدا میرزا حسین علی نیز در نوشتهای به هادی دولتآبادی خطاب میکند:
«ظلم تو و امثال تو به مقامی رسید که در قلم اعلیبه این اذکار مشغول. خف عن الله، انّ المبشّر قال: انه ینطق فی کلّ شأنانّنی انا الله لااله الا الله انا المهیمن القیّوم».از خدا بترس، ومبشر (باب) گفته که او (من یظهره الله) همواره و همه وقت چنین سخن میگویدکه من خدایم، جز من مهیمن قیوّم خدایی نیست».[۳]میرزا حسین علی بهاء در این باره مینویسد: «بشنو آنچه که وحی میشود از محل بلا بر سرزمین رنج و سختی (زندان عکا)… انه لا اله الا أنا المسجون الفرید به درستی که نیست خدایی، جز من زندانی تنها ».[۴]
عبدالبهاء، میرزا حسین علی بهاء را «هویت ذات واحدیت وجود»، یعنی حقیقت ذات یکتای پروردگار معرفی کرده و سپس اضافه میکند که این مطلب هیچ تفسیر و تأویل ندارد».[۵]
اشراق خاوری، مبلغ مشهور بهاییان پس از استدلال بر خاتمیت پیامبر اسلام، بیان میکند که مقام میرزا حسین علی «ظهور الله» است.[۶]
همین مبلغ بهائی در عظمت شب و روز تولد میرزا حسین علی بهاء یعنی شب دوم محرم سال ۱۲۳۳ هجری قمری قلم فرسایی نموده و مینویسد:« فیه ولد من لم یلد و لم یولد». در آن (شب) زاییده شد کسی که هرگز نمیزاید و زاییده نمیشود»![۷]
مقام خدایی داشتن بهاء در کلمات سایر مبلغین بهایی نیز منعکس شده است ، مثلا احمد یزدانی القاب کفرآمیزی را به میرزا حسین علی بهاء نسبت میدهد و می گوید:«جمال قدم، مالک الوجود!، مبعث الرسل، أب سماوی، ملک یوم الدین، مکلم الطور!.[۸]
مقام خدایی میرزا حسین علی بهاء از نظر بهاییان پذیرفته شده ، به صورتی که مبلّغ دیگر بهایی محمد قاینی می گوید:« قبلۀ ما بهاییان، قبر میرزا حسینعلی در شهر عکاست که در وقت نماز خواندن، باید رو به قبراو بایستیم و در قلب متوجه جمال قدم (میرزا حسینعلی) باشیم… زیرا مناجات و راز و نیاز ما با اوست و شنوندهای جز او نیست و اجابت کنندهای غیر او نیست!» .[۹]
و موارد بسیار دیگری که سراسر کفر و شرک است. باید توجه داشت که مبلغان بهایی در هنگام مناظره قادر به جوابگویی نسبت به این مطالب کفرآمیز نیستند، لذا به بیان اینکه او مقام مظهر الاهی است بسنده می کنند ، در حالی که از این کلمات معنای خدایی استنباط می شود.
البته در یک تناقض آشکار ، میرزا حسین بهاء، مقام نبوت یا الوهیت را برای خود محال می داند، و می گوید:«هرگز مظهری اکبر از انبیاء نبوده».[۱۰] و در ادامه اعتراف می کند که« قدری تفکر نما مع آنکه منتهی رتبه تکمیل هیاکل بشریه برتبه نبوت است و اکثر این رتبه بلند اعلی را محال دانستهاند».[۱۱]
اکنون به اعتراف یکی از مبلّغان بهاییت – که پس از بیست سال تبلیغ برای این فرقه ، به دین اسلام هدایت شده – میپردازیم تا درس عبرتی برای دیگرانباشد.
عبدالحسین آیتی در کتاب کشف الحیل پرسشی را از شخصی به نام آواره _ که خود بیست سال بهایی بوده و سپس از این فرقه جدا شده است_ مطرح می کند:
“« آیتی: راستی ذکر الوهیّت بهاء چه صورتی دارد آیا واقعا او دعوی خدایی کرده است؟
آواره: کلمات او را به دست آورید تا این حقیقتبر شما معلوم شود؛ هر چند چنان که گفتیم به ظاهر میگویند ادّعای بهاء رجعتمسیح و رجعت حسین است، ولی در حقیقت ادّعای او ادّعای الوهیّت است.
اگرکسی سالها در میانشان بماند، به جایی میرسد که صریحاً میگویند: بهاء خدایمطلق است و خالق آسمان و زمین و مرسل رسل است و او است که در طور باموسی کلیم تکلّم کرده، حتی این را در نماز خود تصریح نموده است.[۱۲]اگر ادّعای الوهیّت را باید حجّت دانست که بهاء،«اننّیاناالله(همانا من خدا هستم)»گفته است، اوّلا باید فهمید که (آیا) این ادّعا مشروع است؟ معقولاست یا نه؟ هر کسی میداند که یک بشری که نتوانسته است از هیچ شأنی ازشئون بشریت و از هیچ قانونی از قوانین طبیعت تجاوز کند، این بشر خالقسماوات و ارضین نیست.
خالق کل هر چه باشد و به هر وصفی در آیدخواهاله باشد و یا طبیعت یا ماده واحده یا جوهر الجواهر یا بسیط الحقیقه یامجهول النعت یا به هر اسم دیگر خوانده شود مقدّس از شئون بشری است.
امااین که بهائیان آیات لقاء قرآن کریم (مقصود آیاتیاست که با اخذ به ظاهر آن، میتوان گفت خداوند قابل دیدن است. مثل”یاایّها الانسان انّک کادح الی ربّ کدحاً فملاقیه” [۱۳]یا”الی ربّهاناظره[۱۴]” و…) را دلیل بر خدایی بهاء گرفتهاند، اوّلاً آیات لقاء از آیات متشابه قرآن است که کسی هنوز مقصد اصلی آن را در نیافته است.
و به صورتهای مختلف ، علمای تفسیر در معنی آن سخن گفتهاند و لذا نمیتوان بهچنین آیات قابل تأویل استدلال کرد. ثانیاً بهاییان نخستین کسانی نیستند کهخدایی بهاء را به آیات لقاء استدلال کرده اند. قبل از ایشان هم، هرکس دماز”انّنی انا اللّه” میزده، به همین آیات استدلال کرده، پس استدلالبه آن آیات متشابه ابداع بهاییان نبوده است .
ثالثاً با فرض این که بگوییمآیات لقاء دلیل است بر این که یک روزی خدا دیده شود و مردم او را ملاقاتکنند، باز دلیل خدایی بهاء نمیشود؛ زیرا نه در آیات لقاء تعیین روز شده نهتعیین اسم. در صورتی استدلال اینها به« بهاء» صحیح بود که خدا فرموده باشد که من درفلان سال و فلان روز در لباس میرزا حسین علی بهاء جلوه میکنم و لقای اولقای من است.»
آواره، در پایان این بخش میافزاید:
” خدا سلامت بدارد یک مبلّغی را که مثل خودم به قدر ذرهّ ای به مذهب بهاییعقیده ندارد و به اصطلاح امروزه فقط برای خرسواری به نشر این امر مشغولاست، ببین چه طور مردم را احمق فرض کردهاند که یک خدای به آن عظمترا که ما معتقد بودیم که حّی و قدیر و سمیع و بصیر است و دارایاسماء حسنی، او را در لباس بشر محدودی در آوردند که دقیقهای قادر نبود کهخود را از یک عارضهِ طبیعت حفظ کند؛ (یعنیمیرزا حسین علی بهاء که در آخر عمر مریضی سختی داشت)واکنون هم به آن یکی قناعت نکرده، هر روزی میخواهند یک بچه خدا و نیم خدابرای مردم بسازند»”.[۱۵]
بهائیت با وجود این اعتقادات و با وجود قلم فرسایی های بسیار،هرگز نتوانست به این دو مساله پاسخ درستی دهد:
۱٫ معجزه پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم) تنها قرآن نبوده که بهاییان معجزه را در کتاب خلاصه کرده اند ؛بلکه پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم) معجزات دیگری، نظیر شق القمر و… داشته است. حال سئوال این است که معجزۀ بهاء الله به غیر از کتابش چیست؟
۲٫ قرآن کریم ،پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله و سلم) را آخرین پیامبر الهی معرفی کرده و روایات بسیاری از شیعه و سنی به این معنا دلالت می کند.[۱۶]
گذری بر احکام بهائیان
در اینجا برای نمونه به بعضی از احکام بهاییان اشاره می کنیم:
۱٫ نماز صبح و ظهر و شام نه رکعت هستند و به صورت فرادی خوانده می شوند.[۱۷]۲٫ قبله بهاییان، قبر میرزا حسینعلی بهاء در شهر عکا، در اسرائیل است .[۱۸]
۳٫کسی که آب ندارد، به جای وضو ، پنج بار می گوید: بسم الله الاطهر الاطهر.[۱۹]
۲٫ هر سال نوزده ماه دارد و هر ماه، نوزده روز ؛ پس روزۀ نوزده روز در آخرین ماه سال(عداء)، واجب است و عید نوروز، عید فطر است.[۲۰] ( با توجه به مقدس بودن عدد نوزده نزد باب و بهاییان ، تا جایی که تعداد یاران اصلی باب موسوم به گروه حی، به اضافه خود باب، بر اساس حروف ابجد نوزده می شود یعنی: ح = ۸ ، ی = ۱۰، و با خود باب نوزده می شود.)
۳٫ مکان حج زیارت ، محل تولد باب در شیراز(نقطه اولی) یا خانۀ حسینعلی میرزا در بغداد(بیت اعظم) است؛ در همه ایام .[۲۱]
۴٫ ازدواج با بیش از دو زن ممنوع است.[۲۲]۵٫اردواج موقت، حرام است.[۲۳]
۶٫ بین عقد و زفاف، بیش از یک شبانه روز نباید فاصله باشد.[۲۴]
۷٫ازدواج با زن پدر حرام است و حکم بقیه محارم بیان نشده است، در اقدس، چنین آمده است: ” قد حرمت علیکم ازواج آبائکم…”.[۲۵] اگر چه بهائیان حکمی را که بیان نشده به بیت العدل حواله می دهند، بیت العدل نیز تصمیم در این باره را به عهده خود افراد می داند:”تصمیم گیری در این مورد به عهده خود نفوس مومنه محول شد و در ادامه آمده است؛ آنمعهد اعلی هنوز موقعیت را برای صدور قوانین تکمیلیراجع به ازدواج با اقاربمقتضی نمی داند” .[۲۶]
ممکن است بهائیان بگویند بین اقارب و محارم تفاوت است اما نظر نهائی را در این باره عبدالبهاء، در کتاب مائده آسمانی ارائه می کند و بیان می دارد هر آنچه حکمش بیان نشده حلال است، وی می گوید:
” عدم ذکر در الواح الهینفس جواز است زیرا منهی از نصوص استنباط میشود.”[۲۷]
۸٫ عدم ذکر حرمت همجنس گرایی( لواط) است. حسین علی بهاء در اقدس بعد از ذکر حرمت ازدواج با زن پدر که بیان شد، می گوید” اناّ نستحیی ان نذکر حکم الغلمان” یعنی ماحیا می کنیم که حکم پسران را بیان کنیم!.[۲۸]
برای چه در بیان حکم همجنس گرایی خجالت کشیده و حکم آن را بیان نمی کند؟ وی در ادامه می گوید:” لا ترتکبوا مانهیتم عنه فی هذا اللوح”و هر آنچه را در این کتاب، از آن ممنوع شده اید مرتکب نشوید .[۲۹] و طبیعی است که از این عمل در اقدس نهی نشده است.
اگر چه عبدالبهاء ، در گنجینه احکام، صفحه ۲۶۷، این عمل را حرام اعلام کرد، اما همانطور که گذشت وی در کتاب مائده آسمانی، که بعد از گنجینه احکام نوشته شده است، هر آنچه حکمش بیان نشده را مباح می داند و می گوید: “عدم ذکر در الواح الهینفس جواز است، زیرا منهی از نصوص استنباط میشود.”[۳۰]
همچنین بنا به مشاهدات فضل الله مهتدی معروف به صبحی کاتب عبدالبهاء ، شوقی افندی جانشین عبدالبهاء، این عمل را انجام می داده است.[۳۱]و در توجیه کار خود بیان می داشته که حکم این عمل بیان نشده است!.
ناصر افندی، پسر خاله شوقی افندی میگوید:«از او پرسیدند چرا ترک این حرکات ننگین نمیکنی؟ جواب داد: جمال مبارک ( حضرت بهاء) نهی نفرمودند!».[۳۲]
۹ . منی ؛ خون و بول پاک هستند. [۳۳]
۱۰٫ مهریه دختران شهری، ۹۵ مثقال طلا و دختران روستایی ۹۵ مثقال نقره است!.[۳۴]
۱۱٫زمان بلوغ شرعی دختر و پسر ۱۵ سالگی است.[۳۵]
۱۲٫حکم زانی و زانیه،پرداخت نه مثقال طلا به بیت العدل و در صورت تکرار، نوزده مثقال طلاست.[۳۶]
۱۳٫ هرکس اضافه بر مصرف خود داشته باشد ،باید نوزده مثقال زکات، سالیانه به بیت ا لعدل برای مصرف عمومی به حضرت ولی امر الله تقدیم کند.[۳۷]
۱۴٫ روی منبر نشستن ممنوع است. و باید روی صندلی بنشیند.[۳۸]۱۵٫ سفر زیارتی ممنوع است.[۳۹]
۱۶٫ حکم جهاد، نسخ شده است.[۴۰]
۱۷٫ ربا جایز است.[۴۱]
۱۸٫ پوشیدن ابریشم برای مردان و تراشیدن ریش اشکال ندارد.[۴۲]
۱۹٫ مرده ها باید در بلور، سنگ های قیمتی و چوب های محکم و لطیف و با انگشتر منقش به اسم بهاء، دفن شوند.[۴۳]
با توجه به حمایت های علنی استکبار و ادعاهای بهاییت، باید بگوئیم بهائیت، دین نیست، بلکه نقشۀ استعماری برای ضربه زدن به امت اسلامی و برای غلبه بر کشورهای اسلامی است. زیرا دیگر مبارزه با ظلم، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و … مفهوم خود را از دست می دهد.
[۱].احمد شبلی، مقارنه الادیان الیهودیه ، قاهره ، مکتبه النهضه المصریه، چاپ سوم، ۱۹۷۳ م، ص ۳۳۱؛ر.ک. بهرام افراسیابی ،تاریخ جامع بهائیت، ص ۳۴۵٫
[۲]. مجموعۀ الواح مبارکه، اثر بهاءالله ، چاپ قاهره ۱۳۳۸ق، ص ۵٫
[۳]. ر. ک. اشراقات( مجموعه الواح بهاء) چاپ سنگی، ص ۱۵۸وصص ۹۰، ۱۹۴، ۲۴۰ و ۲۶۵٫
[۴]. میرزا حسین علی نوری،ناشر مبین ص ۲۲۹، چاپ جدید.
[۵]. تاریخ صدرالصدور ص۲۰۷، از قول عبدالبهاء.
[۶]. رحیق مختوم ج ۱ ص ۷۸٫
[۷].عبدالحمید اشراق خاوری: ایام تسعه ص ۲۵٫
[۸]. احمد یزدانی، نظر اجمالی در دیانت بهائی،ص ۷۲٫
[۹]. محمد قاینی، دروس الدیانه ،ص ۱۹٫
[۱۰]. میرزا حسین علی نوری: ایقان ص۱۵۹٫
[۱۱]. میرزا حسین علی نوری، بدیع ،ص ۱۱۹٫
[۱۲].کشف الحیل ، چاپ ششم ،ج۱، ص ۵۵ – ۵۶٫
[۱۳]. اىانسان،تودرراهپروردگارترنجفراوانمىکشىپسآنراخواهىدید، انشقاق آیه۶٫
[۱۴].به سوىپروردگارشاننظرمىکنند.قیامه ،۲۳٫
[۱۵]. عبدالحسین آیتی، چاپ ششم ، ۱۳۲۶چاپخانه نقش جهان،ج۱ ،ص ۵۷ و ۵۸٫
[۱۶].ر.ک. جعفر سبحانی،خاتمیت،ناشر موسسه سیدالشهدا(ع)، قم،۱۳۶۹؛ محمد اسحاق عارفی، خاتمیت و پرسشهای نو،دانشگاه علوم اسلامی رضوی ،۱۳۸۶٫
[۱۷]. آیین باب ص ۹۳؛ اقدس ص ۳ ، س ۱۵
[۱۸]. دروس الدیانه ، درس نوزدهم.
[۱۹]. اقدس ص ۵ س ۲٫
[۲۰]. دروس الدیانه؛ درس ۲۳٫
[۲۱]. گنجینه احکام ص ۵۳٫
[۲۲]. آیین باب ص ۹۴٫
[۲۳]. گنجینه احکام ،ص۱۴۲٫
[۲۴]. احمد یزدانی ، نظر اجمالی در دیانت بهائی ،تهران ۱۳۵۰ ش، ص ۷۵٫
[۲۵]. اقدس ص ۳۰ س ۱۰٫
[۲۶].انوار هدایت صفحه ۴۸۷ حکم ۱۲۸۹ در موضوع ازدواج.
[۲۷]. عبدالحمید اشراق خاوری،مائده آسمانی ، موسسه چاپ مطبوعات امری،۱۲۹ بدیع ،ج ۲ ،ص ۴۲٫
[۲۸]. اقدس ص ۳۰ سطر ۱۰٫
[۲۹].همان.
[۳۰]. عبدالحمید اشراق خاوری، همان ، ج ۲، ص ۴۲٫
[۳۱]. فضل الله مهتدی صبحی کاتب عبدالبهاء ، خاطرات انحطاط و سقوط به اهتمام علی امیر مستوفیان ،چاپ اول ؛ ۱۳۸۴،نشر علم ،ص ۸۹٫
[۳۲]. فتح اله مفتون یزدی، باب وبهاء چه می گویند چاپ حیدرآباد ۱۳۷۰ . ق ،ص ۱۹۶٫
[۳۳].اقدس ص ۲۲ ؛س ۲ -۱۱٫
[۳۴]. بیان باب ۷ از واحد سادس.
[۳۵]. نظر اجمالی، ص ۶۸٫
[۳۶]. اقدس،ص ۱۵ س ۱۲٫
[۳۷]. گنجینه احکام ،ص ۷۲-۸۰ ؛ نظر اجمالی، ص ۳۴٫
[۳۸]. اقدس ،ص ۴۱ س ۸٫
[۳۹]. گنجینۀ احکام، ص ۲۷۲٫
[۴۰]. اقدس ص ۲۲ س ۱۵ ؛ گنجینه احکام، ص ۲۱۷٫
[۴۱]. گنجینۀ احکام، ص ۱۶۱٫
[۴۲]. اقدس، ص ۴۲ س ۴۱٫
[۴۳]. اقدس، ص ۴۴ س ۴٫
نویسنده: محمودرضا قاسمی