دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

آیا داعش از نشانه های ظهور است ؟

ممکن است، داعش، زمینه ساز و فراهم کننده و مقدمه خروج سفیانی باشد. و داعشی ها، در هنگام خروج آن ملعون در صف یاران و لشکریان سفیانی، قرار گیرند.
به گزارش«شیعه نیوز»، به نظر میرسد در پشت پرده تشکیل داعش، اتاق فکرهای جریان باطل، یهود، صهیونیسم مسیحی و سرویس های اطلاعاتی غربی، هستند و با مطالعه گسترده در ادبیات آخرالزمانی، تلاش کرده اند تا به خیال خام خود، مدیریت وقایع نزدیک به ظهور منجی آخرالزمان، را در دست بگیرند. شاهد بر اینکه علاوه بر تشکیل داعش و سوء استفاده از پرچم های سیاه در بشارت های پیامبر، از تشکیل گروه ترویستی خراسان، این بار با سوء استفاده از پرچم هایی از ناحیه خراسان (رایات من قبل خراسان)، خبر می دهند. تا با شبیه سازی کاریکاتوری از علائم ظهور، تحولات و وقایع نزدیک به ظهور را در دست بگیرند. تلاش های مضحک "محور غربی ــ عبری ــ عربی" و "ائتلاف صهیون – صلیبی – سلفی" برای سوء استفاده از روایات ملاحم و شبیه سازی کاریکاتوری از روایات آخر الزمانی، همچنان ادامه خواهد داشت تا امر بر همگان، مشتبه شود.
 
شبهه خروج سفیانی

هجوم مغول‌وار لشکر وحشت سلفی، داعش، به سرزمین «عراق» پس از «سوریه»، به ناگهان زنگ خطر را برای ساکنان شرق اسلامی به صدا در آورد. پیشروی عجیب و غریب در جغرافیای بزرگی از دو سرزمین سوریه و عراق، کشتار بی‌رحمانه و مثال زدنی بی‌گناهان شیعه، مثله کردن اجساد، ذبح بی‌گناهان و شعار دولت اسلامی عراق و شام و بالأخره پرچم سیاه این جنایتکاران، این گمان را به ذهن بسیاری از ساکنان ایران، عراق و ... متبادر ساخت که این واقعه در مسیر خروج سفیانی و پیش‌قراولان آن است. همان که در روایات ائمّه دین علیهم السلام از او و هجمه‌اش، به عنوان اوّلین نشانه حتمیّه ظهور امام مهدی، یاد شده است.
 
 
یکی از نشانه‌های سفیانی به عنوان نشانه حتمی ظهور، شیعه‌کشی و دشمن اهل بیت بودن است، در حدیث معتبری از امام باقر(علیه السلام) چنین آمده است: «فَإِنَّ حَنَقَهُ وَ شَرَهَهُ إِنَّمَا هِیَ عَلَى شِیعَتِنَا»(1)؛ شدت خشم و حرص او تنها بر شیعیان ماست، گروه تروریستی داعش نیز در این نشانه شبیه سفیانی است، اما آیا می‌توان به صرف یک مشابهت چنین حکم کرد که این گروه همان سفیانی روایات و احادیث است؟ روشن است که برای اثبات این ادعا، باید، تمام روایات مربوط به سفیانی، در نظر گرفته شود. این مقاله در پی پاسخ گویی به این پرسش روز می باشد.
 
تفاوت های داعش و سفیانی

داعش، همان سفیانی نیست، تفاوت بین داعش و سفیانی، بیش از 10 مورد است:

1- اختلاف در رنگ پرچم سفیانی و داعش. پرچم سفیانی سرخ رنگ است در حالیکه پرچم داعش، سیاه می باشد.

2- محل خروج سفیانی وادی یابس است در حالی که محل داعش در شمال سوریه و عراق است.

3- بر اساس روایات اسلامی، سفیانی شخص خاصی است در حالی که داعش جریان است. سفیانی، شخص محور است در حالیکه داعش، بیشتر جریان محور است.

4- نسب و نام سفیانی در روایات آمده است که سفیانی از نسل ابوسفیان و یزید بن معاویه است اما در مورد رهبر داعش، ابوبکر بغدادی چنین چیزی را نمی توان بررسی نمود.

5- در روایات قدرت سپاه سفیانی بسیار هولناک ذکر شده است تا جایی که به سرعت شام و عراق را می گیرد در حالی که داعش از چنین قدرتی برخوردار نیست و هنوز نتوانسته است بر کل منطقه سوریه مسلط شود.

6- سفیانی بیش از 15 ماه حکومت نمی کند. در صورتی که داعش بیش از 15 ماه تشکیل شده است و چند سال است که در سوریه در حال جنگ است و هنوز نتوانسته است بر کل منطقه سوریه تسلط پیدا کند. در حدیث معتبری امام صادق(علیه السلام) فرمود: «مِنْ أَوَّلِ خُرُوجِهِ إِلَى آخِرِهِ خَمْسَةَ عَشَرَ شَهْراً سِتَّةُ أَشْهُرٍ یُقَاتِلُ‏ فِیهَا فَإِذَا مَلَکَ الْکُوَرَ الْخَمْسَ مَلَکَ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ وَ لَمْ یَزِدْ عَلَیْهَا یَوْماً»: از اول قیام سفیانی تا آخر کارش 15 ماه است. شش ماه می‌جنگد و پنج آبادی را می‌گیرد و نه ماه حکومت می‌کند و یک روز هم بیشتر نمی‌شود.

در روایت دیگری امام صادق(علیه السلام) این پنج منطقه را در شام نام می‌برد: «مَلَکَ کُوَرَ الشَّامِ الْخَمْسَ دِمَشْقَ وَ حِمْصَ وَ فِلَسْطِینَ وَ الْأُرْدُنَّ وَ قِنَّسْرِینَ»: مناطق پنجگانه آمده در روایات اکنون چهار کشور سوریه، لبنان، فلسطین و اردن است.
طبق این بیان اولاً سفیانی کسی است که شش ماه بتواند چهار کشور را بگیرد و بسیار روشن است که این نشانه به هیچ وجه قابل تطبیق بر داعش نیست، ثانیاً کل شورش و حکومت سفیانی از ظهور تا افولش بیش از پانزده ماه نخواهد بود، در حالی که داعش بیش از دو برابر این مدت است که شر و ضرر آن متوجه کشورهای اسلامی شده است و حتی یک کشور را هم نتوانسته است بگیرد. علاوه بر اینکه، امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «یَخْرُجُ بِالشَّامِ فَیَنْقَادُ لَهُ‏ أَهْلُ‏ الشَّام»: سفیانی شورش می‌کند و اهل شام از او پیروی می‌کنند، در حالی که روشن است مردم سوریه به طور کامل، داعش را حمایت نکردند.
 
7- طبق روایات، سفیانی پس از سرکوب مخالفان اش در شام، هدفی جز حمله به عراق ندارد، از این‌رو، با سپاهی بزرگ به سمت عراق رهسپار می‌شود، اما در میانه راه، در منطقه‌ای به نام قرقیسیا (شهری در سوریه در محل اتصال رود خابور و فرات) جنگی هولناک درمی‌گیرد و بسیاری کشته می‌شوند. آنگاه سپاه سفیانی پس از پیروزی در نبرد قرقیسیا به صورت هم‌زمان با دو سپاه مختلف به مدینه و عراق یورش خواهد برد. در حالی که داعش، در میانه حمله به عراق، چنین نبردی (جنگ قرقیسیا) را انجام نداد.

8- اگر داعش، سفیانی است، پس باید خراسانی و یمانی نیز خروج کرده باشند، در حالیه هنوز جنین مساله ایی رخ نداده است. در حدیث معتبری امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «إِنَّ أَمْرَ السُّفْیَانِیِّ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُهُ‏ فِی‏ رَجَب» و در حدیث معتبر دیگری امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «خُرُوجُ الثَّلَاثَةِ الْخُرَاسَانِیِّ وَ السُّفْیَانِیِّ وَ الْیَمَانِیِّ فِی‏ سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِی شَهْرٍ وَاحِدٍ فِی یَوْمٍ وَاحِد». طبق این دو روایت سفیانی در ماه رجب و همزمان با خراسانی و یمانی شورش خواهد کرد، روشن است که به هیچ وجه این نشانه قابل تطبیق بر داعش نیست، زیرا هنوز نه خراسانی قیام کرده نه یمانی.

9- و اگر داعش، همان سفیانی است، باید طبق روایات، علاوه بر حمله به عراق، لشکری را نیز به سمت کشور عربستان و شهر مدینه و مکه، فرستاده باشد، در حالیکه همگان می دانند، چنین اتفاقی نیفتاد.
 
فتنه شام و سوریه تا ظهور ادامه خواهد یافت
مستندات بسیاری بر حوادث شام، در سال‌های قبل از ظهور امام زمان، اشاره می‌کنند. مهم‌ترین آنها روایت جابر در کتاب «الغیبه» نعمانی، است که از امام محمّد باقر (علیه السلام) نقل می‌کند که فرمودند:
«ای جابر! قائم ظهور نمی‌کند تا آنکه فتنه‌ای شام را فراگیرد و اهل شام به دنبال خلاصی از آنند؛ امّا راهی برای آن نمی‌یابند.» (2)
و نیز در کتاب ملاحم و فتن این طاووس به نقل از کتاب «عقد الدّرر» از منابع اهل سنت، چنین نقل شده است:
«در شام، فتنه‌ای خواهد بود که آغازش همچون بازی کودکان است. هر چه این فتنه از یک طرف آرام و خاموش می‌شود، از جانب دیگر سربرمی‌آورد و پایان نمی‌پذیرد تا آنکه منادی از آسمان ندا سر می‌دهد. آگاه باشید که تنها فلانی (امام عصر) امیر است…» (3)
سناریوی غرب در مواجهه با گروه های سلفی تکفیری و داعش، آن است که این گروه ها را به عنوان نیروی موثری جمع آوری کرده اما در نهایت به عنوان نیروی مزاحم در منطقه نگه می دارد. یعنی این گروه ها همچون طالبان در افغانستان، محدود می شوند اما از بین نمی روند و دائم برای دولت های اسلامی به ویژه عراق و سوریه خطرآفرین خواهند شد. به عبارت دیگر این مناطق همیشه آبستن حوادث غیر منتظره و ناگهانی خواهند شد و کشورها در هاله ای از بی امنیتی فرو می رود.
 
شبیه سازی کاریکاتوری از نشانه های ظهور و احیای توهم جنگ آرماکدون
 
آگاهی مراکز مطالعات مذهبی غربی و یهودی از دریافت‌های مهدوی و آخرالزّمانی مسلمانان و امکان شبیه‌سازی نشانه‌های یاد شده در روایات، از مسیر وارد آوردن جریان‌های سلفی تکفیری، طیّ چند سال اخیر، این امکان را فراهم آورده است تا جمعیّت بزرگی از مسلمانان دچار شبهه شده و گمان برند که حرکت سلفی تکفیری از شام و پس از آن، حمله به عراق، همان واقعه پیش‌گویی شده در روایات و احادیث آخرالزّمانی اسلامی است.
 
وجود باور مذهبی و ظهور منجی موعود در میان مسلمانان و انتظار دیدار این واقعه شریف در این عصر و زمان، به امید خلاصی از همه ظلم‌ها و ستم‌های چندوجهی، این امکان را در این منطقه حسّاس از شرق اسلامی فراهم آورده است تا به ناگهان و با مشاهده نشانه‌های وقوع این امر عظیم، پای در میدان حادثه بگذارند. درست در همین شرایط است که اتّفاق و اتّحاد صلیب و صهیون می‌تواند با یک گام بزرگ، ضمن تخلیه همه توان و انرژی نهفته در میان ساکنان این سرزمین در منازعات قومی، قبیله‌ای و مذهبی، پروژه آرمگدون را عملیاتی کرده و سلطه جهانی خود را در قالب حکومت جهانی بنی‌اسرائیلی با محوریّت فلسطین اشغالی تکمیل نماید.
 
به‌رغم بسیاری از شباهت‌ها میان داعش و سفیانی، اما در واقع تقاوت ها نیز بسیار است؛ اگر چه آن ملعون آخرین، سفیانی اموی، نیز دست‌پروده یهود و مورد حمایت یهودیان خواهد بود. حال چنانچه مسلمانان، به ویژه شیعیان آل محمّد با این پیش فرض وارد معرکه شوند، پیش از آنکه مجال ضربه زدن جدّی به این جماعت را پیدا کنند و قبل از آنکه مولا و سرورمان اذن قیام پیدا کنند، این مستضعفان در مسلخ طرّاحی شده ائتلاف خونین صلیب و صهیون، ممکن است خسارت فروان ببینند. زیرا شیعیان جهادگر، تنها گروه مقابله کننده با حرکت‌های تمامیّت‌خواهانه صلیبی و صهیونی‌اند و بزرگترین مانع در اجرای آخرین مرحله از پروژه حکومت جهانی یهود.
 
اجرای پروژه شبیه‌سازی و کاریکاتوری واقعه ظهور موعود و منجی، توسط اتّحاد صلیب و صهیون (اسرائیل و آمریکا)، آرزوی دیرینه و قدیمی جریان باطل است که از سال ها قبل و با حضور میدانی جریان سلفی و وهابی و اهل سنت تکفیری، مجال تحقّق پیدا می‌کند.
 
جمع بندی

بین داعش و سفیانی، شباهت های فراوانی است. و همین باعث تطبیق داعش با سفیانی در میان عده ای از شیعیان و مشتاقان و منتظران ظهور، شده است. به گونه ای که این شوق شیعیان در نگاه پیروان دیگر ادیان نیز، جلوه خاصی پیدا کرده و مداخله ایران و حزب الله لبنان در امور سوریه را به مثابه آمادگی ایران و حزب الله برای جنگ با سفیانی و اسرائیل دانسته اند.
 
 
در جهان عرب و در میان اهل سنت نیز، پیشگویی ها و تطبیق ها، بسیار بیشتر از گذشته شده و رفتارهای داعش، را با مفاهیم  و گزاره های دینی، ربط داده اندو اما در طرف جبهه کفر و نفاق، دشمنان نیز با سوء استفاده از این شوق، و با بدل سازی داعش با سفیانی، و بزرگ نمایی اختلاف بین شیعه و سنی، با القاء مصنوعی و زودرس جنگ شیعیان با دشمنان امام مهدی، با عنوان پیام های دینی جنگ آخرالزمان در سوریه ، و حتی معرفی کردن داعش به عنوان ارتش امام مهدی، سعی در غفلت امت اسلام از دشمن اصلی (اسرائیل و آمریکا) دارند و متاسفانه تا حدودی نیز موفق شده اند. طرافداران اندیشه توراتی و آرماگدونی مسیحیت، حملات گروههای تکفیری را در عراق در پازل آخرالزمانی غرب، مورد توجه شدید قرار داده اند. حتی اندیشمندان و کارشناسان دینی دنیای غرب، پا را از این هم فراتر گذاشته، و داعش را به عنوان نماد اسلام واقعی در دنیای غرب، معرفی  می کنند و عنوان می کنند که مسیر ترسیمی همه مسلمانان، سرانجامی واحد دارد و آن همانا، مسیر داعش است. تاسف بار نیز، داعشی ها نیز با سوء استفاده از گفتمان مهدویت و با تکیه بر اخبار ملاحم و فتن در منابع حدیثی اهل سنت و بویژه روایات پرچم های سیاه و احادیث فضائل شام (سوریه) وانمود می کنند که زمینه ساز برپایی دولتی به واقع اسلامی در گستره جهان اسلام و مقدمه ساز و زمینه ساز ظهور منجی اسلامی، هستند.
 
اما آنچه مطرح می شود که داعش، همان سفیانی است، ثابت نیست. بلکه ممکن است، داعش، زمینه ساز و فراهم کننده و مقدمه خروج سفیانی باشد. و داعشی ها، در هنگام خروج آن ملعون در صف یاران و لشکریان سفیانی، قرار گیرند. به عبارت دیگر داعش، سفیانی نیست، بلکه داعش، از نشانه های خروج سفیانی است.
 
شبیه‌سازی حرکت داعش و سایر جریانات سلفی در سوریه و شمال «آفریقا» (دامس، جبهه النّصره و…) با جریانات پیش‌گویی شده در روایات و احادیث آخرالزّمانی در سال‌های قبل از ظهور، نمی‌بایست ما را فریفته و دچار شبهه کند. این پیش‌فرض عواقبی بس خطرناک دارد. حدّاقل خسارت این شبهه، نومید شدن مستضعفان و شیعیان از ظهور امام، است. بنابر تصریح برخی روایات، شماری از مردم، نادانسته در اثر نومیدی، دل به انکار امام می‌سپارند. و نکته مهم در مباحث مهدویت، این است که احادیث مهدویت، قطعه های مختلف یک پازل واحد محسوب می شوند و جدا از هم نباید، بررسی شوند. اگر نشانه های ظهور را جدا از هم و مستقل از یکدیگر بررسی کنیم به نتایج واقعی و مطلوب نخواهیم رسید.
 
پی نوشت:
1) الغیبة للنعمانی؛ ص300
2) نعمانی، الغیبۀ، ص ۲۹۰
3) ابن طاووس، فتنه ها و آشوب های آخرالزمان، ص ۳۰

انتهای پیام/ 768

منبع: فرهنگ نیوز


گفتگو با مهدی نصیری درباره ظهور
عده ای گمان می کنند صحبت کردن از موعود و نارضایتی از وضع موجود و تمنای وضع موعود را داشتن به معنای نفی دستاوردهای انقلاب است.
به گزارش مشرق، مطلب زیر گفتگو با مهدی نصیری پیرامون مساله انتظار و مهدویت است که از نظر می گذرانید:

اساسا فلسفه طرح اندیشه غیبت و مهدویت در عالم تشیع چه بوده است ؟

نصیری: مساله ظهور منجی در آخرالزمان از اختصاصات تشیع نیست و در همه ادیان ابراهیمی مطرح بوده است و حتی این عقیده به آیین های غیر توحیدی چون هندوییسم و بودیسم نیز سرایت کرده است.
 این که چرا ظهور منجی در آخرالزمان مساله همه ادیان بوده است نکته در خور تاملی است که باید بدان پرداخت اما آنچه به نظر بنده می آید و برای آن شواهد قرانی و روایی وجود دارد این است که گویا خداوند تاریخ بشر را به دو بخش و مقطع تقسیم کرده است. یک مقطع از آدم تا ظهور و مقطع دوم از ظهور تا قیامت.
در مقطع اول سنت و تقدیر خداوند، مداخله تمام عیار و ویژه در حمایت از انبیا و رسولان خود در برابر جریانهای شیطانی و باطل نیست. (دقت شود نمی گویم در این مقطع خداوند اصلا از انبیاء و جریان حق حمایت نمی کند بلکه منظورم این است که حمایت تمام عیار که باطل را به کلی منکوب کند، نمی کند) لذا حرکت همه انبیاء و رسولان در این مقطع با فراز و فرود و پیروزی و شکست همراه است و بلکه در مجموع پیروزی و غلبه از آن جریان باطل است. اما در مقطع دوم سنت و عزم خداوند بر این قرار دارد که به طور تمام عیار به حمایت از جریان حق برخیزد و شیطان و باطل را منکوب کند و دین و جریان حق را بر همه جریان های باطل و شیطانی غالب نماید. این مقطع دوم در واقع همان آخرالزمان همه ادیان است که وعده غلبه توحید و عدالت در آن داده شده است و منجی هم حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است و اگر در دین یهود و مسیحیت هم صحبت از مسیح به عنوان منجی شده، حرف درستی است اما با این توضیح که حضرت مسیح علیه السلام در رکاب و همراه با مهدی علیه السلام خواهد بود.
پس مساله منجی و مهدویت یک امری کاملا تاریخی و فرا شیعی است و نویدی برای همه بشریت است که بالاخره در پایان زمان و قبل از قیامت (که از برخی روایات فهمیده می شود زمان مقطع دوم، طولانی تر از مقطع اول است) آرمان شهر توحید و عدالت و یقین و پاکی و همه فضیلتها محقق می شود.  

 برخی معتقدند در تاریخ اسلام ابتدا به مباحث مهدویت و مباحث آخرالزمانی در اخبار ملاحم و فتن پرداخته شده است و سپس برخی از اخبار ملاحم و فتن وارد جوامع حدیثی شده است و غالب اخبار موعودگرایی از این طریق قابل ریشه یابی است؟ نظر شما در این باره چیست؟

نصیری: اخبار ملاحم و فتن هم عمدتا در کتب روایی شیعه و سنی آمده است و این گونه نیست که ما منابعی مستقل از منابع روایی به نام ملاحم و فتن داشته باشیم و بعد بگوییم مطالب این منابع به عنوان حدیث و روایت به کتب حدیثی و روایی ما رسوخ کرده است.
بدون این که خواسته باشم ادعا کنم که هر آنچه در کتب روایی به عنوان ملاحم و فتن و توصیف آخرالزمان و نشانه های ظهور آمده است، معتبر و خالی از ضعف است، اما معتقدم در مجموع این روایات به خصوص آنچه در منابع معروف شیعی مانند غیبت طوسی و غیبت نعمانی آمده است، از استحکام و قوت لازم سندی و متنی برخوردار است و این که محتوای پیش گویانه آنها اغلب با واقعیات رخ داده منطبق است، دلیل بر صحت و راستی آنهاست. ضمن آن که بسیاری از آیات قرانی نیز مرتبط با موضوع مهدویت و ظهور منجی در آخرالزمان اند.  
در هر صورت موضوع مهدویت و موعود گرایی در قران و نیز روایات شیعی و نیز سنی آنچنان از استحکام برخوردار است که قابل تشکیک نمی باشد.

در بستر تاریخ اسلام تا حال حاضر افراد بسیاری با ادعای مهدویت سعی در بسیج توده ها و استفاده از آن ها در راه اهداف خود داشته اند، زمینه ها و انگیزه‌های طرح این موضوع چه مسائلی بوده و چه پیامدهای به دنبال داشته است؟نصیری: بله مهدویت مانند بسیاری از مسائل مذهبی و اعتقادی دیگر پیوسته مورد سوء استفاده و بلکه بدفهمی و کج فهمی بوده است و این وظیفه عالمان دینی است که موضوع را به گونه ای شفاف و متقن مطرح کرده تا مانع از کج فهمی و سوء استفاده شوند. اما باید توجه داشته باشیم که سوء استفاده از یک موضوع و یا بدفهمی در باره آن، دلیلی برای نفی اصل آن نمی شود.

آیا تعیین وقت ظهور و تطبیق نشانه های آن، مورد تایید علمای شیعه هست و آیا تشخیص و تطبیق نشانه‌های ظهور برای این اندیشه آرمانی و آرامبخش بشر ( مهدویت) نمی تواند آسیب زا باشد و اثرات منفی و مخربی بر باورهای مردم برجای گذارد؟
 

در مورد نشانه های آخرالزمان و ظهور سه جریان وجود دارد:
 1. جریان افراط: این جریان عبارت است از توقیت و تعیین وقت مشخص برای ظهور و نیز انطباق قطعی پاره ای از نشانه های عمومی و یا نشانه های حتمی با مصادیق خاص. بدون شک توقیت مردود است و روایات اهل بیت علیهم السلام  نهی صریح از آن کرده اند و حتی از برخی روایات چنین استفاده می شود که توقیت از عوامل تاخیر در ظهور خواهد بود. اهل بیت علهم السلام به ما توصیه کرده اند که در این امر شتابزدگی نکرده و تسلیم تقدیر و تصمیم الهی باشیم.
و البته توقیت می تواند منشأ زیانهای فراوانی از جمله بی اعتفاد شدن عده ای نسبت به اصل مهدویت شود.
2. جریان تفریط: این جریان علیرغم اعتقاد به اصل مهدویت یا بکلی در باره موضوع مهدویت و ظهور و نشانه های ظهور حرفی نمی زند و بعضا به دیده خرافات به حجم عظیم روایات در این باره می نگرد و یا صرفا به شکلی تشریفاتی و صرفا مناسبتی به آن می پردازد.
 در واقع مشکل اصلی این جریان این است که به غیبت امام معصوم علیه السلام به عنوان ضایعه و مصیبتی بس بزرگ و جانکاه برای بشریت و شیعه نمی نگرد و تصورش بر آن است که علیرغم غیبت حجت معصوم خداوند، تقریبا همه چیز سر جای خودش است و ما مشکلی جدی نداریم و همه مشکلات مثلا به عدم آگاهی و فقدان تلاش بشریت و  نبود مبارزه و انقلابی گری بر می گردد و اگر بتوان این نقایص را برطرف کرد، قادر خواهیم بود، مدینه ای فاضله بسازیم و تمدن تراز اسلام و عدالت کامل اسلامی را محقق کنیم. در حالی که این گمان و این نحوه زمان شناسی بر خلاف آموزه های قرانی و روایی و واقعیات آشکار تاریخی و معاصر است. غیبت حجت معصوم خداوند بزرگترین مصیبت برای بشریت است که جای دارد اهل فهم و خرد و ایمان، روز و شب برای آن محزون باشند و مویه کنند. شیعه باید در عصر غیبت همیشه زمزمه گر چنین فرازهایی باشد: «اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا وَ غَیْبَةَ وَلِیِّنَا وَ شِدَّةَ الزَّمَانِ عَلَیْنَا وَ وُقُوعَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الْأَعْدَاءِ عَلَیْنَا وَ کَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا اللَّهُمَّ فَافْرُجْ ذَلِکَ بِفَتْحٍ مِنْکَ تُعَجِّلُهُ وَ نَصْرٍ مِنْکَ تُعِزُّهُ وَ إِمَامِ عَدْلٍ تُظْهِرُه‏»
3. جریان اعتدال: این جریان ضمن آن که از توقیت قویا پرهیز می کند و شتابزدگی به خرج نمی دهد و در عین بی قراری برای غیبت امام معصوم، با رضا و قضای الهی در تعجیل یا تاخیر در ظهور سر ناسازگاری ندارد، اما در عین حال پیوسته در باره حجت و قائم منتظَر ـ سلام الله علیه ـ حرف می زند و بویژه برای تعجیل در فرج آن حضرت دعا می کند و نشانه های ظهور او را در متون روایی دنبال می کند و حوادث و رویدادهای زمانه را که می تواند با ظهور ارتباطی هر جند احتمالی داشته باشد، رصد می کند و بر این باور است که آنچه اهل بیت علیهم السلام در باره نشانه های آخرالزمان و ظهور بیان داشته اند، از باب تفنن و قصه پردازی نبوده است، بلکه به خاطر اهدافی خاص از جمله ایجاد و زنده نگهداشتن حالت امید و انتظار بوده است.
صرف حرف زدن از ظهور و نشانه های آن بدون تطبیق قطعی نه تنها به معنای توقیت نیست بلکه حتی از برخی روایات استفاده می شود که تفال به قرب ظهور و نزدیک دانستن آن ـ بدون تعیین وقتی مشخص ـ امری مطلوب و مورد سفارش است. در دعای عهد در باره ظهور چنین رهنمود داده شده است که «یرونه بعیدا و نریه قریبا» یعنی دشمنان ظهور را دور می بینند اما ما آن را نزدیک می دانیم. در روایتی این تعبیر وجود دارد که: «توقعوا الفرج صباحا و مساء» یعنی صبح و شام منتظر ظهور باشید.
 
 پس از انقلاب اسلامی فرهنگ مهدویت رشد کرده و بیشتر در جامعه مطرح شده است اما در برخی دوره ها به این مباحث به صورت گسترده تر دامن زده شده است، علت این رویکرد چه بوده است. به طور مصداقی به ویژه در دولت های نهم و دهم به صورت گسترده مباحث مهدویت طرح شد و هم از جانب دولتیان و هم از جانب سایر اقشار جامعه و با حمایت دولت روبه رو بوده است علل توجه به چنین رویکردی چیست و چه مشکلاتی می تواند به همراه داشته باشد؟
نصیری:
بله خوشبختانه توجه به مهدویت و تمنای ظهور پس از انقلاب رشد کرده است اما جایگاه شایسته خود را نیافته است. عده ای گمان می کنند صحبت کردن از موعود و نارضایتی از وضع موجود و تمنای وضع موعود را داشتن به معنای نفی دستاوردهای انقلاب است در حالی که باید یدانیم که مهمترین دستاورد انقلاب اسلامی علاوه بر دهها دستاورد بزرگ می تواند این باشد که شیعه و مسلمانان و مردم جهان را در حد توان تبلیغی و رسانه ای خود متوجه فلک زدگی و بدبختی و ظلم زدگی بشر جدید و دنیای جدید کند و بی توازنی حاکم بر عالم را که محصول غیبت حجت معصوم خداوند و نیز سیطره تمدن الحادی و اومانیستی مدرن و به تعبیر این روزهای مقام معظم رهبری، جاهلیت مدرن است، افشا کند و بشریت را برای یک تحول اساسی و انقلابی آماده نماید.
این که کسانی گمان کنند ما خود قادر به ایجاد تمدنی تراز عدالت و فضیلت های مورد نظر دین در عصر غیبت و دوران سیطره جاهلیت مدرن هستیم ـ که البته منکر تحقق نسبی و تلاش برای آن نیستم ـ و نیاز چندانی جز در حد زنده نگهداشتن مناسبتها برای سخن گفتن از موعود و منجی نداریم، خطایی راهبردی است و همچون پدیده غلط توقیت می تواند زیانبار باشد.
همین که انقلاب اسلامی در عصر سیطره مدرنیته توانست رژیمی وابسته به نظام سلطه الحادی غرب را که قصد هدم دین و تشیع را در ایران داشت، ساقط کند و به جای آن نظامی اسلامی و شیعی را ـ گرچه به طور نسبی و نه در حد تراز دین و تشیع که اساسا امری میسور در این روزگار نیست ـ مستقر کند و چالشی عظیم برای تمدن الحادی و ماتریالیسم غرب و شرق ایجاد کند، و انشاء الله زمینه ساز یک تحول جهانی که چیزی جز ظهور نیست، بشود، رسالت خود را انجام داده است و این نظام ارزش هر گونه فداکاری و دفاع و حمایت را دارد.
البته بخشی از آنچه در دولت قبل در این زمینه ها مطرح می شد ناپخته و غلط بود بویژه آن که برخی از افراد فکری آن دولت به شدت آشفته فکر و دجار پریشانی نظری بودند.
 
در نظر عده‌ای از مفسران متأخر مسلمان در قرآن آیاتی است که نظر به آیندة جوامع انسانی دارد و دربارة حکومت توحید و عدل در آیندة زندگی انسان مطالبی بیان می‌کند. اینان معتقدند که آیات مربوط به استخلاف انسان در زمین، فرمانروا شدن نیکوکاران و پیروزی حق بر باطل آیاتی هستند که سرنوشت آیندة بشریت را پیشگویی می‌کنند و مستقیماً به مسألة آخرالزمان مربوط می‌شوند. امثال رشید رضا و علامه طباطبایی و سید قطب‌ قائل به این عقیده هستند و آیات و روایات مربوط به تحولات آخرالزمان را بیانگر نوعی فلسفة تاریخ می‌دانند.
در نقطة مقابل این تصور در آثار اکثر مسلمانان قدیم اعم از شیعه و سنی مسألة آخرالزمان ظاهراً به فلسفة تاریخ ربط داده نشده است و بخشی از زندگی تدریجی و طبیعی بشر نیست بلکه مرحله غیرعادی و مجزا با ویژگی های منحصربفرد است. در این میان تفاوت علمای قدیم شیعی و سنی در این است که علمای اهل سنت آیاتی را که در آنها وعدة پیروزی حق بر باطل و وراثت مؤمنان در زمین داده شده، مربوط به پیروزیهای صدر اسلام می‌دانند، ولی علمای شیعه معتقدند که این آیات مربوط به عصر مهدی موعود است. نظر شما در این باره چیست؟

نصیری: در پاسخ به سئوال اول به این موضوع اشاره کرده ام. البته در مساله انتظار موضوعی نهفته است که از آیات و روایات قابل برداشت است و آن مردودی بشریت در آزمون تبعیت تام و تمام از انبیاء و حجج معصوم الهی است. اگر بشر در تبعیت از انبیای الهی نمره قبولی می گرفت، هیچ مانعی برای تحقق آنچه قرار است در آخرالزمان و بعد از ظهور اتفاق بیافتد، وجود نداشت. فی المثل اگر بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حادثه شوم سقیفه رخ نمی داد و مردم از امیرالمؤمنین علیه السلام تبعیت می کردند، بدون شک همان آرمانشهر مهدوی در همان صدر اسلام محقق می شد، اما متاسفانه چنین نشد و شیطان بر انسانها غالب شد و مصیبت سقیفه و پس از آن فاجعه عاشورا و بعد مصیبت غیبت رخ داد و تا به امروز سایه سنگین این مصیبت بر سر بشریت سنگینی می کند.  
اگر کسانی تحلیلشان این باشد که بشر در سیر تکامل تاریخی خود به عصر ظهور می رسد، سخت به خطا رفته و اسیر تحلیل تاریخی غرب و مدرنیته است. اتفاقا ماجرا بر عکس است یعنی سیر انحطاطی بشر منجر به غیبت و در فرجام خود منجر به حادثه ظهور و مداخله ویژه خداوند در روند تحولات تاریخی می شود. در تحلیل اول آخرالزمان، قطعه نهایی تکامل بشر است و در تحلیل دوم آخرالزمان قطعه نهایی انحطاط بشر است.

در آخر بفرمایید بهترین شیوه و روش در طرح اندیشه مهدویت به زعم شما چیست و ما چگونه می توانیم در ترویج این باور تعالی بخش بکوشیم و وظیفه خود را درقبال آن ادا کنیم؟ و در کلام ذوات مقدسه ائمه علیهم‌السلام آیا تعریفی برای فرهنگ انتظار ارائه شده است؟
نصیری: ما در اسلام شناسی معاصر معضل فاصله گیری از جامعیت قران و عترت را داریم بدین معنا که در بعضی از موضوعات تصمیم خودمان را متاثر از منابع و مبانی دیگر نظیر مدرنیته و ... گرفته ایم و برای خود اصل و اندیشه و باور ساخته ایم که از جمله در مقوله انتظار و مهدویت دچار این آفت هستیم. گام اول برای کسانی که می خواهند در این عرصه کار کنند و حرفی بزنند، این است که به منابع و متون روایی در زمینه مهدویت و انتظار بویژه دو اثر متقدم و معتبر غیبت نعمانی و غیبت طوسی و نیز کتاب شریف کمال الدین و تمام النعمه مرحوم صدوق مراجعه کنند و حد اقل یک دور آنها را مرور کنند و مساله انتظار را کاملا مستند به آیات و روایات فهم و تحلیل کنند.
گام دوم در فهم درست مساله انتظار و مهدویت در روزگار کنونی، فهم مدرنیته و بلایی است که بر سر عالم و آدم در ابعاد مختلف آمده است. متاسفانه اغلب تحلیل های رایج در بین متدینین ما اعم از حوزوی و دانشگاهی از دنیای مدرن و مدرنیسم، سطحی و متاثر از ملاکهای خود مدرنیته است که در دوران تحصیل دبستان و دبیرستان و بعد دانشگاه به اذهان القاء می شود. همه آنها که به علم و تکنولوژی و ساختارهای مادی و معیشتی دنیای مدرن ارادت دارند و ذوق زده آنند و خود را در عصر پیشرفت می بینند و برای گذشتگان که در عصر عقب ماندگی! بودند، افسوس می خورند، حتی اگر دشمن سرسخت اخلاق و فرهنگ و ایدئولوژی های اومانیستی و الحادی غربی و شرقی باشند، حتما در فهم مقوله انتظار و مهدویت با کاستی و کج فهمی مواجه اند و در حقیقت نمی توانند منتظران تمام عیار و واقعی باشند و برخی از آنها یا از امام مهدی علیه السلام شخصیتی مدرن می سازند که پروژه مدرنیته را در ابعاد مادی و معیشتی و علم و تکنولوژی دنبال می کند و البته هواپیماها و موبایلها و کامپیوترها و ربات های بس پیشرفته تر  به بشریت عرضه می دارد و مدلی از تمدن ژاپنی و البته صد چندان پیشرفته تر را به جهانیان عرضه می دارد و در ضمن مردم را نماز خوان و مکه رو و زنان را با حجاب ـ در عین حال که شانه به شانه مردان، همه عرصه های اجتماعی و مردانه را فتح کرده اند! ـ  و ... می کند، و برخی دیگر اگر کمی جسارت داشته باشند و روایاتی را که سخن از درگیریها و نبردهای قبل از ظهور گفته اند، ببینند، از اساس در ضرورت چنین اتفاقی حداقل فعلا که کاروان علم و تمدن رو به پیشرفت است، شک می کنند.
به نظر حقیر تنها چیزی که در دنیای بدون توازن و وحشت انگیز و مملو از ظلم و رو به فروپاشی اجتماعی و اخلاقی و افتصادی و سیاسی کنونی که روز به روز بر ابعاد ویرانگر آن در دو بعد مادی و معنوی افزوده می شود، می تواند مایه تسلا و آرامش برای مومنان و بلکه کل بشریت باشد، آرمان انتظار فرج و ظهور موعود و منجی در جنب عمل به وظایف فردی و اجتماعی است لذا طرح این آرمان به طور صحیح می تواند مانع از نا امیدی مطلق و نیهلیسم و افسردگی و... در جامعه باشد و امید به اصلاح و نجات را در جانها زنده نگه دارد.

منبع: نشریه پنجره



داعش همان سفیانی است؟

با تحرک تروریست‌های تکفیری داعش، باز برخی شروع به داستان‌سرایی در عرصه تطبیق نشانه‌های ظهور کرده‌اند و بازار را برای سخنان عوامانه و به تعبیر مقام معظم رهبری صرف تخیلات و توهمات خود مناسب دیده‌اند، مدعی شده‌اند که این گروه همان سفیانی روایات است.آیا داعش همان سفیانی است؟

یکی از نشانه‌های سفیانی شیعه‌کشی و دشمن اهل بیت بودن است، در حدیث معتبری از امام باقر(ع) چنین آمده است: «فَإِنَّ حَنَقَهُ وَ شَرَهَهُ إِنَّمَا هِیَ عَلَى شِیعَتِنَا»(۱)؛ شدت خشم و حرص او تنها بر شیعیان ماست، گروه تروریستی داعش نیز در این نشانه شبیه سفیانی است، اما آیا می‌توان به صرف یک مشابهت چنین حکم کرد که این گروه همان سفیانی روایات است؟

روشن است که برای اثبات این تطبیق باید تمام روایات سفیانی در نظر گرفته شود، حجت‌الاسلام و المسلمین جواد جعفری (کارشناس مهدویت) در رابطه به این موضوع این چنین می نویسد:

*نشانه نخست

در حدیث معتبری امام صادق(ع) فرمودند: «إِنَّ أَمْرَ السُّفْیَانِیِّ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُهُ‏ فِی‏ رَجَب»(۲) و در حدیث معتبر دیگری امام صادق(ع) فرمودند: «خُرُوجُ الثَّلَاثَهِ الْخُرَاسَانِیِّ وَ السُّفْیَانِیِّ وَ الْیَمَانِیِّ فِی‏ سَنَهٍ وَاحِدَهٍ فِی شَهْرٍ وَاحِدٍ فِی یَوْمٍ وَاحِد»(۳)، طبق این دو روایت سفیانی در ماه رجب و همزمان با خراسانی و یمانی شورش خواهد کرد، روشن است که به هیچ وجه این نشانه قابل تطبیق بر داعش نیست، زیرا هنوز نه خراسانی قیام کرده نه یمانی.

*نشانه دوم

در حدیث معتبری امام صادق(ع) فرمود: «مِنْ أَوَّلِ خُرُوجِهِ إِلَى آخِرِهِ خَمْسَهَ عَشَرَ شَهْراً سِتَّهُ أَشْهُرٍ یُقَاتِلُ‏ فِیهَا فَإِذَا مَلَکَ الْکُوَرَ الْخَمْسَ مَلَکَ تِسْعَهَ أَشْهُرٍ وَ لَمْ یَزِدْ عَلَیْهَا یَوْماً»(۴)، از اول قیام سفیانی تا آخر کارش ۱۵ ماه است. شش ماه می‌جنگد و پنج آبادی را می‌گیرد و نه ماه حکومت می‌کند و یک روز هم بیشتر نمی‌شود.

در روایت دیگری امام صادق(ع) این پنج آبادی را در شام نام می‌برد: «مَلَکَ کُوَرَ الشَّامِ الْخَمْسَ دِمَشْقَ وَ حِمْصَ وَ فِلَسْطِینَ وَ الْأُرْدُنَّ وَ قِنَّسْرِینَ»(۵)، مناطق پنجگانه آمده در روایات اکنون چهار کشور سوریه، لبنان، فلسطین و اردن است.

طبق این بیان اولاً سفیانی کسی است که شش ماه بتواند چهار کشور را بگیرد و بسیار روشن است که این نشانه به هیچ وجه قابل تطبیق بر داعش نیست، ثانیاً کل شورش و حکومت سفیانی از ظهور تا افولش بیش از پانزده ماه نخواهد بود، در حالی که داعش بیش از دو برابر این مدت است که شر کشورهای اسلامی شده است و حتی یک کشور را هم نتوانسته است بگیرد.

*نشانه سوم

در حدیث معتبری امام باقر(ع) فرمودند: «وَ أَمَّا النِّسَاءُ فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ بَأْسٌ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَی»(۶)، شر سفیانی به زنان شیعیان نخواهد رسید، در حالی که گروه وحشی داعش میان زنان و مردان شیعه فرقی نمی‌گذارند.

*نشان چهارم

امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «یَخْرُجُ بِالشَّامِ فَیَنْقَادُ لَهُ‏ أَهْلُ‏ الشَّام»(۷)، سفیانی شورش می‌کند و اهل شام از او پیروی می‌کنند، در حالی که روشن است مردم سوریه در انتخابات داعش را حمایت نکردند.

*نشان پنجم

سفیانی پس از سرکوب مخالفان، هدفی جز حمله به عراق ندارد، از این‌رو، با سپاهی بزرگ به سمت عراق رهسپار می‌شود، در میانه راه، در منطقه‌ای به نام قرقیسیا(شهری در سوریه در محل اتصال رود خابور و فرات) جنگی هولناک درمی‌گیرد و بسیاری کشته می‌شوند.

سپاه سفیانی پس از پیروزی در نبرد قرقیسیا به صورت هم‌زمان با دو سپاه مختلف به مدینه و عراق یورش خواهد برد.(۸)

چنان که در این روایت آمده سفیانی پس از تسلط بر چهار کشور سپاهی را به عراق خواهد فرستاد، در حالی که داعش پس از شکست در سوریه به سراغ عراق آمده است، علاوه قبل از آمدن به عراق سفیانی نبرد قرقیسیا را خواهد داشت که نبردی بسیار خونین خواهد بود، در حالی که داعش چنین نبردی را نکرده است و در واقع به عراق فرار کرده است.

*نشان ششم

در روایتی امام باقر(ع) فرمود: «وَ یَبْعَثُ السُّفْیَانِیُّ بَعْثاً إِلَى الْمَدِینَهِ فَیَنْفَرُ الْمَهْدِیُّ مِنْهَا إِلَى مَکَّهَ فَیَبْلُغُ أَمِیرَ جَیْشِ السُّفْیَانِیِّ أَنَّ الْمَهْدِیَّ قَدْ خَرَجَ إِلَى مَکَّهَ فَیَبْعَثُ جَیْشاً عَلَى أَثَرِهِ فَلَا یُدْرِکُهُ … َ وَ الْقَائِمُ یَوْمَئِذٍ بِمَکَّهَ قَدْ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْبَیْتِ الْحَرَامِ مُسْتَجِیراً بِه‏»(۹)،

این بیان نیز نشان می‌دهد قیام سفیانی هم زمان با ظهور امام عصر(عج) خواهد بود، در حالی که حرکت داعش به قیام امام ربطی نیافته است.

با توجه به این نشانه‌های روشن که در روایات معتبر و کتاب‌های متقن ما آمده است، معلوم می‌‌شود هیچ شباهتی میان داعش و سفیانی وجود ندارد، ادعاهای بی‌اساسی که برخی افراد بدون دقت در روایات بیان می‌کنند، موجب رواج مدعیان دروغین، منحرف کردن مردم از حقیقت انتظار، ایجاد امید کاذب در جامعه و مشکلات بین المللی برای کشور می‌شود، امید است کسانی که تریبون‌های عمومی مخصوصاً مقدس در اختیار آنهاست در اظهار نظر کردن در مورد نشانه‌های ظهور محتاطانه عمل کنند و از ماجرهای چند سال گذشته عبرت گرفته موجب به خطر افتادن آبروی خود و دیگران نشوند.

*پی‌نوشت‌ها:

۱٫ الغیبه للنعمانی؛ ص۳۰۰٫
۲٫ کمال الدین و تمام النعمه؛ ج‏۲ ؛ ص۶۵۰٫
۳٫ الغیبه (للطوسی)، کتاب الغیبه للحجه؛ النص ؛ ص۴۴۶٫
۴٫ الغیبه للنعمانی، النص؛ ص۲۹۹
۵٫ کمال الدین و تمام النعمه، ج‏۲؛ ص۶۵۱٫
۶٫ الغیبه للنعمانی، النص، ص۳۰۰
۷٫ الغیبه للنعمانی، النص، ص۳۰۴٫
۸٫ الغیبه للنعمانی، ص۳۱۷، باب۱۸، ح۱۷٫
۹٫ الغیبه للنعمانی، النص، ص۲۷۹٫

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد