یکی از حساس ترین مسائل تربیتی، تربیت دینی کودکان و نوجوانان است. از نظر اسلام این تربیت باید قبل از تولد شروع شده و از بعد از تولد در سنین کودکی و نوجوانی ادامه یابد. امام صادق(ع) می فرماید: «ما کودکان خود را از سن پنج سالگی به نماز، وا می داریم، شما نیز کودکان خود را از سن هفت سالگی، امر به نماز کنید. ما کودکان خود را از سن 7 سالگی به روزه گرفتن (به مقداری که طاقت دارند)، وا می داریم و وقتی عطش بر آنها غلبه کرد افطار می کنند، شما هم کودکان خود را از سن 9 سالگی به روزه گرفتن امر کنید به مقداری که طاقت دارند....»[1]
برای این که نو جوانان به نماز خواندن علاقه پیدا کنند باید زمینه علاقه را از راه های زیر در آنها ایجاد کرد:
1- آشنا کردن آنها با خداوند مهربان و ملموس کردن محبت خداوند برای آنان و بیان نعمت های بی شماری که به ما داده است و این که نماز وسیله ای است برای تشکر از این نعمت ها و تداوم آنها.
2- آشنایی دانش آموزان با نمازگزاران موفق در رشته های علمی، فرهنگی، هنری، ورزشی و...
3- سهل و آسان جلوه دادن نماز و پرهیز از سخت گیری و زیاده روی.
4- دعوت عملی به نماز، کسی که دانش آموز را به نماز خواندن دعوت می کند اعم از پدر و مادر و مربی و معلم و... باید خود اهل نماز باشد و به آن اهمیت بدهد مثل خواندن نماز به جماعت و در اول وقت، به گونه ای که این اهمیت دادن به نماز در اخلاق و رفتار وی اثر گذاشته باشد. اگر دعوت کننده به نماز خودش یک فرد بی نظم و ناموفق در کار خود، بی اهمیت به مسائل بهداشتی و... باشد، مسلماً دعوت او به نماز تأثیر چندانی نخواهد داشت.
5- ایجاد اعتماد به نفس در دانش آموزان برای مقابله و مواجهه با تمسخرهای افراد نادان. زیرا بعضاً ممکن است نو جوانی که اقدام به خواندن نماز می کند از طرف افراد جاهل مورد تمسخر قرار گیرد که اگر اعتماد به نفس نداشته باشد از میدان بیرون خواهد رفت و نماز را ترک خواهد کرد.
6- تشویق صحیح و مناسب مادی (اعطاء جوایز، برگزاری اردو و...) و معنوی (معرفی کردن به عنوان انسان مورد اعتماد، منظم، متعهد و...)
7- آشنایی نو جوانان با فواید و آثار نماز در قالب هنر هم چون شعر و داستان و... به این معنا که آثار تربیتی ظاهر و باطن نماز برای آنان به نحو جذاب بازگو شود.
در این زمینه می توانید از کتاب های شهید مطهری استفاده کنید و هم چنین کتاب های دیگری که در این سال های اخیر در باره نماز نوشته شده است و از این قبیل می باشد.
کتاب 40 نکته پزشکی پیرامون نماز نوشته دکتر مجید ملک مهری که شما می توانید مطالعه این کتاب را به دانش آموزان توصیه کنید. و اگر تهیه آن برای نو جوان مشکل باشد خود می توانید این کتاب را مطالعه و در فرصت های مناسبی برای آنها بیان کنید.
1- تهذیب، ج20، ص380 – باب الصبیانمتییأمرون بالصلاة.
منبع: پایگاه حوزه
الف- غسل:
غسل یکی از آداب دینی موکد اسلام است که به دلیل ندانستن دلیل علمی و روشنی برای آن، بسیاری از ما تنها به عنوان رفع تکلیف به اجرای آن اقدام نموده و یا با اکراه به انجام، مبادرت می ورزیم. امابه دور از دلیل تراشیهای خیالی و اغراق آمیز برای این عمل؛ دلایل علمی بسیاری وجود دارد که ثابت میکند انجام غسل و وضو در دفعات توصیه شده؛ با تاثیر بسزایی که در افزایش رطوبت سطحی جسم و تنظیم حرارت بدن به سمت تعادل دارد می تواند دربرابر بسیاری از بیماریهای عصبی وجنسی، مدافع فرد باشد.
به عنوان مثال از دیدگاه طب سنتی؛ با افزایش سودا و سردی و خشکی در زمان پریود زنان که در اثر تجمع رسوبات خونی در رحم اتفاق می افتد و غالبا با تیره شدن رنگ چهره آنان و یا سیاه شدن دور چشم ها و سرد شدن دستها و احساس سرما و کج خلقی ماهانه ایشان؛ نسبت به زمانهای عادی، قابل تشخیص است؛ انجام غسل پس از تغییرات ماهانه بدن با افزایش میزان رطوبت عمومی؛ منجر به کاهش خشکی ناشی از قلیان سودا در زمان پریود میگردد. این درحالیست که به دلیل مضرات رطوبت در طول زمان پریود برای زنان؛ که منجر به پیدایش کیستهای تخمدان در اثر وجود سودا در حضور بلغم می گردد؛ حتی تکلیف وضو گرفتن و به نماز ایستادن در آن زمان از گردن زنان ساقط شده است؛ درحالیکه عبادتهای دیگری که نیازمند وضو و یا غسل و رساندن هرنوع رطوبت دیگری به بدن نیست؛ نظیر دعا و ذکر، در آن زمان همچنان مستحب است. ولیکن پس از پایان دوره ی مذکور؛ و خروج کامل سودا از بدن، با انجام این طهارت عمومی، علاوه بر تنظیم دوباره حرارت بدن به سمت رطوبت و حرارت متعادل، از احتمال وقوع کیست تخمدان و فیبروم رحمی تا حد زیادی کاسته می شود. همچنین انجام غسل یا طهارت عمومی پس از مجامعت، غلبه ی حرارت و خشکی صفرا و تاثیرات منفی آن را در بدن کاهش داده؛ و رطوبت سرایت کننده از طریق آن به بدن؛ باعث تعادل هورمونی در جسم شده و همچون سد تدافعی هوشمندی دربرابر امکان بروز انواع سرطان ازقبیل سرطان سینه و رحم در زنان و همچنین سرطان پروستات در مردان عمل می کند.
همچنین غسل؛ از طریق خنثی نمودن امواج الکترومغناطیسی بدن که تحت تاثیر تغییرات هورمونی ماهانه و یا انجام مقاربت؛ دچار عدم تعادل شده و انرژی نورونهای عصبی بدن را دچار اختلال نموده است؛ به بازگشت اعصاب به سطح نرمال و ریتم حیاتی طبیعی آن کمک شایانی می نماید. لذا پس از انجام عمل غسل؛ چه به صورت ارتماسی و یا ترتیبی؛ که در هردو نوع آن؛ کلیه ی اعضای بدن تحت تاثیر خاصیت خنثی کننده آب از لحاظ الکترومغناطیسی قرار میگیرد، تعادل به سیستم عصبی بدن بازگشته و فعالیت کنترل کننده وضعیت سلامتی توسط پمپ های انرژی الکترومغناطیسی بدن؛ نظیر غدد مترشحه داخلی، مغز و ضربانهای قلب؛ از نو برنامه ریزی می شود.
ب- وضو:
چنانکه گفته شد؛ غسل و وضو و تیمم؛ هرسه اعمالی هستندکه با کمک خاصیت خنثی کنندگی آب یا خاک، نسبت به امواج الکترو مغناطیسی؛ نقش زدایندگی تاثیرات الکترومغناطیسی مزاحم و بیگانه طبیعی یا صنعتی را بر بدن دارند. معمولا تراکم انرژی به صورت نامتعادل در بدن باعث ایجاد دردهای عصبی و موضعی گذرا در اعضای بدن می شود و همچنین نقطه ی شروعی برای انواع بیماریهای جسمی و عصبی در فرد به شمار می آید.از لحاظ علمی ثابت شده است که تراکم این انرژی معمولا در پایانه های عصبی بدن و محلهایی که در وضو توسط فرد خیس می شوند اتفاق می افتد. به طور مثال، در تحقیقی به عمل آمده توسط دانشمندان آلمانی، چنین عنوان شده که در صورتیکه هر فرد روزانه پنج بار جلوی انگشتان پایش را خیس کند، دچار سکته ی مغزی نمی شود. فعالیتی که در وضو به صورت یک مستحب در وضو بیان شده است و توسط افراد نمازگزار اجرا می شود. همچنین توسط حکمای طب سنتی بیان شده است که مزاج مغز سرد و تر است و در صورتیکه کمی از تری مغز کاهش یابد، بدن خود به خود متمایل به افسردگی و اندوه می شود.این تمایل به افسردگی و از دست دادن شور و نشاط را هر فردی پس از برخاستن از خواب و انجام ساعاتی کار روزانه، در خود احساس می کند و مطمئنا فرد معترف است که شور و نشاط او در ابتدای روز به هیچ عنوان با میزان شور و حس شادابی در میانه ی روز برابری نمی کند. لذا می توان گفت مسح پنج باره ی سر در وضوی روزانه، تدبیر دیگریست در اسلام برای سرد و تر نگه داشتن نسبی مغزو کمک به سلامت فکر و شادمانی او در طول روز ودر نتیجه کمک به حفظ شادابی و سلامتی جامعه .
مطمئنا با شستشوی پایانه های عصبی بدن؛ نظیر انتهای دستها و پاها و رساندن رطوبت به فرق سر و صورت؛ تعادل الکترومغناطیسی در بدن؛ توسط خاصیت خنثی کنندگی آب، بر قرار می شود. همچنین با تغییر حرارت و رطوبت در محلهای شسته شده، رطوبت نسبی بدن از سمت خشکی(بیماری) به سمت رطوبت(سلامتی) حرکت میکند. لذا از نظر طب سنتی مزاج بدن به سمت تعادل حرکت میکند. چنانچه حتی در تغییر طبایع؛ دو طبع مرطوب دم(گرم و تر) و بلغم(سرد و تر) نسبت به طبایع سودا(سرد و خشک) و صفرا(گرم و خشک) از سلامتی بیشتری برخوردار هستند.
غسل و وضو به دلیل تاثیر مستقیمی که بر فعالیت غدد مترشحه داخلی؛ از طریق ایجاد تعادل رطوبت و حرارت نسبی در آنها می گذارند، منجر به تنظیم ترشح هورمونهای داخلی شده و این موضوع؛ یکی از آشکارترین دلایلیست که زنان در جوامع اسلامی نسبت به جوامع غیر مسلمان از روند پیری و یائسگی دیررس تری برخوردارند. همچنین در بین دو فرد با ژنتیک مشابه؛ نظیر دوقولوهای همسان؛ فردی که مبادرت به انجام غسل و وضو متناسب با تکالیف دینی می ورزد؛ نسبت به فرد دیگری که اعتقادی به انجام این آداب ندارد؛ در سنین میانسالی از ریزش مو و چروکیدگی پوست و بیماریهای ناشی از اختلالات هورمونی کمتری برخوردار است.
وضو و غسل با تنظیم حرارت و رطوبت بدن؛ تمایل بدن را نسبت به مشروبات الکلی که وضعیت گرم و تر دارند از بین می برد. با انجام این دو عمل به صورت مرتب در افراد سرد مزاج، به دلیل کاهش سودا در اعصاب سطحی، و تبدیل نا آرامی های سوداوی به آرامش و خوشایندی طبع بلغمی، و در افراد گرم مزاج تاثیر "تری" بر اعصاب سطحی و تبدیل خلق و خوی مضطرب و دلشوره های ناخوشایند صفراوی مزاجان به خوش خلقی، شادمانی و خوشبینی دموی؛ فرد تمایل کمتری به سمت سیگار (گرم و خشک)و مسکرات(گرم و ترو سرد و تر)در خود احساس می کند. که در صورت تداوم بر تکرار آن در سه تا پنج نوبت سفارش شده؛ و تکمیل آن در حد اعمال مستحب در وضو؛ نظیر شستشوی دهان و بینی، قادر خواهد بود میزان زیادی از مصرف سیگار خود را کاهش دهد. این یکی از دلایل عمده ایست که با یک نگاه گذرا بر عمومیت مصرف مسکرات و آرام بخشها مشاهده می شود اغلب افراد مناطق سنی نشین که اعمال وضو را پنج نوبت در روز و به صورت کامل شستشوی سه بار دستها و صورت و شستشوی کامل دهان و بینی و پا انجام می دهند نسبت به افراد دیگر در جامعه؛ نسبت به سیگار و دیگر مواد افیونی و مسکرات گرم؛ و همچنین اعمال مذمومی که از گسترش خوی سوداوی در جامعه برمیخیزد؛ نظیر دروغ و دزدی؛ تمایل بسیار کمتری از خود نشان می دهند.
اهمیت ایجاد سلامت در وضو و غسل تا حدیست که شرط عملی انجام هر دو عمل غسل و وضو؛ حفظ سلامت بدن است و در صورتیکه به هرنحوی رساندن رطوبت به بدن منجر به زیان جسمی گردد؛ می بایست به جای آن از تیمم بر خاک تمیز (که در ایجاد تعادل و تخلیه الکترومغناطیسی اعصاب همان خصوصیت آب را در خنثی سازی بارهای منفی و مثبت دارد، استفاده شود .
همچنین از آنجا که تغییراتی که توسط غسل و وضو به صورت مقطعی در بدن ایجاد می شود؛ اعصاب سطحی و فراگیر بدن را درگیر می سازد؛ لذا طبایع اولیه ی فرد که ممکن است در اثر خوردن مواد گوناگون و یا متناسب با محیط زندگی و شرایط ژنتیکی و تربیتی تغییر کرده و فرد را دچار بیماری مزاجی نموده باشد، تاثیر کمتری در تغییر خلق و خوی اجتماعی و شخصیت روحی فرد؛ خواهد داشت و جامعه از هماهنگی بیشتری در گرایش به اعمال و افکار مثبت در بین افراد؛ برخوردار خواهد بود.
پس از پاکسازی بدن از انواع تراکم انرژی مزاحم با انجام وضو یا غسل یا تیمم؛ ایجاد تعادل در بدن و عمل غنی سازی روح باتمرکز بر اذکار و ایجاد تعادل در بدن با تمسک به افعال و حرکات نماز؛ در بهترین زمان آن؛ یعنی در اوایل وقت نمازهای پنجگانه انجام می شود. اهمیت حفظ اوقات شرعی نماز و ارجحیت ادای نماز در اول وقت در اینست که این زمانیست که ازروی وضعیت قرارگیری خورشید و ماه در شبانه روز نسبت به نیمکره ای از زمین که ماا در آن قرار داریم و موقعیت جغرافیایی مخصوصی که ما در آن به سر می بریم؛ و زاویه ی تشکیل دهنده ی خورشید و ماه با زمین؛ در زمان تحول هریک از موقعیتی به موقعیت دیگر؛ محاسبه شده است. و در این زمانست که ما رو به قبله ای می ایستیم که در حقیقت جهت اصلی مغناطیسی آهن ربای بزرگ زمین است؛ و بیشترین تاثیر و قدرت را در ایجاد تعادل مغناطیسی بر یونهای آهن موجود در خون و در نهایت؛ تعادل عصبی کامل در فرد ایجاد می کند.
به عبارت دیگر؛ در زمان اقامه نمازرو به سمت قبله و در جهت امواج مثبت الکترومغناطیسی هماهنگ طبیعی؛ مجددا بدن فرصت این را می یابد که یونهای آهن موجود در بدن و از جمله گلبولهای قرمز خون را در جهت امواج الکترومغناطیسی طبیعی زمین آرایش داده و در نتیجه به صورت ناخودآگاه دریایی از آرامش و خرسندی به وجود آدمی سرازیر شود؛ که دلیل اصلی آن همان خنثی شدن بارهای منفی الکترومغناطیسی ا ناشی از تاثیرات دیگر مولدهاست و جهت گیری صحیح یونهای ]آهن بدن در جهت امواج الکترومغناطیسی اصلی زمین. در این حالت، بدن و احساسات آدمی از بارهای منفی تزکیه می شود و انواع و اقسام بیماریهای روحی و جسمی در بدن؛ قبل از ریشه دواندن و یا حتی شکل گرفتن؛ ناپدید می شوند. اذکار و حرکات صحیح نماز؛ هماهنگ با تمام ذرات عالم؛ تسبیح و خضوع و خشوع در برابر پروردگار را به کلیه ی سلولهای اندامی و عصبی بدن تلقین نموده و نرم افزار پیشرفته ی مغز و وجود چند لایه ی ذهن انسان را به سمت کمال ارزشمندی که برای آن آفریده شده تحت نظر آفریدگارش؛ در هر شبانه روز؛ پنج نوبت برنامه ریزی میکند.
نویسنده و محقق: راشین گوهرشاهی- بر مبنای مطالعات اجتماعی و پژوهشهای زمین شناسی پزشکی-طب سنتی و سلامت
مقدمه:
اینکه چرا مسلمانان برای نماز خواندن و ایجاد ارتباط با پروردگار خود علاوه بر دعا خواندنی که مشترک در همه ی ادیان توحیدیست؛ با اذکاری به زبان عربی مرتکب افعالی پنج نوبته می شوند که در آن سه حرکت بدنی عمده مد نظر قرار گرفته و جزو ارکان اصلی عبادات آنهاست؛ مورد سوال بسیاری از گروههای دینی و غیر دینیست. حتی دیده می شود که بسیاری از مسلمانان با وجود اعتقاد به خدا و پیامبر ارتباط خود را با خدا محدود به دعا های شبانه و یا روزانه نموده و به دلیل ندانستن فواید گزاردن نماز در ارکان پنج گانه و بالاخص سه رکن قیام و رکوع و سجده؛ نماز را به شیوه ی معمول و سفارش شده در قرآن، از زندگی خود حذف کرده اند.
ولی به راستی دلیل توصیه های موکد اسلامی در به جای آوردن نماز با شیوه ای متفاوت با دیگر ادیان الهی و قیام و رکوع و تشهد چیست؟ این نوع برپایی نماز چه تاثیر ویژه ای می تواند بر روحیه و یا شخصیت فرد داشته باشد و چگونه می تواند ارتباط او را با پروردگارش مستحکم تر کند؟
این درست است که هیچ انسانی پاسخ تمام سوالهای ذهنی را نمی داند. اما قابلیت بشر این است که می تواند با کمی تقلا و کوشش، پاسخهای مناسبی برای سوالهای خودش دست و پا کند. پاسخهایی برای سوالهایی که اگر بی جواب بمانند؛ گاهی ایمان و احساس آدمی را نسبت به زندگی تحت الشعاع قرار می دهد.
بگذارید دید متعصبانه ای نسبت به مذاهب؛ بالاخص اسلام نداشته باشیم. چرا که اساس اسلام، مبتنی بر دانستن و درک دلایل اجرای احکام است؛ حال آنکه ما این اساس را به کناری نهاده و به تقلید آداب و حرکات و منشهای عبادی است؛ بسنده کرده ایم. ولی حقیقت این است که بنیان دین ما که همان دانستن فلسفه ی احکام اسلامی در کنار اقدام به عمل به آن است؛ در طول تاریخ ؛توسط مذهبیون افراطی و عالم نماها ی وابسته به سیاست دولتمردان؛ به تاراج و یغما رفته است. حالا آنچه که از دین در دسترس ما مانده فقط پوسته ی اعمالیست بدون درک فلسفه و چراها و ظاهریست بدون معنی.
اما چنانکه از مطالعه ای ابتدایی از تاریخ اسلام بر می آید حقیقت اولیه و دست نخورده ی اسلام؛ آنقدر روشن و دوست داشتنی بوده است که علاوه بر افراد اهل فضل و دانش آن زمان؛ معانی و مضامین رفتاری و اخلاقی این دین چنان قابل درک بوده که حتی بدوی ترین و خشن ترین افراد صحرا نشین را به سمت خود جذب می کرده است.
لذا گمان می رود اگر این دین مقدس ظرف این هزار و چهارصد و اندی سال گذشته؛ بدون دست بردگی و تحریف و به صورت کامل و کافی به نسلهای ما منتقل می شد و بدون در نظر گرفتن ملاحظات سیاسی و خصوصی سازی فلسفه ی دین و احکام، به عنوان ابزاری برای به استثمار کشیدن ملتها، فلسفه ی احکامش برای مردم؛به تمامی بیان می شد و در اختیار عموم قرار می گرفت؛ دقیقا شبیه آغاز اسلام، شاید در جامعه؛ غیر از اقلیتی که تکلیفشان در سیاست مبرهن است و منفعتی که از حق کشی ها و به بردگی کشیدنها ی دیگران،می برند؛ آشکار است؛ مابقی به سادگی به اسلام حقیقی می گرویدند. در حالی که اکنون؛ آنچه که در جامعه از اسلام در بین ما رواج یافته و با تعصب و همیت؛ سنگ آنرا بر سینه می زنیم؛ نه اسلام حقیقی بلکه اسلامی سیاسی و مبتنی بر تعصبات و عقاید گروهی خاص است که اجرا و عدم اجرای احکام آن را به عنوان ابزاری برای توسعه ی تسلط بر اقشار مختلف جامعه به کار می برند.
1- چرا باید به عربی نماز خواند؟
یکی از چالشهای مشترکی که همه ی ما روزی در ذهن خود به آن پرداخته و بی آنکه جوابی قانع کننده برایش بیابیم؛ آن را همچنان به حال خود رها کرده ایم؛ پاسخ به این سوال است که چرا باید به عربی نماز خواند؟ گاهی با خود نجوا کرده ایم که اگر مسلمانها هم شبیه سایر مذاهب می توانستند با زبان و فهم خود با خدایشان به ستایش و نیایش برخیزند؛ چه بسا فاصله ی عمیق عملی؛ که میان فرد و مذهب وجود دارد؛ از بین می رفت. ولیکن وقتی که فرد زبانش را در نماز وادار به تکرار اصواتی می کند که تمرکز بر روی معانی آن؛ به اجبار او را به دو زبانی در عبادتش وادار میکند؛ و لذت خلوص عبادت را از ذهن و روانش ساقط میکند؛ چگونه می توان ازو انتظار داشت که در زندگی واقعی اش نیز با دو زبان و با دو شیوه ی منافقانه وارد عمل نشود؟ دوزبانی در عبادت؛ صداقت و لذت مارا در عباداتمان از ما ستانیده است و مارا همچون موجوداتی که خدایشان زبانشان را نمی فهمد و مجبورند برای فهم خدای خود؛ خواسته هایشان را با زبانی دیگر به صورت اصواتی نامفهوم و بیگانه بیان کنند؛ در آورده است...
تلاش غیر قابل توجیه ما برای انجام عبادات مذهبیمان با زبانی غیر ملموس و ادبیاتی بیگانه ، منجر شده به اینکه:
1- نتوانیم در نماز و عبادات و ادعیه؛ تمرکز لازم را در تلقین ذهنی و عمل به آنها داشته باشیم.
2- الفاظ و آیات قرآن و ادعیه را نه به صورت نامه ای عملی خطاب به بشریت بلکه به صورت الفاظی جادویی در ذهن تصور کنیم که باید بدون توجه به معنی و فقط به صورت صحیح از لحاظ اعراب و صرف و نحو؛ بیان شوند تا تاثیر ساحرانه و خارق العاده خود را در زندگی مان داشته باشند.
3- مذهب و دین اسلام را مختص اعراب دانسته و با دیدی نژادپرستانه که اعراب را بر بقیه ی جوامع بشری ترجیح داده است؛ به اسلام نگاه کنیم.
با اینهمه، از بین هیچکدام از فرق اسلامی؛ شاید تاکنون هیچ فقیه یا عالمی فتوا بر اقامه ی نماز به زبانی غیر از زبان عربی و زبانی قابل فهم برای خود شخص عبادت کننده؛ نداده است و هرگز جز مختصری بر دلایل لزوم عربی خوانی نماز و عبادات؛ سخن نرفته است.
دلایل غیر قابل قبولی شبیه اینکه؛ باید به عربی نماز را خواند زیرا معنای کلمات در عربی بسیار فراتر از زبانهای دیگر؛ مثلا فارسیست و بسیاری از کلمات نماز؛ معادل دقیق فارسی ندارند و غیره.
ایمان خرافی ما به نقص زبان مادرزادیمان و تعلق صرف آن به این دنیا؛ و بالعکس؛ تعلق زبان عربی به ماورا و زبان ارواح و فرشتگان و خدا آنقدر زیاد است که حتی پس از فوت عارفان بزرگ ایرانی و فارسی زبان، در مرقد آنها زیارتنامه هایی خطاب به ایشان و به زبان عربی چاپ و منتشر میکنیم!
بعد از ناامیدی در یافتن پاسخ صحیحی بر سوال مذکور؛ اگر به تفحصی سطحی در دیگر ادیان بپردازیم؛ از بدوی ترین مذاهب بشری تا کنون الفاظ و نغمه هایی را در دیگر ادیان توحیدی و غیر توحیدی جوامع می یابیم که پیروان آنها بدون درک معانی اصوات و الفاظ؛ از آنها در جهت رسیدن به اعجاز یا وقوع سحر خاصی بهره برده اند. آنها این زبان غیر مشترک را با خدایان خویش برگزیده بودند؛ زیرا گمانشان براین بود که خدایانشان به دلیل برتری ویژه ای که نسبت به آنها دارند؛ می بایست با اصوات و نغمه هایی متفاوت از بیان روزمره ی بشری ستایش شوند...
لذا به سادگی درمی یابیم که قسمتی از آداب ناشیانه ی مسلمانی ما هنوز هم؛ ریشه در بنیان مذهبی انسان مدارانه ای دارد که هزاران سال پیش؛ در تخیلاتمان به بار آورده ایمش:
باور ناخودآگاه خرافی به اینکه باید با خدا با زبان عربی صحبت کنیم؛ وگرنه حرفهایمان را نمی فهمد...خدایی که در برابر خواسته ها و ذهن و اراده ی ما واکنشی نشان نمی دهد؛ مگر اینکه خواسته هایمان را به زبان عربی با او درمیان بگذاریم و او را با این الفاظ سحر آمیز و جادویی به کن فیکون واداریم ... و دیگر افکار مشرکانه ی دیگری نسبت به خداوند بی همتا که ناشی از دید بدوی و کفر آمیز و نگرش ظالمانه و جاهلانه ی ما نسبت به خدایی شبیه غول چراغ جادوست...
غافل از اینکه انتخاب زبان برای بیان مطالب به بشریت؛ توسط پروردگاری بی همتا؛ انتخابی آگاهانه و از روی حساب و منطقی الهی و انسانی و به منظور ارتباطی هرچه صمیمانه تر و فطری تر با انسان بوده است. لذا از آنجا که زبان عربی به دلیل نشات گیری اش از سخت ترین شرایط زیستی بشری؛ در کویرهای خشک و برهوت عربستان؛ بیشترین نزدیکی را با فطرت طبیعی و روح وحشی و سرکش انسانهای بدوی دارد، این زبان فطری برای صحبت با کلیه ی اقوام بشر از جمله بدوی ترین آنها انتخاب شده است. درست شبیه دانشمندیا استاد بسیار باسوادی که علی رغم آگاهی با پیشرفته ترین زبانهای روز دنیا؛ ولی برای ارتباط برقرار کردن با تمام حاضرین در یک همایش بزرگ که شامل افرادی با میزان سواد و فرهنگ کاملا متفاوتند؛ از ساده ترین و همه فهم ترین زبان در بیان مقاله اش استفاده می برد . اصوات و الفاظی که بیشتر از آنکه زبان خدایان باشد، نشات گرفته از بدوی ترین اصوات بشریست که انسان غارنشین توانسته برای اولین بار بر زبان بیاورد. در حقیقت این خداست که برای راحتی فهم بشر؛ کلامش را بر پیامبری صاحب فطرت عالی و دست نخورده ی انسانی؛ چوپان و صحرا نشین که از سواد و دانش ادبیات آن روز بی بهره است و جز زبان فطری طبیعت و روح الهی آن؛ با تمثال دیگری خو نگرفته است؛ نازل میکند؛ تا حتی ساده ترین و دورمانده ترین انسانها هم که از نعمت سواد و زندگی در اجتماع؛ بی بهره اند؛ بتوانند کلام خدا را فهمیده و در حد توان خود؛ درکش کنند.
زبانی که حتی منزوی ترین صحرا نشینان عرب که هیچ دانشی از کلام و فلسفه و ادبیات نداشته اند؛ و جز لجاجت و تندخویی و تلاش برای زنده ماندن و تنازع بقا در زندگی مشقت بار خود چیزی فرانگرفته بودند؛ توانستند آنرا درک کرده و "پس از درک" مفاهیم ارزشمند انسانی و تطابق فطری با آن، قادر به مقابله و تهاجم با آن نبوده و به ناچار در برابر آن سر فرود آورده و ایمان آوردند.
ایمانهایی که پس از گذشت هزار و چهارصد سال؛ حکایت آنها هنوز هم در بین ما مثال زدنی و آموختنیست...
و ما ظالمانه این حق ادراک ضروریات واحکام دین را از خویشتن و فرزندانمان واستانده ایم؛ و حکمت بشری و دست یافتنی آنرا به علمی الهی و فرا بشری نسبت می دهیم که همچنان مرز تاریخی بین بشر و خدایانش پابرجا بماند و وسیله ای باشد برای سودجویی افرادی که خود را واسطه هایی مابین خدا و برگزیدگانش و عامه ی خلق می دانند.
2- ویژگیهای زبان عربی:
در مبحث گذشته عنوان شد که زبان عربی، زبان مردم بادیه نشین و بدوی و در نهایت؛ زبان طبیعت و فطرت است. هجاهایی که در این زبان مورد استعمال قرار میگیرد؛ حتی در صورت فهمیده نشدن ترجمه ی کلمات؛ تاثیر عمیقی در ضمیر ناخودآگاه آدمی بر جای میگذارد. در حقیقت بر خلاف زبان هایی نظیر لاتین و فارسی که زبان ذهن و ارتباطات اجتماعی و خارجیست، زبان عربی؛ زبانی درونی و بسیار توانا در بیان هیجانات و حالات فردی و به عبارت دیگر؛ زبان بدن است. زبانی که هجاهای آن مستقیما بر هفت چاکرای جذب انرژی در بدن موثر بوده، و به نوعی می تواند با چاکراهای جذب انرژی در بدن؛ تکلم کند. اهمیت تلفظ درست مخارج حروف در عربی از آن جهت است که با بیان واژه ها از مخارج اصلی آن؛ فشار مضاعفی بر چاکراهای انرژی بدن بالاخص چاکرای گلو و چاکرای قلب وارد نموده و به تبع آن به باز شدن این چاکراها و آسانی تاثیر الفاظ بر بدن فرد و به تبع آن روان مادی و ضمیر ناخودآگاه او؛می گردد.
زبان چاکراهای هفتگانه ی بدن طبق منابع یوگا به شرح زیرند:
"اؤ" زبان چاکرای ریشه:
این چاکرا در قاعده ستون فقرات واقع است. با قانون جاذبه زمین ارتباط دارد و به غرایز اصلی حیوانی بقا، و صیانت نفس مربوط است.
"اووو" صدای ارتعاش چاکرای خاجی:
چاکرای خاجی مرکز احساسات،قوا جنسی و خلاقیت ماست. این قسمت احساس خودباوری، ارتباط(جنسی و غیر جنسی) با دیگران و اعتماد به نفس موجود در خلاقیت را هدایت میکند. جایگاه آن پایین شکم، پایین کمر و در اندام جنسیست و با جریانهای عاطفی مثل احساسات، سیال بودن و بی پروایی ارتباط دارد.
"آه" صدای چاکرای خورشیدی:
چاکرای شبکه خورشیدی با شخصیت و اعتماد به نفس مرتبط است. این چاکرا مرکز قدرت شناخته شده است و با مثبت بینی، بینش و انگیزه درونی در ارتباط است. چاکرای شبکه خورشیدی سیستمهای گوارشی و متابولیسم را کنترل می کند. به فرد کمک میکند نیروی شخصی خود را بروز دهد و خطر پذیر باشد و مصمم. جایگاه شبکه خورشیدی در شکم است.
"هی" صدای چاکرای قلب:
چاکرای قلب، در مرکز سینه و مرکز قلب قرار دارد. این چاکرا را می توان نقطه تعادل بین سه چاکرای تحتانی(جسمی) و سه چاکرای فوقانی(روحی) در نظر گرفت. دلسوزی، خوش قلبی، عشق به دیگران و عبادت از این چاکرا نشات میگیرد و مسائل عاطفی در آن ذخیره می شوند.
"ای" (ee) ارتعاش چاکرای گلو:
این چاکرا با صدا و ابراز وجود، گفتار و ارتباط با دیگران، توانایی صادقانه صحبت کردن، دریافت، ابلاغ و شبیه سازی اطلاعات و ارتباط یافتن با حقیقت درون در ارتباط است. جایگاه این چاکرا در گلو و گردن است.
"ام"(ah-oh-mm) ارتعاش چاکرای چشم سوم :
جایگاه این چاکرا بالای صورت و بین دو چشم است. این چاکرا با شهود و بینش فیزیکی، دیدن بی پرده، نور و روان در ارتباط است. از طریق این چاکراست که در راه نیل به رهنمودهای درونی، با وجود برتر خود سازگار می شویم.
صدای سکوت؛ صدای چاکرای تاج :
این چاکرا در بالای سر واقع است و نماد پاکی و معنویت بوده و هم از نظر موقعیت و هم میزان انرژی برترین مرکز انرژیست و نشانگر آزادی، دانش خارق العاده، درک عمیق، بصیرت درونی و اتحاد با خود برتر، عالم وجود و عالم روحانیست.
***
با کمی بررسی الفاظ در زبانهای متعدد شرقی و غربی، و نحوه بیان صحیح آنها؛ مشاهده میکنیم که دو زبان هندی و عربی، از الفاظ تقریبا مشترکی با صدای چاکراها در بیان واژه ها استفاده می کنند؛ درحالیکه چنین خصوصیتی در زبان فارسی و یا معادلهای آن و همچنین زبان لاتین و دیگر زبانهای اروپا و آسیایی بسیار کمرنگ شده است. الفاظ زبانهای غیر عربی؛ با اندک حرکتی در زبان و فضای دهان قابل ادا شدن بوده و نیازی بر وارد آوردن فشار بر انتهای گلو یا مخارج خاص صوتی ندارد و به اصطلاح عام؛ به صورت کاملا سرزبانی بیان می شود. ولی بیان یک کلمه ساده عربی، نیاز به ایجاد فشار جزئی برچاکراها بویژه چاکرای گلو و بیان کلمه با تحریک چاکراهای متعدد جذب انرژی در بدن فرد دارد. لذا یک فرد عرب زبان؛ علاوه بر به کارگیری لغات در ایجاد ارتباط با دیگران؛ از انرژی فردی متشعشع شده از چاکراهای انرژی خود نیز در هنگام ادای مخارج صحیح حروف بهره می برد. این خاصیت به درک عمق بیشتر لغات؛ و ایجاد تجانس حسی با واژه ها در عربی کمک شایانی نموده و تاثیر کلام را بر شنونده و گوینده آن دوچندان میکند.
از طرف دیگر، در تحقیقات نوین پزشکی به عمل آمده؛ در بررسی نحوه ارتباط سلولهای عصبی بدن؛ مشخص شده که یکی از روشهای ارتباطی این سلولها با یکدیگر؛ استفاده از امواج رادیوییست.
لذا با تلفظ لغات به زبان عربی در نماز، فشاری که در زمان بیان هجاها بر چاکرای گلو و قلب وارد می شود؛باعث می شود این دو چاکرای جاذب انرژی؛ به صورت فعال در آمده و امواج صوتی و رادیویی بوجود آمده توسط اذکار نماز را با قدرت بیشتری جذب کنند و این ارتعاشات را همچون پالسهای مغناطیسی به اعصاب منتشر شده در بدن ارسال دارند. در اینصورت؛ کمترین تاثیری که نمازخواندن؛ با رعایت تقریبی مخرج هجاهای عربی بر بدن انسان دارد؛ افزایش قدرت کنترل اعصاب و تنظیم و آرامش بخشیدن به سلسله اعصاب با ارسال فرامینی الهی در جهت صحت و تکامل ، تنظیم و آرامش اجزای بدن اوست. لذا بارها در پژوهشهای روانشناسی به اثبات رسیده است که نمازخواندن تاثیر بسزایی در ارتقای وضعیت سلامت، تعادل روانی و کاهش افسردگی در بین افراد نمازگزار در مقایسه با دیگران، داشته است.
3- آیا نماز خواندن یک تکلیف است یا نیاز؟
بر خلاف آنچه عموم می پندارند؛ نماز پیشکشی شبیه یک قربانی به بت یا پروردگار آدمی نیست که باعث روشنی چشم بت یا خدای او ودریافت افاضات معنوی و مادی اش توسط بشر گردد؛ بلکه نماز؛ تمرینی مادی و معنوی برای ایجاد تعادل در روح و جسم بشر و رهایی او از انواع تنشهای روحی و جسمیست که باعث ناآرامی روح و حس درد و فقدانی التیام نیافته در ذهن و حس می شود و زندگی سالم و منطقی او را به سمت زندگی جدا شده از معنا و تعادل و بدون هدف و سردرگم به چالش می کشد.واضح و مبرهن است که یک انسان نامتعادل که دچار انواع نگرانی ها و یاسها و حس جداافتادگی از اتحاد کائنات و دور افتادگی از میدا و هدف خلقت خویش باشد؛ قدرت ایجاد پیوند با خالق هستی بخش و درک فیوضات کامل هستی و رحمت بیکران منتشر شده در کائنات از سمت خالق هستی را نخواهد داشت.
چنانکه در بحثهای قبل عنوان شد؛ یکی از موثرترین ویژگیهای نماز بر سلامت فرد، در ایجاد تعادل عصبی در عمده ی فعالیتهای فیزیکی و روانی اوست. شبیه سایر تمارین ذهنی و بدنی نظیر یوگا و مدیتیشن که برای ایجاد تعادل بدنی بکار می رود؛ نماز مجموعه ای تکامل یافته از اعمال و اوراد است که تمرکز بر آن تاثیر کاملا مستقیمی بر روان و جسم فرد دارد. همچون یوگا و مدیتیشن،ولی به نحو کامل تری از آن، یک نماز خوب نمازیست که بعد از به پا داشتن آن در انسان احساس آرامش درون، حس یگانگی با عالم هستی و نزدیکی و علاقه و محبت با پروردگار و نزدیکی با اهداف آفرینش و احساس شادمانی و نشاط و آرامش پدید آید. برای رسیدن به چنین حسی در یک تمرین یوگا یا مدیتیشن می بایست ساعاتی را صرف سکوت و تمرین کرد ولی این حس، در تمریناتی تکامل یافته، در نماز، با صرف وقتی چند دقیقه ای به خوبی حاصل می شود. ازین روست که از نمازهای پنجگانه در روایات اسلامی به عنوان چشمه ای که آلودگی های بدن را می شوید و به انسان نشاط و شادابی و ارامش می بخشد یاد شده است.
حرکات و الفاظ نماز به گونه ایست که بیشترین تاثیر را بر چاکراهای جذب انرژی در بدن دارند. بعلاوه ی تاثیر عمده ای که بیان الفاظ نماز با زبان عربی بر دو چاکرای اصلی بدن؛ یعنی چاکرای قلب و چاکرای گلو می گذارد؛ با کمک حرکات همراه با آرامش و تمرکز در نماز، به صورت قیام و رکوع و سجود؛ چاکراهای دیگر بدن نیز به صورت کامل، تحت تاثیر قرار میگیرند و انرژی های کیهانی مثبتی را که با تکیه بر تلقینات مثبت و الهی از طریق ذکر الفاظ به بدن سرازیر می شود؛ از طریق چاکراها جذب شده و در بدن منتشر می گردد.
در حقیقت سلسله تلقینات مثبت که برگرفته از آیات قرآنی و اذکار ربوبی در نماز بیان می شود؛ به صورت دسته ای از فرامین منسجم و هدف دار ؛ در جهت هماهنگ نمودن سیستم عصبی بدن عمل می کنند و سلولهای عصبی بافتهای مختلف بدن را در جهت هشیاری و هماهنگی تنظیم کرده و ازین طریق؛ لایه های مختلف روانی و مادی جسم را تحت تاثیر قرار می دهند و ضمن پاکسازی بدن و روان مادی از تشعشعات منفی و یا ناهماهنگی های عصبی؛ زمینه ی فرمانبرداری کامل لایه های جسمی و روانی را از قوانین الهی و اراده ی فردی فراهم می آورند.
چنانکه می دانیم، بدن ما و سایر مهره داران؛ نظیرپرندگان،در طول حیات طبیعی خود؛ از یکسری فرمانهای غریزی الکترومغناطیسی، تبعیت میکنند. این فرمانهای الکترومغناطیسی در پرندگان؛ تحت تاثیر تغییر انتشار امولج الکترومغناطیسی زمین؛ همزمان با اختلاف فصول؛ آنها را به کوچ غریزی و یا آمادگی غریزی برای ایجاد تمهیدات زندگی متناسب با تغییر فصلها وامیدارد.
تاثیر این امواج الکترومغناطیسی در بدن موجودات؛ سیستم عصبی و یونهای آهن گلوبولهای قرمز خون را تحت تاثیر قرار داده و از این طریق؛ هماهنگی طبیعی بدن گونه هایی از جانداران را با تغییر فصول از طریق پیدایش حالتهای خواب زمستانی در یک سری از آنها و یا فرایند کوچ در عده ای دیگر؛ ایجاد می کند.
تغییرات دیگری نیز در طبیعت وجود دارد که به صورت ناخودآگاه، تاثیرات شدیدی را بر بدن انسانها و سایر موجودات می گذارد؛ پدیده ی جاذبه ی ماه؛ همچنانکه قادر است با تاثیر بر یونها و مولکولهای آزاد آب دریا؛ پدیده های جزر و مد را ایجاد نماید؛ باعث قلیان خون و یا پایین آمدن حجم آن در موقعیت های مختلف خود در موجودات دیگر و همچنین انسانها می شود. تمام این پدیده های طبیعی، بدن انسان را همسان با دیگر موجودات تحت تاثیر قرار داده و حالات روحی، غرایز، احساسات و عواطف او را به نحو چشمگیری کنترل می کند؛ به طوری که به عنوان مثال؛ در زمانهای پایانی ماه قمری و روزهای نخستین آماه جدید؛ به دلیل دور شدن ماه از زمین؛که نیروی جاذبه ی ماه بر بدن ما به کمترین میزان خود می رسد؛ شاهد رواج افسردگی ها در بین افراد هستیم.
همچنین در روزهای اواسط ماه که میزان جاذبه ی ماه نسبت به زمین به اوج و حداکثر حد خود می رسد؛ به دلیل پدید آمدن شرایطی شبیه مد دریا در بدن انسان و زیاد شدن حجم خون شاهد رواج بداخلاقی ها و خشونتها و حتی تصادفات جاده ای، در سطح جامعه هستیم. به همین دلیل است که در قدیم الایام؛ مابین مردم عادی؛ روزهای سیزدهم ماههای قمری؛ معمولا روزهای نحسی درنظر گرفته می شده است؛ زیرا بالا بودن جاذبه ی ماه بر زمین در این روز و قلیان خون در میان جانوران و انسانها؛ آنها را به رواج خشونت نسبت به یکدیگر ترغیب می کرد.
دانش تاثیر جاذبه ی خورشید و سایر کرات و ستاره ها نیز بر زمین و احوالات موجودات آن از علوم باستانی و بسیار قدیمیست. طوری که حتی در عصر جاهلیت، از هزاران سال پیش؛ به دلیل تاثیر مستقیم جاذبه ی ماه و ستارگان در دو ماه قمری محرم و صفر بر بدن؛ و خروج روحیه ی بشری از حالات متعادل انسانی به سمت رواج خشونت و بی عدالتی و هرج و مرج و آشفتگی؛ این دو ماه به عنوان دو ماه حرام در نظر گرفته شده بودند که در آن خونریزی و جنگ به هر دلیلی ممنوع بوده است و حتی قبایلی که جنگهای وسیع و دشمنی های عمیقی را با یکدیگر داشته اند؛ از جنگ و تقابل با یکدیگر در این دوماه قمری؛ پرهیز میکرده اند در حالیکه در نهایت؛ یزید با علم به این موضوع؛ اوج خشونت و لاابالی گری بشری را در جنگی ناعادلانه مابین گروهی انسان افسار گسیخته و خانواده ی مظلوم امام سوم حسین علیه السلام، در ماه محرم بپا کرد.درحالیکه اکثر افرادی که مرتکب این حمله ی نابرابر به خاندان حسین علیه السلام شدند؛بعد از جنگ، اعتراف به پشیمانی و نوعی بی خودی در ارتکاب به آن داشته اند.
علاوه بر تاثیرات غیر قابل انکاری که طبیعت بر احساسات و حالات روحی بشر می گذارد؛ می توان گفت که هر انسانی خود؛ مولد مستقلی از انواع و اقسام انرژی های الکترومغناطیسی و رادیویی و غیره است که بسته به میزان توانایی های فردی اش در بهره گیری از این نیروهای حیاتی؛ می تواند به صورت خودآگاه و ناخودآگاه؛ تاثیراتی را بر محیط اطراف خود و یا انسانهای دیگر بگذارد.
از لحاظ علمی نیز سیکل تغییرات حسی و رفتاری در انسانها متناسب با تغییرات طبیعی و تطابق ساعات بیولوژیک بدن با تغییرات منظم طبیعی ، تایید شده است و بعنوان مثال، کارل گوستاو یونگ روانشناس برجسته در کتاب انسان و کهن الگوها سیکل تغییرات رفتاری و احساسی را در مورد مردان بیست و هشت روزه قلمداد می کند که در طی آن فرد حالات متنوعی را از احساس در خود درک می کند.
با ملاحظه ی مطالب بالا می توان چنین نتیجه گرفت که حتی اگر انواع و اقسام مولد ها و انتقال دهنده های امواج و انرژی؛ شبیه انواع گیرنده های تلفنهای همراه و ماهواره و امواج ماکروویو و رادیو اکتیو را از زندگی بشر حفظ کنیم، هر انسانی در حصارهای متنوعی از مولدهای امواج و انرژی طبیعی همچون امواج و انرژی های تولید شده توسط مکانیسم حیاتی بدن افراد دیگر، و یا تاثیر جاذبه ی ماه و خورشید و سایر کرات و سیارات زندگی میکند که هر یک تاثیر مجزا و غیر قابل انکاری را بر وجود او می گذارد.
تاثیر پذیری ازینگونه مولدهای امواج و انرژی به صورت ناخودآگاه منجر به نوسانات قابل توجهی در روحیات و عواطف آدمی و حتی سیکل سلامتی جسمی و روحی او می شود؛ درحالیکه بشر حاضر برای مقابله با چنین تاثیرات مخربی بر سیستم اعصاب و سلامت خود تعلیم ندیده است.
لذا با ابداع روشهای پاکسازی ذهنی سعی در بازیابی تعادل جسمی و روانی و محیط زندگی خود داشته و آن را با بنیان گذاری مکاتبی جدید و یا تطابق آن با دانشهای قدیمی بشری نظیر ری کی، فنگ شویی و انجام آداب روزانه ای شبیه مدیتیشن و یوگا و ذن و نظایر آن پی گیری می نماید. ساعتها در روز به تمرکز و تمرین می پردازد و با اینحال؛ مدام در هراس تاثیر پذیری ازتشعشعات امواج منفی مولدین انرژیی که در بین آنها محصور شده است؛ به سر می برد.
در حالیکه "نماز" به صورت مجموعه ی کاملی از حرکات و اذکار و آدابیست که به ساده ترین شیوه؛ و در کمترین زمان ممکن و بدون اینکه مانعی برای زندگی اجتماعی بشر به حساب آید؛ توانسته حتی در افراد غیر معتقدی که از این شیوه تنها جهت تربیت جسم و روح خود در جهت افزایش میزان قابلیتها در افزایش تاثیر در طبیعت و اجتماع بهر ه می برند؛ بسیار موثرتر از بقیه ی مهارتها به نظر بیاید. افرادی که در قرآن به عنوان ریاکاران در نماز از آنها یاد شده کسانی هستند که نه به منظور تسلیم در برابر یگانگی خداوند و بهره گیری از مواهب او در جهت تکامل خود و جامعه بلکه به منظور ایجاد فساد در جامعه و استفاده از قدرتهای فردی و اجتماعی نماز؛ از نیروی نشئت گرفته از مجموعه ی اذکار و حرکات نماز؛به صورت ریاکارانه و غیر الهی سو استفاده میکنند. ... و بدین وسیله موجبات تخریب و ریشه کنی اسلام واقعی را در جامعه پدید می آورند.
مثالهای تاریخی زیادی از چنین افرادی وجود دارد و امام حسین و امام علی علیه السلام از جمله کسانی بودند که به صورت آشکارا به مقابله با نماز ریاکارانه و اسلامی ظاهرمابانه بپا خواسته بودند.
لذا فردی که نماز را توانسته باشد با تمام قواعد و قوانین در نظر گرفته شده برای آن؛ به جا آورد؛ در سطح سلامتی جسمی و روحی بالاتری نسبت به افراد مشابه خود قرار می گیرد و راحت تر از دیگران می تواند قدرت عاقله و ادراکی خود را بر سایر لایه ها و توانایی بدنش مسلط نموده و از مشکلات و پستی ها و بلندی های زندگی که برای رسیدن انسان به کمال در نظر گرفته شده است؛ بگذرد و آنها را به بهترین وجه، حلاجی و مدیریت کند. و به همین ترتیب؛ کسانی که از انرژی درونی ناشی از نماز بدون توجه به مبدا هستی و با اهدافی خودمحورانه استفاده می کنند؛ افراد بسیار قدرتمندی در جهت معکوس اهداف متعالی بشری و تهدیدی برای نسل بشر و قوانین الهی و انسانیت به شمار می آیند.
اول وقت نماز، معمولا ازروی وضعیت قرارگیری خورشید و ماه در شبانه روز ؛ در بهترین زمان اقامه ی آن؛ نسبت به نیمکره ای از زمین و موقعیت جغرافیایی مخصوصی که ما در آن به سر می بریم؛ و زاویه ی تشکیل دهنده ی هر یک از آنها با زمین؛ محاسبه می شود
4- چگونه نماز بخوانیم؟
با گذری بر مباحث فوق باخطرات خواندن نمازهای ریایی آشنا شدیم که می تواند علی رغم افزایش قدرت روحی و جسمی، که طبیعت نماز آنرا رغم می زند؛ روح انسان را از خدا دور کرده و به سیاه ترین وادی های گمراهی کشانده و فرد را در ردیف لشکریان شمر قرار دهد؛ که شب قبل از عاشورا نماز شب می خواندند؛ در حالیکه راه آب را بر حسین علیه السلام و یارانش بسته بودند و فردای آن روز سر مقدس شهدا را بر نیزه داشتند.
از طرف دیگر؛ بسیاری از افراد؛ نماز خواندن را تنها عملی برای رفع تکلیف دینی دانسته و با مشقت و زحمت فراوان، تنها به خاطر ترس از عقوبت الهی و خشم خداوند؛ آن را بر خود و دیگران تحمیل می کنند. آنان بر این گمانند که با نمازخواندن؛ چیزی بر خدایی خداوندشان افزوده و به او خدمتی ارزانی داشته اند و اگر آن عمل را ترک کنند، لذا خداوندی که نیازمند خدمت بندگانش از طریق دریافت نمازهای آنهاست؛ به خاطر قصور بندگان بر آنها خشم گرفته و عذابی شدید را بر آنها نازل میکند. لذا با اکراه و ترس و وحشت از خدای خشمگینی که در ذهنشان ساخته اند؛ خود و اطرافیانشان را مجبور به خواندن نمازهای یومیه می کنند.
بعضی دیگر از افراد؛ در ناخودآگاه خود؛ نمازخواندن را تنها وسیله ای برای ذکر اورادی ساحرانه می دانند که توسط این اوراد موجبات خشنودی خدایشان را فراهم آورده؛ لذا خود را مستحق حفظ شدن از بلایا و دریافت هدایا و بخششها و مصون ماندن از عذاب الهی می دانند.
اینگونه افراد به محض داشتن مسئلت و یا درخواستی از خداوند بزرگ؛ به خواندن چند رکعت نماز روی آورده و در ازای آن از او درخواست مایحتاجشان را میکنند.
ولی حقیقت اینست که نماز واقعی، نمازیست که در آن بدن و روح نمازگزار؛ بدون در نظر گرفتن مایحتاج مادی و یا ترس از عقوبت اخروی؛ تنها به منظور تسلیم و خضوع کامل دربرابر پروردگار یکتا انجام شود؛ نه اینکه مدام این فکرها در هنگام نماز به صورت ناخودآگاه از ذهن بشر بگذرد؛ که خدایا من این نماز را برای این می خوانم که تو آن حاجتم را بدهی...یا مرا از آن بلا و عقوبت محفوظ کنی...چون در اینصورت، هیچیک از این تصورات ذهنی، رنگی توحیدی نداشته و کاملا شرک آمیز به نظر می رسند و اگرچه پروردگار عالمیان به حکم رحمت واسعه اش؛ حاجت عنوان شده را برطرف نموده و بلایا و عقوبتها را از آدمی برمی گرداند...ولیکن این نماز، آن نمازی نیست که انسان را به مقصود الهی که همان نهایت کمال آدمی و قرب و نزدیکی او به پروردگار است؛ برساند.
گاهی از عده ای نیز، چنین می شنویم که می گویند؛ زمانی که ما به خدا ایمان کامل داریم و جز خدا هیچ کس و هیچ چیز را نمی پرستیم؛ و در همه ی ایام و لحظاتمان پیوسته شبیه یک رفیق با او در دلمان سخن می گوییم و عشق ورزی می کنیم؛ وقتی که می دانیم خداوند به نمازهای ما هیچ نیازی ندارد و تنها توصیه ی انسان به خواندن نماز به این دلیل بوده که آدم خدایش را فراموش نکند و به یاد او باشد؛ ؛دیگر چه نیازیست که پنج وعده یا سه وعده نماز را با آن سبک خاص بخوانیم؟ ما آن نماز را به آن سبک و سیاق نمی خوانیم زیرا نیازی به آن نیست وقتی تمام لحظات زندگیمان را در دلمان به یاد خدا هستیم و با یاد و ذکر او زندگی می کنیم و به شیوه ی خودمان نماز می خوانیم؟
به چنین عزیزانی می توان پاسخ داد که اگرچه عقل و احساس بشر در عصر حاضر به چنان تکاملی رسیده است که بدون هیچ شک و شبهه ای به وجود خداوند ایمان داشته باشد و حضور ارزشمند و قدرت بیکران او را در تمام اجزای زندگی مادی و معنوی خود احساس کند؛ ولیکن به گفته ی عارف بزرگی مثل مرحوم دولابی، نفس و بدن آدمی شبیه کودکیست که می خواهد حرف زدن یاد بگیرد و می بایست به او کلمه به کلمه و جمله به جمله سخن گفتن و حرف زدن و فروتنی در برابر پروردگار را آموخت تا به مرور زمان؛ خودش به تدریج؛ به بلوغ رسد و ازآن پس؛ دائم الذکر شود و او باشد که مارا در مواقع غفلت به یاد پروردگارمان می اندازد. به عبارت دیگر ذهن آدمی شبیه مادریست که امانت بدن به عنوان فرزند به او سپرده شده تا دستان او را بگیرد و تعلیمش دهد که چگونه راه برود و چگونه حرف بزند و رشد کند و به بلوغ برسد...و اگر ذهن؛ شبیه یک مادر، متوجه اعمال بدن و مترصد تربیت او نباشد؛ این خواستهای غریزی و هوسهای بدن است که او را شبیه یک بچه ی بد به دنبال خود می کشد و سرگرم خود می دارد.یا به تعبیر دیگر؛ بدن آدم یا به تعبیر عرفا نفس او شبیه اسبیست وحشی و بسیار زیبا اندام و قدرتمند که از طرف خداوند برای خدمت به انسان به او هدیه شده. حالا اگر کسی از زمانی که این اسب یک کره است شروع به تربیت او داشته باشد، به راحتی می تواند ازو سواری بگیرد ولیکن اگر در ذهن خود به خدا و قیامت اعتقاد داشته باشد ولی پای هوسهای کوچک بدنش به تنبلی در عبادت برود و به فکر تربیت بدنش نباشد؛ هوسهای غریزی و نفسانی این بدن هر روز بیشتر از روز پیش رشد پیدا میکند طوری که خواهش های نفسانی آدم؛ عقاید ذهنی و حتی باور و ایمان او را تحت الشعاع قرار می دهد و حتی اگر آدم قصد ارتکاب جرم و گناه هم نداشته باشد، ولیکن مدام از طرف نفس سرکشش و غرایز طبیعیش که مثل یک اسب وحشی قصد خدمتگذاری ذهن و عقاید او را ندادر؛ تحت فشار قرار می گیرد و دائما در عذاب است. در حالیکه نماز؛ به راحتی شبیه یک دستور نرم افزاری، سیستم شبه رایانه ای بدن را تنظیم کرده و او را از انواع فشارها و عذابهای ناشی از تمایلات شعله ور شده و وحشی تن رها می کند. ازین روست که نماز نقش بازدارندگی خود را از ارتکاب به گناه؛ ایفا می کند.
در حقیقت؛ نماز به شیوه ی سفارش شده در قرآن و واجبات دینی؛ علاوه بر توجه به بعد اندیشه و احساس آدمی که اکنون به واسطه ی پیشرفت علوم و تکامل ذهن بشر؛ بر شکهای خود در پرستشی توحیدی فائق آمده است؛ به بعد مادی و حیوانی وجود آدمی نیز توجهی کامل و تمام عیار داشته است. اگر هدف از نماز خواندن؛ فقط یادآوری خداوند و سخن گفتن با او از طریق عقل و احساس بود؛ بشر هیچ نیازی به انجام حرکات نماز؛ به صورت رکوع و سجود نداشت و تنها به نیتی ذهنی در حالت قیام یا نشسته اکتفا می شد. ولیکن زمانی که چهار رکن نماز که ترک یکی از آنها باعث بطلان نماز می شود شامل نیت، قیام، رکوع و سجود است، نشان دهنده ی اینست که هدف از این عبادت؛ ورای تسلط ذهنی بر عقل و احساس آدمی بوده و توانایی مافوق این مراتب نیز برای آن در نظر گرفته شده است که آن؛ امکان فرمانروایی اراده ی الهی بشر بر ماهیت حیوانی، توحش نفسانی و امکانات فیزیکی طبیعت است. زیرا بدون همراهی و هماهنگی بدن فرد در پرستش ذهنی ، بدن انسان متمایل به غرایز و خواستهای حیوانی و وحشی خود شده و از طرفی وجود خواستهای متعالی ذهنی و عاطفی در پرستش خدا؛ نوعی تضاد عمیق در بین جسم و روح بشر پدید می آورد که نتیجه ی آن شکل گرفتن عرفانی ناقص و مرتاضانه می باشد ( شبیه مرتاضانی که جسم خود را در جایی واگذاشته و با روح خود در عوالم دیگر سیر میکنند) .
چنین عارفانی از آن جهت که به دلیل عدم پایبندی به نماز به شیوه ی توصیه شده ی الهی؛ قادر به تسلیم بدن و غرایز خود در برابر خواست ذهنی و عاطفی برای تسلیم و رضا در برابر معشوق معنوی خود نیستند؛ با پیشرفت دید عرفانی مجبور به ترک جامعه به منظور جلوگیری از دریافت وسوسه های نفسانی و فرو رفتن در سردرگمی ناشی از آن می شوند. لذا دیرها و صومعه ها و خانقاهها ساخته می شود...و با اینهمه، پس از هفتاد سال عبادت ، با دیدن یک روی زیبا دچار شده و شیخ صنعانی می شوند که عاقبت کار،بر شیطان سجده کرد.
ولیکن دین اسلام عرفان مرتاضان و ترسایان را نمی خواهد. عرفان اسلامی، عرفانی تعریف شده در قلمروی اجتماع است و نه در فرار از آن. عرفانی در قلمروی فرمانروایی الهی بر خواستها و نیازهای غریزیست و نه در کنارگذاشتن آنها و نه با آمیختن آن با تعصبات و تهمتهایی به نام دین.
لذا نیت و هدف از نماز خواندن باید تسلیم کامل روح و بدن در آن لحظه در برابر پروردگار عالمیان باشد.رتنها چنین تسلیم خاضعانه و عمیقیست که موافق با نگرش توحیدی بوده و با تسلیم کامل روح و جسم به خداوند، و عدم در نظر گرفتن هیچ بهانه ی مادی و یا معنوی دیگری در قبال و یا در کنار آن؛ می تواند موجبات قرب و نزدیکی به خدا را در انسان فراهم آورد.
روش به دست آوردن تمرکز در نماز:
اگر در حین نماز خواندن؛ فلسفه ی عملی نماز را که رساندن پیام الهی به تمام اعضا و جوارح بدن و دیگر بافتهای چند لایه ی وجود انسان به سمت رستگاری و کمال مطلق در نظر گرفته شده برای اوست، در نظر داشته باشیم؛ و همچنین هدف اصلی نماز که تسلیم کامل وجود آدمی در چند دقیقه ای که نماز می خوانیم در برابر عظمت بیکران خداوند و به منظور نزدیکی و قرب الهی و بهره گیری از رحمت واسعه اوست؛ کافیست که در هرلحظه ای که امکان تغییر ذهن از نماز و غرق شدنش در افکار مادی دیگر می رود؛ به تمام اعضا و جوارحمان در کثری از ثانیه توجه کرده و به تک تک سلولهای بدنمان که همگی جزو سپاهی هشیار و متوجه اراده ی ما هستند؛ رو کنیم و از آنها بخواهیم که سپاهی تسلیم در برابر خدا باشند و هماهنگ با ذکر و ذهن ما دربرابر تنها دوست دار واقعی فرد تعظیم کنند و فرمانبردار او باشند.
همچنین در هنگام نماز خواندن با عضلات شل و رها شده و وارفته به نماز نپردازید بلکه تمام ماهیچه های اندام خود را همچون فردی از لشکریان پرشکوهی که دربرابر پادشاه به صورت خبردار و آماده باش ایستاده است؛ سراسر با اندام راست و فشرده و جمع و منقبض و به حالت آماده باش و احترام کامل نگه دارید. طوری که در انقباض تمام ماهیچه های بدنتان که در موقع نماز خواندن متوجه آن هستید چنین فرض کنید که تک تک سلولهای ماهیچه ها و اندامتان در حال تسبیح خدا همراه با زبان و ذهن شما هستند و همگی در حالت آمادگی و احترام؛ خداوندشان را سپاس می گویند.
به خاطر داشته باشید که شما تنها یک نفر نیستید که در آن لحظه در برابر خداوند به نماز ایستاده اید بلکه لشکر عظیمی از لشکریان الهی؛ که همان میلیاردها سلول هشیار عصبی و اندامی وجود شماست؛ همراه با شما مشغول نماز و نیایشند که وجود و ذهن شما مسئولیت امامت نماز جماعت آنان را بر عهده دارد. پس ذهن خود را متمرکز در آن چند دقیقه ی نماز و عبادتتان نگه دارید که تمام سلولهای بدن، و یا به عبارتی؛ لشکریان فرمانبردار شما نیز به تبعیت از شما، خدایتان را بشناسند و عبادتش کنند.
زمانی که ذهنتان به صورت ناخودآگاه به سمت مسائل روزمره متوجه می شود؛ دقیقا صف لشکریان میلیاردها سلول بدنتان را به خاطر بیاورید و به این سلولها که بعضیشان تنها چند دقیقه و یا چند ساعت میهمان وجود شما هستند و فقط تعداد معدودی از انها شما را تا دم مرگ همراهی میکنند؛ با افتخار یادآوری کنید که:
" اینست خدای من".
نماز خواندن به این شیوه شبیه تغزلی عاشقانه سرشار از لذت خواهد بود و دقایق کوتاه نماز را چنان برایتان لذت بخش میکند که دلتان نمی خواهد به این زودیها تمام بشود و دوباره به زندگی روزمره تان بازگردید..لذا به تدریج؛ با عشق و علاقه؛بر تعداد اذکارتان در سجود و رکوع می افزایید و ساعات طولانی روز را برای رسیدن به دقایق کوتاهی که بتوانید لشکر وجودتان را در برابر عظمت پروردگار با خضوع و خشوع؛ به خط کنید؛ با بی صبری می گذرانید.
زمانی که در نماز متوجه می شوید که فکر یا ذهن شما به جایی دیگر مشغول شده دوباره این جمله را در ذهن خود به یاد آورید که:
"خدایا...من با تمام وجودم تسلیم توام"
یا:
"خدایا من در این لحظه تمام وجود و زندگیم رو خاضعانه تسلیم تو میکنم".
پیوسته این را به خاطر داشته باشیم که انسان موجودی تک بعدی و تنها دارای تملک جسمی، و یا قدرت ذهنی و یا نیاز عاطفی مشخص نیست بلکه مجموعه ای از قدرتها و نیازهای مختلف بوده و در زمان اقامه ی نماز؛ نه تنها با توسل به نیروی اراده ی ذهنی؛ بلکه می تواند با ایجاد کشش عاطفی در روح خود به نحوی که عنوان شد، و همچنین آمادگی بدن از طریق فرمان به لشکر نفسانی جسمی و فیزیکی خود که مجموعه ای هشیار و قدرتمند از بافتها و اعضا و اجزا و سلولهایی مختلف است؛ رو به سوی خدا آورد و اجزای چند لایه ی وجودش را به صورت تمام و کمال؛ تسلیم او کند و با تمام امکانات و قدرتها و لایه های ظاهری و باطنی وجودش ؛ در نوبتهای پنجگانه؛ نماز را به پادارد تا به رضایت باطنی و آرامشی الهی دست یابد.
معلم آگاه در نقش یک مربی زندگی ،با احترام به حقوق دانش آموزان ، مراعات انصاف و مساوات ،پرهیز از تبعیض ،مراعات اصل آزادی ، برخورد محبت آمیز و…الگویی مؤثر برای رفتار دانش آموزان خود به شمار می آید.
بی شک یکی از عوامل وعناصرمهم و مؤثر بر فرایند یاددهی ،یادگیری بچه ها،والدین هستند.نقش تربیتی خانواده در کنار مدرسه و تأثیر دخالتهای صحیح یا نا صحیح پدر و مادرها بر کسی پوشیده نیست.در تعلیم و تربیت دینی عوامل متعدد و گوناگونی دست به دست هم می دهند تا بستر مناسبی برای رشد کودک مهیا شود.این عوامل را باید در محیط خانه و پدر و مادر و مسایل مربوط به وراثت با خویشان ، دوستان ، محل زندگی ، همکلاسان مدرسه ، معلمان ، کتاب و موارد آموزشی گوناگون جستجو کرد.
اما به یقین پس از پدر و مادرها باید مهم ترین عامل رادر مدرسه و در شخصیت معلم بجوییم. به ویژه در محدودهی سنی دورهی ابتدایی که الگو پذیری دانش آموز از یک سو و نقش الگوی معلم از سوی دیگر این عامل را قوت می بخشد.بنابراین مهم ترین نقش معلم دینی اییفای نقش تربیتی وی به عنوان یک الگوست.
معلم آگاه در نقش یک مربی زندگی ،با احترام به حقوق دانش آموزان ، مراعات انصاف و مساوات ،پرهیز از تبعیض ،مراعات اصل آزادی ، برخورد محبت آمیز و…الگویی مؤثر برای رفتار دانش آموزان خود به شمار می آید.
در این مقاله یک شیوه ی علاقمند کردن فرزندان به نماز ، توضیح و تفسیر نماز عنوان شده است. به طوری که اگر فرزندان ما به اهمیت اذکار نماز پی ببرند، خود این موضوع باعث ترغیب و تشویق آنان به امر نماز می شود.
از سوی دیگر بنده به عنوان یک معلم نیز علاوه بر این ، چند دستورالعمل را در این مقاله آورده ام که در صورت به کار بستن این موارد می توان به جذاب سازی تربیت دینی واز جمله نماز در کودکان امیدوار بود.
یادمان باشد کودکان امروز والدین فردا هستند و اگر تربیت دینی شدند آنها نیز تربیت دینی خواهند کرد و اگر غیر از این باشد ، نتیجه باالعکس خواهد شد چرا که گفته اند گندم از گندم بروید جو ز جو.
چگونه توانستم دخترم را به خواندن نماز علاقه مند سازم ؟
تربیت دینی را باید وظیفه ای خطیر ودر عین حال مشکل بدانیم. وظیفه ای که نمی توان آن را دست کم گرفت ویا از زیر بارآن شانه خالی کرد.وظیفه ای که توانایی های فراوان و دانش زیاد می طلبد. از آنجا که تربیت از خانه شروع می شود بنابراین خانواده نقش مهمی در بلوغ دینی کودکان خود خواهند داشت. بنابراین خانواده هایی که می خواهند فرزندانی موفق و سعادتمند داشته باشند می دانند که این سعادت در زیر سایه ی تربیت دینی حاصل می شود.
بنابراین دردیدگاه اول به نظر می آید پدر و مادری که خود از تربیت دینی بویی نبرده اند ، نمی توانند انتظار فرزندانی با اخلاق دینی داشته باشند. نکته ی دیگر آشنایی پدر و مادر با دیدگاه های روان شناختی در این زمینه می باشد چرا که اگر با رشد شناختی کودک آشنا نباشیم ، هرگز نمی توانیم انتظار مثبتی از تعالیم خود داشته باشیم.
در این زمینه می توان چند پیشنهاد را مطرح نمود.
-جلب توجه کودک به پدیده های خلقت و وقایع پیرامون او
– بیان قصه ها و داستان های زیبا و متناسب با فهم کودکان در زمینه ی پیامبران و امامان (ع)
– اهمیت دادن به بلوغ و سن تکلیف با بر پایی جشن تکلیف.
– ایجاد جلسات پرسش و پاسخ دینی در محیط خانواده.
– بر گزاری نماز اول وقت و جماعت در منزل .
– رفتن به مراسم مذهبی . والدین می توانند جهت لذت بخشی ، بعد از مراسم کودک خود را به پارک ببرند یا برایش خوراکی بخرند.
– به کودک مسؤلیت دینی داده شود. مثلا هر روز صبح در صندوق صدقات صدقه بیندازند.و….
– یادمان باشد هیچ گاه نباید بچه ها را از خداوند ترساند و قهر و غضب خدا
را برای آن ها مثال زد. بلکه باید از لطف و رحمت و بهشت صحبت کرد.
برای رسیدن به هدف تربیت دینی واز جمله علاقه مندی به نماز بحث هایی پیرامون عبادت و شرایط آن با حضور دخترم انجام دادم. به او گفتم : دخترم بارزترین نوع بندگی «نماز» است . نماز از مهم ترین سفارش های انبیا بوده واز بارزترین مصادیق عبادت است.
حضرت لقمان به فرزندش می گوید:پسرکم !نماز را بر پای دار.(۱)
وخداوند می فرماید: از صبر و نماز در مشکلات کمک بگیرید و بر آن ها پیروز شوید (۲)
نماز وسیله ی تشکر از خداوند بر نعمت های اوست.(۳)
نماز کلید بهشت است.(۴)
نماز اولین سؤال قیامت است. (۵)
نماز تنها عبادتی است که هیچ گاه از انسان ساقط نمی شود.
امام صادق (ع) پیش از وفات است که همه ی خویشاوندان و فرزندان را دور خود
جمع کرد و فرمود:هر که نماز را سبک بشمارد ،مشمول شفاعت ما در قیامت نمی
شود. (۶)
به دخترم گفتم : عزیزم گرچه برخی نماز را به طمع بهشت یاترس از عذاب جهنم می خوانند اما امیرالمؤمنین (ع) نماز را نه برای تجارت یاسپری از آتش بلکه به خاطر شایستگی خدا برای عبادت انجام می داد. برای رسیدن به این برنامه ی سازنده ، اسلام به پدران و مادران سفارش کرده که اطفال خود را قبل از بلوغ ،مثلاٌ از سن ۸ سالگی به هر نحو که می توانند وادار به نماز کنند و گاهی هم به خاطر بی اعتنایی شان ،از خود خشونت نشان دهند.
۱)لقمان ،آیه ۱۷
۲)بقره ،آیه ۴۵
۳)کوثر ،آیه ۲
۴)نهج الفصاحه ، جمله ۱۵۸۸
۵)نهج الفصاحه جمله ۹۷۹
۶)فروع کافی : ج ۱ ،ص ۲۶۴
دخترم از من سؤالی پرسید که مگر خداوند به نماز خواندن ما نیاز دارد که ما باید هر روز نماز بخوانیم ؟
من با استفاده از کتاب خداشناسی قرآنی کودکان به او جواب دادم :
اگر معلم های تو به تو بگویند درس هایت را خوب بخوان ،برای چیست ؟ حتماٌ می
گویی برای آن است که با سواد بشوم و آینده ی بهتری داشته باشم. بله دخترم
اگر خدا هم از ما خواسته که نماز بخوانیم ،خواندن آن به نفع خود ماست. نماز
،باعث نورانی شدن دل ما و پاک ماندن روح ما می گردد. نماز باعث می شود که
ما در زندگی ، آدم هایی خوب و مهربان و خوش اخلاق و امیدوار باشیم. خدا به
نماز ما نیا زی ندارد . گلی که آب نخورد و نور نبیند ، می خشکد و پژمرده
می شود.روح آدم بی نماز هم سیاه می گردد و از لذت دوستی با خدا ، محروم می
شود.
آن گاه خودم با مطالعه ی کتا ب پرتوی از اسرار نماز اثر آیت الله قرائتی با مطالبی آشنا شدم و تصمیم گرفتم تا دخترم را با اسرار نماز آشناسازم . وآن رااینطور بیان کردم :دخترم برای نماز خواندن مقدماتی لازم است مثل این که ، لباس و مکان نماز گزار باید تمیز باشد غصبی نباشد ، باید به طرف قبله نماز خواند ، باید در تمام کارهایت و از جمله نماز اخلاص داشته باشی. و اخلاص شرط اصلی قبولی عبادات ما می باشد. چرا که خداوند ، عملی را می پذیرد که از جهت شرایط زمانی و مکانی و کیفیت و خصوصیاتش ، همه خالص باشد و برای او شریکی قرار داده نشود .
پس از نیت ، که تصمیم بر انجام عبادت برای خداوند است و بر پایی نماز به قصد تقرب به پروردگار وارد نماز می شویم . و همراه با حضور قلب تکبیر می گوییم .الله اکبر
الله اکبر یعنی خدا برتر و بزرگ تر از فکر و خیال ما و برتر از توصیف با قلم و بیان ماست. عظمت او،فراتر از درک و شناخت تصور ماست.
به راستی اگر خداوند در نظر ما بزرگ تر باشد و «الله اکبر »از عمق جانمان و از روی ایمان و باور ،بر آید ، دیگر دنیا و جاذبه هایش و قدرت های دیگر در نظر ما کوچک و بی جلوه خواهد شد.
مگر نه اینکه هواپیما ، هر چه بیشتر اوج بگیرد و بالاتر رود ، خانه ها و ساختمان ها ی زمین ، کوچکتر به نظر می آید ،آنکه خدا در نظرش مهم و عظیم باشد ، جز خدا وند ،در نظرش بی مقدار جلوه می کند.
سوره ی حمد
در هر نمازی ، خواندن سوره ی حمد ، ضروری است. در سوره ی حمد خداوند را
ستایش می کنیم و اوصاف پروردگار را بیان می کنیم . او را صاحب روز قیامت
معرفی می کنیم و می گوییم تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می
جوییم. و اولین در خواست ما از خداوند در خواست هدایت به راه راست است .
واز او می خواهیم ما را به راه انبیا ، صدیقین ، شهدا ، و صالحین هدایت کند
و از راه غضب شدگان و گمراهان دور نماید.
سوره ی توحید
سوره ی توحید ، در معرفی یکتا یی خداوند بی همتا ست. خداوند، از هر جهت یکتا و بی همتا ست ، چون او وجودی نا محدود است.
رکوع و سجود
رکوع از ارکان نماز است که کم یا زیاد شدن آن ، چه به عمد و یا سهو نماز را باطل می کند ، رکوع ادب است و سجده قرب و نزدیکی به خداوند است . و کسانی به خدا نزدیک می شوند که در اظهار ادب ، کوتاهی نکرده باشند. چون سجده نشان عبودیت است ،پس سجده بر خوردنی ها و پوشیدنی ها ممنوع است . زیرا مردم در حال قرب به خدا ، نباید به چیزی سجده کنند که در غیر حال نماز ،بنده ی آنند…!
دخترم مستحب است انسان بر خاک قبر سید الشهدا سجده کند. چرا که سجده بر تربت پاک حسین (ع ) ،یاد آور حماسه ها و معنویت های کربلاست و انسان را با فرهنگ جهاد و شهادت آشنا میکند.
قنوت
به دخترم گفتم : در قنوت که حالت نیایش و طلب و مغفرت و حاجت از خداست ،هر چه دعاهای بهتر و خواستنی های متعالی ذکر شود ، بهتر است. برخی از علما مثل حاج ملا هادی سبزواری در قنوت نماز شب خود ، دعای جوشن کبیر که شامل هزار نام و صفت خداوند است می خواند. این گونه نشان عشق به خدا و علاقه به مناجات با اوست .
تشهد
دخترم تشهداز واجبات نماز است . باید دو زانو نشست ، به گونه ای که پشت پای
راست ، روی کف پای چپ قرار گیرد و بهتر است سنگینی بدن به سمت چپ باشد. در
تشهد گواهی به یگانگی خدا و رسالت پیامبر در کنار هم آمده و پیوند نبوت و
رهبری را با تو حید و عبودیت می رساند.ویاد کردن از «آل پیامبر » در صلوات ،
نشان قدر شناسی از پیامبر است .
سلام
پس از تشهد ، در پایان نماز ، سه حالت است،
سلام نخست بر رسول خدا
سلام دوم ، به خود ما و بر بندگان شایسته ی خدا ،
سلام سوم ، بر همه ی فرشتگان ، مؤمنان و …..
سلام ، خواستاری سلامتی و خیر و برکت است . سلام ، یکی از نام های پروردگار
است. سلام ما به پیامبر قدر شناسی از زحمات اوست که ما را هدایت کرده و با
خدا آشنا و مرتبط ساخته است . نماز گزار وقتی در سلام نماز به همه ی
مؤمنان و بندگان صالح و بر خودش سلام می دهد احساس می کند که تنها نیست و
یکی از افراد امت بزرگ اسلام است و با مردان خدا در هر جای زمین احساس
همبستگی می کند.
در پایان دخترم باز از من سؤالی پرسید:
مگر خدا زبان فارسی بلد نیست که ما در نماز ، باید به زبان عربی با او حرف بزنیم ؟
من نیز دوباره با کمک گرفتن کتاب «پاسخ به پرسش کودکان و نوجوانان درباره ی خدا » به او چنین گفتم :
عزیزم ! فرزند پاک و با ایمانم ! گفتگو با خدا زبان مخصوصی ندارد. تو نیز اگر بخواهی ، می توانی به زبان فارسی یا ترکی یا انگلیسی هم با خدا حرف بزنی . خدایی که ما آدم ها را به وجود آورده و با علم و دانش خودش ، جها ن به این بزرگی را آفریده ، به همه زبان ها آگاه است .
خدا ، خدای همه ی انسان هاست ، همگی بنده ی خدایند و آزادند که با هر زبانی که بخواهند، با خدا حرف بزنند .
فقط نماز است که باید آن را عربی بخوانیم ، قبل از نماز و بعد از نماز ، می توانیم ساعت ها به هر زبانی با خدا سخن بگوییم .
شاید دلیل عربی بودن نماز این باشد که مسلمانان با نماز یک شکل خود ، نشان دهند که با هم متحد و همه ، به یک خدا و یک پیامبر و یک دین ایمان دارند .
فرض کن اگر در جایی مثل خانه ی خدا در مکه ، هر مسلمانی به زبان مادری خودش نماز می خواند چقدر ز شت می شد.اما الان همین عربی خواندن نماز ،یکپارچگی واتحاد ما مسلمانان را نشان می دهد .
پس اگر به هر دلیل ، خدا از ما خواسته که نمازمان را عربی بخوانیم ، به این معنا نیست که او فارسی نمی داند ؛ زیرا قرآن می گوید : «خدا به هر چیز آگاه است.»
نقش مدرسه و معلمان در پرورش تربیت دینی و نماز
مدرسه و در رأس آن معلمان نیز وظا یف خاصی دارند. بنده به عنوان یک معلم می دانم که تجربیات کودک درباره ی مفاهیمی مانند خوبی ، راستی ، زیبایی ، خداشناسی او را شکل می دهد بنابراین برای ترغیب او به انجام واجبات دینی و از جمله نماز :
-باید به راستی ها و زیبایی ها دقت کنم و شاگردانم را به سوی آن تشویق نمایم .
– باید نسبت به پیشرفت خود و بچه ها به سوی زیبایی ها و خوبی ها حسا سیت نشان دهم .
– باید از متون ساده ی مذهبی ، داستانهای ساده و سرود خوانی مذهبی استفاده کنم .
– به بچه ها کمک کنم تا از راه های گوناگون به رابطه ی خدا و پدیده ها بنگرند.
– سعی کنم برای رشد معنوی خود و دانش آموزانم قرآن را وارد زندگی روزمره ی خودم و آنان نمایم .
– باید اصول اعتقادی را با تجربه ی روز مره ی کودک مر تبط سازم.
– مجهولات را با استفاده ازمعلوماتی که دارم توضیح دهم.
– آنان رادر برنامه های مذهبی ، تجمعات دینی، مراسم عبادی و جشن های مذهبی
در مدرسه شرکت بدهم ، ضمن این که این مراسم را به آن ها بشناسانم .
– باید نعمت های الهی را برای آن ها بر شمارم و درباره ی نیکی و احسان خداوند با آنان گفتگو کنم .
– ودر پایان ، از آنجا که طبیعت ، کتاب بزرگ آفرینش خداست ، باید کاری کنم
که انس کودکان با طبیعت ، ضمن تقویت حس زیبایی شناسی و حفظ لطافت روح آنها ،
موجب آشنا شدن آنها با خداوند به عنوان خالق و بخشنده ی مواهب طبیعی به
انسان گردد.زیرا با شناخت خود و شناخت خلق و خلقت ، سرانجام به خالق همه ی
این ها ایمان می آوریم. وطبیعتا” فردی که چنین تربیت دینی رشد نماید
انشاالله مشکلی در زمینه ی انجام فرایض دینی اش بخصوص نماز نخواهد داشت .
دخترنازنینم ،همچنان که حضور در یک میهمانی ، مقدمات و آدابی دارد ،ونسبت به میهمان ، استقبال و بدرقه به عمل می آید و میهمان هر چه عزیز تر باشد،مراسم پیشواز و بدرقه ،باشکوهتر صورت می پذیرد ادای فریضه ی الهی نماز نیز چنین است.
در مورد تعقیبات نماز ،خواندن تسبیحات حضرت فاطمه (س ) و ثواب آن برایش توضیح دادم . در مورد فضیلت سجده ی شکر، ثواب نماز جماعت ، برایش توضیح دادم و با خود قرار گذاشته ایم که سعی کنیم نمازمان را در مسجد و به جماعت بخوانیم .امیدوارم خداوند مارا در امر تربیت فرزندان یاری نماید چرا که بدون حکم او همه چیز فنا شدنی است. وبا حکم او همه چیز شدنی است .
چکیده ی مقاله
حضرت علی (ع ) می فرماید : « هر کس در دوران کودکی تعلیم نبیند ، در بزرگسالی نیز روی پیشرفت و تکامل را نخواهد دید. »
تعلیم وتربیت هر کودک بر عهده ی دو رکن اصلی جامعه میباشد :۱-خانواده ۲-
مدرسه.تعلیم و تربیت دینی را می توان به پرورش و به فعلیت در آوردن
استعدادهای درونی انسانی تعبیر نمود.تربیتی که تابع و پیرو فطرت است با
تکیه بر این استعدادها ،آدمی را به تکامل حقیقی و مقام شایسته و در خور او
می رساند ویژگی های الهی و انسانی بشر ، تحت این فرایند در آن ها به ظهور
می رسد . تنها راه سعادتمند شدن انسان ،بهره مندی او از تعالیم دینی است .
تعلیم وتربیت از قبل از تولد انسان نمود می یابد . وبعد از تولد در
محیط خانواده و بعد هم مدرسه رسمیت می یابد . بنابراین پدر و مادر به عنوان
اولین معلم کودک و بعد محیط مدرسه و معلمان بایستی مطالبی را در نظر
بگیرند تا باعث جذاب سازی تربیت دینی کودک گردد.اگر کودک تربیت دینی شود ،
انجام فرایض دینی و از جمله خواندن نماز در آنان نهادینه می شود ،طوری که
خودشان آگاهانه در بر پایی این فریضه ی ارزشمند اهتمام جدی نشان می دهند.از
جمله مطالبی که می توان در نظر گرفت عبارتند از :
– آشنایی با دیدگاههای روانشناختی مربوط به نحوه ی رشد اخلاقی
– اعتقاد به تربیت دینی کودک
– تلاش برای اینکه پدر و مادر و معلم خود به عنوان یک الگوی دینی مناسب و در دسترس کودک تبدیل شوند.
– پدر و مادر و معلم کاری کنند که بچه ها بدانند آن ها دوستشان دارند.
– سعی کنند همیشه قابل اعتماد باشند.
– منصف باشندو اشتباهات خود را بپذیرند.
– با زبان ساده مفاهیم دینی به خصوص مفهوم نماز را توضیح دهند .
– به سؤالات کودکان جوابی درست و قانع کننده بدهند.
– باید اصول اعتقادی را با تجربه ی روزمره ی کودک مرتبط سازند.
منابع و مآخذ :
-حجت الا سلام محسن قرائتی – پرتوی از اسرار نماز – ناشر:ستاد اقامه ی نماز- پاییز ۸۶
-غلامرضا حیدری ابهری – خداشناسی قرآنی کودکان و نوجوانان درباره ی خدا –نشر قم جمال ، ۱۳۹۰
-کتاب راهنمای معلم هدیه های آسمانی
نویسنده مقاله : حکیمه شرفی
ـــ کنشی
در این قسمت به حوزهای خواهیم پرداخت که درآن رفتار انسان محوریت دارد.مواردی که مربوط به حوزه کنشی انسان است.
1-تنبلی
درآمد
تنبلی
به معنی عدم تمایل به فعالیت یا تلاش علی رغم برخورداری از توانایی کافی
است. گویی حاضراست منفعت را ازدست بدهد اما درحال فعلی خود بماند مانند
تشنه ای که تشنگی راتحمل می کند تااستراحتی که درآن است را ازدست ندهد .
افراد تنبل با این که علم به خوب بودن امری دارند به خاطر ازدست ندادن
راحتی خویش اقدام به آن کار نمیکنند حتی درهمان لحظات هم حسرت ازدست دادن
فرصتها را می خورند ومیدانند که تنبلی مایه ازدست دادن فرصتهاست. تنبلی
از عواملی است که به صورت همیشگی ویاگاهی اوقات عده ای را ازنماز باز
میدارد زیرا وقتی از تارکان وبی توجهان به نماز پرسیده میشود چرا به نماز
بیتوجه هستید پاسخ خاصی نمیدهند وچنین وانمود میکنند که بیحالند وبا
خواندن نماز خسته وکسل میشوند.
اساسا افرادتنبل وتن پرور اراده قوی
برای انجام امور معنوی ندارند ولذا همواره درمسیر زندگی خود با مشکل
مواجهند وچون عبادت کردن نیز ازاموری است که نیازمند روح آزاد واراده محگم
وقوی است افراد تنبل نمی توانند اینگونه باشند قرآن به مومنان منافقان
ودیگرن که درحوزه دین تنبلی وکاهلی هشدار می دهد که این گونه رفتار موجب
ندامت وحسرت دیر یازود می شود که راه گریزی از آن نخواهد داشت[1].
با نگاهی به آیات قرآنی میتوان دریافت که ریشه تنبلی عدم درک درست از
شرایط، وضعیت وموقعیت فرد است درجایی دیگرهم قرآن کاهلی وتنبلی را به دلیل
شک وتردید درخدا ویا آخرت معرفی می کند[2] گاهی دل خوش کردن به زندگی دنیایی نیز میتواند عامل تنبلی به نمازباشد همانطور که درقرآن بدان اشاره شده است [3].
درجایی قرآن می فرماید این گونه است که آنان ایمان کاملی ندارند ومنافق هستند گرفتار تنبلی می شوند ودرنماز گزاردن [4] وجهاد دراه خدا [5]
وامور دیگری که سخت ودشوار است تنبلی می کنند.ریشه اصلی تنبلی نداشتن
همت بلند وروح متعالی است که آنها را ازانجام عمل بازمیدارد.آری فردی که
به دنبال پرخوری وپرخوابی است دیگر حال وحوصله ندارد کاری را انجام دهد
بااینکه میداند اما انجام نمیدهد این همان تنبلی است افرادی هسند که نماز
را پذیرفته اند و آثار خواندن نماز یا بی توجهی به نماز را میدانند و
اثرات آن را بارها وبارها تجربه کرده اند اما متاسفانه نماز را ترک
میکنند آنها دلیلی که برای ترک نماز ارائه می دهند چیزی جز تنبلی، بی
حالی وکسلی نیست.
تنبلی بلای عظیمی است که اگر به جان کسی رسوخ کند
آفت سلامت زندگی دنیا وآخرت است اسلام از طرفی توجه به مضرات این بلا
نموده ومومنین را از تنبلی بر حذر داشته است امام صادق علیه السلام در وصیت
به فرزندش اورا این گونه از کسالت باز می دارد : «إِیَّاکَ وَ الضَّجَرَ وَ الْکَسَلَ فَإِنَّهُمَا یَمْنَعَانِکَ حَظَّ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة »[6]
از تنبلى و بىحوصلگى بپرهیز، زیرا که این دو، تو را از رسیدن به بهره
دنیا و آخرت باز مىدارد. انسان تنبل نه دردنیا موفق است ونه توشه ای برای
آخرت خود مهیا نموده زیرا خداوند در قرآن کریم می فرماید:« وَ أَن لَّیْسَ لِلْانسَانِ إِلَّا مَا سَعَى @وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى»[7]
هر کس به اندازه ای که تلاش می کند بازتاب اعمال خود را میبیند لذا خدا
درقرآن به پیامبر خود دستور میدهد ای پیامبر من از هرکاری فارغ شدی به
کار مهم دیگری بپرداز «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ »[8]باتوجه به آیات قرآن واحادیث میتوان گفت انسان برای آن که دردنیا وآخرت سعادتمند زندگی کند باید تنبلی راکنار بگذارد.
انواع تنبلی
1-مطلق(طبیعتش
تنبلی است و درهمه ابعاد زندگی تنبلی دارد درعبادات و...) 2-نسبی(
دربعضی از ابعاد تنبل است به عنوان مثال در درس زرنگ ودرعبادت تنبل یا
برعکس)
عوامل تنبلی
1-مشغولیتهای دنیوی 2- عوامل زیستی ( -
عدم تغذیه صحیح ( غذاهای سرد وچرب ،...) -افراط وتفریط درخواب - ورزش
نکردن وبی تحرکی ) 3- عوامل روحی وروانی((1-ترس از شکست 2- افسردگی 3-ضعف
اراده 4-ضعف روحی 4- دون همتی 5-رفاه طلبی 6- عادت به تنبلی7- علاقه
نداشتن به موضوع (بی علاقگی)) 4- عوامل محیطی ( بازیهای کامپیوتری ، رسانه
، خانواده - توقع بسیار از کودک (بچه ام حال نداره ،کم جمعیت شدن
خانواده،ناز پروری و...) 5- عوامل شناختی ((1-هدف نداشتن 2- منفی نگری
(تفکر منفی) 3- شک وتردید 4-اطلعات ناکافی( جهل نسبت به اثر عمل ،عدم احساس
نیاز و.. حق ناشناسی) 5-نفاق 6- ضعف ایمان))
درمان تنبلی
1-تفکروتوجه
به عواقب شوم(دنیوی (پشیمانی ،عقب ماندن از کارها ، افسردگی ، بی
اعتمادی به خود )واخروی ) 2-تفکروتوجه به آثار مثبت کار وتلاش ( دنیوی
واخروی) 3- تلقین 4- برنامه ریزی صحیح (با رعایت اصول تدریج ،تسهیل وتناسب
و...) 5- عدم معاشرت باافراد تنبل ومعاشرت با افراد پر تلاش(تعیین وقت
معین برای هر کار و...)استفاده ازهم پیمانی 6- تحرک وورزش 7- مشارکت در
کارها گروهی(بسیج و...) 8- استفاده از روش تشویق ومسئولیت دادن 9- استفاده
از توبیخ ،تنبیه وتحریم 10- تغییر محیط 11- اصلاح تغذیه وتنظیم خواب 12-
تعیین جریمه توسط خود شخص(نذر وعهد)
2- تسویف
درآمد
تسویف
از ریشة سوف و به معنای امروز و فردا کردن است کسی که کار امروز را به
فردا می اندازد دچار تسویف شده است.گاهی حالتی در انسان به وجود می اید که
او خود میداند در کاری اشتباه میکند و قصد برگشتن از آن کار را هم
دارد، اما توان تصمیم گیری و اقدام کردن را از دست داده است و هرگاه تصمیم
به بازگشت میگیرد، وسوسه میشود که هنوز فرصت دارد و به خود وعده فردا
را میدهد و انجام آن کار را به وقت دیگری موکول میکند. لحظه ها پشت سر
هم میآیند و میروند و اودربندکارهای دیگری است. این حالت، ممکن است هم
درکارهای مادی پیش آید و هم در کارهای معنوی. به این حالت «تسویف»یا
مماطله گفته می شود.
همان طوری که تسویف در امور مادی و دنیوی، انسان
را دچار غفلت می کند و از انجام آن کار باز میدارد، در امور معنوی نیز
باعث غفلت آدمی از اعمال عبادی می شود در آموزه های اهل بیت علیه السلام
به شدت چنین حالتی تقبیح و به عواقب آن هشدار داده شده است. حضرت علی علیه
السلام در دعای کمیل از این حالت به خدا شکایت کرده، می فرماید: «و
خدعتنی الدنیا بغرورها و نفسی بجنایتها و مطالی» و دنیا مرا با غرور و
ظاهر فریبندهاش فریفته است، و نفسم با جنایتش، و با مماطله کردنم مرا
بازداشته است.تسویف چه ناشی از عامل درونی باشد که تن پروری است و یا ناشی
از عامل بیرونی که شیطان است، تسویف حالتی هلاک کننده است و انسان را
گرفتار پیامدهای زیادی میکند. بدین جهت آدمی باید پیوسته مراقب خویش باشد
تا گرفتار چنین حالتی نشود.
تسویف درعبادات مخصوصا درنماز به عنوان
ستون دین انسان را ازخدا دورمیکند ودردنیا وگناهان غرق میکند. برخى از
جوانان با توجه به اینکه چند سالى است که وارد سن تکلیف شده و در مقابل
تعالیم و دستورات دین مکلف مىباشند و بر آنها واجب است که به احکام دینى
گردن نهند ولى با این توجیهات که ما هنوز جوانیم و تازه اوایل عمر ماست و
بهانه هایى از این قبیل اعمال دینى را ترک مىکنند. جوان در بسیارى از
مواقع نماز نخواندن خود را این چنین توجیه مىکند که من بعداً مىخوانم و
یا قضاى آن را بجا مىآورم. عمر طولانى در پیش است پس مىتوان اعمالى که
امروز از من ترک مىشود در سنین پیرى و زمان بیکارى انجام داد و یا توبه
کرد. بنابر این عملى که در آینده قابل جبران باشد و از طرفى مغفرت و بخشش
الهى آن را شامل گردد جاى نگرانى نیست.وبااین تسویف ازنماز خواندن فاصله
میگیرد.
انواع تسویف
1-شخصی که در همه امورش
دچار تسویف است. 2-شخصی که در امور معنوی و اخروی دچار تسویف است
وهرگزدرامور دنیوی دچار تسویف نمی شود 3-افرادی که دربعضی امورخاص دچار
تسویف هستند(مثلا فقط درنماز دچار تسویف است)
عوامل تسویف
1-تنبلی
و بی حوصلگی 2- عدم عاقبت اندیشی(عدم تفکر،غفلت ونسیان) 3- آرمان گرایی
افراطی به جای واقع گرایی(توقع بیش از حد از خود، کمالطلبی وسواسگونه )
4- لذت محوری ورفاه طلبی 5- ضعف اراده(عدم قاطعیت،) 6- وسوسه های شیطان 7-
گناه وپستی 8- نداشتن طرح وبرنامه(نداشتن هدف ،بی نظمی، ناتمام گذاشتن
کارها پیش از تمام کردن آنها) 9- ترس( از نتیجه عمل وسختی خود عمل) 10-
جهل( نسبت به اهمیت موضوع،نسبت به اولویت،نسبت فوریت موضوع) 11- اشتغال
افراطی به امور دنیوی 12- ضعف یقین
درمان تسویف
1-بالا
بردن شناخت (نسبت به عمر، اهمیت موضوع و.. شناخت اولویت موضوع .) 2-
برنامه ریزی 3- تعیین وقت معین براى انجام هر کار:.تعیین دقیق تاریخ تحویل
استفاده از طرح پنج دقیقهاى:. استفاده از فن «جزء جزء»:( کار خود را به
بخشهاى کوچکتر تقسیم کنید تا بتوانید بر آن مسلط شده و از عهده انجامش
برآیید؛ به عنوان مثال، هر پنج صفحه مقاله خود را بخشى به حساب آورده و پس
از انجام هر بخش، پاداشى مناسب براى خود در نظر بگیرید، سپس به انجام سایر
بخشها بپردازید.اولویت بندی کردن کارها:4- واقع گرایی( اقدام به کار در
حد توان، رعایت اصول تناسب ، تدریج و..) 5- درمان تنبلی 6- نهادینه
کردن نظم 7- تقویت اراده (ورزش وتغذیه سالم ،تلقین باید این کار را انجام
دهم) 8- تفکروتوجه به آثار تسویف( راه کارهای عملی، عواقب تسویف عبرت
از مسوفان(توجه به این که رفاه طلبان چه عواقبی داشتند) وتسویف در زندگی
خود ، مقایسه بین مسوفین وغیر مسوفین) 9- تقویت ایمان ویقین(یاد مرگ
،الدنیا مزرعه الاخره) 10- شکستن بسترهای تسویف(شکستن بسترهای تشدید کننده
،تغییر محیط و..) 11- استفاده ازهم پیمانی(همراه شدن باافراد تلاشگر).
3- کثرت گناه و شهوت رانی
درآمد
کمترکسی
تقریبا در این امر تردید دارد که گناه، گناه میآورد و ثواب، ثواب.
خداوند عالم خود پلیدی را در پی پلیدی، روز افزون توصیف کرده است و می
فرماید: و اما در بیمار دلان، پلیدی بر پلیدی شان می افزاید و آنان کافر
خواهند مرد.بنابراین اگر معصیت و ارتکاب گناه سبب سلب توفیق از انجام عمل
نیکو گردد، مداری مرسوم را پیموده است. نقل دو روایت از پیامبر (ص) و امام
ششم (ع) نشان می دهد که هر گناه ثوابی را در پی دارد و تأثیر گناه در
شخصیت مرتکب چنان است که به تعبیر امام صادق از اثر چاقو بر گوشت روان تر و
آسان تر است:«اتَّقُوا
الذُّنُوبَ فَإِنَّهَا مَمْحَقَةٌ لِلْخَیْرَاتِ إِنَّ الْعَبْدَ
لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیَنْسَى بِهِ الْعِلْمَ الَّذِی کَانَ قَدْ
عَلِمَهُ وَ إِنَّ الْعَبْدَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیُمْنَعُ بِهِ مِنْ
قِیَامِ اللَّیْلِ وَ إِنَّ الْعَبْدَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیُحْرَمُ
بِهِ الرِّزْقَ وَ قَدْ کَانَ هَنِیئاً لَهُ »[9]از گناهان دوری کنید؛ زیرا گناهان خیرات را محو می کند.
بر
همین اساس است که گاهی بنده ای مرتکب گناه میشود و به سبب آن علمی را که
یاد گرفته بوده فراموش میکند و بنده ای گناهی مرتکب میشود و به واسطه
آن موفق به شب زنده داری جهت اقامه نماز و راز و نیاز با معبود خود
نمیگردد و بندهای گناهی کند، به جهت آن از رزقی که همیشه گوارایش بوده
محروم گردد.
امام باقرعلیه السلام فرمود: «بندهای نیست مگراینکه
درقلبش نقطه سفیدی است،هرگاه گناهی کرد نقطه سیاهی ازآن سفیدی بیرون
میآید اگرتوبه کردآن سیاهی قلب برطرف میشودواگردرگناه فرورفت وادامه
دادسیاهی زیادمیشود تا اینکه تمام سفیدی قلب رامیگیرد،هرگاه چنین شدصاحب
چنین قلبی هیچوقت رجوع بخیرنخواهدکرد.این است معنای فرمایش پروردگارعالم
که میفرماید:نه چنین است بلکه غلبه کرده بردلهای ایشان زنگارها نهاده »[10]
وقتی قلبی به گناه انس گرفت رفتار وتفکرشخص رنگ وبوی غیرالهی گرفت جایی
برای انجام واندیشیدن به عبادت وبخصوص نمازنخواهدبود. نمازبه عنوان خیر
العمل یعنی بهترین اعمال عبادی معرفی شده است وقلبی که هم رنگ گناه شده است
نمیتواند به این عمل عبادی بپردازد.
انواع کثرت گناه وشهوت رانی
الف) کبیره ب) صغیره
عوامل کثرت گناه وشهوت رانی
1-
عدم شناخت از آثار منفی دنیوی واخروی گناه 2-همنشینی با افراد فاسد3-
آلودگی محیط زندگی(اشاره به نقش رسانه ها ،اشرافیت ، اختلاط زن ومرد) 4-
تنهایی وبیکاری 5-پیروی از هوای نفس 6-شیطان7-حکومتهای فاسد 8-کوچک شمردن
گناه 9-رفاه10-نسیان وغفلت(خدا وخود ومعاد و..)
درمان کثرت گناه وشهوت رانی
1-
توجه به پیامدها وآثار گناهان 2- تقویت اراده 3- تغییر محیط 4- ارتباط
همیشگی ودائم با خوبان وعلماء و رفقای خوب 5-یاد خدا 6-توجه به قیامت
7-یاد مرگ 8- تفکر9-داشتن برنامه های معنوی ومنظم ( خلوت با خدا وهمنشینی
با خدا ولذت مناجات و..) 10-صلوات 11- ارتباط ودوستی با اهل بیت علیهم
السلام 12- استغفار
4-افراط وتفریط
درآمد
دین
مبین اسلام که جامع ترین دین است ازراهکارهای خوش بختی را میانه روی
معرفی نموده است قرآن از طرفی می فرماید گوش ندهید به کسی که کارهایش
افراطی است«وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً»[11]تندرواست واز سویی تفریط وکوتاهی را سرزنش نموده است افرادی که حسرت می خورند که «ما فَرَّطْتُ فی جَنْبِ اللَّهِ »[12]
یعنی کوتاهی کردند کارهای الهی را کم گذاشتند درعبادات کوتاهی کردند در
روایات ما باین شده است که از امت من آنهایی مورد رحمت قرار میگیرند که
حد وسط باشند آنها که خیلی کند میروند یا خیلی تند میروند اینها از رحمت
خدا دورند.
امیر المومنین علی علیه السلام میفرمایند از نشانه های
انسانهای نادان این است که اهل افراط وتفریطند چرا که حاصلی جز زدگی خستگی
وبد بینی ندارد زیا دند افرادی که علت بی توجهی به نمازشان ریشه درافراط
وتفریطهای ایشان در گذشته عمرشان داشته است. بیان زیبای این روایت گویای
مطلب است «سَأَضْرِبُ لَکَ
مَثَلًا إِنَّ رَجُلًا کَانَ لَهُ جَارٌ وَ کَانَ نَصْرَانِیّاً فَدَعَاهُ
إِلَى الْإِسْلَامِ وَ زَیَّنَهُ لَهُ فَأَجَابَهُ فَأَتَاهُ سُحَیْراً
فَقَرَعَ عَلَیْهِ الْبَابَ فَقَالَ لَهُ مَنْ هَذَا قَالَ أَنَا فُلَانٌ
قَالَ وَ مَا حَاجَتُکَ فَقَالَ تَوَضَّأْ وَ الْبَسْ ثَوْبَیْکَ وَ مُرَّ
بِنَا إِلَى الصَّلَاةِ قَالَ فَتَوَضَّأَ وَ لَبِسَ ثَوْبَیْهِ وَ
خَرَجَ مَعَهُ قَالَ فَصَلَّیَا مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ صَلَّیَا
الْفَجْرَ ثُمَّ مَکَثَا حَتَّى أَصْبَحَا- فَقَامَ الَّذِی کَانَ
نَصْرَانِیّاً یُرِیدُ مَنْزِلَهُ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ أَیْنَ تَذْهَبُ
النَّهَارُ قَصِیرٌ وَ الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الظُّهْرِ قَلِیلٌ
قَالَ فَجَلَسَ مَعَهُ إِلَى أَنْ صَلَّى الظُّهْرَ ثُمَّ قَالَ وَ مَا
بَیْنَ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ قَلِیلٌ فَاحْتَبَسَهُ حَتَّى صَلَّى
الْعَصْرَ قَالَ ثُمَّ قَامَ وَ أَرَادَ أَنْ یَنْصَرِفَ إِلَى مَنْزِلِهِ
فَقَالَ لَهُ إِنَّ هَذَا آخِرُ النَّهَارِ وَ أَقَلُّ مِنْأَوَّلِهِ
فَاحْتَبَسَهُ حَتَّى صَلَّى الْمَغْرِبَ ثُمَّ أَرَادَ أَنْ یَنْصَرِفَ
إِلَى مَنْزِلِهِ فَقَالَ لَهُ إِنَّمَا بَقِیَتْ صَلَاةٌ وَاحِدَةٌ قَالَ
فَمَکَثَ حَتَّى صَلَّى الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ ثُمَّ تَفَرَّقَا فَلَمَّا
کَانَ سُحَیْرٌ غَدَا عَلَیْهِ فَضَرَبَ عَلَیْهِ الْبَابَ فَقَالَ مَنْ
هَذَا قَالَ أَنَا فُلَانٌ قَالَ وَ مَا حَاجَتُکَ قَالَ تَوَضَّأْ وَ
الْبَسْ ثَوْبَیْکَ وَ اخْرُجْ بِنَا فَصَلِّ قَالَ اطْلُبْ لِهَذَا
الدِّینِ مَنْ هُوَ أَفْرَغُ مِنِّی وَ أَنَا إِنْسَانٌ مِسْکِینٌ وَ
عَلَیَّ عِیَالٌ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَدْخَلَهُ فِی شَیْءٍ
أَخْرَجَهُ مِنْهُ أَوْ قَالَ أَدْخَلَهُ مِنْ مِثْلِ ذِهْ وَ أَخْرَجَهُ
مِنْ مِثْلِ هَذَا»[13]
انواع افراط و تفریط
انواعی که قابل تصور است از بحث ما خارج است
عوامل افراط و تفریط
1-پیروی
از سلیقههای شخصی و هوای نفس به جای پیروی از مراجع دینی (سلیقه ای عمل
کردن و...)2- جهل ونداشتن آگاهی 3-خروچ از ولایت حق(خدا پیامبر امام
المتقدم لهم مارق ....... قرآن و..) 4-عقده وحقارت(مشکلات روحی وروانی)
5-احساس گرایی به جای عقل گرایی 6-در نظر گرفتن ظزفیت درونی (میخواهد یک
شبه آیت الله بهجت بشود) 7-آرمان گرایی به جای واقع گرایی 8- ناامیدی از
رحمت الهی (موجب تفریط میشود) 9- تقلید کورکورانه
درمان افراط وتفریط
1-رفع
جهل 2-واقع گرایی(دست برداشتن از تقلید بیجا) 3-انتخاب وپیروی از الگوی
صالح 4-توجه به آثار وعواقب افراط وتفریط 5-توجه به ظرفیتهای خاص خود
شخص 6- رعایت اصول تدریج ، تسهیل، تناسب 7- توجه به تمام شئون مساله قبل
از عمل 8-تکلیف مداری به جای سلیقه مداری
5- خجالت
درآمد
خجالت
یعنی احساس ناراحتی کردن و معذب بودن نزد دیگران . خجالت شخص را بر
طریقهای گوناگون تحت تاثیر قرار میدهد . بعضی اشخاص احساس شرمندگی میکنند
؛ ساکت و منزوی چشمان خود را به زمین میدوزند ، و اگر بخواهند حرفی بزنند
تپش قلبشان شدت مییابد و زبانشان بند میآید . بعضی دیگر آرامش و
خونسردی خود را از دست میدهند و پرحرفی میکنند . عده دیگری هم
نمیتوانند فکری را اظهار کرده ، عقاید و خواسته های خود را بیان
کنند،وبسیارندافرادی که بواسطه خجالت از انجام کارهای عبادی ومهم خوداز
جمله نماز باز میمانند.
برخی کم رویی را مترادف با حیا گرفتهاند،این
برداشت صحیح نبوده و آن دو با هم مترادف نیستند،چراکه اسلام با کمرویی
مخالف است و این از توصیههای اسلام دربارهی پذیرش مسؤولیتها و نوع
وظایف فردی و اجتماعی فهمیده میشود ولی تعریف حیا و مواردش متفاوت بوده
واسلام بسیاری ازآن موارد را تمجیدکرده وتاکید میکند.چه بسا افراد خجالتی
میل به خواندن نماز وانجام امور معنوی دارند اما شرمندگی از دیگران مانع
از انجام آن میشود.بعنوان مثال میتوان ازجوانی نام بردکه درعین علاقه
به نماز،این عمل معنوی وزیبارا درمحیط دوستان یامدرسه بدلیل خجالت بجا
نمیآورد،به گونهای که گاها نمازش قضا میگرددو اوسرافکنده خدای خویش
میگردد. واین خودمشکل بزرگی است که عوامل متعدد دارد.
انواع خجالت
خجالت انواع ندارد.
عوامل خجالت
1-خود
باختگی 2-ضعف بینش 3-احساس تنهایی 4-ترس از طرد شدن ، مسخره شدن 5-نداشتن
اعتماد به نفس 6-ضعف اراده 7-محیط بد 8-عدم تربیت صحیح خانواده
درمان خجالت
1-اعطای
بینش 2- تعییر محیط(حضور در محافل عبادی 3-تغییر هنجارهای اجتماعی به سمت
دین داری 4- تقویت اعتماد به نفس 5-توجه به آثار سوء خجالت(جلوگیری از
پیشرفت مانع از تجلی افکار عالی مطرح نشدن عقاید وآسیب پذیری....) 6-دوستان
خوب 7-معرفی الگوی موفق
ــــ ب ) عوامل بیرونی ترک نماز
1-خانواده
خانواده
به عنوان مهمترین رکن تربیت فرزندان از جایگاه ویژهای برخوردار است .
چگونه یک خانواده میتواند در تربیت فرزندان و دعوت آنها به نماز نقش
آفرینی کند یا با چه ابزارهایی وروشهایی میتوان در دعوت فرزندان به نماز
نقش موثری را ایفا کرد و....این قبیل سوالات در هر خانوادهای وجود دارد
ودغدغه خانوادههایی است که میخواهند فرزندان خود ار به نماز دعوت کنند
اما از طرفی هم خود این خانواده میتواند عاملی باشد برای ترک نماز که این
فاجعهای بس عظیم است.ما در این قسمت نقش خانواده را در ترک نماز مورد
بررسی قرار میدهیم که عوامل آن عبارتاند از:
الف) نبودن الگوی مناسب در منزل
یکی
از مهمترین روشهای تربیتی به حکایت قرآن، روایات و پژوهندگان علوم
انسانی، روش الگویی (الگوپردازی یا الگوپذیری) است. این روش در خانواده از
چند جهت دارای اهمیت فوق العادهای است:
1- خانواده اولین الگو برای
کودکان است، کودک در خانواده چشم به جهان باز می کند و جهان را از پنجره
خانواده میبیند، و غالبا آنچه که از خانواده الگو گرفته است را، تا آخر
عمر حفظ میکند.
2- در دوران نوزادی و کودکی فرزندان در اوج تقلید هستند
و در این دوران بیشترین ارتباط فرزندان با خانواده است و لذا رفتاری که در
خانواده به نمایش گذارده میشود تعیین کننده سیره رفتاری او میباشد.
3-
از بدو تولد تا قبل از سن مدرسه شخصیت کودک از نظر سیستم ارزشگذاری و
انگیزشی تثبیت میشود. چه چیزی ارزش است و چه چیزی ضد ارزش، اهمیت این
موضوع بالاتر است یا آن موضوع، تمام این موارد از طریق الگو گیری از کنشها
و واکنشهای والدین شکل میگیرد.
حال اگر در محیط خانه و خانواده
نگرشها، انگیزشها و کنشهای مذهبی و معنوی جریان نداشته باشد، وحتی در
مواردی ضد آن جاری باشد(.مثال....) در فرایند الگوپذیری شخص از نگرشها و
رفتارهای دینی بی بهره خواهد ماند و ترک دستورات دینی و نماز یکی از
پیامدهای قهری چنین شرایطی خواهد بود.
ب) نبودن جو معنوی در منزل
ج) روشمند عمل نکردن
گاه
در خانواده والدین و دیگر اعضا واقعا از دغدغهها و انگیزههای دینی
بهرهمند هستند و بخصوص در مورد نماز بسیاری از خانوادهها دوست دارند تمام
اعضا خانواده مقید به اقامه نماز باشند، اما متأسفانه در این مسیر به دلیل
نداشتن علم، فرصت و یا صبر لازم، روش مناسبی را در پیش نمیگیرند، و به
دلیل روشمند عمل نکردن نه تنها موفق نمیشوند بلکه در مواردی چنان دچار
لغزش میشوند که نتیجه معکوس میگیرند.امام رضا علیه السلام می فرمایند:«قَالَ الرِّضَا عمَنْطَلَبَالْأَمْرَمِنْوَجْهِهِ لَمْ یَزِلَّ فَإِنْ زَلَّ لَمْ تَخْذُلْهُ الْحِیلَة»[14]حال این وظیفه والدین است که با روشهای درست و مناسب دعوت به نماز آشنا شوند.
د ) بی توجهی برخی والدین به تربیت مذهبی فرزندان
یکی
از آسیبهای جدی که امروزه برخی از خانوادهها به آن گرفتار شدهاند، این
است که والدین از بدو تولد به نیازهای جسمی فرزندشان بسیار اهمیت میدهند و
باظرافت و دقت بسیار بالا جدول رشد جسمی فرزندشان را پیگیری میکنند اما
همه یا برخی از اعضاء خانواده نسبت به تربیت دینی کودک و در رأس آن نماز
بیتوجه و بیهمت هستند. غافل از اینکه فرزندانی که از تربیت دینی کمتر
بهره بردهاند و نماز در وجود آنها نهادینه نشده در معرض خطر انحرفات
اعتقادی، اخلاقی و رفتاری بسیار زیادی هستند و از این مهمتر این گونه افراد
به دلیل فاصله گرفتن از دین و نماز عاقبت به خیر نمیشوند و جاودانگی
مخاطرهآمیزی خواهند داشت.لذا والدین باید متوجه وظیفه خود در این راستا
باشند و از همان کودکی با در نظر گرفتن اصول و روشهای مناسب تربیتی در جهت
تربیت دینی و نهادینه کردن نماز در فرزندانشان مجاهدت و تلاش کنند.این امر
دستور مستقیم خداوند متعال به والدین است:«یا
أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً
وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَیْها مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا
یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُون»[15]
ه ) برخوردهای منفی والدین
برخی
از والدین در دعوت به نماز با برخوردهای منفی و نسنجیده عمل میکنند. گاهی
آثار یکی از این برخوردها میتواند تا آخر عمر در ناخودآگاه فرزندشان باقی
بماند و هر وقت حتی با میل خودشان هم بخواهند نماز بخوانند آن صحنهها به
شکل زنندهای در ذهنشان تداعی میشود. به عنوان مثال استفاده از فحش، ناسزا
و تنبیههای بیمورد و نامناسب و یا با هر روشی مجبور کردن فرزندان به
نماز باعث ایجاد عقده و زمینههای لجاجت در آنان میشود «الْإِفْرَاطُ فِی الْمَلَامَةِ یُشِبُّ نِیرَانَ اللَّجَاجَةِ »[16]و
این امر نه تنها برای آنان هیچ فایدهای ندارد بلکه زمینههای انحرافات
اخلاقی و اعتقادی را در آنان ایجاد میکند و ممکن است باعث فاصله گرفتن
آنان از اصل دین بشود، از آنجا که این خطر در خانوادههایی که دغدغهی دینی
دارند بیشتر از خانوادههای بی تفاوت نسبت به دین اتفاق میافتد، به هیچ
وجه قابل چشم پوشی نیست.
و) مشاهدة تعارض و ناهماهنگی در رفتار والدین
فرزندان
بیش از آنکه از نصایح و تذکرات والدین تأثیر پذیرند، تحت تأثیر رفتار و
روحیات والدین خود قرار میگیرند لذا تربیت نقش پذیر نیست؛ محال است انسان
نقش انسانهای خوب را در بیاورد و در واقع خوب نباشد و بتواند این نقش در
تربیت اثری بگذاردفرزندان ما در جریان تربیت و الگویابی از شخصیت ما آن
بخشی را همانند سازی میکنند که جز طبیعت و ذات ماست نه آنچه تصنعی و
نمایشی است. حال اگر بین گفتار و اعمال ما تضاد وجود داشته باشد چند مشکل
بوجود میآید:
1- حساسیت کودک نسبت به گفته ها از بین میرود و دیگر سخنان مربی برایش مهم نیست.
2- خود را با کسانی که به نوعی چهره نفاق بروز میدهد همانند میسازد(یعنی عملا به فرزندمان نفاق آموختهایم)
3- فرزندان توان همانند سازی خود با ولدین را از دست میدهند.
4- فرزندان توان دست یابی به الگوی مناسب را از دست میدهند.
ز) عدم ارضای نیازهای عاطفی فرزندان
اگر
رابطه گرم و صمیمی در خانواده وجود نداشته باشد و نیازهای عاطفی فرزندان
از سوی والدین ارضا نشود، این امر به مرور زمان به رفتارهای ناسازگارانه و
انواع بزهکاری ها و انحرافات اخلاقی منجر خواهد شد.
2- رفیق بد
انتخاب
دوست ورفیق خوب در فرهنگ قرآن و عترت از اهمیّت ویژهای برخوردار است ،
بدیهی است که نقش بسیار مهم دوستان در شکل دهی شخصیت انسانی خصوصا در سنین
نوجوانی و جوانی را نباید نادیده گرفت. دوستان شایسته و خوب در سوق دادن
انسان به سوی سعادت و کمال موثرند و دوستان ناشایست درانحراف آدمی به سمت
ناهنجاری های اخلاقی. چه بسا جوانانی که به مسائل دینی علاقه مند هستنداما
به خاطر رفاقت با افراد لاابالی از دین فاصله گرفته اند دوستی با آنها به
مرور زمان موجب مىگردد که حالات و رفتار آنها در روح انسان تأثیر بگذارد و
حال نماز و دعا و مناجات ازفرد سلب شود و به تدریج آدمی را در دام بی دینی
و لا ابالی گری گرفتار کند.وموجب ندامت وپشیمانی آنها گردد.
برخی در قیامت فریاد برمی آورند که:.« یا وَیْلَتى لَیْتَنی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً» [17]
آنها به اندازهای ناراحت و پشیمان هستند که پشت دست خود را میگزند و
حسرت میخورند و میگویند: ایکاش ما رفیقانی انتخاب کرده بودیم که در مسیر
قرآن و عترت گام بر میداشتند.. ایکاش دوست بد و گناهکار را انتخاب
نمیکردیم و ایکاش با کسانیکه تابع شیطان بودند، رفت و آمد نمی کردیم از
مهمترین عوامل بیرونی ترک نماز تأثیر و نقش دوستان ناباب است زیرا مهمترین
عامل در شکل دهی شخصیت آدمی بعد از تصمیم و اراده فرد، دوستان و معاشران
او هستند، چون طبیعت انسان تأثیرپذیر است و بخش عمده ای از اوصاف اخلاقی و
عقاید فردی را از دیگران که با او مصاحب و قرین اند اخذ میکند و این امری
نیست که قابل کتمان باشد، چون حالت انفعالی و تأثیرپذیری هم از حیث علمی
امر ثابت شده است و هم از جهت منطق دینی امری پذیرفته شده است.
آن
چه که دیدگاه دین را در این امر تبیین می کند، روایاتی است که در این خصوص
وارد شده است.حضرت علی علیه السلام در تأثیر همین امر می فرمایند:«هرگاه
امر کسی بر شما مشتبه شد و دین او را تشخیص ندادید به دوستانش نظر کنید،
اگر اهل دین بودند او نیز پیرو دین خداست و اگر بر دین خدا نبودند، پس او
هم نصیب و بهره ای از دین خدا ندارد».یا امام صادق علیه السلام می فرمایند:
« الْمَرْءُ عَلَى دِینِ خَلِیلِهِ فَلْیَنْظُرْ أَحَدُکُمْ مَنْ یُخَالِلُ»[18]
جوانان باید توجّه داشته باشند که اگر دوست نامناسب و رفیق ناباب،
راانتخاب کنند، علاوه بر اینکه عمر گران بهای خود را ازدست می دهند و
اوقات ارزشمند دوران جوانیشان تلف میشود، دین و آبروی آنها نیز به مرور
زمان ازدستشان می رود.به قول مولوی در مثنوی :
تا توانی مـی گریز از یـار بد یار بـد بدتـر بود از مـــار بـد
مار بد تنها همی بر جان زنـد یاربد بر جان و بر ایمان زند
چه
بسا افرادی که مدتها درمسیر دین حرکت می کردند اما بواسطه همنشینی با
دوستان ناباب مسیر زندگی آنان تغییر کرده است لذا امام صادق علیه السلام
می فرماینددوستان خود راربا دوخصلت مورد آزمایش قرار دهید یکی مراقبت آنها
بر نماز ودیگری کمک به برادرانشان درهنگام سختی « اخْتَبِرُوا
إِخْوَانَکُمْ بِخَصْلَتَیْنِ فَإِنْ کَانَتَا فِیهِمْ وَ إِلَّا
فَاعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ الْمُحَافَظَةِ عَلَى الصَّلَوَاتِ
فِی مَوَاقِیتِهَا وَ الْبِرِّ بِالْإِخْوَانِ فِی الْعُسْرِ وَ الْیُسْرِ» دوستی را به عنوان رفیق وهمراه انتخاب کنیم که اهل نماز باشد .
3-شیطان
شیطان
به موجود موذی و مضر گفته میشود، موجودی که از راه راست بر کنار بوده و
در صدد آزار دیگران است، موجودی که سعی میکند ایجاد دودستگی نماید، و
اختلاف و فساد به راه اندازد، یکی از مصداقهای روشن آن ابلیس می باشد.
اینکه به ابلیس هم شیطان اطلاق شده بخاطر فساد و شرارتی است که در او وجود
دارد.او ازفرشتگان مقرب خدا بوده اما برای سجده نکردن به آدم از درگاه الهی
رانده شد در این هنگام شیطان از خداوند برای انحراف انسان تقاضای مهلت کرد
و خداوند نیز به او تا روز معین مهلت داد.شیطان روان شناسی است که هرکس را
بازبان خود فریب می دهد اوقسم خورده که انسانها راگمراه کند «لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ »[19].
تردیدی در وجود شیطان و وسوسه هایش وجود ندارد، موجودی که خود و یارانش
مانند سایه دنبال ما هستند و در روایت نبوی می خوانیم: «هر دلى شیطانى دارد
و تلاش مىکند تا او را فریب دهد، پس اگر خدا را یاد نمود، از او دور
مىشود و اگر یاد خدا را کنار گذاشت، آن شیطان به او نزدیک مىشود و او را
متوجه خود مىسازد و گمراهش مىکند و به لغزش وا مىدارد، تا کمکم او را
به طغیان وا دارد.»[20] و خداوند در قرآن کریم می فرماید: «وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِین»[21] و هر کس از یاد خداوند روی بگرداند، بر او شیطانى مىگماریم تا با او همنشین شود.
شیطان
برای این که افراد را به سمت بی توجهی به نماز پیش ببرد، آرام آرام حرکت
می کند وهرکسی را باتوجه به روحیاتش فریب میدهد انسانی که مشغول نماز
میشود بارها وبارها باوسوسه هایش فکرش را به هرجایی میبرد ،با این کارها
کم کم بین او ونماز فاصله می اندازد.شیطان سعی میکند تا در اوّلین قدم
انسان را از نماز اوّل وقت دور سازد. اگر دراین امر موفق شد به تدریج
فاصله او را با نماز اوّل وقت بیشتر و بیشتر میکند تا جایی که شخص را در
لبه ی پرتگاه ترک نماز قرار میدهد وبا وسوسههای خویش او را در تاریکی ترک
نماز رها میسازد..تلاش شیاطین برای اقامه نشدن نماز در آیه ی 91 سوره
مائده بیان شده است. إِنَّمَا
یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَ الْبَغْضَاءَ
فىِ الخَْمْرِ وَ الْمَیْسرِِ وَ یَصُدَّکُمْ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَ عَنِ
الصَّلَوةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتهَُونَ شیطان مى خواهد
انسان را از یاد خدا و نماز باز دارد در حالی که نماز بهترین عمل صالح برای
مبارزه با شیطان است و شیطان ضربه ها از نماز خورده است.امام زمان ارواحنا
له الفدا می فرمایند: «هیچ چیز مثل نماز بینی شیطان را به خاک نمی مالد و
او را خوار نمی کند. پس نماز بخوان و بینی شیطان را به خاک بمال.»[22]
4-بد عمل کردن دین داران
در مباحث اعتقادی یکی از علل دین گریزی مردم رفتار بد متدینین بیان شده است انسانها در ارتباط با این موضوع به سه دسته تقسیم میشوند:
الف
) افرادی که ممتازان هر جامعه یامذهب یا گروهی را در کنار متن آن دین
بعنوان شاخص برای حقانیت یا عدم حقانیت آن آیین قرار میدهند به بیان دیگر
نیمی از نگاه آنها به درستی یا نادرستی کتاب آسمانی و دستورات آن دین است و
نیم دیگرنگاهشان به رفتار متدینین آن جامعه است.
ب) افرادی که ملاکشان
در تشخیص حقانیت یک مذهب متن دستورات آن دین به ضمیمه رفتار پیامبرآن دین و
اوصیائ او میباشد که این راه مورد تایید عقل میباشد.
ج) کسانی که
نگاهشان فقط به افراد ممتاز و متدین آن گروه و مذهب میباشد . اگر رفتار
مناسب از آنها دیدند جذب گروه و مذهب آنها میشوند واگر رفتار ناشایست
دیدند از آن گروه و مذهب دوری میجویند هر چند این نوع دیدگاه نامطلوب و
سطحی نگری است اما به هر حال عدهای اینگونه مینگرند و شاید بخاطر نوع
نگاه این افراد باشد که خداوند در قران کریم به افراد سرشناس در مذهب توصیه
میکند رفتارشان شایسته باشد و میفرماید اگر خوبی کنید دوبرابر پاداش
میبرید واگر بدی کنید دو برابر عذاب میشوید .
آنجا که خطاب به همسران پیامبر میفرماید « یَانِسَاءَ
النَّبىِِّ مَن یَأْتِ مِنکُنَّ بِفَحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ یُضَعَفْ لَهَا
الْعَذَابُ ضِعْفَینِْ وَ کاَنَ ذَالِکَ عَلىَ اللَّهِ یَسِیرً *
وَ مَن یَقْنُتْ مِنکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صَلِحًا
نُّؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَینِْ وَ أَعْتَدْنَا لهََا رِزْقًا کَرِیمً »[23]و امام صادق علیه السلام به جناب شقرانی فرمود : «یَا شَقْرَانِیُّ إِنَّ الْحَسَنمِنْ کُلِّ أَحَدٍ حَسَنٌ- وَ إِنَّهُ مِنْکَ أَحْسَنُ لِمَکَانِکَ مِنَّا- وَ إِنَّ الْقَبِیحَ مِنْ کُلِّ أَحَدٍ قَبِیحٌ وَ إِنَّهُ مِنْکَ أَقْبَح»[24]
عدهای با مشاهده رفتار ناشایست از بعضی از متدینین و نماز گذاران از اصل
نماز فاصله میگیرند و آنرا ترک میکنند و بسیار دیده شده وقتی این افراد
گناهی از یک نمازگذار یا باحجاب میبینند اینچنین میگویند:اگرباحجابها و
نماز خوانها اینها هستند ما نه حجاب را میخواهیم و نه نماز را البته روشن
است این مساله مستمسکی است برای نفس اماره که همیشه دنبال بهانه ای برای
فرار از عبادت میگردد .
5- محیط
تربیت دینی،
ثمره خانواده ،محیط و جامعهای دینی است. انسان با توجه به نیازها، ارزشها و
هدف های خود محیط را دگرگون می کند و به طور متقابل تحت تاثیر محیط دگرگون
شده قرار میگیرد، در برجسته کردن نقش محیط برخی به قدری پیش رفتهاند که
انسان را لوح پاک و نانوشتهای معرفی کردهاند که همه چیز را محیط در آن
خواهد نوشت که البته افراطست ولی اهمیت فوق العاده آن رامیرساند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به تأثیر محیط نیز اشاره می کند و می فرماید: « قَالَ النَّبِیُّ ص کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ حَتَّى یَکُونَ أَبَوَاهُ یُهَوِّدَانِهِ وَ یُنَصِّرَانِهِ »[25]،
هر مولودی بر فطرت الهی از مادر متولد می شود و این پدر و مادر اویند که
او را یهودی، نصرانی یا مجوسی می کنند . باکمی دقت دراحوال انسانها به نقش
اساسی محیط پی میبریم. بسیاری ازدانشمندان موفقیت خودرامرهون پدر
ومادر،دوستان ومحیط سالم میدانند.وبسیارندمجرمانی که انگشت ندامت خود رابه
سمت محیطهای ناسالم نشانه رفته اند. بی تردید در بجا آوردن دستورات
وتکالیف دینی علی الخصوص نمازنبایداز نقش حیاتی محیط غافل شد.والدین باید
بدانندکه فرزند آنها آنچه آنان هستندخواهند شد نه چیزی که آنها میخواهند
لذا اگر در انجام تکالیف الهی کوشا وبانشاط باشند فرزندان آنها نیز اثرپذیر
خواهند بود.وهمچنین گروه همسالان نیز در ترغیب یا ایجاد حس نفرت بسیارنقش
دارند.
دراین میان درعصر جدید رسانه نقش بسیار حساس وپیچیده ای دارد.
با این توصیف برخی از محیط هایی که میتوانند در ایجاد یا سلب روحیهی نماز وعبادات موثر باشند ازاین قرارند:
1.محیط
خانواده:بی توجه بودن یا کم توجهی پدر و مادر یا مربی خانواده نسبت به
فرزندان در محیط خانه و سطحی نگری آنان در ابتدای نوجوانی فرزندان و یا
احیاناً بی مبالاتی اعضای خانواده نسبت به مسائل دینی خصوصاً فریضه نماز
تأثیر به سزائی در تربیت فرزندان بجای می گذارد. به عنوان مثال فرزند اگر
در خانهای رشد نماید که در آن خانه کسی به نماز اهمیت ندهد و یا در قبال
مسائل دینی خود را مسئول ندانند و یا خود اهل نماز باشند ولی فرزند خانواده
را تحریض و تشویق به نماز ننمایند قطعاً فرزند آن خانواده اهل نماز و
عبادت نخواهد شد البته شاید در آینده بر اثر عوامل دیگر به نماز روی آورد
که این احتمال ضعیفی است.ما عامل خانواده را بخاطر اهمیت زیادی که دارد
بعنوان یک عامل ترک مستقلا آورده ایم.
2.گروه
همسالان : کودک و نوجوان چشم به دهان دوستان می دوزند و رفتارهای جمعی
دوستان آنان را بشدت جذب و به همسانی رفتار می کشاند. آن ها می خواهند صرفا
به کارهایی بپردازند که همه آن را انجام می دهند. بی تردید شما نیز
میتوانید به یاد بیاورید که زمانی چنین بوده اید. هیچ گاه قدرت گروه
همسالان را دست کم نگیرید. آسان نیست که متفاوت عمل کنیم و یا این که در
مقابل اکثریت باشیم. مراقبت در طیف دوستان، مداخله سنجیده و هشیارانه در
انتخاب دوستان و حتی تاثیر در حلقه آنان، نوعی مصونیت بخشی معنوی خواهد
آفرید که نمازگزاری فرزندان را تضمین می کند. خانواده هایی که فرزندان رها
شده دارند و مراقبت و دقت در معاشرت ها و روابط فرزندان ندارند دچار مشکلات
حاد رفتاری و ریزش های معنوی فرزندان خواهند شد.قال الصادق علیه السلام: «احذر ان توأخى من ارادک لطمع او خوف او میل او للاکل و الشرب و اطلب موأخاة الاتقیاء و ان افنیت عمرک فى طلبهم».[26] درروایتی نیز امام جواد علیه السلام میفرمایند: «ایّاک و مصاحبة الشریر فانّه کالسیف المسلول یحسن منظره و یقبح اثره»[27].
3.محیط مدرسه ومربیان:
فضاى
آموزشى سالم و پویا، در شکل گیرى و تثبیت شخصیت کودک و نوجوان نقش بسیار
مهم و کـلیـدى دارد. اگر مجموعه عناصر تعلیم و تربیت یعنى مدیران ، معلمین ،
کارکنان مدرسه به اندیشه الهى و عمل صالح آراسته و پاى بند باشند، به یقین
کودک و نوجوان در چنین فضایى رشد معنوى یافته و به وظایف الهى و عبادت با
پروردگار مشتاق مى شود. بـه یـک مـعـنـى مـى توان گفت که معلم بیشترین نقش و
تاثیر را بر روحیات ، عقاید، اخلاق و رفـتـار کـودک و نـوجـوان دارد
تـاحـدى کـه نـظـر و عـمـل مـعـلم بـراى آنـان حـجـت بـى بدیل است.بسیارند
افرادی که نماز یاترک آن رامدیون معلم یامحیط مدرسه خویش میدانند.«
فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالًا أَوْ رُکْبَاناً فَإِذَا أَمِنْتُمْ
فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَمَا عَلَّمَکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ.»[28]
4.بازار وخیابان:
بازار
وخیابان از جمله محیطهایی هستند که بدلیل حضور مستمر وفراوان
افرادومخاطبان میتوانند درایجادیاسلب روحیه اقامه وادای نماز موثرباشند.
وبدلیل فضای آکنده به معاملات ومباحث صرفا مادی مولای متقیان علی ابن
ابیطالب (علیهماالسلام)فرمودند: «اکثروا ذکر الله عزّ و جلّ اذا دخلتم الاسواق و عند اشتغال الناس فانّه کفّارة الذنوب»[29].
هرگز هنگام برگزارى نماز جماعت و یا در آستانه آن از مسجد خارج نشده و نیز
در کنار کوچه و بازار و مغازهها اجتماع نکنید، زیرا این حرکت لطمه جبران
ناپذیرى به حیثیت شیعه و تشیع وارد مىسازد
5-ورزشگاهها
سالیان
سال انسانها به خصوص جوانان ونوجوانان به واسطه علاقه زیادبه ورزش
وورزشکار حضورحداکثری دراین محیطها دارند.وبدلیل فضایی که گاها آکنده از
فحاشی،درگیری ونفرت میباشد،ذکرویادخدا نیز کمرنگ شده یاایجاد نمیگردد.به
نحوی که گاها تا دیر وقت ورزشکاران وتماشاگران مشغول وبازی وتشویقندولی خبر
از ذکر پروردگار بخصوص نماز نمیباشد.گاه پس لرزههای این دوری از عبادت
تا مدتها دیده میشود؛چراکه ورزشکاران نقش الگویی برای بسیاری ازافراد
جامعه بخصوص نسل جوان دارد واتفاقهایی که در محیط ورزشگاهها میافتدبصورت
مستقیم یاغیر مستقیم بر ایشان ونمازوعبادتشان اثرمیگذارد.
6.رسانه
رسانه
ها، تکنولوژی برتر و فراگیر دنیای کنونی در کنار عوامل دیگر، بر روح کودک و
نوجوان تأثیر بسزایی می گذارند، توجه به آثار مثبت تربیتی رسانه، ما را در
انتقال ارزش ها و مفاهیم دینی بیش از پیش موفق می سازد؛ چراکه رسانه ها در
ایجاد انگیزه و تأیید یک عمل و یا شکل دهی یک عادت خوب یا بد مؤثرند. اگر
برنامهها، هدف ها و پیام رسانه ها با عقاید و ارزش های معنوی جامعه و
خانواده همسو و هماهنگ باشند، در نتیجه میتوان به نسلی نمازگزار و باایمان
امیدوار بود.درغیر این صورت رسانه به عنوان عاملی اثرگذار میتواندباعث
دین گریزی وبالتبع دوری از نماز گردد. رسانه ها از نخستین دوران زندگی تا
پایان حیات انسان، به عنوان عامل آموزنده و تأثیر گذارنده بسیار قوی نقش
دارند.بنابراین، ظهور رسانه ها، تولد دنیای نوینی است که بدون توجه به آثار
تربیتی آن، توفیق در آموزش و گرایش به نماز امکان پذیر نیست.
رسانه ها
آموزشگاه میلیاردها انسان است و در اعماق دل و ذهن اعضای خانواده ها رسوخ
کرده است. رسانهها معلم،کلاس همگانی،همه جایی و بدون انحصاری است که تمام
لحظات خالی و غیر رسمی انسان امروز را پر کرده و در ایجاد انگیزه و پذیرش
یک عمل و شکل دادن عادت های خوب یا بد، نقش بسیار مؤثری ایفا میکند. اگر
برنامه ها و زمان پیام رسانه ها با تفکر و ارزش های معنوی و مذهبی جامعه و
خانه و خانواده انطباق نداشته باشد، آموزش و القای پیام های دینی و تربیتی
اثری نخواهد داشت و هر پیامی از طرف پدر، مادر، معلم، همانند یخی در مقابل
حرارت شدید و همه جانبه ذوب خواهد شد و از بین خواهد رفت. در این شرایط،
جوانان شخصیت دو گانه ای پیدا میکنند، دچار بحران عاطفی و فکری میشوند و
بعدها طی همنوایی با سیل این بحران، به هر سمت و سویی سوق پیدا میکنند و
بدون اراده و اندیشه بدان سو روانه میشوند. وچه بسادین گریزی وبالتبع نماز
گریزی ودوری از روحیه نماز بصورت طبیعی در وجودمخاطبین نهادینه گردد.
7 ــ حکومت:
اقامه نماز جمعه و نماز جماعت سنگ بناى تشکیل حکومتى اسلامیست .قرآن کریم مى فرماید:« الَّذینَ
إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ
وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ
عاقِبَةُ الْأُمُورِ »[30]کسانى
که وقتى در روى زمین به آن ها اقتدار (و حکومت ) مى دهیم ، نماز به پا مى
دارند و زکات به مستحقان مى دهند و امر به معروف و نهى از منکر مى کنند و
مى دانند که عاقبت کارها به دست خداست .بر اساس این آیه ، از وظایف حکومت ،
اجراى احکام و شریعت اسلامى است.درحدیثی دیگر میفرمایند:الناس علی دین
ملوکهم.لذااگرحاکمان ورهبران یک مملکت به نمازاهمیت ندهندمردم نیزسست
خواهندشد.اگرحاکمیت برنامه ریزی منسجم ومنظم برای نماز نداشته
باشدودولتمردان نیزنمازخوان یاسست نماز باشندافرادی که زیر مجموعه حاکمیت
هستندهم بی توجه خواهندشد.
6-فعالیتهای دشمنان
دشمنان
داخلی وخارجی با تمامی توان میکوشند تا ریشه ها و مبانی اسلام را ازبین
ببرند ودراین راه از هیچ کاری دریغ نمیکنند. آنها با تبلیغات وتحریفات ضد
دینی والقاء شبهات می کوشند تا شک وتردید را دردین زیاد کنند ودرنتیجه دین
را به انزوا بکشانند.تبلیغات ضد دینی در جوامع اسلامی مختص زمان حاضر نیست
از زمانی که دنیای غرب تبلیغات ضد دینی را برنامه ریزی و تنظیم کرد یکی از
اهدافش همین بود که در قدم نخست باورها و اعتقادات مردم مسلمان را هدف
گرفته و آن ها را تحت الشعاع قرار دهد و نسبت به آموزه های دینی خودشان
بدبین بسازد. .ازطرفی هم خطر تحریف فوق العاده زیاد است . تحریف دردین به
صورت غیر مستقیم اثر خود را میگذارداگر دین هدایت باشد تبدیل به دین
ضلالت می شود ، اگر راه سعادت باشد تبدیل به راه شقاوت می شود .
اساسا
آن حقیقت را به کلی عوض میکند . نه تنها بدون خاصیت می کند بلکه اثر معکوس
می بخشد تحریفات دینی از ابزار جدید دشمنان و دنیای غرب علیه آموزه های
دینی است.تحریف دین در جامعه سبب میشود که ارزشها در اسلام و جامعه به
ضد ارزش تبدیل شود این تحریفات باعث میشوند که مرز میان واقعیات و خرافات
محو شود و تشخیص این دو از هم کار راحتی نباشد. ازفعالیتهای دیگر دشمنان می
توان به القاءشبهه اشاره نمود. اصولاً شُبهه به امر باطلی گویند که جلوه و
نمودی از حق به همراه خود داشته و به واسطه همین تشابه با حق، افراد آن را
می پذیرند.امروزه بخش عظیمی از جوانان در کتب درسی خوانده اند که خدا و
قیامتی هست و مسائل دینی تا حدودی برای آنان بیان شده و لی به باور و
یقین نرسیده اند . اینگونه افراد اصول اعتقادی را به صورت مستدل و متقن فرا
نگرفته بلکه اصول را چون فروع مقلدانه باور دارند.
تعالیم دین را با
انگیزه و اعتقاد انجام نمی دهند و بیش از آنکه با درایت و بینش همراه باشد
با احساس و عاطفه با امور دینی برخورد دارند.از همین رو این ضعف در عقیده و
عدم استواری آن بر پایه منطق موجب گردیده تا جوانان به محض مواجه شدن با
القاء شبهات دینی که از سوی دشمنان مطرح می شود به سرعت پایبندی خود را
نسبت به مسائل دینی از دست داده و مسائل معنوی به شدت در آنها کمرنگ گردد
عبادات خود را بطور فصلی انجام می دهند و یا اینکه بطور کلی از آنها دست می
کشند. به هرحال دشمن با استفاده ازهمه ابزارها مانند وسایل ارتباط جمعی،
رسانه ها و شگردهای تبلیغاتی و... به جنگ دین آمده است.
با این روشها
اول سعی می کند تا ارزش های بومی و مذهبی کم اهمیت جلوه داده شود و از سوی
دیگر مظاهر تمدن غرب ستوده شود و به عنوان الگوهای جذاب و متناسب با
احساسات جوانان و مناسب جهت پیشرفت و توسعه معرفی شود و همچنین رواج افراطی
فرهنگ غربی در جوامع اسلامی به ویژه در نسل جوان همواره پیامدها و خطراتی
داشته است و می تواند همه چیز را نابود کند و یکی از خطرناک ترین پیامدهای
آن تضعیف عقاید و فرهنگ دینی است .
بطوری که باورهای دینی کم کم به
فراموشی سپرده می شوند که مهمترین پیامدش ترک نماز و روی آوردن به عقاید تو
خالی است. دشمن با تبلیغات ،پتحریفات والقاءشبهات در رابطه با نماز می
کوشد تابین نماز و مردم مخصوصا نسل جوان فاصله بیندازد تا به اهداف شوم خود
دست پیدا کند.
پی نوشت ها
[1] - نساء72و73
[2] -توبه 45 و46
[3] -توبه 38 و58
[4] -142 نساء
[5] - آل عمران 167و168
[6]
- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج66 ص 395
باب 38 جوامع المکارم و آفاتها و ما یوجب الفلاح و الهدى ..... ص : 332
[7] - نجم 39و40
[8] -شرح 7
[9] - بحارالأنوار ج 70 ص 377
[10] - کافی ج2ص209
[11] -کهف 28
[12] -زمر 56
[13] - الکافی ج2 ص 43 و44
[14] - بحار الأنوار / ج68 / 340
[15] - التحریم : 6
[16] -بحار ج 74 ص 212
[17] -فرقان 28
[18] - بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج71 ص192
[19] - حجر39
[20] - ارشاد القلوب- ترجمه سلگى ج1 ص160
[21] -زخرف 36
[22] - کمال الدین-ترجمه پهلوان، ج2، ص: 303
[23] - احزاب آیه30و31
[24] - بحارج47ص349)
[25] - بحارالأنوار ج 3 ص 281
[26] - بحار/ 74/ 272
[27] -(بحار ج 74ص 198
[28] -بقره 239
[29] -(بحار/ ج10 ص92
[30] -حج 41
مرکز تخصصی نماز
نویسندگان: آرامی- کاظمی- شهرجردی - صادقی سرشت
مقدمه
رَبِّ اجْعَلْنی مُقیمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ[1]
«پروردگارا ما را بر پا دارنده نماز قرار ده و از نسل و ذریهام نیز
پروردگارا دعای مرا (نماز وعباداتم را) بپذیر» نماز به عنوان اولین
ومهمترین فرع در فروع دین بیان شده است که همین نشان از اهمیت وجایگاه ویژه
نماز در نزد شارع مقدس دارد واز آنجا که احکام الهی بر اساس مصلحت فرد
وجامعه صادر میشود به وضوح تاثیر عمیق وعجیب نماز بر اصلاح فرد وجامعه
روشن میشود که امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:« وَ اعْلَمْ أَنَّ کُلَّ شَیْءٍ مِنْ عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلَاتِک»[2] که اگر نماز به نحو نیکو اقامه شود آثار وبرکات آن جاری واگر ترک شود موجب ظلالت وگمراهی فرد وجامعه میشود.
از
همین روست که اولیاء ومربیان که امر تربیت جامعه بدست آنان است یکی از
مهمترین دغدغهها و مسئولیتهای آنان دعوت به نماز فرزندان و متربیانشان
میباشدکما اینکه خداوند تبارک وتعالی میفرماید:« وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ »[3]
واز طرفی در هرکاری که شیوهای صحیح و مناسب اتخاذ نشود به نتیجه مطلوب
نمیرسد وچه بسا روشمند عمل نکردن نتیجه معکوس نیز بدهد . امام رضا علیه
السلام میفرمایند:« مَنْ طَلَبَ الْأَمْرَ مِنْ وَجْهِهِ لَمْ یَزِلَّ فَإِنْ زَلَّ لَمْ تَخْذُلْهُ الْحِیلَةُ »[4]
وهمین امر مهم ما را بر آن داشته که پژوهشی شیوه مند وکاربردی در راستای
شیوههای دعوت به نماز انجام دهیم وآن را در اختیار والدین و مربیان وتمای
دلسوزان امور تربیتی وفرهنگی قرار دهیم .
شیوه های دعوت به نماز
قبل
از اینکه شیوههای عمومی وخصوصی دعوت به نماز مطرح شود لازم است زمینه ها
، ریشه ها و علل ترک نماز بررسی شود زیرا تا علت ترک روشن نشود نمیتوان
شیوهای مناسب برای دعوت بیان کرد کما اینکه طبیب حاذق برای درمان درد اول
بدنبال علت پیدایش آن درد میگردد. به عنوان مثال جوانی که به خاطر القاء
شبهات در اصل وجود خدا و یا قیامت تردید دارد هر نوع روشی در جذب او به کار
گرفته شود ابتر میماند در اینجا لازم است ابتدا اعتقاد او به خدا ومعاد
اصلاح شود و سپس او را دعوت به نماز کرد لذا اولین کتاب برای شیوههای دعوت
به نماز را به عوامل ترک نماز اختصاص میدهیم .
عوامل ترک نماز
یکبار
عاملی که باعث ترک نماز در شخصی میشود عامل فردی ودرونی است که به خود
شخص بر میگردد مانند تنبلی و بار دیگر عامل ترک نماز بیرون از خود شخص است
مثل بد عمل کردن خانواده و لذا عوامل ترک نماز را در دو بخش درونی وبیرونی
آوردهایم وبعد از تبیین هر عامل ترک نماز، عوامل پیدایش آن و راههای
درمان آن را نیز بیان کردهایم.
ـ عوامل درونی ترک نماز
از
آنجا که انسان دارای حوزه های متفاوت است این مسئله در مورد کاهلین به
نماز هم وجود دارد. برای اینکه عومل ترک نماز را در افراد بی نماز یا
بیتوجه به نماز مورد بررسی قرار دهیم توجه به سه حوزه بینشی ،گرایشی وکنشی
انسان لازم وضروری است زیرا عوامل ترک نماز بر این سه حوزه عارض میشوند
بر اساس این سه حوزه عوامل اصلی ترک نماز مورد بررسی قرار خواهد گرفت تا در
درمان آن هم بتوان راه کار مناسب را ارائه نمود.
ـ الف) بینشی
در
این حوزه به بررسی عواملی خواهیم پرداخت که ناشی از بینش فرد میباشد . در
واقع در این قسمت شناخت ، فکر واندیشه دارای محوریت میباشد.
1- ضعف ایمان به خداوند
درآمد
محوریت
درنماز واقامه آن ایمان به خداوند متعال است این تلازم آن قدر قوی است که
اولا درکلام خداوند درتعریف مومنان اقامه نماز اخذ شده است آنجا که خداوند
تبارک وتعالی میفرماید:« إِنَّمَا
الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبهُُمْ وَ
إِذَا تُلِیَتْ عَلَیهِْمْ ءَایَاتُهُ زَادَتهُْمْ إِیمَانًا وَ عَلىَ
رَبِّهِمْ یَتَوَکلَُّونَ# الَّذِینَ
یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ#أُوْلَئکَ هُمُ
الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لهَُّمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ
وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ»[5] ثانیا هرکجا خداوند می خواهد دستور به اقامه نماز بدهد ازتعبیر یا ایهالذین امنوا استفاده کرده است.
ازاین
موضوع به خوبی می توان دریافت که یکی ازریشه های اصلی کم توجهی به نماز
ضعف ایمان است وبه راستی کسی که از نعمت ایمان به خدا بهرهای نبرده باشد
یا بهرهاش ناچیز باشد نمیتواند ازنماز لذت ببرد این گونه افراد یا نمازی
بی اثر و بیکیفیت میخوانند یا نماز را ترک می کنند« إِنَّ
الْمُنَافِقِینَ یخَُادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خَادِعُهُمْ وَ إِذَا
قَامُواْ إِلىَ الصَّلَوةِ قَامُواْ کُسَالىَ یُرَاءُونَ النَّاسَ وَ لَا
یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِیلًا »[6]
. ایمان به خود نماز به عنوان یکی از ضروریات دین مطرح است وگاهی علت ترک
نماز ضعف ایمان به نماز وآثار آن است . راه دعوت به نماز تقویت ایمان به
خدا ونماز است وازآن جا که ایمان درقلب انسان ریشه دارد این روش یک روش
درونی سازی است وماندگارترین روش به حساب میآید پیامبر خدا میفرمایند: « مَا
بَیْنَ الْمُسْلِمِ وَ بَیْنَ أَنْ یَکْفُرَ إِلَّا تَرْکُ الصَّلَاةِ
الْفَرِیضَةِ مُتَعَمِّداً أَوْ یَتَهَاوَنَ بِهَا فَلَا یُصَلِّیَهَا» [7]
انواع ضعف ایمان به خدا
عوامل ضعف ایمان به خدا
1-استکبار
2-اشرافیگری 3-تبلیغات سوء( وجود شبهات ،....) 4-فرار از تن دادن به
ملزومات ایمان 5-تقلید کورکورانه 6-جهل ونادانی 7-رذائل اخلاقی (حسد
ولجاجت وبخل وشوخی افراطی، ... مانع از ایمان آوردن به خدا می شود.)
8-هواپرستی 9-محیط( دوری از فضای ایمانی وافراد صالح و قرار گرفتن در محیط
آلوده ومعاشرت با افراد باایمان) 10- دوری از اهل بیت علیهم السلام 11-
لقمه حرام
درمان ضعف ایمان به خدا
1-آگاهی
افزایی (1-توجه به تحقق وعده های الهی 2-کسب علوم و معارف دینی 3-توجه به
نشانه های الهی در خلقت 4- توجه به معجزات انبیاء ) 2- عمل کردن به
دستورات دین 3-از بین بردن رذائل اخلاقی 4-تفکر 5-قرار گرفتن در محیطهای
معنوی (همنشینی با افراد صالح و...نشستن در محافل معنوی) 6 -داشتن برنامه
های معنوی مداوم( قرآن، زیارت رفتن ، جذب محبت اهل بیت علیهم السلام...)
7-خوش اخلاقی 8- داشتن برنامههای عملی 9-یاد مرگ 10-لقمه حلال 11-دوری از
لغویات 12- پرهیز از گناه 13- کنترل حواس
2- ضعف ایمان به معاد
درآمد
قرآن کریم توجه به معاد را عامل اقامه نماز معرفی کرده است « الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُم بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ »[8]همان
کسانى که نماز را برپا مىدارند، و زکات را ادا مىکنند، و آنان به آخرت
یقین دارند. انسانها عمل به شرط مزد انجام میدهند افرادی که عمل را به
خاطر حسن فعلی آن انجام دهند بسیار کم هستند. در مسیر بندگی خداوند هم به
همین شکل است که اکثر مردم عبادت وبندگی خدارا به به خاطر مزد انجام
میدهند که این مزد حال کسب بهشت است یا نجات از جهنم و کم هستند بندگانی
مانند حضرت علی علیه السلام که خدا را به خاطر شایستگیش عبادت کنند که
حضرت فرمودند: « مَا عَبَدْتُکَ خَوْفاً مِنْ نَارِکَ وَ لَا طَمَعاً فِی جَنَّتِکَ لَکِنْ وَجَدْتُکَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُک »[9]وخداوند
عزیز با توجه به ویژگی انسانها یک دوم آیات قرآن کریم را به بحث معاد
وقیامت که دارجزا دادن است اختصاص داده است تا زمینه شوق به عبادت را در
بندگان ایجاد کند.
حال کسی که به معاد و دار جزا اعتقاد راسخ
وایمان قلبی ندارد ودچار شک و وسوسههای شیطانی نسبت به امر معاد شده است
آنطور که شایسته است اراده وجزم وشوق به سوی نماز وعبادت برای اوحاصل
نمیشود زیرا اولا آن قدر درک ندارد که خدا را به خاطر شایستگی وجودیش
عبادت کند ثانیا اعتقاد راسخی به معاد ندارد که او را به سمت نماز برای
تحصیل مزد وپاداش الهی سوق دهد ولذا انسانی که ایمانش به معاد ضعیف است
هرچه از آثار وبرکات نماز برای او بگویی وهرچه از عواقب ترک نماز اورا
برحذر داری باز انگیزهای برای نماز خواندن در او ایجاد نمیشود درمان چنین
شخصی اصلاح اعتقاد او نسبت به معاد است
درمان این مورد به ضعف ایمان به خدا ارجاع داده میشود.
3-غفلت
درآمد
غفلت به معنی از دست دادن فرصتهاست «الغفلة فقد»[10]
وغافل کسی است که به سرنوشت وسعادت دنیوی واخروی خود بی توجه است اوغرق
دردنیا شده وازاصول اساسی که درزندگی او نقش مهمی دارد دورمانده ونیازهای
اساسی فطریش را فراموش کرده است. غفلت سبب تعطیلی قوای ادراکی اوشده
ودرنتیجه ورودیهای او کارنمیکند دیگر قلب اونمی فهمد،چشم اونمی بیند،گوشش
نمی شنود « وَ لَقَدْ ذَرَأْنا
لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ، لَهُمْ قُلُوبٌ لا
یَفْقَهُونَ بِها، وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها، وَ لَهُمْ
آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بها»[11]،شخص غافل به مرز حیوانیت می رسد وحتی «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ، بَلْ هُمْ أَضَلُّ »[12] می شود آری آنها کسانی جز غافلان نیستند.«أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ » [13] درمقابل غفلت ، ذکر ، یاد آوری وتوجه است و قرآن کریم، نماز را مصداق بارز ذکر ویاد خدامی داند « وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِکْرِى»[14] غفلت ازیاد خدا یکی از علل مهم ترک نماز است . اما چه عواملی باعث بروز غفلت می شوند.
انواع غفلت
1-غفلت ازجاودانگی
(از آخرت ،ثبت اعمال، حشر، حساب رسی، عذاب قیامت ، شب اول قبر، مرگ و
.... ونقش نماز 2- غفلت از یاد خدا (ذکر) 3- غفلت از نعمتهاوآیات الهی
4- غفلت ازعهد با خدا 5- غفلت از ناپایدار ی دنیا 6- غفلت از نماز
عوامل غفلت
1- شیطان
شیطان
به عنوان بزرگترین دشمن انسان همیشه در کمین است که آدمی را از یاد خدا
بازدارد خداوند کریم بندگانش را از شیطان بر حذر داشته وفرموده که هرکس
شیطان رابرخود مسلط کند غافل از یاد خدا میشود واز حزب شیطان به حساب
میآید« اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ
الشَّیْطَانُ فَأَنسَئهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُوْلَئکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ
أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الخَْاسِرُونَ»[15]
شیطان بر آنان مسلّط شده و یاد خدا را از خاطر آنها برده آنان حزب
شیطانند! بدانید حزب شیطان زیانکارانند! کسی که شیطان را بر خود مسلط کند
شیطان او را از نماز و ذکر ویاد خدا باز می دارد.
2-دوست ناباب
یکی
ازعواملی که باعث بروز غفلت درانسان میشود رفیق گنهکار است دین اسلام
مومنین را از همنشینی با این افراد برحذر داشته است ودر مقا بل توصیه کرده
با افرادی نشست و برخاست کنیم که ذکر و نام خدا را در ما زنده میکنند
خداوند در قرآن کریم می فرماید درروز قیامت انسان گنه کار از روی پشیمانی
به پشت دست خود می زند ومی گوید «یَاوَیْلَتىَ لَیْتَنىِ لَمْ أَتخَِّذْ فُلَانًا خَلِیلًا ـ لَّقَدْأَضَلَّنىِ عَنِ الذِّکْرِ»[16]
اى واى بر من، کاش فلان شخص گنه کاررا دوست خود انتخاب نکرده بودم! او
مرا از یادخدا دورکرد. یکی از عوامل مهم در ترک نماز دوستان ناباب است که
انشاءالله در بحث عامل بیرونی مفصل مطرح می شود.
3-اشتغال افراطی وهمیشگی به داد وستد
علاقه
شدید به مال اندوزی وبه تبع آن بیشتر وقت خود را صرف داد وستد کردن به طور
طبیعی انسان را از خدا ویاد او غافل میکند وبه مال اندوزی وتکاثر سوق
میدهد قرآن کریم میفرماید نور الهی در بین خانه ها ومردانی است که تجارت
وداد وستد آنها را از یاد خدا باز نداشته صبح وشام تسبیح خدا را می گویند«
فىِ بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَ الاَصَالِ ـ رِجَالٌ
لَّا تُلْهِیهِمْ تجِارَةٌ وَ لَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ
الصَّلَوةِ وَ إِیتَاءِ الزَّکَوةِ یخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ
الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصَرُ »[17]
4- دنیا طلبی
بسیاری
از مظاهر مادی ودنیوی اموری دو حیثیتی هستند هم میتوان طوری به آنها نگاه
کرد که موجب غفلت از یاد خدا گردند وهم میتوان به گونهای نگریست که چنین
آفتی را نداشته باشد ازهمین رو قرآن کریم درباره مال و فرزند تعبیر فتنه
به کار برده است زیرا فتنه به معنا ی آزمایش وامتحان است و احتمال قبولی
ومردودی درآن میرود« وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَة »[18]
اگر فرد وظیفه خود را نسبت به مال وفرزند طبق دستور خدا درست انجام دهد
موجب سعادتش میشود ولی اگر دلبستگی وتعلق افراطی به آنها داشته باشد موجب
تخطی از احکام الهی میشود و آنها به صورت قبله آمال در آمده موجب شقاوت
وبدبختی میشوند. نمونه هایی از مظاهر فریبنده دنیا که میتواند موجب غفلت
شوند عبارت اند از :
الف- مال وفرزند: قرآن کریم می فرماید: «یا
أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ
عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ
»[19] وابستگی شدید به مال وفرزند انسان را ازذکر ویاد خدا غافل میکند .
ب-
استماع لهو تماشاگری: لهو به معنی مشغول شدن به دیگری وروی برگرداندن از
خدا به امور بیهوده است خداوند در قرآن کریم اشاره به این غافلان نموده
میفرماید«أَلْهَئکُمُ التَّکاَثُرُ ـ حَتىَ زُرْتمُُ الْمَقَابِرَ»[20]
توجه به افتخارت بیهوده دنیا وجاه طلبی آنها را به جایی کشاند که بر
قبرهای مردگان نیز بریکدیگر فخر فروشی میکردند امروزه مصادیق لهو ولعب و
روی گردانی از حق وحقیقت با قالبهای شکیل وگول زننده فراوان شده تلویزیون ،
ماهواره، اینترنت وویترینهای جذاب مغازه ها، بازارهای بزرگ وشیک وجذاب
که دل ربایی میکنند. رواج موسیقیهای غربی و مدها نمونهای دیگر ازمظاهر
دنیای امروزی هستند.
اینها زمینه غفلت ازیاد خدا رابه اوج خود
رسانده که درهیچ زمانی این گونه نبوده است جوانی که غرق در فضای اینترنت
شده یا نوجوانی که غرق در بازی های کامپیوتری شده جدا شدن از این فضا برای
او سخت است ولذا دیگر به سراغ نمازش نمیرود وبسیاری از افراد ساعات کثیری
از عمر خود را به تماشای برنامه های تلویزیون اختصاص میدهند که عده ای از
آنها نماز را به عنوان آخرین وکم اهمیت ترین کارشان در آخر وقت انجام
میدهند وعده ای دیگر هم آن را فراموش کرده و نمیخوانند
پیامبر به این آفت عظیم توجه نموده است وامت را برحذرداشته است پیامبر اکرم درباره تماشا نمودن ازروی لهو فرموده است« إِیَّاکُمْ وَ فُضُولَ النَّظَرِ فَإِنَّهُ یَبْذُرُ الْهَوَى وَ یُوَلِّدُ الْغَفْلَةَ »[21]
ازنگاه های بی مورد خودداری کنید که بذر هوی رادر دل مینشاند وایجاد غفلت
میکند درسیره بسیاری ازعلمای ربانی همجون آیت الله بروجردی وشیخ عباس قمی
که سر به زیر راه میرفتند وحتی نگاه به مغازها نمیکردند تا مبادا ازیاد
خدا غافل شوند نشان ازاهمیت این موضوع دارد.قرآن کریم برای برحذرداشتن مردم
از غنا وموسیقی وحرفهای لغو بیهوده میفرماید :« وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَری لَهْوَ الْحَدیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبیلِ اللَّه»[22] و بعضى از مردم سخنان بیهوده را مىخرند تا مردم را از روى نادانى، از راه خدا گمراه سازند .
5-سرگرمی به نعمتهای مادی دنیا
یکی
ازعوامل غفلت ودوری از عبادت ونماز سرگرمی وتعلق شدید به نعمتهای دنیایی
میباشد عدهای از انسانها وقتی در تنگنای عمر قرار میگیرند واحساس خطر
ونیاز به کمک میکنند رو به سمت خدا میکنند واورا عبادت میکنند تا شاید
خدا خواسته آنها را اجابت کند واز مهلکه نجاتشان دهد اما وقتی خداوند
خواسته آنان را عطا نمود مشغول نعمتهای الهی شده وخدا را به فراموشی
میسپارند درنتیجه عبادت ونماز را ترک می کنند خداوند در چند جای قرآن حال
این افراد را ذکر کرده است [23]
خداوند تبارک وتعالی در سوره یونس بیان میفرماید زمانی که در کشتی گرفتار
موجهای سنگین دریا می شوند خالصانه خدا را می خوانند و وعده میدهند که اگر
نجات پیدا کنند از شاکرین میشوند اما وقتی نجات یافتند دوباره به گناه
وسرکشی درزمین روی می آورند «هُوَ
الَّذِى یُسَیرُِّکمُْ فىِ الْبرَِّ وَ الْبَحْرِ حَتىَّ إِذَا کُنتُمْ
فىِ الْفُلْکِ وَ جَرَیْنَ بهِِم بِرِیحٍ طَیِّبَةٍ وَ فَرِحُواْ بهَِا
جَاءَتهَْا رِیحٌ عَاصِفٌ وَ جَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِن کلُِّ مَکاَنٍ وَ
ظَنُّواْ أَنهَُّمْ أُحِیطَ بِهِمْ دَعَوُاْ اللَّهَ مخُْلِصِینَ لَهُ
الدِّینَ لَئنِْ أَنجَیْتَنَا مِنْ هَاذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ
الشَّاکِرِینَ ـ فَلَمَّا أَنجَئهُمْ إِذَا هُمْ یَبْغُونَ فىِ الْأَرْضِ بِغَیرِْ الْحَقِّ »[24]
درمان غفلت
1-انذار
(روشها ی انذار دهی (بیان، توجه به گذشته هایش و...) 2- تبیین آیات
ونعمتهای الهی3- تفکر(ازکجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا می روم آخر
ننمایی وطنم) 4- توجه به زندگی پس از مرگ و نقش نماز در زندگی پس از مرگ
5- توجه به یادخدا و صفات الهی 6- سختی های تشریعی وتکوینی (فرد یا محیط
برای دوری از غفلت درسختی های سازنده 7- معنویات (قرائت قرآن، دعا،احیا،
جلسات وعظ و...)8- توجه به آثار سوء دنیوی واخروی غفلت9- دوری جستن از
دوستا ن ناباب10- فرار ازمحیطها ی آلوده به گناه11- کنترل چشم وگوش
ازگناه12- دوری از امور لهو وبیهوده13- افزایش بینش(بصیرت و...)14- محاسبه
ومراقبه15- دیدار (علماء ورفتن به قبرستان ، زیارت ، دیدار مریضان)16-
توجه به آثار وپیامدهای غفلت از بی نمازی17- دوری از عوامل غفلت زا
(وابستگی به تلویزیون،ماهواره،اینترنت،موبایل و..)
4- جهل
درآمد
جهل
به معنای خالی بودن نفس از علم وآگاهی یکی از مهمترین عوامل خسارت زدن
انسان به خود است انسانی که جاهل است چون نمیفهمد به خود و اطرافیانش
ضربات جبران ناپذیری را وارد میکند به خاطر جهلی که دارد نمیداند چه چیز
درست وچه چیز نادرست است شخصی که در جهل خویش غوطه ور است همچون فردی است
که در مرداب جهالت به دام افتاده وعمرش رابر باد میدهد به عنوان مثال فردی
که در زندگیش تاثیر نماز را نمیداند نسبت به آن توجه کافی ندارد و نماز
را در اولویت اول زندگی خود قرار نمیدهد این فرد امری که منفعت دنیوی اورا
به دنبال دارد مقدم برنماز میگرداند چه بسا همین فرد بادانستن آثار نماز،
اهمیت بیشتری برای نماز قائل شود.
این جهل افراداست که آنها را از حق وحقیقت دور میکند حضرت على علیه السلام می فرمایند : «اَلجَهلُ أَصلُ کُلِّ شَرٍّ؛نادانى ریشه همه بدیهاست.»[25] این که امیر سخن در نهج البلاغه فرمودند:«إِنَّ الجاهِلَ مَن عَصَى اللّه وَإِن کانَ جَمیلَ المَنظَرِ عَظیمَ الخَطَرِ؛ نادان کسى است که نافرمانى خدا کند، اگر چه زیبا چهره و داراى موقعیتى بزرگ باشد.»[26]
با توجه به این روایت میتوان گفت که احمق وجاهل کسی است که از فرمان
خداوند تبارک وتعالی سرپیچی میکند ونماز را که ستون دین است و از بالاترین
عبادتها به شمار میرود را کنار میگذارد جاهلترین فرد است حتی اگر عالی
ترین مدارک علمی را ازبهترین دانشگاه ها دریافت کرده باشد ودربهترین منصبها
وموقعیتها قرار گرفته باشد.
انواع جهل
جهل خود اقسام گوناگونی دارد برای نمونه به بعضی از اقسام آن اشاره می کنیم .
1-جهل
به خدا،صفات ونعمتهای او(راه کاریهایی برای بیان نعمتهای الهی:تحلیل
زوایای یک نعمت ،حذف نعمت ،وارونه کردن نعمت،نمایش دادن نعمت)
2-جهل به خود
3-جهل به نماز
الف) جهل به احکام:
شخص
چون حکم مسئله را نمی داند درعمل دچار اشتباه میگردد به عنوان مثال
عدهای ازانسانها گمان میکنند که اگر مشروبات الکلی استفاده کردند نباید
تا چهل روز نماز بخوانند چون نماز آنها قبول نمیگردد پس نماز را ترک
میکنند در حالی که حکم الهی چیز دیگری است. کسی که از مشروبات الکلی
استفاده کند تا 40 روز نماز او پذیرفته نیست ودردرگاه الهی قبول نمیگردد
ولی آن فرد باید نماز خودرا بخواند چون تکلیف شرعی ازاو ساقط نمیشود یاکسی
که در بیمارستان بستری است یا دست او راگچ گرفتهاند نماز نمیخواند چون
احکام تیمم و وضوی جبیره ای را نمیداند اگر همین افراد از احکام نماز
آگاه شوند نماز را ترک نمیکنند .
ب ) جهل به اسرار،آثار واهمیت نماز
کسی
که نماز رافقط یک عبادت ساده میپندارد وازجایگاه آن اطلاعی ندارد به
راحتی آن راترک میکند اما وقتی علم پیدا میکند که شارع مقدس اهمیت ویژه
ای برای نماز قائل شده است برای انجام این فریضه الهی کوتاهی نمیکند به
عنوان مثال اگربداند نماز اولین واجب دینی است و اولین عملی است که ازمومن
پذیرفته می شود واگرنماز او قبول نشود سایر اعمال اونیز پذیرفته نیست دیگر
به ساد گی نماز راترک نمیکند .
ج ) جهل به عواقب بی نمازی
اگر
افراد عواقب سخت ترک نماز را بدانند دیگراز نماز فاصله نمیگیرند عواقبی
همچون کم شدن رزق وروزی ،رفتن برکت ازمال، کوتاه شدن عمر، سختی جان دادن
،قرار گرفتن در سقر که بدترین جایگاه جهنم است آن جا که بهشتیان از جهنمیان
سوال میکنند شماراچرا به جهنم بردند آنها درجواب می گویند به خاطر این که
نماز نمی خواندیم« مَا سَلَکَکمُْ فىِ سَقَرَ ـ قَالُواْ لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ »[27] بادانستن این عواقب فرد به خود میآید ودیگردرخواندن نماز کوتاهی نمیکند .
عوامل جهل
درونی : 1- خامی وبی تجربگی ، سادگی وساده لوحی 2- تعصب 3- تکبر و خود بزرگ بینی 4- تعطیل عقل(دل مردگی)انعام /24 توبه/127 اسرا/46 کهف/57، 5 - خود شخص عامل این تعطیلی باشد 6- (عدم تفکر) 7- به خاطر نافرمانی خداوند بر قلب او مهر بزند 8- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):إن الجاهل من عصی الله و إن کان جمیل المنظر عظیم الخطر[کنزالفوائد، ج1، ص55.]
9- گناه (فقدان معنویت واخلاق) 10-اشتغال افراطی به امور دنیا 11-
(سرگرمی به امور دنیا، کار زیاد، جمع آوری مال دنیا باعث می شود که وقتی
برای جهل زدایی و کسب علم باقی نماند جاذبه های کاذب)
بیرونی : 1-
دوری از فضای علم و دانش(بادیه نشینی، خانواده عامل دوری از فضای علم. تحجر
و عقب ماندگی. عدم مطالعه. عدم دسترسی از ابزار های شناختی .کاهش تعامل،
آموزه های انحرافی.) 2- همنشینی با جاهلان 3-قَالَ أَمِیرُ
الْمُومِنِینَ(ع):طاعة الجهول تدل علی الجهل[غررالحکم، ص75.] 4- استعمار (بردگی و سر سپردگی قصص/4 طه/79) 5-تقلید کور کورانه
درمان جهل
1-تبیین
تدریجی 2- تلاش بیشتر و هدفمند اهل علم برای تبیین و انتقال معارف
دینی راهکارهای بیان:1-برهان2- موعظه3- گفتگوی صمیمانه4-جدل5-سخنوری6-تبلیغ
چهره به چهره
3- (توجه دادن جاهل به جهلش، ایجاد بینش نسبت به موضوع : بیان آثار و عواقب جهل ، تعمیق، تثبیت)
4- بیدار کردن روح حقیقت جویی(نحل/43)
5- گسترش فرهنگ علم آموزی توسط ارگانهای تأثیر گذار 6- استقال طلبی و
خروج از بردگی و سرسپردگی 7- معاشرت با اهل علم 8- مشاهده 9-
تحدی ومباهله(اقرار طرف مقابل که من نمی دانم پس شما بگو) 10- جدال
ومناظره 11- سیروسفر 12- عمل کردن به دانستهها 13- تغییر
محیط 14- هجرت الف) اهل علم به مکانهای جهل ب) هجرت از محیط جهل
به محیط علم (- تغییر دوستان خانوادگی و شخصی - تغییر شغل یا محل کار-
تغییر آموزشگاه )
5- عدم تفکر
درآمد
تفکر به
معنای سیر در آنچه علم داریم وتجمع این معلومات جهت بصیرت یافتن نسبت به
امور. انسان به اقتضای نیاز وطبیعتش درگیر دنیای مادی است و ویژگی دنیای
مادی به خودی خود این است که انسان را از معنویات دور میسازد حال دراین
بین اگر کسی تعلق و وابستگی بیشتری به این دنیای مادی پیدا کند بیشتر از
معنویات دور شده واز شناخت خود وخدایش غافل میشود وراه به جایی میبرد که
هرگز روی سعادت را به خود نمیبیند دنیا با جاذبه بسیار فراوانی که دارد
مانند گردبادی است که هر کس وارد آن شود گویا اختیار از او سلب شده وهرگز
قدرت ایستادن وعمل به اختیار خود را ندارد واین گردباد خطرناک دنیا علاقه
مندان به خودش را آن قدر باسرعت می چرخاند وبازی میدهد تا روزی که با
صخرهای به نام مرگ برخورد کنند واز گردباد دنیا جدا شوند که دیگر خیلی دیر
است تفکر فرصت جدا شدن ازاین گردباد هلاک کننده است.
پیامبر عظیم الشان اسلام فرمودند «تفکر الساعه افضل من عبادت سبعین سنه »[28]
شاید درابتدای امر این روایت خیلی عجیب به نظر برسد که چرا یک ساعت کوتاه
برتر از 70 سال عمر طولانی باشد اما با دقت به نتیجه یک ساعت تفکر صحیح
،تفکر در علت آفرینش ومبداء ومعادش که مسیر زندگی انسان را اصلاح میکند
پرده از راز این روایت نبوی برمیدارد. خداوند در قرآن کریم بندگانش را به
طور اکید توصیه به تفکرکرده وآنان که اهل تفکر نیستند را به شدت توبیخ
کرده « أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا
فی أَنْفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما
بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى وَ إِنَّ کَثیراً مِنَ
النَّاسِ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ لَکافِرُونَ »[29] وکسانی که اهل تعقل وتفکر نیستند را بدترین موجودات دانسته است « * إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُون»[30].
اهل تفکر قطعا از نجات یافتگان هستند وآنان که تفکر را رها کرده عاقبتشان
گمراهی است ودر حالی که در جهنم معذب هستند اینگونه می گویند« وَ قَالُواْ لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فىِ أَصحَْابِ السَّعِیر»[31]
اگر تعقل می کردیم امروز در بین جهنمیان نبودیم .کسی که اهل تفکر باشد
هرگز دنبال گناه نمیرود هرگز نمازش را ترک نمیکند زیرا متفکر مقایسه
ومحاسبه میکند آخرت را فدای عمر کوتاه دنیا نمیکند هرگز حاضر نیست که
آثار با برکت دنیوی واخروی نماز را از دست بدهد وبه جای آن آثار نکبت بار
وعذاب الیم ناشی از ترک نماز را کسب کند امام صادق علیه السلام می فرمایند
«التفکر یدعوا الی الله والعنل به»[32]
تفکر انسان را به خوبی وعمل به آن دعوت میکند اما کسی که اهل تفکر نیست
ودرگیر زندگی مادی وروزمره وجلوههای فریبنده دنیا که امروز به اوج خود
رسیده به او اجازه فکر به آثار وبرکات نماز وعواقب ترک آن را نمی دهد
.خلاصه این که کسی که نماز نمیخواند اهل تفکر نیست زیرا کسی که دردین
وخلقت خود تفکر کند حتما سر به بندگی می نهد ونماز را برپا میدارد زیرا
نجات خود را در نماز میبیند.
انواع عدم تفکر
عدم تفکر انواعی ندارد
عوامل عدم تفکر صحیح
1-دنیاگرایی
(وابستگی به دنیا واشرافیگری وتجمل پرستی ) 2- اشتغال به لهویات ولغویات
3-اشتغال به کار به صورت افراطی 4-تعصب 5-هواپرستی 6-رذائل اخلاقی 7-احساس
بی هویتی (پوچی ) 8- آرزوهای طولانی 9- بی نظمی وبی برنامه بودن 10- بی
خیالی
درمان عدم تفکر
1-رفع موانع تفکر(خیال
پردازی همه موارد بالا را میتوان بیان کرد) 2-ایجاد زمینه(دعوت به تماشا
بیان تاریخ تبیین عاقبت بد کاران تبیین فلسفه احکام ایجاد پرسش د رذهن
مخاطب ....) 3-تعیین هدف 4-توجه دادن به آثار مثبت ومنفی بی فکری 5-امر به
تفکر وتوبیخ عدم تفکر 6-توجه به مرگ وقیامت 7-بسترسازی در نهادهای آموزشی
وتربیتی (قوه فاکره را فعال نمودن ...) 8-فراهم کردن شرایط لازم تفکر شناخت
کافی دادن ملاک وخط کش تفکر ایجاد فراغت وفضای خلوت جهت تفکر ، کم خوری.
ادامه دارد ...
پی نوشت ها
[1] -ابراهیم 40
[2] -بحارالأنوار 80 ص14
[3] - طه 132
[4] - بحارالأنوار 68 ص340
[5] -انفال آیات 2تا4
[6] -نساء142
[7] - وسائلالشیعة ج 4 ص42
[8] -نمل 3
[9] - بحارالأنوار ج67 ص 186 و عوالی الئالی ج 1ص404
[10] - غررالحکم ص57
[11] -اعراف 179
[12] -اعراف 179
[13] -همان
[14] -طه 14
[15] -مجادله 19
[16] -فرقان 28 و29
[17] -نور 36 و37
[18] -انفال 28
[19] -9منافقون
[20] -تکاثر 1و2
[21] - بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج69 ص 199
[22] -لقمان 6
[23] - عنکبوت65ولقمان 32
[24] -یونس 22و 23
[25] - نهج الفصاحه، ح 781
[26] - نهج البلاغه، خطبه 178
[27] -مدثر 42و43
[28] - مهذب الاحکامج15ص314
[29] -روم 8
[30] -انفال 22
[31] -ملک 10
[32] -وسایل ج 15 ص196.
نویسندگان: آرامی- کاظمی- شهجردی - صادقی سرشت
در این قسمت به اموری خواهیم پرداخت که در حوزه قلب انسان است یعنی عواملی که در درون انسان به صورت گرایشی وجود دارد .
1-کبر
درآمد
کبر حالتی در انسان است که براثر خود پسندی خویشتن را برتر از دیگران ببیند.[1]
خودبزرگ بینی از اوصاف شیطان است .کبر دربرابر حق، شیطان را از سجده
برحضرت آدم باز داشت واو را به لعنت ابد دچار کرد متکبر چه کبرش نسبت به
خداوند باشد وچه نسبت به مردم باشد هماهنگ با ابلیس شده است ومطرود از رحمت
الهی است وخسرانی بالاتر از این نیست قرآن کریم گرفتاران کبر ودارندگان
روحیه ی استکباری را مستحق عذاب دردناک قیامت می داند ومی فرماید:« وَ أَمَّا الَّذِینَ اسْتَنکَفُواْ وَ اسْتَکْبرَُواْ فَیُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا »[2]
واما آنان که ازبندگی خدا امتناع کردند وآلوده به کبر وخودپسندی شدند
ونسبت به عبادت حق تکبر ورزیدند خداوند آنان رابه عذاب دردناک گرفتار خواهد
کرد بنا برآیات قرآن کریم متکبرین از حریم محبت خدا خارج هستند« إِنَّهُ لَا یحُِبُّ الْمُسْتَکْبرِِین»[3] وجهنم ماوی وجایگاه آنانهاست «فَادْخُلُواْ أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَلِدِینَ فِیهَا فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبرِِّین »[4].
کسی که تکبر تمام وجودش را فرا گرفته به آنچنان غروری گرفتار میشود که
حاضر نیست در مقابل خداوند سرتعظیم فرود آورد وسر بر خاک بندگی بگذارد نماز
عبادتی است کاملا متواضعانه با تعظیم در رکوع وخاک شدن مقابل ذات حق در
سجود وپناه بردن والتماس کردن از ذات اقدس الهی در قرائت وقنوت معنی پیدا
میکند وانسان متکبر حاضر نیست تن به این عبادت متواضعانه بدهد البته چه
بسا اگر ازمتکبر بپرسی چر نماز نمی خوانی نمیگوید به خاطر غرور وتکبرم و
واقعا هم خودش گمان نمیکند دلیلش این باشد اما چون وجودش را تکبر فرا
گرفته ناخود آگاه کششی به سمت عبادت متواضعانه ندارد وچه زیبا صدیقه طاهره
حضرت زهرا سلام الله علیها در فلسفه وجوب نماز فرموده اند که خدا نماز را
واجب کرد برای زدودن کبر « فرض الله الصلاه تنزیها عن الکبر»[5].
دراین بین شاید عده ای دیگر باشند تکبرشان درمقابل بندگان خدا باشد
وعبادت کنندگان را افرادی پابرهنه ، فقیر واز نظر موقعیت اجتماعی حقیر
بدانند وخودشان را از مردم آن گونه برتر میدانند که حاضر نیستند درمقابل
چشمان مردم برای خدا به رکوع وسجود رفته وتواضع کنند. درقرآن کریم شرط
بهرهمندی واستعانت ازنماز خشوع مطرح شده است «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ »[6]
حال اگر کسی گرفتار استکبار شود واز خشوع بی بهره باشد اصلا نمیتواند
نماز گزار واقعی باشد حضرت نوح به خداوند عرض میکند سالها وبا روشهای
مختلف مردم رابه بندگی تو دعوت کردم اما آنها انگشت در گوشهای خود کردند تا
دعوت حق را نشوند واین نیست مگر به خاطر استکبار «.قَالَ رَبِّ إِنىِّ دَعَوْتُ قَوْمِى لَیْلًا وَ نَهَارًا @ نوحفَلَمْ یَزِدْهُمْ دُعَاءِى إِلَّا فِرَارًا @وَ
إِنىِّ کُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُواْ أَصَابِعَهُمْ
فىِ ءَاذَانهِِمْ وَ اسْتَغْشَوْاْ ثِیَابهَُمْ وَ أَصَرُّواْ وَ
اسْتَکْبرَُواْ اسْتِکْبَارًا @ ثُمَّ إِنىِّ دَعَوْتهُُمْ جِهَارًا @ ثُمَّ إِنىِّ أَعْلَنتُ لهَُمْ وَ أَسْرَرْتُ لهَُمْ إِسْرَارًا @ فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ إِنَّهُ کاَنَ غَفَّارًا @ قَالَ رَبِّ إِنىِّ دَعَوْتُ قَوْمِى لَیْلًا وَ نَهَارًا @ فَلَمْ یَزِدْهُمْ دُعَاءِى إِلَّا فِرَارًا @وَ
إِنىِّ کُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُواْ أَصَابِعَهُمْ
فىِ ءَاذَانهِِمْ وَ اسْتَغْشَوْاْ ثِیَابهَُمْ وَ أَصَرُّواْ وَ
اسْتَکْبرَُواْ اسْتِکْبَارًا»[7]
(نوح) گفت: «پروردگارا! من قوم خود را شب و روز (بسوى تو) دعوت کردم، امّا
دعوت من چیزى جز فرار از حقّ بر آنان نیفزود! و من هر زمان آنها را دعوت
کردم که (ایمان بیاورند و) تو آنها را بیامرزى، انگشتان خویش را در
گوشهایشان قرار داده و لباسهایشان را بر خود پیچیدند، و در مخالفت اصرار
ورزیدند و به شدّت استکبار کردند! دراین جا سزاوار است یاد آور شویم که
شیطان هم به خاطر استکبار از سجده امتناع کرد« ثُمَّ
بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسىَ وَ هَارُونَ إِلىَ فِرْعَوْنَ وَ
مَلَایْهِ بَِایَاتِنَا فَاسْتَکْبرَُواْ وَ کاَنُواْ قَوْمًا مجُّْرِمِینَ»[8]
انواع کبر
1-تکبر در مقابل خداوند،: « ان الذین یستکبرو عن عبادتی، سیدخلون جهنم داخرین.»[9]
2- تکبر در مقابل بندگان خدا 3- تکبر در مقابل دستور پیامبر(صلی الله
علیه وآله) 4- تکبر در مقابل حق است، مثلا من دانسته ام که فلان چیز حق
است، اما تکبر اجازه نمی دهد که زیر بار حق بروم.
عوامل کبر
1-پستی
وفرومایگی(ضعف شخصیت،، 2-احساس ضعف و حقارت درونی(تحقیر درکودکی و بی نام
ونشانی..) 3-کینه 4-حسادت 5-جهل(به ضعف ونواقص خود ،به بزرگی خدا ،
ملاکهای برتری، 6-نادیده گرفتن نشانه های عظمت خداوند 7-غرور
8-تفاخر (نژاد پرستی، 9- کفر(زمر71و72 غافر27) 10- اشرافیت و بهره
مندی از قدرت وثروت (قارون ،فرعون،...)
درمان کبر
الف:
علم : ((1-توجه به عظمت و قدرت خداوند 2-توجه به ضعف انسان یاد آوری نحوه
خلقت ومرگش 3-توجه به آثار منفی کبر(عبرت از عاقبت متکبران در تاریخ)(توجه
به آفات مال و مقام و شهرت) 4- توجه به آثار مثبت تواضع ))
ب: عملی :
((1-نماز2-وادار کردن خود به تمرین تواضع و فروتنی(روایت استحباب حمل کالای
خانه به دست خود)3-عیادت مریضان و محرومان4-همنشینی و همسفره شدن با فقرا
5-توجه و عمل به سیره انبیا و اولیا و پیامبر اعظم علیهم صلوات الله 6-
برخورد متکبرانه اطرافیان با متکبر تا متوجه خطائش بشود ))
2- ناامیدی
درآمد
بعضی
از افراد به خاطر گنهکار بودن فکر میکنند نماز خواندن آنها فایده ای
ندارد. این تلقی که نماز خواندن با گناهکار بودن جمع نمیشود در او این
باور را به وجود میآورد که من غرق درگناه ، بزه کاری وسرپیچی از فرمان خدا
هستم برای چه نماز بخوانم ؟نماز چه فایدهای به حال من دارد. با این افکار
سعی میکند ترک گناه کند یا ترک نماز واز آنجا که با گناه بیشتر مانوس
است وخود را اسیر وگرفتار گناه می بیند ترک آن را مشکل میپندارد ودرنهایت
راه آسان تر رادر پیش میگیرد که ترک نماز است آنها که خود را غرق در
گناه می بینند ناامید از این که گناهانشان بخشیده شود و عباداتشان مورد
قبول قرار گیرد هیج گاه به فکر تغییر وضعیت موجودشان نمیافتند .
نا
امیدی وسوسهی شیطان است که دردل فرد میافتد چرا که ناامیدی نیروی
کاروتلاش عبادی را ازانسان میگیرد نباید فراموش کرد که ناامیدی خود
ازگناهان کبیره است امام رضا علیه السلام می فرمایند : « مِنَ الْکَبَائِرِ... الْیَأْسَ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ »[10] از جمله گناهان کبیره ناامیدی از رحمت خداوند است. در آیات نورانی قرآن کریم آمده است که «قُلْ
یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ
رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ
الْغَفُورُ الرَّحیمُ »[11]
این امید واری به رحمت الهی واتصال به محبوب بواسطه نماز باعث انگیزه
وفعالیت دو چندان در انسانها می شود وهدفی را برای او مشخص می نماید وبه
دنبال فعالیت بیشتر خواهد بود.
انواع ناامیدی
1-نا امیدی ازخود ( اراده لازم برای برگشت ندارد) 2- نا امیدی ازخدا
عوامل نا امیدی
1-
گرفتاری در محیط آلوده 2- همنشینی با افرادمایوس و نا امید 3- گناه 4-
جهل و ضعف اعتقادی(نشناختن خدا ورحمت واسعه الهی،نشناختن انسان وقابلیتهای
آن،) 5- نداشتن هدف درست در زندگی 6-شیطان7- انتظارات و توقعات بیش از
اندازه8- مقایسه خود با دیگران( باتوجه به روایت مقایسه خود درامور اخروی
با بالا دست ودر امور دنیوی با زیر دست خود)9- بحران هویت
درمان ناامیدی
1-
شناخت وتوجه به رحمت بیکران الهی( بیان آیات وروایاتی که رحمت خدا را
بیان میکند)امید وار کننده ترین آیه قرآن کدام است 2- تغییر محیط(اصلاح
وهجرت ،استقامت و...) 3- اصلاح ارتباطات ودوستی ها 4- دیداربا علماء
واولیاء الهی 5- تقویت شناخت وایمان( خداوند غیر ممکن عرفی را ممکن
میکندمانند سرد شدن آتش فرزند دارشدن همسر حضرت ابراهیم درسن 99 6- مشخص
بودن هدف همراه با برنامه ریزی 7- شناخت شیطان وشگردهای آن (رجوع شود به
بحث شیطان) 8- توکل و اعتماد به خداوند تبارک وتعالی 9- توسل به اهل بیت
علیهم السلام 10- توجه به عواقب شوم یاس وناامیدی 11- توجه به دستور
خداوند مبنی بر ممنوعیت ناامیدی ولزوم امید واری
3- ضعف اراده
درآمد
از
مجموع تعریفهای روایی و برخی تعریفهای روانشناسا ن شاید بهترین معنای
اصطلاحی اراده را این گونه بتوان مطرح کرد: ،مرتبه ای ازخواستن است که پس
ازتصورمنفعت ویامصلحت پدید میآیدومحرک اقدام قطعی انسان
میشوند.زیادندافرادی که به دلیل نداشتن محرکی قوی ازانجام واجبات شانه
خالی میکنند.وعزم خودرابرای انجام عبادات جزم نمیکنند.این همان ضعفی است
که براراده حاکم میگردد.وبرتمام امورعبادی سایه میاندازد.درمورد نمازهم
که ازاعمال عبادی وبلکه ازبنیانهای آن میباشدمیتوان گفت:ضعف اراده یکی
ازعوامل ترک یا بیتوجهی به نمازاست،که به صورت همیشگی ویاگاهی
اوقات،عدهای راازنمازبازمیدارد؛زیراوقتی ازتارکان ویاکاهل نمازان پرسیده
میشودچرابه نماز بیتوجه هستند عده ای سکوت کرده وبرخی ازدرماندگی
وشکستهای پی درپی خودنگران بوده شکوه میکنند.
اساساافراد ضعیف الاراده
گاه به دلیل تنبلی وزمانی هم به عوامل دیگرقادربه انجام واجبات،بخصوص
نمازنمیباشند.وهمواره درمسیرزندگی خود با مشکل مواجهند ونماز که نیاز به
اراده وعزم محکم وقوی دارد ،آسیب میبیند. امیرالمومنین علیه السلام درسخنی
در نهج البلاغه معیارگزینش پیغمبران رااراده،قوت عزم،وتصمیم برشمرده
میفرماید: «وَ لَکِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ أُولِی قُوَّةٍ فِی عَزَائِمِهِم»[12]بنابراین اراده دررفتارهای بشری نقش محوری دارد.اراده قوی انسان را به مقام پیامبری میرساند.امام سجادع هرگاه آیه « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقین»[13]راتلاوت میکردازخداوندچنین میخواست « اللَّهُمَّ ارْفَعْنِی فِی أَعْلَى دَرَجَاتِ هَذِهِ النُّدْبَةِ وَ أَعِنِّی بِعَزْمِ الْإِرَادَةِ » [14]بدیهی
است به دلیل قانونمند بودن ومستمر بودن نمازافرادی میتوانند موفق به
نماز واقامه آن گردندکه ازاراده ای قوی ومحکم برخوردار باشند واراین طریق
صاحب درجات عالی گردند. اراده قوی که ازمحرکی قوی نشات می گیرد و
بعدازتصوروتصدیق بدست می آیدعامل مهمی درانجام واجبات به خصوص نمازمی باشد.
بدیهی است ضعف آن منجر به ترک وسردی نسبت به نماز است.
انواع ضعف اراده: 1-مطلق2-نسبی
عوامل ضعف اراده
1-محیطی(به
خانواده ومدرسه و گروه همسال ومحیط کار و..) 2-کمال طلبی وسواس گونه3- ضعف
شناخت 4- شکستهای پی درپی 5- ضعف یا بیماری یا نقص جسمی 6- هوای نفس (رفاه
طلبی ولذت محوری )7-باور نداشتن خود( یعنی هنوز استعدادهای خود را کشف
نکرده است.)8-افراط وتفریط در خوف ورجاء تلقین درونی ، ناشی از ترس )
9-نشناختن نماز(آثار، اسرار، عواقب و...) 10-گناه (انسان را زمین گیر ونشاط
معنوی را از انسان می گیرد و خو گرفتن به گناه انسان را از ارزشها دور
میکند) 11-لغویات ( شاه آبادی : بیش از هرچیزی گوش دادن به تغنیات از
انسان سلب اراده وعزم می کند) 12- ضعف باورها (عدم باور به معاد و قیامت و
شک وتردید و...) 13-بی نظمی
درمان ضعف اراده
مراحل
شکل گیری اراده 1-تصور موضوع 2-تصدیق به فایده 3-میل 4- شوق 5-شدت شوق
6-اراده وتصمیم7-تثبیت اراده شناختی وگرایشی ورفتاری 8- تعیین هدف 9-
برنامه ریزی صحیح (قرار دادن جریمه ونذر، ارزیابی ) 10- شناخت توانائی ها
واستعدادها 11-تفکر (یاد مرگ و نعمتهای الهی و..) 12-تلقین مثبت
13-رعایت اصل تدریج ( از کم شروع کردن ) 14- مبارزه با عادات ناپسند 15-
همنشینی با افراد مصمم 16-توجه به آثار واسرار وآداب نماز 17- تعادل خوف و
رجاء 18- تمرین فکری وعملی (روزه ورزش تلاوت روزانه قرآن ،) 19- انذار
وتبشیر 20-انس با قرآن ودعا وعبادت
4- احساس ریا وخود نمایی
درآمد
ریا
به معنای این است که انسان کار خوبی انجام دهد وقصدش تظاهر ونشان دادن به
مردم باشد نه برای خدا خواه این کار عبادی باشد مانند نماز وروزه ویا غیر
عبادی باشد مانند انفاق دراین که ریا از گناهان بزرگ است وباعث تباهی عمل
میشود شکی نیست وخداوند عزیز وعده عذاب شخص ریا کار را داده است «فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ @الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتهِِمْ سَاهُونَ @ الَّذِینَ هُمْ یُرَاءُونَ @وَ یَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ »[15]اما
بحث دراین جاست که عدهای نماز این واجب بزرگ الهی را ترک کرده وعلت آن را
این گونه بیان میکنند اگر نماز بخوانیم احساس میکنیم که مرتکب ریا
شدهایم یا داریم خود نمایی میکنیم واز آن جا که عمل ریائی ارزشی ندارد پس
بهتر این است که اصل عمل را ترک کنیم ونماز نخوانیم.
البته دراین جا
سه عامل برای ترک نماز به خاطر ریا متصور است عامل اول شیطان است که همیشه
در کمین بشر بوده است وانواع وسوسه ها را به دل او القاء می کند تا گمراهش
سازد دراین جا نیز شیطان به طور مداوم به این شخص تلقین می کند که این عمل
تو ریائی است عمل ریائی ارزش ندارد بهتر است آن را ترک کنی و...
عامل
دوم نفس آدمی است افرادی هستند که نسبت به بعضی اعمال زشت حساسیت خاصی
دارند وآن عمل با روحیات آنها سازگاری ندارد ولذا شخصی را میبینید که از
دروغ گویی متنفراست وتحمل انسان دروغ گورا ندارد اما به راحتی گناهان دیگر
را مرتکب میشود شخصی هم ذاتا از ریا بدش میآید وبرای این که مبادا مرتکب
ریا شود به راحتی نماز را ترک میکند البته چنین شخصی غافل است از این که
خودش در همین عملش مرتکب ریا شده زیرا ریا به معنی کار برای غیر خدا وچنین
شخصی برای خوش آیند نفس خودش نه خدا ، نماز راترک میکند
عامل سوم
مردم وجو نامطلوب محیط میباشد با این توضیح که افرادی در جامعه هستند که
عینک بد بینی به چشم خود زده اند ودیگران را بدون هیچ دلیلی متهم به انواع
گناهان میکنند از جمله این که عبادت کنندگان را متهم به ریا میکنند ولذا
بعضی افراد در چنین جوی که قرار می گیرند برای دوری جستن از اتهام نماز را
ترک میکنند البته این نکته اساسی فراموش نشود که انسان به تحریک نفس
اماره میل به گناه ودوری از عبادت دارد ودوست دارد که هیچ قید وبندی نداشته
باشد « بَلْ یُریدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَه»[16] ولذا همیشه دنبال بهانهای است که باید توجیه شرعی یا غیر شرعی عبادتی را ترک کند یا حرامی را مرتکب شود .
انواع احساس ریا وخود نمایی: احساس ریا وخود نمایی انواع ندارد
عوامل احساس ریا وخود نمایی
1-محیط 2-شیطان 3- فرد (احساس حقارت ، ضعف اراده ، تلقین منفی ،پیروی از هوای نفس ،..)
درمان احساس ریا وخود نمایی در نماز
1-مثبت
دیدن احساس ریا 2-ترس از ریا نباید عامل ترک نماز شودتوجه دادن به این که
ترس از ریا باعث اصلاح عمل شود 3-آیا این احساس ریا عامل نفوذی شیطان
ودشمنان خدانیست که قطعا هست 4-شناخت ریا وازبین بردن آن 5-شما باید همه
کارهای خوب را ترک کنی با این احساس 6-آیا باید فرار کرد یا درمان کرد شما
دارید به مشکل اضافه می کنید 7-در بعضی از عبادات تظاهر لازم است 8-ریا
نیت میخواهد نقشه از قبل می خواهد چون نداری پس ریا نداری 9-آیا راه حل
نماز نخواندن است یا این که میشوددر خلوت هم نماز خواند
5-احساس تحجر وعقب وماندگی
درآمد
تحجر
درلغت از حَجَربه معنای سنگ بوده و تَحَجُّر= مثل سنگ سخت شدن وسخت گیری
کردن است؛تحجر در اصطلاح هم عبارت است از :جمود، ایستایی و گریز از هر
چیزی که تازه و نو باشد. تحجر اساساً با روحیه تحول طلبی و نوگرایی انسان،
سازگار نیست؛برخی ازافراد به دلیل عدم آگاهی ازفلسفه نماز،آن راعملی
متحجرانه میدانند،لذا وقتی ازبرخی افراد سوال میشود؛چرانماز
نمیخوانید؟درپاسخ نماز را رفتار وعملی متحجرانه معرفی میکنند وعاملین به
آن را نیز متحجر مینامند؛زوایای دیداین افراد در برخوردباعبادات بخصوص
نمازبه چند دسته تقسیم میشودکه برخی ازآنها به اختصار عبارتنداز:
1.عده ای نمازبا این هیبت وشکل را نوعی عقب گرایی میدانند.
2.گروهی اصل عبادات راخرافه گرایی ودوری ازفرهنگ تلقی میکنند.
3.دسته
ای براین باورندکه،عبادات به خصوص نمازتاریخ مصرفشان گذشته وعرصه صنعت
وتکنولوژی این اجازه را به ما نمیدهد که عقب گرد تاریخی داشته باشیم.
غافل
از اینکه از نیازهای فطری انسانها خبرنداشته ونمیدانند که نماز سیری
صعودی به سوی کمال وسعادت انسان است.سعادتی که انسان رابه سمت بینهایت
رهنمون میگردد،وهرنماز لذتی جدید است وگام به گام انسان رابه حقایق عالم
نزدیکتر میکند.ودریچه های نوبروی انسان میگشاید. باهمه این تفاسیر چه
عامل یاعواملی باعث میشودعدهای بجاآوردن نمازرا احساس تحجر بدانند:
انواع احساس تحجر وعقب ماندگی: احساس تحجر وعقب ماندگی انواع ندارد.
عوامل احساس تحجر وعقب ماندگی
1-جهل
2- تقلید کورکورانه از فرهنگ غرب 3- ورود در محیط بد 4-خود باختگی 5-تجدد
گرایی بی حد ومرز 6- تکبر 7- عدم تعقل 8-جو زدگی وتاثیر پذیری افراطی از
محیط 9- برداشتهای غلط 10- نگاه به مسائل با دیدگاه مادی
درمان احساس تحجر وعقب ماندگی
1-کسب
علم ومعرفت به نماز 2-تغییر محیط 3-اعطای بینش صحیح 4-خود باوری 5- برگشت
به فطرت 6- تعقل ودوری از احساسی عمل کردن 7-عمل به فضایل
6- لجاجت
درآمد
لجاجت به معنای پافشاری در انجام کاری است.[17]
که مخالف میل طرف مقابل باشدو نوعی مرض است که اگر کسی گرفتار آن شود، هیچ
استدلال منطقی را نمیپذیرد و در نتیجه دچار انحطاط و عذاب میشود.[18]
البته اگر کسی برای کشف حقیقتی پافشاری کند به آن لجاجت گفته نمیشود بلکه
لجاجت جایی است که انسان حق را تشخیص دهد اما ازروی تکبر ویا بخاطر منافع
دنیایی خود آن را نپذیرد واین معنی از فرمایش امام علی علیه السلام فهمیده
میشود که فرمود: «ایّاک و مذموم اللّجاج فانّه یثیر الحروب» . [19]در
این روایت از لجاجت مذموم نهی شده پس معلوم میشود لجاجت ممدوح نیز داریم
که اسرار برای کشف حقیقت و دفاع از دین تا پای جان میباشد.
قرآن کریم در بسیاری از آیات به لجاجت اقوام پیشین در برابر دستورات خداوند و انبیائ او اشاره کرده است «وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ کَشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُون»[20]
و اگر بآنها ببخشیم و آن گرفتارى که براى آنها است بر کنار کنیم باز در
سرکشى و نافرمانى بستیزه و لجاج سرگردانند. امیرالمومنین در وصف لجوجان
میفرمایند: « من لَجَّ وَ تَمادى فَهُوَ الرّاکِسُ الَّذى رانَ اللّهُ عَلى قَلبِهِ وَ صارَت دائرَةُ السَّوءِ عَلى رَأسِهِ ؛
هر کس لجاجت کند و بر آن پافشارى نماید، او همان بخت برگشتهاى است که
خداوند بر دلش پرده [غفلت] زده و پیشامدهاى ناگوار بر فراز سرش قرار گرفته
است.»[21] یکی از عواملی که بعضی از
مردم وجوانان نماز را ترک میکنند بخاطر لجاجت است که بعضی از حالاتی که
برای آن متصور است به این شرح میباشد.
انواع لجاجت
1) لجاجت با خداوند
معروف
است کسی گاوش مریض شد و از خدا درخواست سلامتش را کرد که نمیرد اما دعایش
مستجاب نشد و گاو مرد شخص با خدا به سر لجاجت افتاد وگفت بگذار ماه رمضانت
بیایید اگر یک روز روزه گرفتم!. افرادی هستند تا وقتی امور بر وفق مرادشان
است خدا را دوست و حامی خود میپندارند اما همین که مشکلات و بلاها به آنها
روی آورد خدا را مقصر میدانند و از روی لجاجت با خدا عبادت کردن او را
نیز ترک میکنند . قرآن کریم به این دسته از افراد اشاره کرده و میفرماید: «فَأَمَّا
الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ
فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ *وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ
عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَن»[22]
چون خدا او را بیازماید و گرامیش بدارد و در ناز و خوشى بود گوید: خدا مرا
بزرگ داشته* ولى اگر او را گرفتار کند و روزى او کم کند گوید: خداى مرا
خوار کرد .
متاسفانه در جامعه با کسانی مواجه میشویم که بخاطر فوت
عزیزشان در حادثهای با از دست دادن سلامتیشان باخدا قهر و لج کرده نماز و
عبادت را ترک میکنند یا جوانی که درخانوادهای فقیر زندگی میکند و به
خواسته هایش نمیرسد به رفاه اغنیاء نگاه کرده و این فرق را العیاذ باالله
ناشی از بی عدالتی خدا دانسته و نماز و بندگی او را ترک میکند یا دختری که
روحیه ئ حساسی دارد بخاطر عدم استجابت دعایش با خدا قهر کرده ودیگر نماز
نمیخواند .
2)لجاجت با مسولین و نظام حاکم
عدهای از مردم بخصوص
جوانان بخاطر ویژگیهای خاص جوانی و حساسیت بالا و کم تجربگی بخاطر اینکه
مثلا فلان مسئول یاعدهای از مسئولین نظام موضعی بر خلاف میل سیاسی آنها
گرفته یا در حزب وجریانی که او نمیپسندد قرار گرفته از روی لجاجت با او
مسیر اعتقادیش را نیز از آنها جدا کرده یا بخاطر بی کاری و گرانی ومشکلات
دیگر کشوراسلامی از روی لجاجت به احکام اسلام پشت میکند. البته باطل بودن
این روش بر هیچ کس حتی برخود این شخص پوشیده نیست ولی این لجاجت است که
انسان را به راهی میکشاند که خودش یقین به بطلانش دارد و لذاست که امام
علی علیه السلام فرمودند: «لیس للجوج تدبیر »[23] شخص لجوج اهل تفکر نیست و به عاقبت شوم عمل خود فکر نمیکند .
3) لجاجت با مربی و والدین
جوان
یا نوجوانی که بطور مثال با پدر یا مدیر ویا معلم خود اختلاف شدید دارد از
روی لجاجت و برای نشان دادن دشمنی خود با آنها با آنچه که برایشان مهم
باشد مخالفت میکند مثلا اگر آنها به نماز خواندن فرزند و متربی حساس باشند
او نماز را ترک میکند البته چه بسا منشا این لجاجت عملکرد بد والدین یا
مربیان باشد بطور مثال اگر پدری فرزند نوجوانش را بخاطر نماز کتک بزند و
فحش بدهد وقتی این فرزند به سن جوانی و قدرت بازو برسد از روی لجاجت با
پدر نماز را کنار میگذارد ولذا بر والدین و مربیان است که از خشونت و
تنبیه بدنی بپرهیزند .
عوامل لجاجت
1-سوء برداشتها 2- غرور
وتکبر 3-منفی نگری 4-تقلید کورکورانه 5-جلب توجه 6- سرزنشهای متعدد 7-
هواپرستی 8-توقع بیش از اندازه 9-بد عمل کردن دین داران و.... 10- مخالفت
با محیط 11- حسادت 12- خود نمایی 13-جدال
درمان لجاجت
1-روشنگری
نسبت به سوء برداشتها 2-پرهیز از سرزنش 3-تقویت صفات مثبت 4- اصلاح
شیوههای تربیت وامر به معروف ونهی از منکر 5-تقویت روحیه اجتماعی 6-ترک
جدال 7-مثبت نگری 8-توجه به آثار لجاجت
ادامه دارد ...
پی نوشت ها
[1] -(مفردات راغب ص421
[2] -نساء173
[3] -نحل 23
[4] -نحل 29
[5] - وسایل ج1ص22
[6] -بقره 45
[7] -نوح آیات 5 تا7
[8] -یونس 75
[9] -غافر 60
[10] - الکافی ج 2 ص 278
[11] -زمر 53
[12] - بحارالأنوار ج 14 ص469
[13] -توبه 119
[14] - بحارالأنوار ج 75 ص 153
[15] -ماعون 4 تا 7
[16] -قیامت 5
[17] - التحقیق ج10ص167
[18] - مفردات راغب ص736
[19] - غررالحکم ص464
[20] - مومنون75
[21] - نهج البلاغه نامه 58
[22] -فجر 15 و16
[23] -(میزان الحکمه- حدیث 5661
مرکز تخصصی نماز
نویسندگان: آرامی- کاظمی- شهرجردی - صادقی سرشت
مرکز تخصصی نماز