بخش کوتاهی از سخنان عمیق فیلسوف و جامعه شناس معروف غرب را که وارث تحقیقات دو قرن غرب درباره شیعه ولایتی است، در این جا می آوریم که این روزها در سایت ها و اینترنت، منتشر شده است:
فوکویاما و بازشناسی هویت شیعه
«فرانسیس فوکویاما» کتاب پایان تاریخ خود را در سه کنفرانس جهانی تورنتو، واشینگتن و اورشلیم ارائه کرد. فوکویاما در کنفرانس اورشلیم با عنوان «بازشناسی هویّت شیعه» می گوید: شیعه، پرنده ای است که افق پروازش خیلی بالاتر از تیر های ماست. پرنده ای که دو بال دارد: یک بال سبز و یک بال سرخ.
او بال سبز این پرنده را مهدویّت و عدالت خواهی و بال سرخ را شهادت طلبی که ریشه در کربلا دارد و شیعه را فنا ناپذیر کرده است، معرفی می کند.
فوکویاما معتقد است شیعه بعد سومی هم دارد که اهمیتش بسیار است. او می گوید:
این پرنده، رزهی به نام ولایت پذیری به تن دارد و قدرتش با شهادت دو چندان می شود. شیعه، عنصری است که هر چه او را از بین می برند، بیشتر می شود.
فوکویاما، مهندسی معکوسی را برای شیعه و مهندسی صحیحی را برای خودشان طراحی می کند و می نویسد:
مهندسی معکوس برای شیعیان این است که ابتدا ولایت فقیه را خط بزنید. تا این را خط نزنید، نمی توانید به ساحت قدسی کربلا و مهدویت تجاوز کنید… برای پیروزی بر یک ملت باید میل مردم را تغییر داد… ابتدا ولایت فقیه را خط بزنید، در گام بعد، شهادت طلبی این ها را به رفاه طلبی تبدیل کنید. اگر این دوتا را خط زدید، خود به خود اندیشه های امام زمانی از جامعه شیعه رخت می بندد… شما بیایید برای غرب هم امام زمان و کربلا و ولی فقیه بتراشید.
فوکویاما برای این کار، مکتب جدیدی به نام اونجلیس عرضه کرد. مکتبی که قدمتش به 1987 میلادی بر می گردد. طرفداران این مکتب معتقدند عیسای ناصری خواهد آمد.
اکنون به مطلب زیر نیز توجه فرمائید:
متن زیر، ترجمه بخشی از مقاله دکتر مایکل برانت، معاون سازمان سیا و عضو فعال بخش شیعه شناسی است و در کتابی با عنوان:
A PLAN TO DIVIDE AND DESOLATE THEOLOGY نیز در امریکا به چاپ رسیده است.
جهان اسلام از قرن ها پیش تحت سلطه ی دولت های غربی بوده است، گرچه در قرن گذشته اکثر کشور های اسلامی مستقل شده اند، اما فرهنگ غرب در سیاست، تعلیم و فرهنگ آن ها مسلط بوده است. به ویژه آن که نظام سیاسی و اقتصادی این کشورها توسط ما کنترل شده و می شود. اکثر این کشورها پس از استقلال، توجهی به فرهنگ و تمدن اصیل خود نکرده اند و با همان فرهنگ و نظام وارداتی غرب، جامعه خود را به پیش برده اند. در سال 1980 که انقلاب اسلامی ایران به وجود آمد و به مخالفت با سیاست های ما برخاست، ابتدا خیال می کردیم که این حرکت نتیجه و انعکاس طبیعی سیاست های غلط و ناقص و فشار و اختناق شاه ایران بوده است و عناصر مذهبی از این خستگی و دل زدگی توده مردم دارند بهره می گیرند و ما می توانیم بعد از برکناری شاه ایران، افراد مورد نظر خود را روی کار آوریم[1]و سیاست های خود را تداوم دهیم.
پس از گذشت دو سه سال اول، با گروگان گیری، حادثه طبس و رشد روز افزون انقلاب و آثار آن در کشورهای لبنان، عراق، کویت و پاکستان، مقامات بلند پایه سیا بر این باور شدند که انقلاب ایران فقط نتیجه و انعکاس طبیعی سیاست های شاه نبوده است بلکه عوامل و حقایق دیگری نیز وجود دارد که محکم ترین آن ها، یکی جمع بین رهبری سیاسی ایران و مرجعیت مذهبی است و دیگری شهادت حسین(ع) نوه پیامبر اسلام(ص) در 1400 سال گذشته، که شیعه از قرن ها پیش با اقامه عزا و ذکر مصیبت با غم و اندوه آن را زنده نگه داشته است.
آغاز پروژه با چهل میلیون دلار:
همین دو فاز است که شیعه را از بقیه جوامع فعال تر و پر جنب و جوش تر ساخته است. در گردهمایی بزرگ مقامات سیا تصویب شد که برای مطالعه اسلام شیعی و برنامه ریزی و کار روی این پروژه، شعبه جدا گانه و مستقلی تاسیس شده، با یک بودجه چهل میلیون دلاری پروژه آغاز به کار کند…
1- جمع آوری اطلاعات
2- اهداف کوتاه مدت:
تبلیغات علیه شیعه و راه اندازی آشوب های بزرگ شیعه و سنی و ایجاد اختلاف بین آن ها، تا توجه آن ها به امریکا و برنامه هایش نباشد.
3- اهداف دراز مدت: در مرحله اول، محققین و کار شناسان به تمام جهان اعزام شدند تا پایان نامه دکترای خود را حول محورهای زیر به پایان رساندند:
الف: کدام مناطق جهان شیعه هستند و چه قدر؟ حالات و روحیات و آداب معاشرت و عقاید آنها و اختلاف هایی که با هم دارند چیست؟
ب: تضادهای داخلی شیعیان را چه گونه می توان تحریک کرد؟
ج: اختلاف بین شیعه و سنی را چه گونه می توان دامن زد؟
دکتر مایکل برانت می گوید: بعد از نظر سنجی های اولیه و جمع آوری اطلاعات به مطالب زیر دست پیدا کردیم:
مرجعیت شیعه سرچشمه اصلی قدرت شیعه است که با پا فشاری بر اصول و اعتقادات محکم از دین و تفکرات شیعه دفاع می کنند.
در طول تاریخ گذشته هیچ گاه با حاکم غیر اسلامی بیعت نکرده اند. با فتوای یک مرجع تقلید وقت (آیت الله شیرازی) انگلیس نتوانست وارد ایران شود، در عراق صدام با تمام توان و سعی خود نتوانست مرکز علمی شیعه و حوزه نجف را با خود همراه کند و مجبوربه بستن آن شد در حالی که مرکز علمی در جهان همیشه با حاکمان وقت همراهی کرده اند. در قم مرکز ایران هم مرجعیت، تخت ظلم ستمشاهی را برچید و با ابرقدرت امریکا نبرد کرد. در لبنان نهضت آیت الله صدر ارتش های انگلیس و فرانسه و اسرائیل را مجبور به فرار از لبنان کرد.
بعد از به وجود آمدن اسرائیل، بزرگ ترین مزاحمت برای ما به شکل و نام حزب الله به وجود آمد؛ از همین قضایا به این نتیجه رسیدیم که برخورد مستقیم و رو در رو با شیعه ضرر زیاد و امکان پیروزی کم دارد. لذا باید پشت پرده کار کرد و به جای اصل قدیم انگلیسی ها که «تفرقه بیانداز و حکومت کن»، اصل دیگر «تفرقه بیانداز و نابود کن» را در پیش گرفت. مایکل برانت خلاصه اهداف دراز مدت را این چنین ذکر می کند: افرادی را که با شیعه اختلاف نظر دارند، باید علیه شیعه منظم و مستحکم کرد. شایعه کفر شیعه ها را گسترش داد و آن ها را با تبلیغات منفی از جوامع جدا کرد. باید مطالب نفرت برانگیز علیه آن ها نوشته شود و افراد کم سواد و بی سواد علیه شیعه تقویت شوند. یک جبهه تمام عیار برای مقابله با مرجعیت شیعه ایجاد شود تا به عنوان ستون پنجم، سیمای شیعیان را مسخ کنند.
توضیح: اگر این گونه مطالب در اینترنت و سایت ها، و یا از زبان غربیان نمی آمد نیز مسئله و مسائل روشن بود و هست.
آیت الله حاج شیخ مرتضی رضوی
پی نوشت ها:
[1] این کلاه بزرگی بود که به سر غرب رفت
فرآوری و تنظیم مطلب : سایت رهبران شیعه