دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

علم غیب / افسانه یا واقعیت؟

علم غیب / افسانه یا واقعیت؟
فهرست:
مقدمه
علم غیب پیامبران علیهم السلام

حضرت آدم (ع)
حضرت نوح (ع)
حضرت صالح (ع)
حضرت خضر (ع)
حضرت یعقوب (ع)
حضرت  یوسف (ع)
حضرت عیسی (ع)
حضرت محمد (ص)
علم غیب صحابه
علم غیب کاهنان و پیشگویان
علم غیب بعضی از مدعیان نبوت
علم غیب ابن تیمیه !
علم غیب ائمه علیهم السلام

اثبات علم غیب برای ائمه با چند طریق
اقرار شهاب الدین آلوسی حنفی
علم غیب امام علی علیه السلام

مقدمه
غیب به هر چیزی گفته می‌شود که از نظر شخص یا اشخاصی پنهان باشد و غیب ندانستن پیامبر منظور آن چیزی است که از نظر پیامبر اکرم (ص) در غیب است و نه لزوما آن چیزی که از نظر ما در غیب است! مثلاً پزشک می‌گوید: این بیمار دو روز بیشتر زنده نمی‌ماند. یا سازمان هواشناسی سرعت و مسیر گردباد را از پیش تعیین می کند و... . آیا اینان خبر از غیب بدان معنایی که مفروض ما هست می‌دهند؟ خیر. بلکه به آن چه از نظر ما در غیب است اشراف علمی یافته و خبر می‌دهند.
در بسیاری از آیات قرآن میبینیم که رسول خدا (ص) داشتن علم غیب را از خود نفی می کنند یعنی می گویند من از خودم مستقلا علم غیب ندارم نه اینکه به نحو تبعیت نیز نداشته باشم. تعدادی از علمای بزرگ اهل سنت نیز به این حقیقت اقرار کرده اند از جمله:
محیی الدین نووی شافعی
صرح بِهِ النَّوَوِیّ رَحمَه الله فِی فَتَاوِیهِ فَقَالَ مَعْنَاهَا لَا یعلم ذَلِک اسْتِقْلَالا وَعلم إحاطة بِکُل المعلومات إِلَّا الله وَأما المعجزات والکرامات فبإعلام الله لَهُم
نووی به آن (داشتن علم غیب انبیاء) تصریح کرده است پس گفته است انبیاء علم غیب را استقلالا نمی دانند و علم احاطه به کل علوم را فقط الله دارد و اما معجزات و کرامات انبیا با اعلام خداوند به آنهاست.
الفتاوی الحدیثیة لابن حجر الهیتمی - ج 1 ص 223
http://shamela.baharsound.ir/44325/1/223
ابن حجر هیثمی شافعی
 إعلام الله تعالى للأنبیاء والأولیاء ببعض الغیوب ممکن لا یستلزم محالا بوجه وانکار وقوعه عناد، لأنّهم علموا بإعلام الله واطلاعه لهم
اینکه خداوند، انبیا و اولیاء را به پاره اى از علم غیب آگاه و مطلع مى کند امرى است ممکن و هرگز مستلزم محال نمى شود، و انکار آن، عناد و مکابره است.
الفتاوی الحدیثیة لابن حجر الهیتمی - ج 1 ص 223
http://shamela.baharsound.ir/44325/1/223
شهاب الدین آلوسی حنفی
لعل الحق أنّ عِلْم الغیب المنفی عن غیره جلّ وعلا هو ما کان للشخص بذاته أی بلا واسطة فی ثبوته له وما وقع للخواص لیس من هذا العلم المنفی فی شیء وانّما هو من الواجب عزّ وجلّ إفاضة منه علیهم بوجه من الوجوه فلا یقال انّهم علموا الغیب بذلک المعنى فإنه کفر بل یقال: انّهم أظهروا واطلعوا على الغیب
حق این است که علم غیب که از غیر خداوند عزوجل نفى شده، علمى است که براى ذات شخص و بدون واسطه، ثابت باشد. و اما آنچه را که براى بعضى از خواص به وقوع پیوسته از این سنخ نیست بلکه جزء عنایات وافاضات الهى است که خداوند آنرا بر عده اى از بندگان خود افاضه کند.
تفسیر الآلوسی - ج 20 ص 11
http://lib.eshia.ir/15400/20/11
علم غیب پیامبران علیهم السلام
در قرآن کریم به علم غیب انبیا اشاره شده است:
عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَىٰ غَیْبِهِ أَحَدًا. إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا. جن/26-27
عالم الغیب اوست و هیچ کس را بر غیبش آگاه نمیسازد ، مگر رسولانی که آنان را برگزیده و...
...وَما کانَ اللهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ وَلکِنَّ اللهَ یَجْتَبِی مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشاءُ ... آل عمران/179
...چنین نبود که خداوند شما را از اسرار غیب، آگاه کند (تا مؤمنان و منافقان را از این راه بشناسید؛ این بر خلاف سنت الهی است؛) ولی خداوند از میان رسولان خود، هر کس را بخواهد برمیگزیند؛ (و قسمتی از اسرار نهان را که برای مقام رهبری او لازم است، در اختیار او می‌گذارد)... .
حضرت آدم (ع)
وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِکَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَٰؤُلَاءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ. بقره/31
سپس اسماء همگی آنها ‌(خلفا) را به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست می‌گویید، اسامی اینها را به من خبر دهید.
حضرت نوح (ع)
رب لا تذر علی الارض من الکافرین دیارا*انک ان تذرهم یضلوا عبادک ولا یدلوا الا فاجرا کفارا. نوح/26-27
نوح گفت پروردگارا از کافران کسی را  روی زمین باقی مگذار زیرا اگر آنان را مجال دهی بندگان با ایمان تو را گمراه می سازند و جز بدکار و ناسپاس به بار نمی آورند.
حضرت صالح (ع)
فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِی‌ دَارِکُمْ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ ذَلِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوب. هود/۶۵
قوم ثمود ، ناقه ی صالح را پی کردند پس صالح (ع) به آنها گفت: شما فقط‌ تا سه‌ روز دیگر زنده‌اید و در خانه‌هایتان‌ تمتّع‌ میبرید ‌!و این‌ وعدۀ خداست‌ که‌ تخلّف‌ ندارد و دروغ‌ نیست.‌
حضرت خضر (ع)
از آیه ی 65 تا 82 سوره ی کهف داستان حضرت موسی (ع) و حضرت خضر (ع) است که در آن به غیب گویی های حضرت خضر (ع) اشاره شده است.
حضرت یعقوب (ع)
انی لاجد ریح یوسف لولا ان تنفدون. یوسف/95
من بوی یوسف را می شنوم اگر مرا تخطئه نکنید.
حضرت  یوسف (ع)
اما احدکما  فیسقی  ربه خمرا وامالآخر فیصلب فتاکل الطیر من راسه. یوسف/41
یکی از شما ساقی ملک میشود ولی دیگری را به دار میزنند و پرندگان مغز سر او را میخورند.
حضرت عیسی (ع)
وَأُنَبِّئُکُمْ بِمَا تَأْکُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ. آل عمران/49
به شما خبر میدهم از آنچه میخورید و در خانه هایتان ذخیره میکنید.
حضرت محمد (ص)
 ذَٰلِکَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ ... . آل عمران/44 و یوسف/102
آنها اخبار غیبی است که به تو وحی می کنیم...
وَمَا هُوَ عَلَى الْغَیْبِ بِضَنِینٍ . تکویر/24و او به اینکه به شما خبرهای از غیب بگوید بخل نمی کند.
و اذ اسر النبی الی بعض أزواجه حدیثا فلما نبأت به و اظهره اللّه علیه عرّف بعضه، و اعرض عن بعض فلما نبّأها به قالت من انبأک هذا قال نبأنی العلیم الخبیر. تحریم/3
و [به خاطر بیاور] هنگامی را که پیامبر یکی از رازهای خود را به بعضی از همسرانش گفت، ولی هنگامی که‎ وی آن را افشا کرد و خداوند پیامبرش را از آن آگاه ساخت، قسمتی از آن را برای او بازگو کرد و از قسمت دیگر خودداری نمود؛ هنگامی که پیامبر همسرش را از آن خبر داد، گفت: چه کسی تو را از این راز آگاه ساخت؟ فرمود: خداوند عالم و آگاه مرا باخبر ساخت.
 اما روایاتی چند از اخبار غیبی پیامبر (ص):
 مسلم بن حجاج در صحیحش بابی دارد به نام اخبار النبی (ص) فیما یکون الی قیام الساعة.. که در آن روایت زیر به چشم می خورد:
  صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الْفَجْرَ وَصَعِدَ الْمِنْبَرَ ، فَخَطَبَنَا حَتَّى حَضَرَتِ الظُّهْرُ ، فَنَزَلَ فَصَلَّى ثُمَّ صَعِدَ الْمِنْبَرَ ، فَخَطَبَنَا حَتَّى حَضَرَتِ الْعَصْرُ ثُمَّ نَزَلَ ، فَصَلَّى ثُمَّ صَعِدَ الْمِنْبَرَ ، فَخَطَبَنَا حَتَّى غَرَبَتِ الشَّمْسُ ، فَأَخْبَرَنَا بِمَا کَانَ وَبِمَا هُوَ کَائِنٌ فَأَعْلَمُنَا أَحْفَظُنَا
...پیامبر (ص) به ما خبر دادند از آنچه در گذشته بوده و از آنچه قرار است در آینده اتفاق بیافتد...
صحیح مسلم - کتاب فتن - باب اخبار النبی فیما یکون الی قیام الساعة ...- ح 5153
http://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?bk_no=158&hid=5153&pid=108499
بخارى در صحیحش چنین روایت می کند:
 عن عَدِیِّ بن حَاتِمٍ قال بَیْنَا أنا عِنْدَ النبی صلى الله علیه وسلم إِذْ أَتَاهُ رَجُلٌ فَشَکَا إلیه الْفَاقَةَ ثُمَّ أَتَاهُ آخَرُ فَشَکَا قَطْعَ السَّبِیلِ فقال یا عَدِیُّ هل رَأَیْتَ الْحِیرَةَ قلت لم أَرَهَا وقد أُنْبِئْتُ عنها قال فَإِنْ طَالَتْ بِکَ حَیَاةٌ لَتَرَیَنَّ الظَّعِینَةَ تَرْتَحِلُ من الْحِیرَةِ حتى تَطُوفَ بِالْکَعْبَةِ لَا تَخَافُ أَحَدًا إلا اللَّهَ قلت فِیمَا بَیْنِی وَبَیْنَ نَفْسِی فَأَیْنَ دُعَّارُ طَیِّئٍ الَّذِینَ قد سَعَّرُوا الْبِلَادَ وَلَئِنْ طَالَتْ بِکَ حَیَاةٌ لَتُفْتَحَنَّ کُنُوزُ کِسْرَى....
عدى بن حاتم گفت: در محضر رسول خدا (ص) بودیم که مردى آمد و از مشکلات و سختى‌ها شکایت کرد، پس شخص دیگرى آمد و از راهزنى شکایت نمود؛ پس رسول خدا (ص) فرمود: آیا تا به حال حیره را دیده‌ای؟ گفتم: ندیده‌ام؛ ولى برایم تعریف کرده‌اند. فرمود: اگر عمرت دراز شود، خواهى دید زنى در هودج از حیره براى طواف خانه کعبه حرکت مى‌کند؛ در حالى که از احد جز خدا نمى‌ترسد. در دل خود گفتم: پس دزدان طى که سبب داغ شدن شهرها (نا امنى شهرها) شده‌اند کجا هستند! و فرمود: اگر عمرت طولانى شود، فتح گنجهاى کسرى را خواهى دید.
صحیح البخاری - کِتَاب الْمَنَاقِبِ - بَاب عَلَامَاتِ النُّبُوَّةِ فی الْإِسْلَامِ - ح 3350
http://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?bk_no=146&pid=101869&hid=3350
باز در صحیح بخاری آمده است:
عن أبی هُرَیْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم قال هل تَرَوْنَ قِبْلَتِی هَا هُنَا فَوَاللَّهِ ما یَخْفَى عَلَیَّ خُشُوعُکُمْ ولا رُکُوعُکُمْ إنی لَأَرَاکُمْ من وَرَاءِ ظَهْرِی
پیامبر (ص) فرمود: آیا من را در مقابل خود اینجا مى‌بینید؟ قسم به خدا خشوع و رکوع شما بر من پنهان نیست! من شما را از پشت سر خویش مى‌بینم!
صحیح البخاری  - کتاب الصلاة - ابواب استقبال القبلة - بَاب عِظَةِ الْإِمَامِ الناس.. - ح 408
http://library.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?flag=1&bk_no=0&ID=410
و در صحیح مسلم آمده است که آن حضرت فرمود:
إنی والله لَأُبْصِرُ من وَرَائِی کما أُبْصِرُ من بَیْنِ یَدَیَّ.
سوگند به خدا! که من همانطور که پیش رویم را مى‌بینم، پشت سرم را نیز مى‌بینم.
 صحیح مسلم - کتاب الصلاة - باب الأَمْرِ بِتَحْسِینِ الصَّلاَةِ وَإِتْمَامِهَا وَالْخُشُوعِ فِیهَا - ح 647
http://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?bk_no=158&hid=647&pid=106207
علم غیب صحابه
ابن تیمیه ، شیخ الاسلام وهابیان چنین می گوید:
" أما الإخبار ببعض الأمور الغائبة فمن هو دون علی یخبر بمثل ذلک فعلى أجل قدرا من ذلک وفی أتباع أبی بکر وعمر وعثمان من یخبر بأضعاف ذلک ولیسوا ممن یصلح للإمامة ولا هم أفضل أهل زمانهم ومثل هذا موجود فی زماننا وغیر زمانناوحذیفة بن الیمان وأبو هریرة وغیرهما من الصحابة کانوا یحدثون الناس بأضعاف ذلک وأبو هریرة یسنده إلى النبی (ص) وحذیفة تارة یسنده وتارة لا یسنده وإن کان فی حکم المسندوما أخبر به هو وغیره قد یکون مما سمعه من النبی (ص) وقد یکون مما کوشف هو به وعمر رضی الله عنه قد أخبر بأنواع من ذلک والکتب المصنفة فی کرامات الأولیاء وأخبارهم مثل ما فی کتاب الزهد للإمام أحمد وحلیة الإولیاء وصفوة الصفوة وکرامات الأولیاء لأبی محمد الخلال وابن أبی الدنیا واللالکائی فیها من الکرامات عن بعض أتباع أبی بکر وعمر کالعلاء بن الحضرمی نائب أبی بکر وأبی مسلم الخولانی تعض أتباعهما وأبی الصهباء وعامر ابن عبد قیس وغیر هؤلاء
 کسانی پایین تر از علی بن ابی طالب نیز از برخی امور غیبی خبر می داده اند، مقام علی ابن ابی طالب که قدر و منزلتی بالاتر داشته است، و در اتباع و پیروان ابوبکر و عمر و عثمان نیز کسانی بوده اند به مراتب بیش از اینها خبر از غیب داده اند در حالی که از کسانی هم نبوده اند که صلاحیت امامت را داشته باشند و یا از افرادی از اهل زمان خود با فضیلت تر بوده باشند، و از این قبیل افراد در زمان ما و دیگر زمان ها وجود داشته اند. حذیفه بن یمان و ابوهریره و غیر آن دو از صحابه به مراتب بیش تر برای مردم از غیب می گفته اند. ابوهریره خبرهای غیبی خود را به رسول خدا صّلی الله علیه وآله مستند می نمود و حذیفه بن یمان برخی از خبرهای خود را مستند به رسول خدا صّلی الله علیه وآله می نمود و برخی را نیز مستند نمی نمود ، گرچه همان ها نیز در حکم مستند بود. و آنچه را که او و دیگران از شنیده های خود از رسول خدا صّلی الله علیه وآله خبر داده اند چیز هایی بوده است که برایشان کشف شده بوده است و عمر نیز خبر هایی از این قبیل داده بوده است. در کتابهای که در باره کرامات اولیاء و خبر های غیبی مثل آنچه در کتاب اثر امام احمد « الزهد»  ، "حلیه  الأولیاء "  و « صفوه الصفوه » و « کرامات الأولیاء » اثر ابومحمد خلال و ابن ابی الدنیا و اللالکائی نوشته شده  ،کراماتی از برخی از پیروان ابوبکر و عمر مانند: علاء بن حضرمی، جانشین ابوبکر و ابومسلم خولانی که از پیروان هر دوی آنها بود و ابوصهباء و عامر بن عبد قیس و دیگران بیان شده است.
منهاج السنة النبویة - ج 8 ص 135 
http://library.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?idfrom=846&idto=847&bk_no=108&ID=491
علم غیب کاهنان و پیشگویان
ابن تیمیه ، شیخ الاسلام وهابیان چنین می گوید:
وأما إخبار الکهان ببعض الامور الغائبة لإخبار الشیاطین لهم بذلک وسحر السحرة بحیث یموت الانسان من السحر أو یمرض ویمنع من النکاح ونحو ذلک مما هو باعانة الشیاطین فهذا أمر موجود فی العالم کثیر معتاد یعرفه الناس لیس هذا من خرق العادة بل هو من العجائب الغریبة التی یختص بها بعض الناس...
و اما برخی خبرهایی که برخی پیشگوهای کاهن در رابطه با برخی امور غیبی می دهند از خبر هایی است که شیاطین برای آنها می آورند و همین طور است سحری که ساحران می کنند به شکلی که گاهی انسانی ر ا به واسطه سحر از بین می برد و یا او را مریض می سازد و یا مانع ازدواج او و یا مواردی از این قبیل می شود، اینها همه با کمک و اعانت شیاطین صورت می گیرد، و این حقیقتی است که در عالم به شکل فراوان وجود دارد و مردم هم به آن عادت نموده و نمی توان به این قبیل کارها خرق عادت گفت، بلکه اینها اموری عجیب و غریب ا ست که اختصاص به برخی انسان ها دارد...
النبوات - ج 2 ص 826
http://shamela.ws/browse.php/book-11817/page-806
علم غیب بعضی از مدعیان نبوت
ابن تیمیه ، شیخ الاسلام وهابیان چنین می گوید:
قد ادعى جماعة من الکذابین النبوة وأتوا بخوارق من جنس خوارق الکهان والسحرة  ..... کالاسود العنسی الذی ادعى النبوة بالیمن فی حیاة النبی (ص) واستولى على الیمن وکان معه شیطان سحیق ومحیق وکان یخبر بأشیاء غائبة ..... وکذلک الحارث الدمشقی ومکحول الحلبی وبابا الرومی لعنة الله علیهم وغیر هؤلاء کانت معهم شیاطین کما هی مع السحرة والکهان.
گروهی از مدعیان دروغین نبوت نیز پاره ای از کارهای خارق عادت از جنس کار های کاهانان و ساحران داشته اند: ... همانند اسود عنسی که در زمان حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در سرزمین یمن ادعای نبوت نمود و در حالی که با خود دو شیطان به نام های سحیق و محیق همراه داشت و اخبار غیبی را به اطلاع او می رساندند توانست بر تمامی یمن چیره و غالب گرد  ..... و همچنین حارث دمشقی و مکحول حلبی و بابا رومی لعنه الّله علیهم و گروهی دیگر که شیاطینی با خود داشتند به همان شکل که ساحران و کاهنان داشتند.
النبوات - ج 1 ص 497
http://shamela.ws/browse.php/book-11817/page-482#page-481
علم غیب ابن تیمیه !
ابن قیم ( شاگرد و مبلغ افکار ابن تیمیه ) چنین می گوید:
ولقد شاهدت من فراسة شیخ الإسلام ابن تیمیة رحمه الله أمورا عجیبة وما لم أشاهده منها أعظم وأعظم ووقائع فراسته تستدعی سفرا ضخما أخبر أصحابه بدخول التتار الشام سنة تسع وتسعین وستمائة وأن جیوش المسلمین تکسر وأن دمشق لا یکون بها قتل عام ولا سبی عام وأن کلب الجیش وحدته فی الأموال : وهذا قبل أن یهم التتار بالحرکة ثم أخبر الناس والأمراء سنة اثنتین وسبعمائة لما تحرک التتار وقصدوا الشام : أن الدائرة والهزیمة علیهم وأن الظفر والنصر للمسلمین وأقسم على ذلک أکثر من سبعین یمینا فیقال له : قل إن شاء الله فیقول : إن شاء الله تحقیقا لا تعلیقا
من شاهد فراست و زیرکی های شیخ الاسلام ابن تیمیه بوده و امور عجیبی را از او دیده ام، و چیز های عجیبی که دارا بود و من مشاهده نکردم خیلی بیشتر و بزرگ تر بوده است ، وقایعی از فراست و زیرکی او که اگر بنا باشد همه آنها گفته شود کتاب بزرگی می طلبد . او یارانش را از داخل شدن قوم تاتار به شهر شام در سال ٦٩٩ خبر ساخت. و نیز از شکست سپاه مسلمانان خبر داد ، و این که در شهر دمشق قتل و اسارت عمومی صورت نخواهد گرفت ،...:همه این خبر ها قبل از آن بود که حتی سپاه تاتار آغاز به حرکت کرده باشد ، سپس در سال ٧٠٢ زمانی که سپاه تاتار حرکت خود را آغاز و به سوی شام آهنگ جنگ کرد به مردم و فرماندهان سپاه خبر داد که تاتار تحت محاصره قرار گرفته و در نهایت شکست خواهند خورد و پیروزی از آنِ سپاه مسلمانان خواهد بود و برای این گفتار خویش بیش از هفتاد سوگند یاد کرد
به او گفته می شد: برای خبرهایی که می دهی بگو ان شاء الله
او می گفت : ان شاء الله ! ولی حتما اتفاق می افتد !

مدارج السالکین بین منازل إیاک نعبد وإیاک نستعین - ج 2 ص 458
http://library.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?bk_no=119&ID=484&idfrom=445&idto=452&bookid=119&startno=3
ابن قیم جوزیه در ادامه چنین می گوید:
وأخبرنی غیر مرة بأمور باطنة تختص بی مما عزمت علیه ولم ینطق به لسانی وأخبرنی ببعض حوادث کبار تجری فی المستقبل ولم یعین أوقاتها وقد رأیت بعضها وأنا أنتظر بقیتها وما شاهده کبار أصحابه من ذلک أضعاف أضعاف ما شاهدته والله أعلم
چندین بار ابن تیمیه از امور باطنی که من قصد داشتم تا آنها را انجام دهم خبر داد که الآن نمی توانم آنها را به زبان بیاورم ، و نیز از برخی از حوادث بزرگ که در آینده اتفاق می افتاد با خبر ساخت اما زمانش را معیّن نساخت و من برخی از آنها را با چشم خود مشاهده کردم و منتظر بقیه آن بودم. و آنچه بزرگان از یاران او مشاهده کرده اند به مراتب بیش از آن است که من بیان کردم. والّله اعلم
مدارج السالکین بین منازل إیاک نعبد وإیاک نستعین - ج 2 ص459
http://library.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?bk_no=119&ID=484&idfrom=445&idto=452&bookid=119&startno=3
علم غیب ائمه علیهم السلام
اثبات علم غیب برای ائمه با چند طریق
1. به وسیله ی شنیدن از پیامبر (ص)
چون ائمه علیهم السلام حافظان سنت هستند (حدیث متواتر ثقلین) فلذا به طور خدادادی حافظه ی خارق العاده هم داشته اند. قرآن درباره ی امام علی (ع) می فرماید:
...وَتَعِیَهَا أُذُنٌ وَاعِیَةٌ . حاقه/12
و گوشهای شنوا آن را دریابد و بفهمد.
http://www.alro7.net/ayaq.php?sourid=69&aya=12
و پیامبر (ص) می فرمایند: انا مدینة العلم و علی بابها
در روایت صحیح مسلم هم دیدیم که پیامبر (ص) از تمام وقایع زمین تا قیامت ، خبر داشتند فلذا امامان هم عین همان اخبار نبی مکرم (ص) را دارند.
2. به وسیله ی علم الیقین
قرآن می فرماید: وَ جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَ کَانُوا بِـَایَاتِنَا یُؤْقِنُون. سجده/24
و ما از میان‌ ایشان‌ افرادی‌ به‌ عنوان‌ امام‌ قرار دادیم‌ که‌ به‌ امر ما هدایت‌ می‌نمایند به‌ علّت‌ صبری‌ که‌ نموده‌اند و به‌ علّت‌ آنکه‌ ایشان‌ کسانی‌ بوده‌اند که‌ به‌ آیات‌ ما یقین‌ داشته اند.
و از طرف‌ دیگر خداوند انکشاف‌ پرده های غیب‌ و رؤیت‌ ملکوت‌ آسمانها و زمین‌ را مقدّمۀ حصول‌ مقام‌ یقین‌ قرار میدهد: ‌
وَکَذَٰلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ. انعام/75
و این چنین، ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم؛ تا اهل یقین گردد.
و در جای دیگر رؤیت‌ دوزخ‌ و مشاهدۀ ملکوت‌ جهنّم‌ را ملازم‌ با علم‌ یقینی‌ می‌شمرد:
 کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ . لَتَروُنَّ الْجَحِیم. تکاثر/5-6
أبداً چنین‌ نیست‌‌ ؛ اگر شما علم‌ الیقین‌ بدانید البتّه‌ دوزخ‌ و جحیم‌ را خواهید دید.‌
3. به وسیله ی معیت با خداوند
قرآن می فرماید شهدا نزد خداوند هستند:
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ أَمْواتًا بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ . آل عمران/169
و در جای دیگر پیروان خدا و رسول را همراه با شهدا (نزد خداوند) می داند:
وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ ۚ وَحَسُنَ أُولَٰئِکَ رَفِیقًا. نساء/69
و خداوند هم که همه جا هست:
...وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ... . حدید/4
...فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ... . بقره/115
...نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ... . ق/16
پس اولیای الهی هم مانند خداوند در همه جا هستند و همه ی اعمال را می بینند (مگر آن چیزهایی که خداوند اجازه ی دیدن آنها را ندهد) همانطور که قرآن می فرماید:
وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. توبه/105
بگو: عمل کنید ، که خدا و پیامبرش و مؤمنان اعمال شما را خواهند دید و شما به نزد داناى نهان و آشکارا بازگردانده مى‏شوید و او از اعمالتان آگاهتان خواهد کرد.
اقرار شهاب الدین آلوسی حنفی
علامه آلوسی در تفسیر آیه ی 30 سوره ی بقره کلامی دارد که اثبات کننده ی علم غیب برای ائمه است:
ولم تزل تلک الخلافة فی الإنسان الکامل إلى قیام الساعة وساعة القیام. بل متى فارق هذا الإنسان العالم مات العالم لأنه الروح الذی به قوامه فهو العماد المعنوی للسماء والدار الدنیا جارحة من جوارح جسد العالم الذی الإنسان روحه ولما کان هذا الأسم الجامع قابل الحضرتین بذاته صحت له الخلافة وتدبیر العالم. والله سبحانه الفعال لما یرید ولا فاعل على الحقیقة سواه.
این خلافت الهی همواره ثابت است در انسان کامل تا قیام قیامت؛ این انسان کامل اگر از بین برود، عالم نابود می­شود؛ یعنی هستی عالم وابسته به وجود این انسان کامل است. این انسان کامل روح عالم هستی است که قوام عالم هستی به او بستگی دارد و او پایه معنوی برای آسمان و دنیا است. این انسان کامل، اسم جامع الهی در آن تجلی کرده است که در دنیا و آخرت لباس خلافت اللهی به تن کرده است و تدبیر عالم به عهده اوست. اگر ما می­گوییم این انسان کامل، تدبیر عالم را به عهده گرفته است، این به اذن الله تبارک و تعالی است و ارادة الله در او تجلی کرده است.
تفسیر الآلوسی - ج 1 ص220-221
http://shiaonlinelibrary.com/الکتب/2702_تفسیر-الآلوسی-الآلوسی-ج-١/الصفحة_0?pageno=220#top
علم غیب امام علی علیه السلام
عبد الرزاق صنعانى، استاد محمد بن اسماعیل بخارى با سند صحیح در تفسیر خود آورده است که:
عن معمر عن وهب بن عبد الله عن أبی الطفیل قال شهدت علیا وهو یخطب وهو یقول سلونی فوالله لا تسألونی عن شیء یکون إلى یوم القیامة إلا حدثتکم به وسلونی عن کتاب الله فوالله ما من آیة إلا وأنا أعلم بلیل نزلت أم بنهار أم فی سهل أم فی جبل.
از أبوطفیل نقل شده است که شاهد بودم که على علیه السلام خطبه مى‌خواند و مى‌فرمود: از من بپرسید، به خدا سوگند! از هر چه که تا روز قیامت به وجود مى‏آید و اتفاق مى‌افتد، سؤال نمى‏کنید؛ مگر این که تمام آن‌ها را پاسخ مى‏گویم. از کتاب خدا بپرسید؛ به خدا سوگند! هیچ آیه‏اى نازل نشده است؛ مگر اینکه از همه شما داناترم که شب نازل شده است یا روز، در صحرا نازل شده است یا در کوه‏.
تفسیر القرآن للصنعانی (متوفای 211 هـ) - ج3، ص241
http://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?bk_no=59&pid=26377&hid=2887
بررسی سند روایت:
معمر بن راشد الأزدی: ثقة
تقریب التهذیب لابن حجر عسقلانی - ج 1 ص 541 ش 6809
http://shamela.ws/browse.php/book-8609/page-467
وهب بن عبدالله: ثقة
تقریب التهذیب لابن حجر عسقلانی - ج 1 ص 585 ش 7472
http://shamela.ws/browse.php/book-8609/page-511
ابو طفیل عامر بن واثله: صحابی
تقریب التهذیب لابن حجر عسقلانی - ج 1 ص 288 ش 3111
http://shamela.ws/browse.php/book-8609/page-467#page-214
در روایت دیگرى که در ((نهج البلاغه )) آمده است مى خوانیم : هنگامى که على (علیه السلام ) از بعضى حوادث آینده خبر مى داد یکى از یاران حضرت ، عرض کرد:
لقد أعطیت یا أمیرالمؤمنین علم الغیب ؟
اى امیر مومنان ! آیا به شما علم غیب عطا شده است؟
امام خندید و به آن مرد که از طایفه بنى کلب بود فرمود: یا اخا کلب ! لیس ‌ هو بعلم غیب ، و انما هو تعلم من ذى علم ، و انما علم الغیب علم الساعة و ما عدده الله سبحانه بقوله ان الله عنده علم الساعة ... فیعلم الله سبحانه ما فى الارحام ، من ذکر او انثى ، و قبیح او جمیل ، و سخى او بخیل ، و شقى او سعید، و من یکون فى النار حطبا و فى الجنان للنبیین مرافقا، فهذا علم الغیب الذى لا یعلمه احد الا الله ، و ما سوى ذلک فعلم علمه الله نبیه فعلمنیه و دعا لى بان یعیه صدرى و تضطم علیه جوانحى
اى برادر کلبى ! این علم غیب نیست ، این فرا گرفته اى است از عالمى (یعنى پیامبر) علم غیب تنها علم قیامت است ، و آنچه خداوند سبحان در این آیه بر شمرده ... و بعد از ذکر آیه شریفه فرمود: خداوند سبحان از آنچه در رحمها قرار دارد آگاه است ، پسر است یا دختر؟ زشت است یا زیبا؟ سخاوتمند است یا بخیل ؟ سعادتمند است یا شقى ؟ چه کسى آتشگیره دوزخ است و چه کسى در بهشت دوست پیامبران ؟... اینها علوم غیبیهایی است که غیر از خدا کسى نمى داند و غیر از آن علومى است که خداوند به پیامبرش تعلیم کرده و او به من آموخته است ، و برایم دعا نمود که خدا آن را در سینه ام جاى دهد و اعضاى پیکرم را از آن مالامال سازد.
نهج البلاغه - ج 2 ص 10 خطبه ی 126
http://lfile.ir/hadith-library/2.pdf

بهائیان قاتل در ایران چه کردند؟ +عکس

بهائیان همواره در عرصه های حقوق بشری یکی از سوژه های تبلیغاتی دنیای غرب علیه ایران بوده اند گویا این جماعت، مظلومان و ساکتان تاریخ بوده و در حق انها ظلمی بزرگ رقم خورده است اما آنچه کمتر مورد بررسی و توجه قرار گرفته اعمال شنیع این فرقه در قالب ترور، آدمکشی، قتل و کشتار بوده است .
گروه گزارش ویژه مشرق؛ پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ، بهائیان همواره در عرصه های حقوق بشری یکی از سوژه های تبلیغاتی دنیای غرب علیه جمهوری اسلامی بوده اند گویا این جماعت ،مظلومان و ساکتان تاریخ ایران بوده و در حق انها ظلمی بزرگ رقم خورده است شاید تاکنون فکر می کردید بهائیت ، یکی از فرقه های انحرافی است و توسط کانونهای استعماری ایجاد شده است .

سرسپردگی این دین ساختگی و انحرافی جای سوال و شک ندارد اما آنچه کمتر مورد بررسی و توجه قرار گرفته است اعمال شنیع این فرقه در قالب ترور ، آدمکشی ، قتل و کشتار بوده است . در این گزارش مروری بر اعمال تروریستی این گروه خواهیم داشت.


« فرقه شیخیه » ریشه اصلی بهائیت

ریشه اصلی بهائیت را باید در فرقه ای با نام « شیخیه » جست و جو کرد این فرقه توسط فردی با نام شیخ احمد احسائی پایه گذاری شد.

شیخ احمد ، در سال ۱۱۷۵ ه.ق و به قولی ۱۱۶۶ ه.ق در آبادی احساء واقع در کشور عربستان کنونی بدنیا آمد ، پس از تحصیلات اولیه با فرقه صوفیه رابطه پیدا کرد و کم کم روحیه صوفیه گر ی در او پیدا شد .

او بر اساس پیشینه فکری صوفی منشی در عین حال که شیعه بوداعتقاد بر ۴ اصل داشت که عبارت بودند از:

1- خدا ۲- پیامبر ۳- امام ۴- باب امام (واسطه بین امام ومردم) او مدعی شد که من نائب و باب خاص امام زمان هستم و در اواخر عمر یکی از شاگردانش به نام سید کاظم رشتی را جانشین خود معرفی کرد.



بهائیت

یکی از مدعیان جانشینی سید کاظم رشتی، علی محمد شیرازی معروف به سید باب بود او در روز اول محرم ۱۲۳۵ ه.ق در شیراز متولد شد . پدرش در سن کودکی او از دنیا رفت و او تحت کفالت مادرش فاطمه بگم و دایی خود سید علی درآمد.او توسط دایی اش در سن کودکی به مکتب شیخ محمد عابد که او نیز شیخی مسلک بود فرستاده شد ولی پیروان باب برخلاف مدارک بسیار زیادی اصرار دارند او را درس نخوانده و اُمّی قلمداد کنند. او در سن ۱۹ سالگی همراه دایی اش به بوشهر و از آنجا عازم کربلا شدو در کلاس درس سید کاظم رشتی شرکت نمود بعداز مدتی به شیراز بازگشت و در شب جمعه ۵ جمادی الاول ۱۲۶۰ ه.ق در ۲۵ سالگی ادعای بابیت کرد ، که این زمان بعنوان مبداء تاریخ بابیان موسوم به «تاریخ بدیع» شمرده می‌شود، و در 27 شعبان 1266/ 9 ژوئیه 1850 به قتل رسید.


او ابتدا خود را «باب امام زمان» (عج) خواند، سپس خود امام زمان و سرانجام مدعی نسخ اسلام و نزول دینی جدید شد. از اینرو، مسلمانان، حتی اهل تسنن، بهائیان را جزو فرق اسلامی بشمار نمی‌آورند.


علی محمد شیرازی بنیانگذار فرقه ضاله بابیت

باب در 27 شعبان 1266 هجری قمری در تبریز با درایت قاطعانه مرحوم امیر کبیر اعدام گشته و فتنه بابیان موقتا خاموش شد.

شورش‌های بابیان اوّلیه در نخستین سال سلطنت ناصرالدین شاه و صدارت میرزا تقی خان امیرکبیر، خوش‌نام‌ترین وزیر تاریخ معاصر ایران، در کنار شورش‌های بزرگ و کوچک محلی که اندکی پیش یا پس از مرگ محمد شاه ( ششم شوال 1264/ 4 سپتامبر 1848 ) سراسر ایران را فراگرفت، و بزرگترین‌شان شورش محمدحسن خان سالار در خراسان بود، بخشی از سناریوی ایجاد آشوب در ایران با هدف متزلزل کردن حکومت مرکزی بود.

محل تیرباران باب در تبریز

امیرکبیر با تدبیر یا سرکوب قاطع این شورش‌ها را مهار و خاموش کرد. فریدون آدمیت، که در میان محققین فوق در زمینه بابی‌گری صاحبنظرترین است، سرکوب قاطع شورش‌ بابیان را از افتخارات کارنامه امیر می‌داند. این فتنه با درایت و قاطعیت امیرکبیر فرونشانده شد و به تبع آن در 27 شعبان 1277 علی‌محمد باب نیز، به دستور امیر، در میدان ارگ تبریز تیرباران شد.

میرزا تقی خان امیر کبیر مبارز اصلی با فرقه بابیت
پس از سرکوب فتنه باب ، این فرقه ضاله به یک فرقه مخفی تروریستی بدل شدند و نام خود را بعنوان« بنیانگذاران تروریسم جدید» در تاریخ ایران ثبت کردند. نقشه ترور شاه و امیرکبیر و امام جمعه از توطئه‌هایی بود که کشف شد.

مرگ باب باعث دعوای میان دو تن از مدعیان جانشینی او شد ، این اختلاف میان به درگیری های خونین دو مدعی انجامید ، یکی از آنان میرزا حسینعلی نوری و دیگری برادر او ، میرزا یحیی صبح ازل بود.

علی محمد باب طبق وصیتش میرزا یحیی معروف به صبح ازل را جانشین خود قرار داده و وظیفه تکمیل کتاب بیان را به او محوّل کرده بود.میرزا یحیی و حسینعلی بهاء دو برادر بودند و پس از اعدام باب حسینعلی تا مدت ها خود را از پیروان میرزا یحیی می دانست تا اینکه در مدت اقامت در ادرنه اختلافاتی میان دو برادر بوجود آمد و آتش کدورت بین آنها شعله ور شد و سرچشمه این اختلافات چیزی نبود جز ریاست. بالاخره در سال چهارم اقامت در ادرنه در سال ۱۲۸۹ ه.ق حسینعلی بها ادعای جانشینی باب را کرد و همین منجر به جدایی و دو دستگی دو برادر و پیروان آنها شد.پیروان میرزا یحیی (صبح ازل) به ازلیه و پیروان حسینعلی بهاء به بهائیه نامیده شدند.

یحیی صبح ازل بنیانگذار شاخه ازلی در بابیت

پس از تیرباران باب، پیروانش که به «بابی» مشهور بودند بر طبق بیانات باب در کتاب بیان به دنبال مظهر ظهور بعدی که در این کتاب به «ظهور من یظهره الله» اشاره شده‌است، گشتند.آنها در ابتدا از میرزا یحیی نوری که باب به او لقب صبح ازل داده بود پیروی میکردند ولی پس از چندی در سال ۱۸۶۳ میرزا حسینعلی نوری (بهاءالله) که سمت معاونت برادرش را داشت از او برید و خود را من یظهره‌الله معرفی کرد.دولت عثمانی هم از بیم جنگ میان دو فرقه میرزا یحیی و اتباعش را به قبرس و میرزا حسینعلی و یارانش را به عکا تبعید کرد. میرزا یحیی از آن پس فعالیت چندانی نشان نداد و فشار و تبلیغات بهائیان اندک اندک او و یارانش را به فراموشی افکند. اما حسینعلی که خود را بهاء الله می خواند به فعالیت شدیدی دست زد و بهائیت را پدید آورد.


آدمکشی ، قتل و کشتار کار اصلی بهائیان

آدمکشی ، قتل ، ترور و قساوت را از اولین روزهای پیدایش بابی‌گری در میان اعضای این فرقه می‌توان دید. به‌نوشته فریدون آدمیت، بابی‌ها در جریان شورش‌های خود در دوران ناصری، با مردم و نیروهای دولتی رفتاری سبعانه داشتند و «اسیران جنگی» را «دست و پا می‌بریدند و به آتش می‌سوختند.» قساوت و سبعیت فوق‌الذکر را در ماجرای قتل شهید ثالث (حاج ملا محمد تقی برغانی، 17 ذیقعده 1263ق.)، عمو و پدر همسر قرةالعین، نیز به‌روشنی می‌توان مشاهده کرد.

قتل های انجام شده توسط بهاییان را می توان به پنج گروه می‌توان تقسیم کرد: اوّل، قتل‌های سیاسی؛ دوّم، قتل برخی شخصیت‌های مسلمان که تداوم حیات ایشان برای بهائیت مضر بود؛‌ سوم، قتل بابیان مخالف دستگاه میرزا حسینعلی نوری (به‌طور عمده ازلی‌ها)؛ چهارم،‌ قتل بهائیانی که از برخی اسرار مطلع بودند یا به دلایلی تداوم حیات ایشان مصلحت نبود؛ پنجم، قتل بنا به اغراض شخصی سران فرقه بهائی.


تروریسم سیاسی

تروریسم سیاسی در تاریخ معاصر ایران از اواسط دهه 1840 م./ 1260 ق. با بابی‌گری آغاز شد و چنان با بابی‌گری پیوند خورد که در دوران متأخر قاجار نام «بابی» ‌و «تروریست» مترادف بود. می‌دانیم که بابی‌ها ترور امیرکبیر را طراحی کردند و در 28 شوال 1268 ق./ 15 اوت 1852 م. به ترور نافرجام ناصرالدین شاه دست زدند که به دستگیری گروهی از ایشان انجامید. از آن پس این رویه در ایران تداوم یافت و به‌ویژه در دوران انقلاب مشروطه و پس از آن اوج گرفت.

فعالیت‌های تروریستی دوران انقلاب مشروطه و پس از آن با نام سردار محیی (عبدالحسین خان معزالسلطان)، احسان‌الله خان دوستدار، اسدالله خان ابوالفتح‌زاده، ابراهیم خان منشی‌زاده و محمد نظر خان مشکات‌الممالک در پیوند است .

عبدالحسین خان معزالسلطان (سردار محیی) و میرزا علیمحمد خان تربیت

فعالیت‌های مخفی اسدالله خان ابوالفتح‌زاده (سرتیپ فوج قزاق) و ابراهیم خان منشی‌زاده (سرتیپ فوج قزاق) و محمدنظرخان مشکات‌الممالک از سال 1323 ق. و با عضویت در انجمن مخفی معروف به بین‌الطلوعین آغاز ‌شد که جلسات آن در خانه ابراهیم حکیمی (حکیم‌الملک)، نخست‌وزیر بعدی دوران پهلوی، برگزار می‌شد و بسیاری از اعضای آن بابی ازلی و تعدادی بهائی بودند.

ابراهیم حکیمی (حکیم الملک)

این همان نکته‌ای است که آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی بسیار دیر (پنج سال بعد) متوجه شدند و مازندرانی در نامه به حاجی محمدعلی بادامچی به آن اشاره کرد.

از ذیقعده 1323 ق. این فعالیت با عضویت اسدالله خان ابوالفتح‌زاده و برادرش سیف‌الله خان و ابراهیم خان منشی‌زاده در «انجمن مخفی دوّم» تداوم یافت. در این انجمن سید محمدصادق طباطبایی (پسر آیت‌الله سید محمد طباطبایی)، ناظم‌الاسلام کرمانی و آقا سید قریش (از اعضای بیت سید محمد طباطبایی) و شیخ مهدی (پسر آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری) عضویت داشتند.

در همین زمان گرایش‌های تروریستی برخی از اعضای این انجمن کاملاً مشهود بود. برای مثال، در یکی از جلسات انجمن مسئله قتل آیت الله سید عبدالله بهبهانی مطرح شد که با مخالفت سید محمد صادق طباطبایی مواجه گردید. اندکی بعد، ارباب جمشید جمشیدیان (دوست صمیمی و محرم اردشیر ریپورتر) به عضویت این انجمن درآمد.

آیت الله سید عبدالله بهبهانی

گروه تروریستی فوق سرانجام شکل نهایی خود را یافت و به عملیات آِشوبگرانه و تفرقه‌افکنانه‌ای چون ترور نافرجام شیخ فضل‌الله نوری (16 ذیحجه 1326ق.) دست زد. عامل این ترور کریم دواتگر بود که دستگیر شد. در این رابطه افراد دیگری نیز دستگیر شدند. یکی از ایشان میرزا محمد نجات خراسانی، عضو فرقه بهائی، بود که به ارتباط با سفارت انگلیس و به عنوان شخصیتی فاسد شهرت داشت. نجات نیز عضو کمیته بین‌الطلوعین بود. به‌گفته تقی‌زاده، اسمارت، نماینده سفارت انگلیس، در جلسات بازجویی از محمد نجات شرکت می‌کرد و مواظب بود که «نتوانند به میرزا محمد زور بگویند.» طبق گزارش 15 ژانویه سِر جرج بارکلی به سِر ادوارد گری، وزیر خارجه انگلیس، در جریان این بازجویی‌ها کریم دواتگر تلویحاً حسینقلی خان نواب، برادر عباسقلی خان کارمند سفارت انگلیس، را به ترور مربوط کرد. حسینقلی خان نواب نیز از نزدیکان و محارم اردشیر ریپورتر، رئیس شبکه اطلاعاتی حکومت هند بریتانیا در ایران، بود.

کریم دوانگر
عامل ترور نافرجام شیخ فضل الله نوری پس از بازداشت

در اوّل جمادی‌الثانی 1327ق. ابوالفتح‌زاده و منشی‌زاده، به‌همراه زین‌العابدین خان مستعان‌الملک، گروه تروریستی جدیدی تشکیل دادند موسوم به کمیته جهانگیر. ابوالفتح‌زاده و مستعان‌الملک و میرزا محمد نجات از جمله اعضای «محکمه انقلابی» بودند که حکم مرگ شیخ فضل‌الله نوری را صادر کردند. دادستان این محکمه شیخ ابراهیم زنجانی بود که تحت‌تأثیر میرزا مهدی خان غفاری کاشی (وزیر همایون)، عضو فرقه بهائی، قرار داشت.

شیخ فضل الله نوری و سید عبدالله بهبهانی
 دو تن از علمای اسلام که بهائیان مورد ترور قرار دادند

در رجب 1328ق. حادثه قتل سید عبدالله بهبهانی رخ داد که عاملین آن وابستگان شبکه تروریستی ابوالفتح‌زاده و منشی‌زاده بودند. یکی از ضاربین بهبهانی فردی به‌نام حسین ل‍له بود که بعدها با ابوالفتح‌زاده و منشی‌زاده و مشکات‌الممالک در کمیته مجازات همکاری کرد. پس از این واقعه، ابوالفتح‌زاده به اروپا گریخت، مدتی بعد به ایران بازگشت و به‌عنوان متصدی گردآوری مالیات منطقه ساوجبلاغ و شهریار منصوب و اندکی بعد معزول شد.

حسین للـه
 از ضاربان آیت الله بهبهانی


ترور نافرجام ناصرالدین شاه

در شوال 1268 سوءقصد بابیان به جان ناصر الدین شاه با تیر اندازی دو تن از بابیان پیش آمد ولی نا کام ماند و به دنبال آن دستگیری عوامل این سوءقصد توسط حکومت مرکزی با جدیت پیگیری شد وتحقیقات حکومتی بر اساس قرائن و شواهد نشان داد که میرزا حسینعلی نوری (بهاءاله) در طراحی و انجام این سوءقصد نقش محوری داشته لذا برای دستگیری او اقدام شد.
اگرچه میرزا و منابع بهائی منکر شدند ولی قرائن بسیاری ، موید این نقش بوده و منابع بابی از جمله عزیه خانم نوری خواهر میرزا حسینعلی نوری در" تنبیه النائمین " این نسبت را تایید کرده اند.

ناصرالدین شاه قاجار

عزیه خانم به تفصیل چگونگی برنامه ریزی و انجام این سوءقصد را با ذکر مباشران وکارگزارانش بیان نموده و ازایده این ترور توسط برادر -به خیال رسیدن به حکومت- و بعدانتخاب مجری و سپس در اختیار گذاشتن لوازم برای مجری پرده بر می دارد : میرزاابتدا کریم خان مافی از بابیان مشهور را انتخاب نموده ، پنجاه تومان نقد و اسب و شمشیر به همراه پیشدوخود در اختیار او گذاشته مامور انجام این کار مینماید و ظاهرا وعده صدارت و سپهسالاری هم به او میدهد...  ، اما او پول و اسب را گرفته و به اسلامبول می گریزد .

میرزا ،جوان بابی پر شوری به نام محمد صادق تبریزی را به این کار می گمارد و به قول عزیه به قربانگاه می فرستد. پس از عدم توفیق میرزا در نقشه ترور حدود هشتاد تن از بابیه کشته و تعداد کثیری بی خانمان و فراری می گردند و بعد هم ، حسینعلی بها منکر اصل کار توسط خودمی شود . عزیه در نتیجه گیری از این موضوع خطاب به عبدالبها می گوید: "این اول بذر نفاق و فتنه بود که جناب ابوی کاشتند و پس از اشتعال نائره فساد، حاشا کرده به گردن دیگران گذاشتند.


قتل میرزا اسدالله بیان

یکی از اولین قتل‌های سران بهائیت قتل میرزا اسدالله دیان است. میرزا اسدالله دیان کاتب بیان و سایر مکتوبات علی‌محمد باب و از بابیان «حروف حی» بود و بسیاری از اسرار پیدایش بابی‌گری را می‌دانست. او به‌دستور میرزا حسینعلی بهاء‌ به قتل رسید. میرزا آقاخان کرمانی (بابی ازلی و داماد میرزا یحیی صبح‌ازل) می‌نویسد:‌ میرزا حسینعلی چون میرزا اسدالله دیان را « مخل خود یافت،‌ میرزا محمد مازندرانی پیشخدمت خود را فرستاده او را مقتول ساخت.»


نصیر بغدادی آدمکش حرفه ای

ادوارد براون، استاد دانشگاه کمبریج، به فردی به‌نام نصیر بغدادی معروف به مشهدی عباس (ساکن بیروت) اشاره می‌کند که آدمکش حرفه‌ای و مزدور میرزا حسینعلی بهاء و عباس افندی بود و به‌دستور ایشان چند نفر را کشت از جمله ملا رجبعلی قهیر، برادرزن علی‌محمد باب، را که از برخی اسرار پیدایش بابی‌گری مطلع بود.

ادوارد براون نویسنده کتابهای مختلف درباره تاریخ ایران

براون، همچنین، به فعالیت‌های تبلیغی سه بابی ازلی در عکا اشاره می‌کند و می‌نویسد بهائیان عکا تصمیم گرفتند ایشان را از میان بردارند. آنان ابتدا خواستند این مأموریت را به نصیر بغدادی محول کنند ولی بعد منصرف شدند زیرا احضار نصیر از بیروت ممکن بود راز قتل را آِشکار کند. لذا، در 12 ذیقعده 1288 ق. هفت نفر از بهائیان به خانه افراد فوق در عکا ریختند و سید محمد اصفهانی و آقاجان کج‌کلاه و میرزا رضاقلی تفرشی را کشتند. حکومت عکا بهاء و پسرانش، عباس و محمدعلی افندی، و میرزا محمدقلی، برادر بهاء، و تمامی بهائیان عکا، از جمله قاتلین، را دستگیر کرد. بهاء و پسران و خویشانش شش روز زندانی بودند، سپس قاتلین شناخته شده و در دادگاه به حبس‌های طولانی (7 و 15 سال) محکوم شدند.


قتل حاج شیخ زکریا نصیرالاسلام

حاج شیخ زکریا انصاری دارابی، ملقب به نصیرالاسلام، فرزند حاج شیخ عبدالرحمان انصاری و وی فرزند شیخ ابوعلی و ایشان از فرزندان شیخ عبدالصمد انصاری و او فرزند شیخ بها الدین انصاری می باشد . پس از دو حلقه نسب او به عماد انصاری و وی به کمال الدین انصاری می رسد کمال الدین انصاری از فرزندان یکی از صحابه معروف پیامبر گرامی اسلام یعنی جابر بن عبدالله انصاری است.

ایشان از سران مجاهدینی بود که به فتوای حاج سید عبدالحسین مجتهد لاری به جهاد علیه استعمار انگلیس و عوامل داخلی ایشان دست زد و در این زمینه سهمی بزرگ داشت. ایشان از شاگردان آخوند ملا محمدکاظم خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی و حاجی میرزا حسین تهرانی (نجل خلیل) و حاج سید عبدالحسین مجتهد لاری بود و، به‌نوشته رکن‌زاده آدمیت، «در شهرستان‌های داراب و فسا و لار و نی‌ریز علیه مستبدین قیام مسلحانه کرد و به نشر افکار آزادیخواهی و استحکام مبانی مشروطه ایران کوشید» و در رکاب مجتهد لاری جهاد کرد. مساعی وی چنان ارجمند بود که آخوند خراسانی «یک حلقه انگشتری فیروزه و اجازه مجاهده در راه آزادی برای او فرستاده و او را در اجازه‌نامه نصیرالاسلام خواند.»

مقبره نصیرالاسلام از شهدای مبارزه با بهائیت در روستای نوایگان داراب

مبارزات  این شیخ مجاهد را می توان به دو بخش جداگانه تقسیم نمود :

1-مبارزه با انحرافات اعتقادی و مقابله با هر نوع تفکر ضد دینی از جمله جنگ و مبارزه با فرقه ضاله بهائیت .

2-مبارزه با انحرافات و کجرویهای اجتماعی از جمله مبارزه با قوام الملک ظالم و برخی از خوانین منطقه .

 نسبت به مبارزه با گروه اول لازم است بدانیم که در آن زمان در بعضی از مناطق استان فارس پیروان فرقه گمراه بهائیت وجود داشتند من جمله در : 1- نواحی آباده 2- شهرستان سروستان 3- شهرستان نیریز

 مرحوم شیخ زکریا پس از اطلاع از وجود این عده در شهرستان نیریز با عده ای از یاران خود به آنجا مسافرت نمود و پس از تلاش بسیار زیاد جهت ارشاد و راهنمایی آنان جهت توبه، از آن عده درخواست نمود که حاضر است با آنها به مناظره و بحث علمی – اعتقادی بپردازد اما آنان به هیچ وجه راضی به این کار نشده و مخالفت نمودند.در نتیجه این اختلافات و در گیریها 28 نفر از سران لجباز آنان به دست شیخ ذکریا به هلاکت رسیدند . مبارزه با این عده تا آخرین لحظات عمرش ادامه داشت.

 رکن‌زاده آدمیت درباره شهادت این شیخ مینویسد:‌

«این است که نصیرالاسلام با گروهی از تفنگچیان مجاهد در راه تعقیب و تنکیل ستم‌پیشگان بی‌آزرم و فرقه بهائی، که در شهر نی‌ریز جمعیت و نفوسی داشتند، بیش از پیش کوشید و آن‌ها هم در پی انتهاز فرصت بودند تا او را از میان بردارند و همین که فرصت به‌دست آمد دو نفر از تفنگچیان او را، که یوسف و جعفرقلی نام داشتند، به‌وسیله تطمیع و تحمیق وادار به قتل او کردند. و در ماه رجب سال 1331 ق. پس از فراغت از غسل روز جمعه هنگام خروج از گرمابه... به‌وسیله شلیک سه تیر تفنگ شهیدش کردند. و آن وقت 52 سال داشت. »


قتل سید ابوالحسن کلانتر سیرجان

قتل سید ابوالحسن کلانتر سیرجان (1324ق) از قتل‌های جنجالی بهائیان است. بهائیان به تحریک مخالفین سید ابوالحسن کلانتر (اسفندیارخان رئیس طایفه بوچاقچی، شاهزاده حاج داراب میرزا از مالکین محل و سید حسین قوام‌التجار از متنفذین سیرجان) پرداختند و در نتیجه در جریان یک میهمانی کلانتر سیرجان در تاریکی شب به قتل رسید. این ماجرا به شورش مردم سیرجان علیه بهائیان انجامید و مردم، که منابع بهائی ایشان را «چند هزار نفر عوام کالانعام» می‌خوانند، سید یحیی سیرجانی (بهائی عامل قتل کلانتر) را کشتند.


قتل محمد فخار

قتل محمد فخار نیز از قتل‌هایی است که سروصدای فراوان به پا کرد. بهائیان، به‌دستور محفل بهائیت در یزد، فرد فوق را ، که گویا به بهائی‌گری اهانت می‌کرد، کشتند و جسد او را سوزانیدند. در این رابطه ابتدا عامل مستقیم قتل، سلطان نیک‌آئین، دستگیر شد و سپس 12 نفر از معاریف بهائیان یزد، از جمله محمدطاهر مالمیری و میرزا حسن نوش‌آبادی و حسین شیدا، به اتهام مشارکت در قتل زندانی شدند. پس از هفت ماه پرونده متهمین به تهران ارسال شد. هر چند اتهام این گروه قتل بود ولی در زندان تهران در «محل کم جمعیت و آبرومندی که مختص به اشراف و اعیان» بود محبوس شدند و با سران اکراد و الوار و خوانین بختیاری معاشر بودند و حتی مدیر زندان را تبلیغ می‌کردند. بهائیان در دادگاه به مظلوم‌نمایی فراوان دست زدند و از جمله مالمیری چنین گفت‌:

هوای یزد خشک است و کله‌های اهل یزد تمام خشک است و یک تعصبات لامذهبی جاهلانه‌ای دارند که در سایر ولایات نیست. اهل یزد عموماً قتل ما بهائیان را واجب می‌دانند و مال ما را حلال و هر گونه تهمتی و اذیتی را در حق ما ثواب می‌دانند و به عقیده باطل خود بهشت می‌خرند.
تمامی اعضای این گروه، به‌جز سلطان نیک‌آئین، پس از 14 ماه حبس در تهران، با اعمال نفوذ بهائیان مقتدر پایتخت، تبرئه شدند. ریاست این دادگاه را فردی به‌نام عاصمی و وکالت بهائیان را فردی به‌نام دادخواه به عهده داشتند. هر چند منابع بهائی می‌کوشند تا این ماجرا را «تهمت» جلوه دهند، ولی محکوم شدن سلطان نیک‌آئین، به‌رغم اعمال نفوذ فراوان بهائیان، ثابت می‌کند که مجرم بوده است. عبدالحسین آیتی با اشاره به قتل محمد فخار و موارد دیگر می‌نویسد:

خدا نیارد روزی که میدان برای بغضاء و شحناء ایشان باز شود. آن وقت است که چند نفرشان در شاهرود آدم می‌کشند (در واقعه 1324 فتنه بابی‌های شاهرود) یا مانند سلطان باروت‌کوب [نیک‌آئین] و چند تن اهل محفل روحانی در یزد محمد کوزه‌گر [فخار] را در کوره می‌سوزانند یا ذکرالله و عبدالحق نامی خود را در بین مهاجرین روسیه انداخته، در آذربایجان آتشی برافروختند که نمرود از آن شرم می‌برد.


کشتار ابرقو

واقعه جانگداز "ابرقو" بارزترین نمونه سبعیت تشکیلات بهائیت است که در تاریخ ماندگار شده است. شرح چگونگی وقوع جریان به اختصار در کتاب "فجایع بهائیت" یا "واقعه ابرقو" تألیف آقای حسین خراسانی آورده شده است.

پس از مرگ عبدالبهاء ، شوقی افندی با یاری مادرش به جانشینی او رسید. شوقی در دانشگاه امریکایی بیروت تحصیل کرده و سپس به آکسفورد برای ادامه تحصیل رفته که با مرگ عبدالبها تحصیل را ناتمام گذاشته بود.


شوقی افندی ، جانشین عبدالبها و آمر قتل عام ابرقو

شوقی از لندن دستور تبلیغات همه جانبه و گسترده بهایئت را در ایران صادر نمود ، تشکیلات بهائیت در ایران به دنبال دریافت این دستور، تمامی همت خود را جزم کرد تا با جذب حداکثری از مردم به ویژه جوانان به خواسته سرکرده خود برسد.

محفل بهائیت یزد، به ریاست شخصی به نام « سلطان نیک آیین »، روستای ابرقو را به عنوان هدف انتخاب کرد و محفل اسفند آباد یزد به ریاست « میرزا حسن شمسی » را مأمور اجرای آن کرد و برای شروع اقدامات تبلیغی ، از محفل تهران تقاضای اعزام مبلغ کرد .

با اعزام « سلیمان سلیمی» به عنوان مبلغ، فعالیت ها آغاز شد اما هرچه تلاش کردند نتیجه ای در بر نداشت لذا تبلیغات با مخالفت جدی مردم منطقه روبرو شد و شکست خورد و مبلغ مذکور به ناچار به تهران بازگشت.

با طرح نقشه جدیدی برای اعزام مبلغ این بار یک بهایی با پوشش در حرفه دوچرخه سازی به ابرقو رفته و با تبلیغ یک شبکه سه نفره در ابرقو ایجاد می کند که سرانجام او نیز با روشنگری های واعظ ابرقو توسط مردم شناخته می شود و با همسر خود نیمه شب با یک موتور سیکلت از ابرقو فرار می کند.

 « میرزا حسن شمس » رییس محفل اسفند آباد یزد از مردم ابرقو کینه مند شد ، برای ابر سوم مبلغ دیگری با نام « عباسعلی پور مهدی » را مامور کرد تا به ابرقو رفته و به تبلیغ بهائیت بپردازد.
عباسعلی با گرفتن مبلغ هنگفتی به انوان پیش پرداخت با پوشش پیله ور به منطقه ابرقو رفته و چون سیار بود به روستاهای اطراف سرک کشیده و تبلیغ بهائیت میکرده است.

در یکی از روستاهای اطراف ابرقو به نام رباط، خانمی موحد و معتقد به نام صغری که 56 سال داشت، به همراه فرزندان خردسالش زندگی می کرد که عباسعلی پور مهدی، وی را سدی در برابر تشکیلات بهائیت می دانست و با گزارشاتی که به محفل یزد ارائه کرد، محفل را وادار کرد تا دستور قتل این خانم و فرزندان بیگناهش را صادر کند.

با دستور محفل بهائیت این خانواده شش نفره در شب سیزدهم دی ماه 1328 به دست « محمد علی شیروانی » به طرز فجیعی قتل عام شدند .

این قاتل بی رحم بهایی به همراه چند تن از یاران خود به خانه این زن شجاع یورش برده و ابتدا 3 دختر او را با بیل و تبر هیزم شکنی مثله کرده و سپس در جنایتی دیگر این زن را به همراه دو پسر خردسال دیگرش قطعه قطعه می کنند.

چند ماه پس از متواری شدن جنایتکاران ، دستگاه قضایی رژیم پهلوی آنها را دستگیر می کند و با توجه به اعترافات صریح شیروانی ، و علیرغم تمام تلاش تشکیلات بهایئت برای ایجاد انحراف در آن ، در نهایت شیروانی در ملا عام اعدام شد و مابقی جنایتکاران زندانی شده و با فشار تشکیلات محفل بهائیان امریکا در شهریور 1331 آزاد شدند.

اما اسرار این قضیه مدتهای زیادی مخفی مانده بود تا در سال 1384 متن کیفر خواست این قتل عام توسط کیهان منتشر می شود.


کمیته مجازات

کمیته مجازات در زمان اولین دولت وثوق الدوله در سال 1295 ش ، و در اوج وقایع پس از صدور فرمان مشروطیت تأسیس شد و تنها پنج ماه (تا پائیز 1296) فعالیت کرد.

وجه بهائی بودن اعضای کمیته مجازات، و نقش مخفی و قابل توجهی که فرقه ضاله بهائیت در این ایام و در راستای تحقق سیاست های استعماری بریتانیا بر عهده داشت، مسأله مهم و قابل تأملی است. عملیات تروریستی و قتل های پشت سر هم دوران مشروطه، از مهم ترین عوامل در ایجاد یک بحران عظیم و عمیق است، که تأثیرات روانی و تبلیغی و فرهنگی عظیمی برجای گذاشت؛ و در فاصله چهار سال، آنچنان بی تفاوتی در جامعه به وجود آورد، و ساخت سیاسی کشور را چنان خنثی و آلوده کرد، که در نهایت با هجوم چند صد نفر قزاق به سرکردگی رضا خان میر پنج از قزوین، پایتخت کشور به سادگی و بی هیچ مقاومتی به تصرف آنها درآمد، و با سقوط حکومت قاجار، مشروطیت به سرنوشت شوم دیکتاتوری پهلوی دچار شد.

نمونه ای از بیان نامه (اعلامیه) کمیته مجازات

بنیانگذاران و اعضای اصلی این کمیته از افرادی چون سرتیپ "اسدالله خان ابوالفتح زاده"، سرتیپ "ابراهیم خان منشی زاده"، "محمد نظر خان مشکات الممالک"، "احسان الله خان دوستدار"، "میرزا محمد خان نجات خراسانی"، سردار "محیی" (برادر میرزا کریم خان رشتی، جاسوس معروف انگلیس) "کریم دواتگر" و "میرزا علی اکبر ارداقی" تشکیل می شد، که زندگینامه ی همه آنها به شدت آلوده و اکثر آنها از پیروان فرقه ی بهائیت بودند. هسته ی مرکزی کمیته مجازات، "ابوالفتح زاده" (به عنوان رئیس کمیته) و "منشی زاده" و "مشکات الممالک" بودند؛ و مهدی بامداد در کتاب شرح رجال ایران، سرتیپ "اسدالله خان ابوالفتح زاده" و "منشی زاده" را از پیروان فرقه ی بهائیت معرفی می کند. این موضوع را عبدالله متولی، نویسنده کتاب کمیته مجازات نیز تأیید می کند و افزون بر دو نفر نامبرده، مشکات الممالک را هم پیرو این فرقه می داند.

یکی از قربانیان این کمیته میرزا عبدالحمید خان متین‌السلطنه ثقفی، مدیر روزنامه عصر جدید، بود که در روزنامه مظفری بوشهر (شماره‌های 67 و 68 مورخ شعبان 1322ق.) مقاله‌ای تند علیه اردشیر ریپورتر منتشر کرده بود.


میرزا عبدالحمید خان متین‌السلطنه ثقفی، مدیر روزنامه عصر جدید

ترورهای مرموز و به هم پیوسته ای است که با محوریت "کمیته مجازات" صورت می گرفت؛ مانند ترور نافرجام شیخ فضل الله نوری توسط یکی از سرکردگان کمیته مجازات به نام کریم دواتگر، و پس از آن ترور افرادی چون سیّد عبدالله بهبهانی. به عبارت بهتر باید گفت، برنامه آشوبگری و ترور این گروه، زمانی آغاز شد که هنوز مشروطه خواهی بهار خود را سپری می کرد و مردم و انقلابیون در اوج خوش بینی به مشروطیت بودند و هنوز مقوله ای به نام سرخوردگی مطرح نبود. این افراد به هیچ وجه و با هیچ معیاری از نیروهای انقلابی یا سرخوردگان مشروطه نبودند. اما عامداً و آگاهانه، در اعلامیه های کمیته مجازات تلاش می شد، تا انگیزه آنها دینی و انقلابی وانمود شود.

این کمیته در ظاهر با حفظ شعارهای انقلابی پس از ترور اسماعیل خان ، رئیس سیلوی تهران ، سایر مسئولان را به قتل تهدید کرد.

مدتی بعد، اعضای کمیته شناسائی و چند تن از ایشان دستگیر شدند. "ابوالفتح زاده" و "منشی زاده" در 26 ذیقعده 1336 قمری، به شکلی مرموز در سمنان به قتل رسیدند و "احسان الله خان دوستدار" به قفقاز گریخت. "مشکات الممالک" نیز پس از مدت کوتاهی آزاد شد.

در زمان دستگیری اعضای کمیته مجازات، فرقه ی بهائی در دستگاه نظمیه، از چنان نفوذی برخوردار بود که بتواند پرونده را به شیوه دلخواه خود فیصله دهد. نفوذ بهائیان در نظمیه، از زمان ریاست "کنت دو مونت فورت" بر نظمیه تهران آغاز شد. "عبدالرحیم ضرابی" (بهائی کاشانی)، معاون او و کلانتر تهران بود و به این دلیل به عبدالرحیم خان کلانتر شهرت داشت.

پس از دستگیری اعضای کمیته ی مجازات، احمد خان صفا، مسئول پرونده فوق در نظمیه، به شکلی مرموز به قتل رسید. در این زمان، گروهی به نام "کمیته سیمرغ"، طی اطلاعیه ای خطاب به رئیس الوزرا، قتل "صفا" را ناشی از مماشاتی دانست، که دولت در قبال بهائیان در پیش گرفته.


خیانت در نهضت جنگل توسط بهائیت

حسان‌الله خان دوستدار، چهره سرشناس تروریستی که در صفوف نهضت جنگل تفرقه انداخت و «کودتای سرخ» را علیه میرزا کوچک خان هدایت کرد، به یکی از خانواده‌های سرشناس بهائی ساری (خانواده دوستدار) تعلق داشت و سردار محیی (عبدالحسین خان معزالسلطان)، همدست او، از اعضای خاندان اکبر بود که برخی از اعضای آن، به‌ویژه میرزا کریم‌خان رشتی، به رابطه با اینتلیجنس سرویس انگلیس شهرت فراوان دارند. حداقل دو تن از برادران میرزا کریم‌خان رشتی و سردار محیی، مبصرالملک و سعیدالملک، را به‌عنوان بهائی فعال می‌شناسیم. فتح‌الله اکبر (سردار منصور و سپهدار رشتی) پسرعموی ایشان است که در آستانه کودتای 3 اسفند 1299 رئیس‌الوزرا بود و نقش مهمی در هموار کردن راه کودتا ایفا نمود.

میرزا کوچک خان جنگلی

در این میان نقش احسان‌الله خان دوستدار، به عنوان یکی از برجسته‌ترین تروریست‌های تاریخ معاصر ایران، حائز اهمیت فراوان است. مأمور اطلاعاتی اعزامی حزب بلشویک به جنگل در یک گزارش سرّی به باکو ارزیابی خود را از میرزا کوچک خان و احسان‌الله خان دوستدار چنین بیان می‌دارد:

ثابت‌ قدمی‌ فوق العاده‌ میرزا کوچک‌ خان‌ و دقت‌ فوق العاده‌، علاقه‌ و همدردی‌ او نسبت‌ به‌ اطرافیان‌ و وضع‌ وخیم‌ روستائیان‌ و خویشاوندان‌، احترام‌ شدید اطرافیان‌ و علاقه‌ به‌ او را برانگیخته‌ است‌...زندگی‌ کوچک‌ خان‌ خیلی‌ ساده‌ است‌، او در اتاق ساده‌ای‌ زندگی‌ می‌کند، همراه‌ رفقای‌ خود و مجاهدها روی‌ تشک‌ کاه‌ می‌خوابد، هیچ‌ گونه‌ مبل‌ و زرق و برقی‌ که‌ مخصوص‌ خان‌هاست‌، وجود ندارد. او زندگی‌ کاملاً متواضعانه‌ای‌ دارد، سیگار نمی‌کشد، خوشگذرانی‌ نمی‌کند، مشروب‌ نمی‌خورد و ازساعت‌ شش‌ صبح‌ تا نصف‌ شب‌ کار می‌کند.

احسان الله خان دوستدار

علاوه بر دو نمونه فوق (احسان‌الله خان و سردار محیی)، موارد فراوانی از حضور مأموران بهائی اینتلیجنس سرویس بریتانیا در صفوف نهضت جنگل وجود دارد. یک نمونه، میرزا شفیع خان نعیم، بهائی گیلانی، است که در انزلی به‌دست جنگلی‌ها به قتل رسید. 

نمونه دیگر، غلامحسین ابتهاج (پسر ابراهیم خان ابتهاج‌الملک و برادر ابوالحسن ابتهاج) است که به‌وسیله انقلابیون جنگل دستگیر شد. جنگلی‌ها قصد محاکمه و مجازات او را داشتند ولی با وساطت احسان‌الله خان دوستدار و میرزا رضا خان افشار آزاد شد.

احسان الله خان دوستدار در اواخر عمر در شوروی

میرزا رضاخان افشار نیز بهائی بود و نقش مخرب و مرموزی در حوادث نهضت جنگل ایفا کرد. او در زمان آغاز نهضت پیشکار مالیه گیلان بود. به همراهی با جنگلی‌ها پرداخت و مسئول مالی «کمیته اتحاد اسلام» شد. او سپس 84 هزار تومان از پول کمیته را به سرقت برد و به تهران گریخت و بعدها به آمریکا رفت. افشار پس از بازگشت از آمریکا مترجم هیئت آمریکایی میلسپو شد و در دوران سلطنت رضاشاه مشاغل مهمی چون حکومت گیلان (1307)، حکومت کرمان (1310)، مسئول راهسازی کشور (1311) و استانداری اصفهان را به عهده داشت.

نمونه دیگر عبدالحسین نعیمی است که در حوالی سال 1920 میلادی در صفوف جنگلی‌ها حضور داشت. او به‌عنوان نماینده «کمیته نجات ایران»، که ریاست آن را احسان‌الله خان دوستدار به‌دست داشت، در اولین کنگره حزب کمونیست ایران (در انزلی) شرکت کرد و پیام این کمیته را قرائت نمود. عبدالحسین نعیمی پسر میرزا محمد نعیم، شاعر معروف بهائی (اهل روستای فروشان سده اصفهان)، است.


پایان سخن

بهائیت مساوی است با تروریسم ، این یک ادعا نیست یک واقعیت تاریخی است . این فرقه سرسپرده که مقر اصلی آن در اراضی اشغالی و در حمایت رژیم صهونیستی است با پیوند به این موجود نامشروع از ابتدای ایجاد تا کنون با ریختن خون های زیادی ریشه دوانیده و حالا با مظلوم نمایی ادعای حقوق بشر دارد .

به نظر می رسد در مجامع حقوق بشری جای مردم مظلوم مسلمان ایران به عنوان شاکی و سران و تروریست های فرقه ضاله بهائیت به عنوان مدعی عوض شده است.


مرکز بهائیان (بیت العدل اعظم الهی) در حیفا (اسرائیل)

این بنا بوسیله مهندس حسین امانت و دکتر فریبرز صهبا احداث و در 22 مه 2001 افتتاح شد.
برای احداث این بنا  250 میلیون دلار هزینه شده است.


.......................................................................................
منابع و ماخذ

http://shahbazi.org/pages/Bahaism_Holocaust.htm

http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/6283-bab-fetne-ke-amir-kabir-khamosh-kard.html

http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D8%AD%DB%8C%DB%8C_%D8%B5%D8%A8%D8%AD_%D8%A7%D8%B2%D9%84

http://www.681.ir/

http://www.jamnews.ir/fa/

http://khosravi1367.blogfa.com/post-70.aspx

http://narenj7144.blogfa.com/post-125.aspx

http://www.rasekhoon.net/article/show-30233.aspx

عبدلله شهبازی، فصلنامه ی تاریخ معاصر ایران، شماره 27، ص 45 و 46
حواشی بر مقاله شخصی سیاح، چاپ اوّل، 1891

رساله هشت بهشت  ، میرزا آقاخان کرمانی

کتاب تنبیه النائمین نوشته عزیه

۶۰ نکته برای کاهش تنش در زندگی‌زناشویی

۶۰ نکت

امروزه سرعت زندگی ماشینی، مشکلات اقتصادی، تغییر سبک زندگی و... موجب شده بیشتر زوج‌ها با تنش و بگومگو و مشاجره، شیرینی زندگی خود را از دست بدهند و به نارضایتی از زندگی برسند؛ حال آنکه با کمی درایت و حوصله و گذشت می‌توان این تنش‌ها را کم کرد. نوشتار پیش رویتان به نکات کاربردی ریز اما مهمی در این باره اشاره می‌کند.


۱. با مطالعه کتب مربوط به انتخاب همسر، آیین همسرداری، چگونگی ایجاد ارتباط با دیگران و نیز شرکت در جلسه‏ های آموزش خانواده دانش و مهارت خود را در این زمینه افزایش دهید.

۲. با همدلی، همفکری، همکاری و مشورت با یکدیگر درباره مسائل مختلف میان اعضای خانواده روابط سالم پدید آورید.

۳. سعی کنید، رفتارتان مثل روزهای اول آشنایی باشد. نخستین روزهای آشنایی را همواره به یاد داشته باشید.

۴. با یادگیری مهارت‏های ارتباطی نظیر فعالانه به حرف‏های یکدیگر گوش کردن، احترام به نظر‌ها و عقاید یکدیگر و تشریک مساعی و مشورت کردن روابط خود را بهبود بخشید.

۵. بکوشید، با ایجاد کانونی گرم و صمیمی، تمام اعضای خانواده به ویژه زن و شوهر مسؤولیت رسیدن به تفاهم را پذیرا شوند؛ به قول معروف: تا که از جانب معشوق نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد.


۶. هنگام اختلاف نظر یا سوء تفاهم، به جای سرزنش کردن یکدیگر یا تفسیر نادرست، به شناسایی مساله و یافتن راه حل آن بپردازید و در صورت لزوم کمک و مشاوره افراد با تجربه و متخصص را جلب کنید.

۷. برای رسیدن به امنیت روانی و عاطفی در روابط زناشویی داشتن صداقت، پذیرش، سعه صدر، انصاف و اعتماد متقابل را اصل اول قرار دهید.

۸. به کارهای منزل رسیدگی کنید و اگر چیزی احتیاج به تعمیر دارد انجام دهید. از همسرتان بپرسید کاری هست که بتوانید انجام دهید.

۹. به هر طریق ممکن رفتارهای مطلوب همسرتان را مورد توجه و تایید قرار دهید؛ به گونه‏ ای که همسرتان بفهمد برایش ارزش قائل هستید.

۱۰. تشویق و تایید و بیان نکات مثبت‏ به طور آشکار یا در جمع باشد و تذکر نکات منفی و انتقاد به طور محرمانه و در تنهایی صورت گیرد.

۱۱. برای خصوصیات و نیازمندی‏های یکدیگر ارزش قائل شوید و در روابط کلامی، عاطفی، اقدام‏‌ها و تصمیم‏گیری‏‌ها به افکار و خواسته‏های همسرتان توجه کنید.

۱۲. اگر رفتار خاصی برای شما مبهم است، ساده‏‌ترین راه این است که از همسرتان هدف و علت آن رفتار را بپرسید و با روش مسالمت‏ آمیز، صمیمانه و خوش بینانه موضوع را روشن کنید.

۱۳. تندخویی همسرتان را با سکوت پاسخ گویید و در موقعیتی مناسب درباره مساله مورد نظر به بحث و گفت‌و‌گو بپردازید.

۱۴. بکوشید در سراسر زندگی، به خصوص در روابط بین خود و همسرتان، به جای هر گونه پیش‏داوری یا مشاهده اشکالات و ضعف‏‌ها نقاط مثبت و قوت را ببینید؛ به عبارت دیگر، به جای توجه به نیمه خالی لیوان به نیمه پر آن توجه کنید.

۱۵. سعی کنید در برنامه ریزی برای فعالیت‏های اجتماعی، اوقات فراغت، دید و بازدیدهای خانوادگی و نظایر آن به مشورت کردن با یکدیگر بپردازید و از یک جانبه نگری بپرهیزید.

۱۶. در هر فرصتی که پیش می‌‏آید، با همسر و اعضای خانواده‏تان ارتباط کلامی و عاطفی برقرار کنید. شایان ذکر است زن‏‌ها از صحبت کردن با همسرشان بیش‏‌تر لذت می‌‏برند. بنابراین، مردان باید فعالانه به سخنان همسرانشان گوش کنند و واکنش مناسب نشان دهند.

۱۷. اگر هر یک از زوجین در شرایط خاصینمی ‏تواند به سخنان همسرش گوش کند، باید صادقانه و صمیمانه این موضوع را به وی انتقال دهد، و تقاضا کند صحبت کردن درباره آن موضوع را به فرصتی دیگر واگذارد.

۱۸. هر از چند گاهی زوجین در فضایی محرمانه، محبت‏ آمیز و صمیمانه به ارزیابی رفتار و روابط یکدیگر بپردازند و از یکدیگر بپرسند، چه باید کرد تا روابطمان بهتر و با نشاط‌تر شود.

۱۹. همیشه، در رویارویی با مسائل و مشکلات خانوادگی، خود را در وضعیت طرف مقابل قرار دهید و با قبول مسؤولیت‏ خود و شناخت انتظارات متقابل به حل و فصل اختلافات روی آورید.

۲۰. سعی کنید در بیرون رفتن از منزل، لباس هر دوی شما مرتب و شیک باشد.

۲۱. در جمع و میهمانی به همسرتان بیشتر از سایرین توجه کنید.

۲۲. ارتباط زوجین باید از هر گونه سوء ظن و حدس نادرست و غیر واقع بینانه دور باشد. اگر موضوع و مساله‏‌ای ذهن یکی از زوجین را به خود مشغول کرده است، باید آن را بصراحت و صادقانه مطرح کند و درستی و نادرستی‌اش را با همسرش مورد بررسی قرار دهد.

۲۳. هر یک از زوجین باید زمینه‏ های بروز سوء تفاهم‏‌ها و سوء ظن‏‌ها را از بین ببرد و از رفتارهایی که موجب بروز سوء تفاهم و سوء ظن می‌‏شود، خودداری کند.

۲۴. هر یک از زوجین باید بکوشد با روان‏شناسی همسرش آشنا شود تا بداند زن یا مرد به چه اموری بها می‌‏دهد و نظام ارزشی‌اش چگونه است؛ برای مثال معمولا زن به وابسته بودن، کسب امنیت عاطفی و مورد حمایت واقع شدن اهمیت می‌‏دهد و مردان می‌‏خواهند مستقل و خود مختار باشند و آزادی عمل را دارای ارزش می‌‏دانند.

۲۵. در مناسبت‌های خوب زندگی، مانند سالروز ازدواج یا تولد و غیره با نوشتن مطلبی کوتاه ابراز عشق و علاقه کنید.

۲۶. از رفتارهایی نظیر متلک، تحقیر، سرزنش و به رخ کشیدن یکدیگر که موجب افزایش مقاومت‏های روانی در طرف مقابل است، جدا باید پرهیز شود.

۲۷. بایادآوری برخی ایام مانند روز تولد، سالگرد ازدواج و نظایر آن و دادن هدیه‏ هایی هر چند کوچک (مثل یک شاخه گل) به طور نمادین یا سمبلیک عشق و علاقه خود را به همسرتان اعلام کنید.

۲۸. خود را در برابر همسرتان آراسته و پاکیزه و جالب توجه نگه دارید از پریشانی و وضع نامرتب بپرهیزید.

۲۹. در انتخاب دوست و برقراری روابط دوستانه و معاشرت‏های خانوادگی با زوج‏های دیگر دقت کنید و این امور را با توافق یکدیگر انجام دهید.

۳۰. از هر گونه رفتاری که به مرد سالاری یا زن سالاری می‌‏انجامد، پرهیز کنید.

۳۱. خطای یکدیگر را در حضور دیگران، فرزاندن، آشنایان، والدین یکدیگر و... بازگو نکنید.

۳۲. هرگز همسرتان را با زن یا مرد دیگر مقایسه نکنید.

۳۳. از رفتارهای مطلوب همسرتان تشکر کرده، او را تشویق کنید و انگیزه تکرار آن رفتار را بیش‏‌تر سازید.

۳۴. وقتی که دیگر نیازی به تنهایی نبود و پیش او بودید، با بیانی صمیمانه به او علت ناراحتی خود را بگو و او را مطمئن سازید که تقصیری متوجه او نبوده است.

۳۵. حتی المقدور به قول‏هایی که به همسرتان داده‏‌اید عمل کنید تا به سلب اعتماد و احساس فریب خوردگی نینجامد.

۳۶. از نسبت دادن القاب و زدن برچسب‏های ناگوار و نامطلوب مانند بدقول، زرنگ، شلخته، کله‏ شق، یک دنده، لجباز و خودخواه به یکدیگر پرهیز کنید.

۳۷. در مواردی که غمگینی و افسردگی و یا عصبانیت زن یا شوهر شدت می‌‏یابد و احتمال اختلال در کار سیستم عصبی یا غدد درون‏ریز بویژه غده تیروئید وجود دارد، در نخستین فرصت‏ به پزشک متخصص مراجعه کنید تا از عادی بودن ترشح غدد از جمله غده تیروئید مطمئن شوید.

۳۸. برای داشتن یک زندگی با نشاط و موفق خوب بیندیشید، وقت‏ بگذارید، احساس مسؤولیت کنید، موانع ارتباط سالم را از میان بردارید.

۳۹. اگر ناراحت است به احساسش احترام بگذارید.

۴۰. از محل کار به همسرتان تلفن بزنید، حالش را جویا شوید، بخصوص در شرایطی که بیمار است و یا اگر خبر جالب و خوشایندی دارید، سریع به او اطلاع دهید.

۴۱. وقتی کاری برایتان انجام می‌دهد، تشکر خود را بیان نمایید.

۴۲. از همدیگر برای انجام تصمیم‌های بزرگ نظرخواهی کنید.

۴۳. با هم طوری صحبت کنید که از خواسته‌های یکدیگر به خوبی آگاه شوید.

۴۴. سعی کنید حال و احساس او را درک کرده و بعد حرف بزنید. مثلا اگر حالش خوب است، بگویید امروز خوشحال به نظر می‌رسی و یا اگر سرحال نبود بگویید «فکر می‌کنم خسته هستی».

۴۵. از داشتن نگرش‏های آرمان گرایانه و شاعرانه در مساله ازدواج و روابط زناشویی و نیز انتظارات غیر واقع بینانه اجتناب کنید.

۴۶. زن و شوهر از مسخره کردن یکدیگر و گفتن سخنان طعنه‏ آمیز و دو پهلو جدا پرهیز کنند.

۴۷. هر یک از زوجین باید دیگری را نزدیک‏‌ترین و محرم‏‌ترین فرد بداند و او را نیمه تن، حامی و پشتیبان خود تلقی کند.

۴۸. در صورت به وجود آمدن هر گونه سوء تفاهم و سوء برداشت، در نخستین فرصت ممکن به حل و فصل آن بپردازید تا به فرآیندی مخرب و پیشرونده تبدیل نشود.

۴۹. وقتی خسته است به او کمک کنید. این کار بهترین مسکن و آرام بخش برای اوست.

۵۰. هر وقت به تنهایی احتیاج دارید و می‌خواهید با خودتان خلوت کنید، به او بگویید که می‌خواهید مدت کوتاهی تنها باشید و به زودی پیش او خواهی بود.

۵۱. در حضور دیگران به یکدیگراحترام بگذارید و از خوبی‌هایش تمجید کنید.

۵۲. از تصمیم‏های نادرست و غیر منطقی و شکل‏گیری افکار منفی درباره همسرتان شدیدا پرهیز کنید.

۵۳. صمیمیت را چاشنی زندگی کنید و به جای اینکه در مقابل یکدیگر بایستید به موازات یکدیگر حرکت کنید و به «ما شدن» بیندیشید.

۵۴. بال پرواز یکدیگر باشید و از پیشرفت همدیگر خوشحال شوید.

۵۵. به کارهای روزانه‌ همسرتان علاقه نشان بدهید، و از کارهایی که انجام می‌دهد سوال کنید.

۵۶. در روز یا در هفته زمان مشخصی را برای گفت‌و‌گو درباره مسائل و مشکلات و به اصطلاح درد دل کردن با همسرتان اختصاص دهید.

۵۷. سفرهای کوتاه در زندگی ترتیب دهید.

۵۸. برایش هدایای مناسبی تهیه کنید.

۵۹. صحبت همسرتان را قطع نکنید. زمانی که صحبتش را قطع می‌کنید او را عصبانی می‌کنید و به او این احساس را می‌دهید که کسی به حرف شما گوش نمی‌کند و برای آن ارزشی قائل نیست.

۶۰. رنجشهای قدیمی را از نو زنده نکنید. مسائلی که قبلا شما را رنجانده است و به اندازۀ کافی در مورد آن مشاجره داشته‌اید را مجدداً مطرح نکنید.

ه برای کاهش تنش در زندگی‌زناشویی

نگاهی به آرا و اندیشه‌های مذهب زیدیه و فرقه‌های آن


زیدیه یکى از شاخه‌‌هاى مهم شیعه به‌شمار می‌رود که در آغازین سال‌های سده دوم هجرى (هشتم میلادى) از بدنه عمومى شیعه جدا شد و برابر دیگر شیعیان قرار گرفت و بدین‌سان دو شاخه زیدیه و رافضه (1) پدیدار گشت که هرکدام راهى جداگانه در پیش گرفتند: گ


زیدیه یکى از شاخه‌‌هاى مهم شیعه به‌شمار می‌رود که در آغازین سال‌های سده دوم هجرى (هشتم میلادى) از بدنه عمومى شیعه جدا شد و برابر دیگر شیعیان قرار گرفت و بدین‌سان دو شاخه زیدیه و رافضه (1) پدیدار گشت که هرکدام راهى جداگانه در پیش گرفتند: گروه نخست دست به کار مبارزه حاد سیاسى و نظامى شد و گروه دیگر عمدتاً بر رسالت معنوى خویش تکیه زد. در مورد زیدیه این واقعیت تاریخى غیر قابل انکار است که فرقه یادشده در پى قیام زید بن على شکل گرفته است. زید شهید فرزند امام زین‌العابدین (ع) است که پس از رحلت پدر بزرگوارش در کفالت امام باقر (ع) بود و از پدر و برادر علم آموخت. زید را دانا به علوم قرآنی و صاحب قرائتى ویژه دانسته‌اند، همچنین کتاب «المجموع» که به زید نسبت داده مى‌شود، منبع بنیادین فقه زیدى است. پاره‌اى از منابع تاریخى زید را از شاگردان واصل بن عطاء (پایه‌گذار معتزلیه) مى‌دانند براى نمونه شهرستانى در «الملل و النحل» این مطلب را ذکر می‌کند. هر چند این امر در میان علما مورد اختلاف می‌باشد با این حال آنچه قطعی است اثرپذیرى زیدیه از معتزله است. اکثر قریب به اتفاق علماى امامیه به زید‌بن‌على نگاه مثبت دارند و روایات وارده در ذم و رد وى را فاقد ارزش دانسته‌اند. زید نزد اندیشمندان اهل سنت و از جمله اصحاب حدیث نیز مورد احترام است.

 

قیام زید بن على براى زیدیان نماد از خودگذشتگى است و هرچند یکى از انگیزه‌هاى آن خونخواهى امام حسین(ع) بوده اما در باور زیدی ارزشی برابر با قیام و شهادت اباعبدالله‌الحسین(ع) دارد. این قیام همانند وقایع عاشورا و شهادت امام حسین‌(ع) منشأ الهام و انگیزه قیام‌هاى شیعیان شد؛ با این تفاوت که قیام‌هاى زیدیان گسترده‌تر و آشکارتر بود و به موفقیت‌هاى بیشترى هم دست یافت. همانند قیام یحیی بن زید، عبدالله بن حسن و پسرانش، نفس زکیه، جنبش ابراهیم در بصره، شهید فخ، ابوالسرایا و زیدیان یمن و طبرستان. عقاید زیدیه و قرابت و تعارضات آن با سایر فرق اسلامی اصول اندیشه‌هاى زیدیان بر پایه آنچه می‌توان از منابع به دست آورد از این قرار است:

١ ـ اصل توحید
این اصل یکى از اصول اساسى در اندیشه معتزله و زیدیه است. از دیدگاه زیدیان توحید یعنى نفى همانندى ذات خالق با مخلوق، نفى همانندى صفات و نفى همانندى افعال. در نگاه زیدیان خداوند عالم، حکیم، مدرک، سمیع، بصیر، سامع، مبصر و غنى است، اما این صفات عین ذات هستند و از آن انفصال ندارند. همچنین خداوند از داشتن شبیه، مکان، حلول و استقرار منزه است.

٢ ـ اصل عدل
این اصل در کنار اصل توحید، یکى از دو اصل بنیادین اندیشه معتزلى و زیدى به شمار مى‌رود که به وجود حسن و قبح عقلى و امکان راهیابى عقل به این حسن و قبح اشارت دارد. بر پایه این اصل خداوند از آنچه عقلا قبیح باشد پیراسته است و برخلاف اندیشه جبرگرایان، انسان داراى اراده است و به استناد اراده خود کارى انجام مى‌دهد که از این‌رو انسان در برابر کارهایى که مى‌کند مسئول است.

٣ ـ اصل وعد و وعید
این اصل از فروع عدل است که بر این اساس معتزله، زیدیان و شیعیان امامی معتقدند هرکس کار نیکى انجام دهد از خداوند پاداش خواهد دید و هرکس معصیت خدا کند و توبه نکرده بمیرد کیفر خواهد دید و وعده خداوند در هیچ‌کدام از این دو مورد تخلف نپذیرد. چراکه اصل استحقاق پاداش و کیفر مستند به عقل و نقل است، برخلاف گروه‌هاى جبرى‌مسلک که این استحقاق را فقط مستند به نقل مى‌دانند. در میان زیدیان درباره عذاب قبر اختلاف‌نظر وجود دارد و برخی آن را انکار کرده‌اند.

۴ ـ اصل منزلتى میان دو منزلت
از دیدگاه خوارج مرتکب کبیره کافر است و مرجئه چنین کسى را مؤمن مى‌دانند اما در نگاه معتزلیان و زیدیان چنین کسى نه مؤمن و نه کافر، بلکه در جایگاهى میان دو جایگاه است و او را باید فاسق نامید.

۵ ـ اصل امر به معروف و نهى از منکر
یکى از اصول عقاید زیدى که میان این فرقه و نیز شیعه امامیه و معتزله مشترک است اصل امر به معروف و نهى از منکر است. بدین معنا که بر هر مسلمانى واجب است در فرض فراهم بودن شروط لازم بدین مهم اقدام کند و در راه آن از مسالمت‌آمیزترین مراتب تا قهرآمیزترین را به کار گیرد و چنانچه نهى از منکر به زبان مؤثر نیفتد شمشیر برگیرد و در برابر ستمگران بایستد (لزوم مقابله با طاغوت). بر پایه این اصل، ستمگران مرتکب منکر را نتوان واگذاشت مگر آنکه توبه کنند یا حکم خداوند درباره آنان اجرا شود بر پایه این اصل که بسیارى از امامان زیدى جان بر سر اجراى آن نهادند هجرت از سرزمینى که مردمش به گناه تظاهر مى‌کنند به جایى که در آن گناه نباشد واجب است.

۶ ـ نظریه امامت
یکى از مباحثى که در آن زیدیان راه خود را از امامیه و معتزله جدا نموده‌اند مبحث امامت است. چند نکته ویژه در باب امامت از دیدگاه زیدیان برجسته است:

الف) جواز امامت مفضول در هنگام وجود فاضل:
از دیدگاه زیدیان على(ع) برترین فرد پس از پیامبر بوده است، اما مصلحت اسلام چنین اقتضا کرده که امامت به فردى فروتر از او در مراتب فضل و کمال برسد. از این‌رو، از دیدگاه زیدیه خلافت ابوبکر و عمر صحیح و رفتار ابوبکر درباره فدک نیز یک اجتهاد بوده است. اما این نکته نباید از نظر دور بماند که پذیرش تقدم مفضول بر فاضل نه یک قاعده بلکه یک استثنا است که از رهگذر آن خلافت ابوبکر و عمر تصحیح مى‌شود و همین نکته یعنى صحیح دانستن این خلافت و تن ندادن زید به سبّ خلفا سبب جدایى دیگر شیعیان از او شده و از همان زمان گروه مقابل زیدیه، رافضه نام گرفته‌اند.

قاعده عمومى در دیدگاه زیدیه تقدم افضل است و بر طبق این قاعده امام باید بالغ، عاقل، مرد، آزاد، منصوب به نص، مجتهد، اهل ورع، پرهیزگار و برخوردار از شجاعت، تدبیر، قدرت بر انجام وظایف امامت و نیز سخاوت و گشاده‌دستى باشد و آنچه مایه تنفر و بیزارى مردمان است در او نباشد. طبق همین قاعده عمومى، امامان بلافصل، على(ع) و سپس امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) هستند و روایات رسیده از پیامبر (ص) بر امامت آنان دلالت مى‌کند.

 

ب) لزوم فاطمى بودن امام: 
در برابر کیسانیه که امامت را در فردى از علویان مى‌دانستند و بنابراین از دیدگاه آنان امامت محمد‌بن‌حنفیه نیز صحیح بود، زیدیان معتقد بودند امام باید به‌طور اخص فاطمى یعنى از تبار امام حسن(ع)یا امام حسین(ع) باشد.

ج) عدم عصمت امام: 
برخلاف امامیه که عصمت را شرط امام دانسته‌اند، از دیدگاه زیدیه چنین شرطى براى تحقق امامت لازم نیست، البته اعتقاد بر این نیست که امام مى‌تواند یک انسان گناهکار باشد، بلکه بدان معنا که چنین شرطى لازم نیست زیرا که اگر امام مرتکب گناه شود بسان آن خواهد بود که مرده است.

د) لزوم قیام از سوى امام: 
اهمیت امر به معروف و نهى از منکر از دیدگاه زیدیان آن اندازه است که یکى از شروط صحت امامت را قیام امام در برابر منکر مى‌دانند و امام باید در حالى‌ که مردم را به خود دعوت مى‌کند قیام کند. زیدیه در این اصل راه خود را از امامیه جدا مى‌سازند و با نفى تقیه راه نوعى خارجی‌گرى را در پیش مى‌گیرند.

از دیدگاه زیدیه هرگاه امامى از تبار حسن(ع) و حسین(ع) قیام کند، شمشیر برگیرد و بر مرکب نشیند و به کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) فرابخواند و امر به معروف و نهى از منکر کند بر امت واجب است از او فرمان برند، همان‌گونه که در برابر، هرکس در حالى‌ که در خانه نشسته و پرده‌نشین شده است دعوى امامت کند پیروى از او روا نیست و او را نتوان امام دانست. این دیدگاه به انکار امامت امام زین‌العابدین(ع)و امام باقر(ع) از سوى زیدیه مى‌انجامد و نظریه اثنى‌عشریه و همچنین نظریه اسماعیلیه را در باب امامت ابطال مى‌کند.

ه‍)جواز امامت دو نفر به‌طور همزمان در دو سرزمین: 
از دیدگاه گروه‌هایى از زیدیان جایز است که دو امام واجب‌الطاعه در زمانى واحد و البته در دو سرزمین حکم برانند. به نظر مى‌رسد این انگاره از سوى زیدیان متأخر و هنگامى مطرح شده است که دو قیام زیدى همزمان با یکدیگر شکل گرفت: یکى قیام اطروش در دیلمان و طبرستان و دیگرى قیام یحیى هادى در یمن.

و) مسئله مهدویت: 
این مسئله نزد فرقه‌هایى از شیعه با فراز و فرود و تفاوت‌هایى در تفسیر یا مصداق وجود دارد. پیش از زیدیان کیسانیه نظریه امامت مهدى موعود را مطرح کردند و محمد‌بن‌حنفیه را همان مهدى دانستند، اما در میان زیدیان نیز این نظریه کمابیش رخ نموده است، چونانکه محمد نفس زکیه در مکاتبات با منصور خود را مهدى خواند، یا پیش از آشکار ساختن دعوت، پدرش چنین تبلیغ مى‌کرد که او همان مهدى موعود است که پیامبر (ص) مژده آمدنش را داده است.

 

از مباحث یادشده که بگذریم در دیگر زمینه‌ها و در مباحثى چون نبوت یا اصل لزوم امامت عقاید زیدیان با عقاید عمومى شیعه تفاوت چندانى ندارد و امورى چون معجزه و قرآن از دیدگاه آنان پذیرفته است. فقه زیدی هرچند در مواردى با فقه شیعه همانندى دارد مانند گفتن «حى على خیر العمل» در اذان، پنج تکبیر در نماز میت، عدم جواز مسح بر پاى‌افزار، روا نبودن نماز پشت سر کسانى که عادل نیستند و نخوردن ذبیحه غیرمسلمانان اما در مواردى چون روا ندانستن ازدواج موقت با شیعه اختلاف دارند که در مجموع باید آن را نظام فقهى مستقلى دانست که در ردیف دیگر مذاهب عمده یعنى چهار مذهب مالکى، حنفى، حنبلى و شافعى و نیز مذهب‌هاى امامى، ظاهرى و اباضى جاى مى‌گیرد.

فرقه‌های مختلف زیدیه

در منابع شیعى فرقه‌شناختى پیرامون فرق زیدیه (تعداد و نوع عقاید) نوعى اختلاف‌نظر دیده مى‌شود. بر اساس عمده تحقیقات معاصر از میان همه طوایفى که براى زیدیان بر‌شمرده‌اند آنچه در برایند کلى مى‌توان گفت این است که زیدیان بر دو طایفه‌اند: متقدمان و آنان کسانى‌اند که رافضه به شمار نمى‌روند و به امامت ابو‌بکر و عمر اعتراف دارند(یمنی‌ها)؛ و متأخران و آنان کسانى‌اند که این امامت را نمى‌پذیرند. از علمای زیدی و فرق مهم زیدیه که پیروان کثیری در میان زیدیان داشته‌اند می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

1- جارودیه
این فرقه از نخستین فرقه‌هاى زیدیه است. ابو جارود نخست از اصحاب امام باقر(ع)و امام صادق(ع)بود و سپس از آنها جدا شد و به زیدیه گروید. از امام باقر (ع) روایتی در مذمت او نقل شده است. از امام صادق (ع) نیز روایت شده که او را لعن کرد و «کوردل» خواند. ابو جارود هنگامى که زید بن على در کوفه بود با او آشنایى یافت و به هنگام قیام در کنار او ایستاد. به نظر مى‌رسد ابو جارود پیش از آشنایى با زید عقاید خود را شکل داده بود و از این‌رو زمانى که با وى برخورد کرده همراهش شده و امامت او را پذیرفته است چراکه جارودیه از سویى با امامیه و از سویى دیگر نیز با زیدیان اختلاف دارد. مهم‌ترین اختلاف‌نظر جارودیه با دیگر گروه‌هاى زیدى آن است که معتقدند پیامبر (ص) به امامت على(ع) تصریح کرده است، البته نه آن‌چنان که امامیه معتقدند به نام، بلکه به اوصاف. اختلاف عمده جارودیه با شیعه امامیه در نوع نگرش آنان به مسئله امامت و جانشین پس از حضرت على، امام حسن و امام حسین (ع) است؛ چراکه این گروه عقیده دارند امامت پس از این سه امام(ع) در میان فرزندان حسن(ع) و حسین(ع) و به صورت شوراست و هرکه از این نسل با داشتن دیگر شرایط قیام کند، همو امام است. جارودیه درباره امامان تا اندازه‌اى گرفتار غلو بود. جارودیان به رجعت امامان اعتقاد داشتند، هرچند درباره اینکه چه کسى غایب است و رجعت خواهد کرد اختلاف داشتند چنانکه گروهی نفس زکیه و گروهی محمد بن قاسم و گروهی یحیی بن عمر بن حسین بن زید را غائب نامیدند.

 

2- بتریه یا صالحیه
پیروان دو تن از رهبران زیدى را یعنى ابو‌اسماعیل کثیر ملقب به کثیر‌النواء (الابتر) و نیز حسن بن‌صالح‌بن‌حى همدانى نامند. صالحیه به لحاظ دیدگاه‌ها و اندیشه‌ها و در مقایسه با جارودیه فرقه‌اى معتدل‌تر است و عقیده دارد امامت به شورا در میان مردم است و گاه رواست در شرایطى که افضل نیز وجود دارد، مفضول امام شود، البته مشروط به رضایت امام افضل. صالحیه با همین نظریه در برخورد با مسئله خلافت ابو‌بکر و عمر این خلافت را صحیح دانستند و گفتند: علی (ع) خود از حق امامت خویش دست شسته و بنابر مصالح این امر را به ابوبکر و عمر واگذارده و با آنها بیعت نیز کرده است. صالحیه در مورد عثمان هم دست‌کم خلافت وى را در دوره نخست خلافتش صحیح مى‌دانستند. بتریه یا صالحیه در اموری مانند امر به معروف و نهی از منکر و تقیه مسلک زیدیان را دارد و از شیعه جدا می‌شوند. صالحیه در فقه نیز عمدتاً به مسلک حنفى نزدیک هستند و چونانکه شهرستانى درباره زیدیان روزگار خود گزارش مى‌کند در فروع بر مذهب ابو حنیفه‌اند.

3- سلیمانیه یا جریریه
این فرقه که یکى از سه فرقه بزرگ زیدیه است پیروان سلیمان‌بن‌جریر رقى زیدى را دربر‌مى‌گیرد. سلیمان در آغاز بر اندیشه امامیه و جزو آن جماعت بوده اما به‌دلیل برخی اختلافات با امام صادق (ع) و اندیشه شیعه به زیدیه گروید از اموری که در آن سلیمان‌بن‌جریر با امامیه اختلاف ورزید مسئله تقیه بود؛ چراکه وى تقیه را برنمى‌تافت و چونانکه روایت کرده‌اند آن را دستاویزى براى توجیه چندگانگى پاسخ‌هاى داده‌شده به مسائل شرعى مى‌پنداشت. این دیدگاه‌ها به جدایى گروهى از طرفداران امام باقر (ع) و نیز نپذیرفتن امامت امام صادق(ع) از سوى آنان انجامید. تفاوت سلیمانیه و دیگر زیدیان در این است که سلیمانیه عقیده داشتند به رغم افضل بودن (ع) اما خلافت ابوبکر و عمر نیز پذیرفته است و خطایى که امت در این‌باره کردند خطایى در اجتهاد است که نمى‌توان آن را موجب تفسیق و تکفیر دانست لیکن در برخورد با عثمان و خلافت وى، او را سخت نکوهیدند و به کفر او و فسق طرفدارانش حکم کردند و عایشه و طلحه و زبیر را هم کافر شمردند. همین موضع سبب شده است اهل سنت سلیمان‌بن‌جریر و گروه او را تکفیر کنند.

4- قاسمیه
قاسم بن ابراهیم (رسی) در منابع زیدى او را نجم، عالم و ترجمان دین لقب داده‌اند. وى از بزرگان مذهب زیدى است و پیشوایان زیدیان یمن عمدتاً از نسل او معرفى شده‌اند. قاسم رسى که تدوین اندیشه‌هاى زیدیان به وى نسبت داده شده، پایه‌گذار مذهب فقهى قاسمیه نیز می‌باشد. او داراى آثارى در زمینه رد بر مخالفان و شرح اندیشه زیدیان است. بروکلمان از هشت اثر در زمینه عقاید برای قاسم رسی کتبی در ارتباط با فقه و اخلاق، علوم قرآن و جدل با دیگر فرقه‌ها وجود دارد که کتاب‌ها و رساله‌هاى الدلیل الکبیر على الله، اصول العدل و التوحید، الدلیل الصغیر، الخمسة الاصول، احتجاج فى الامامه، الرد على الروافض من اصحاب الغلو و الرد على المجبره از مهم‌ترین آثار او هستند.

علاوه بر فرق‌ها و علمای مذکور فرقه‌هایی کوچک در درون زیدیه شکل گرفته‌اند که مقبولیت و پیروان چندانی در طول تاریخ نداشته‌اند مانند صباحیه که به پیروان صباح بن قاسم مرى یا مزنى اطلاق می‌گردد یا عقبیه که بر پیروان عبد‌الله بن محمد عقبى نهاده‌اند یا نعیمیه که پیروان نعیم بن یمان را به این نام خوانده‌اند همچنین فرقه یعقوبیه که این نام را بر پیروان یعقوب بن على (یا عدى) کوفى نهاده‌اند.

زیدیه در یمن
یمن از همان هنگام که آیین اسلام را پذیرفت با بنى‌هاشم آشنایى یافت. این سرزمین در دوره‌هاى اموى و عباسى و از نخستین سا‌ل‌هاى جنبش علویان و زیدیان کانون توجه این گروه‌ها بود. براى نمونه، نفس زکیه، قاسم بن اسحاق را در آغازین سال‌هاى حکومت عباسیان به یمن روانه داشت یا در دوران خلافت مأمون عباسى ابراهیم‌بن‌موسى‌بن‌جعفر به نام ابن طباطبا بر یمن سیطره یافت اما انتقال رسمى مذهب زیدى به یمن به دست یحیى بن حسین بن قاسم از نوادگان امام حسن (علیه‌السلام) و مشهور به الهادى الى الحق صورت پذیرفته است. در سال ٢٨۴ هجرى الهادى الى الحق در صعده یمن حکومت زیدیان را تشکیل داد و در سال ٢٨٨ هجری ‍صنعا را نیز به تصرف خود درآورد. سلسله امامت زیدى یمن از آن پس عمدتاً در خاندان الهادى الى الحق ادامه یافته. پس از الهادى، در سال ٣٠١ هجرى فرزندش ناصر به حکومت رسید. حکومت زیدى یمن پس از وفات ناصر در سال ٣٢٢ هجری در اثر اختلاف فرزندان ناصر به ضعف گرایید. در سال ٣٨٨ هجرى المنصور بالله از نوادگان قاسم رسى به امامت رسید و در سال ٣٩٣ ه‍جری از دنیا رفت. پس از وى فرزندش حسین ادعاى مهدویت نمود که در پى آن فرقه‌اى به نام حسینیه در یمن شکل گرفت. پس از تشتت فکرى زیدیان در یمن، قدرت سیاسى آنها سست‌تر شد و بالاخره در سال ۴۴۴ هجرى حکومت متزلزل آنان از بین رفت. در سال ۵٩۴ هجرى عبد‌الله بن حمزه قیام نمود و صنعا را از ایوبیان گرفت. پس از وى، تا قرن دهم تعدادى از فرزندان یحیی‌بن‌حسین (هادی الی الحق) با تفرقه امامت نمودند و در قرن یازدهم این اختلافات شدیدتر شد. در سال ١٠۵٢ هجرى ترکان عثمانى براى صدمین‌بار به یمن یورش بردند و آنجا را تصرف کردند. در سال ١٣٠٧ هجرى حمید‌الدین ادعاى امامت کرد و پس از سقوط امپراتورى عثمانى، فرزند وى احمد بر یمن تسلط یافت. حکومت وى با کودتاى اسلال در سال ١٣٨٢ هجرى از بین رفت و در یمن حکومت جمهورى برپا شد. پس از آن ائمه زیدیه از قدرت کنار گذاشته شدند با این حال نیمى از جمعیت یمن را زیدیان تشکیل مى‌دهند که مرکز اصلی استقرار شیعیان زیدی می‌باشد.

زیدیان یمن بیشتر پیرو فرقه‌ هادویه می‌باشند که به مذهب زیدى نزد متقدمان نزدیک‌تر هستند. این نام را بر پیروان یحیى بن حسین بن قاسم مشهور به الامام الهادى الى الحق نهاده‌اند. این گروه بسان دیگر گروه‌هاى زیدى امامت را حق على(ع)، حسن(ع)، حسین(ع) و کسانى که از تبار این دو امام هستند مى‌دانند به شرط آنکه قیام کند و انسانى درستکار و پرهیزگار باشد. از دید آنها هرکس در حالى ‌که امام حق را نشناخته باشد بمیرد به مرگ جاهلیت مرده است. هادویه در فروع دین مسلکی حنفی دارند ولی در اصول دین از اصول زیدیه که ذکر شد پیروی می‌کنند.

پی نوشت:
1ـ نام رافضه را چنانکه منابع تاریخى از آن حکایت دارد براى نخستین‌بار زید بن على بر عموم شیعیانى نهاده است که به مسلک او نگرویدند و عقاید او در مورد تولى و تبرى و نیز امامت ابوبکر و عمر را رد (رفض) کردند و از همراهى با قیام او خوددارى ورزیدند.

منابع
1- الملل والنحل محمد‌بن‌عبدالکریم شهرستانی دارالمعرفه بیروت
2- تاریخ فرق اسلامی، حسین صابری، سمت، تهران 1388
3- تاریخ المذاهب‌الاسلامیه محمد ابو‌زهره دارالفکر (ترجمه علیرضا ایمانی) نشر دانشگاه ادیان 1383
4- تاریخ و عقاید زیدیه، مصطفی سلطانی نشر دانشگاه ادیان قم 1389
5- اندیشه سیاسی در اسلام، پاتریشیا کرون، ترجمه مسعود جعفری، نشر سخن، تهران، 1389
6- درسنامه تاریخ و عقاید زیدیه، مهدی فرمانیان و علی موسوی‌نژاد، نشر دانشگاه ادیان قم، 1389

سوالات تشریحی دین وزندگی سوم دبیرستان نمونه 3


درس اول : بیداری

1ـ قیام امام حسین (ع) علیه ستمگران با کدام یک از نیازهای بنیادین انسان ارتباط دارد؟

2ـ آیا به حکم عقل در موارد زیر می‏توان اعتماد کرد؟ چرا؟

ـ سعادت انسان در دنیا و آخرت

ـ تدوین یک برنامه جامع برای زندگی


3ـ اگر کسی درپاسخ به سؤال «چگونه باید زیست؟» بگوید «تنها باید از لذت‏های مادی بهره‏مند شد» به پاسخ او چه اشکالاتی وارد است؟

4ـ برای این که پاسخ به نیازهای بنیادی صحیح باشد، باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟

5ـ آیا عقل می‏تواند پاسخ مناسبی به نیازهای بنیادین انسان دهد؟ چرا؟

6ـ آیا عقل انسان می‏تواند پاسخگوی مناسبی برای نیازهای بنیادین انسان باشد؟

7ـ چه راهی برای پاسخگویی به نیازهای انسان وجود دارد؟ چرا؟

8ـ این شعر یادآور کدام خصوصیات انسانی است:

هرکه او بیدارتر پر دردتر هر که او هشیارتر رخ زردتر

9ـ چرا دستاوردهای علمی انسانی نمی توانند پاسخگوی نیازهای بنیادین او باشد؟

10ـ چه موقع زندگی آدمی معنای انسانی خود را بیدار می‏کند؟ ( این مسأله را با توجه به نیازها پاسخ دهید. )

11ـ چرا نمی‏توان پاسخ به نیازهای بنیادین را به سلیقه فردی واگذار کرد؟

12ـ در چه شرایطی عقل کارایی کامل در پاسخگویی به یک سؤال را دارد؟

13ـ چرا انسان نمی‏تواند از پاسخگویی به نیازهای بنیادین فرار کند و از آن غافل بماند؟

14ـ آیا هر انسانی همواره به نیازهای اساسی خود، آگاهی دارد؟ چه موقع این نیازها به دغدغه جدی و سؤالهای اصلی او تبدیل می‏شوند؟

15ـ درچه صورتی زندگی انسان معنای صحیح پیدا می‏کند؟

16ـ منظور از «درد متعالی» چیست؟

17- چرا انسان در پاسخگویی به نیازهای بنیادین ، ناتوان است؟

18ـ پاسخگویی به کدام نیاز اساسی ، پاسخگویی به سایر نیز هست توضیح دهید

درس دوم: لطف الهی :

1-       بر مبنای اینکه هدایت هر موجودی با خلقت او ارتباط دارد، تناسب میان خلقت و هدایت زنبور عسل با انسان را مقایسه کنید.

2-       کدام ویژگی در انسان زمینه ساز نوع هدایت اوست؟ این زمینه سازی را توضیح دهید.

3-       درباره نمودار زیر توضیح دهید و مثال مناسبی برای آن ذکر کنید.

هدایت خاص

 

   مخلوق خاص                                                                                   هدف خاص

4-       برخی از نتایج ارزشمند تعقل در معارف دین چیست؟ این نتایج را در ارتباط با نیازها توضیح دهید.

5-       چرا میگوییم هدایت یک اصل عام و همگانی است؟

6-       خداوند کدام هدف را به عنوان مقصد نهایی انسان اعلام کرده است؟

7-       چه تناسبی میان خلقت ، هدف و هدایت موجودات وجود دارد؟

8-       بنا بر سخن امام کاظم (ع) دو حجتی که خدا بر مردم دارد چیست؟ (نمونه طرح سوال از حدیث)

9-       بنا بر سخن امام کاظم (ع) در باره حجت های ظاهر وباطن ، رتبه چه کسانی در دنیا وآخرت بالاتر است؟

10-       بنا بر سخن امام کاظم (ع) در باره ی دو حجت ظاهر و باطن، کدام یک از گزینه های زیر درست نیست؟

الف- کسی که عقـلش کامل تر است رتبه اش دردنیا و آخرت بالا تر است.

ب- رسولان، انبیاء و ائمه حجت های ظاهر هستند.

ج- اگر انسان به یکی از حجت ها توجه کند، به رستگاری می رسد.

11- کدام یک از ویژگی های انسان سبب شده که هدایت او در قالب ارسال پیامبران انجام پذیرد؟

12- وسیله فهم و معرفت بر پیام الهی ..... است.

13- ..... تنها پاسخ صحیح و مطمئن به نیاز انسان است. 

14- معنای آیه ی زیر را تکمیل کنید و توضیح دهید که چگونه این آیه بیانگر هدایت ویژه ی انسان است ؟

انا انزلنا علیک الکتاب                 ......................................................

للناس بالحق                           ......................................................

فمن اهتدی'                            ......................................................

فلنفسه                                  ......................................................

و من ضلَ                         و هر کس گمراه شود

فانما یضل علیها                      جز این نیست که به زبان خود گمراه می شود

و ما انت علیهم بوکیل               و تو وکیل و مدافع آن ها نیستی

15- چگونگی رابطه ی "عقل و اختیار" و " نوع هدایت انسان" را تبیین کنید.

16- حجت های ظاهر و حجت باطن کدامند و چه رابطه ای با هم دارند؟

17- در ترجمه ی دو آیه ی 42 و 43 سوره ی یونس دقت کنید:

" و کسانی از آنان فقط سخنان تو را می شنوند (ولی گوش دل نمی سپارند). آیا تو می توانی کران را به شنیدن وادار کنی گرچه عقل را به کار نبندند؟ و از آنان کسانی هست که فقط به تو می نگرد (ولی نه با چشم دل) , آیا تو می توانی به کوران راه نشان دهی؟"

اکنون توضیح دهید که این دو آیه درباره ی حجت های ظاهر و باطن چه می فرماید؟

18- چرا پاسخ به نیازهای اساسی انسان تنها با بهره گیری از عقل میسر نیست؟

19- منظور از "هدایت یک اصل عام است" چیست؟

 

درس سوم: هدایت مستمر

 

1- الف – دلایل آمدن پیامبران متعدد را نام ببرید.

     ب – دلایل ختم نبوت را ذکر کنید.

     ج – این دلایل را با هم مقایسه کنید و ارتباط میان آن ها را توضیح دهید.

     د – کدام ویژگی های زیر فطری هستند؟

1. شعر دوستی

2. عدالت طلبی

3. بی نهایت طلبی در زیبایی ها

4. علاقه به نویسندگی

5. گرایش به علم وآگاهی

6. ذوق مدیریت

2- وجود امام معصوم پس ازپیامبر اکرم (ص)کدام یک ازعوامل آمدن پیامبران جدید را از بین می برد؟

3- باوجود اینکه خداوند یک دین برای هدایت انسانها فرستاده است ,چرا اکنون ادیان الهی مختلفی درجهان وجود دارد؟

4- دو مورد از ویژگی های اسلام راکه سبب شده است پاسخگوی نیازهای زمان باشد, توضیح دهید وبرای هرکدام یک نمونه ذکر کنید ؟

5- اگر پیامبران, معصوم نمی بودند , چه مشکلاتی برای مردم پیش می آمد؟

6- یکی از ویژگیهایی که سبب شده اسلام پاسخ گوی نیازهای متغیر زمان باشد , "تقدم روح و حقیقت تعالیم دینی برشکل وظاهر آن است ", این ویژگی را با ذکر نمونه توضیح دهید .

7- آیا "مسیحیت " و"یهودیت " نام دو دین جداگانه است که خود حضرت موسی (ع) وحضرت عیسی (ع) بر دین خود گذاشته اند ؟دلایل خود رابیان کنید.

8- چرا خداوند فقط دردورانهای گذشته پیامبران خود رافرستاده است ؟

9-  اسلام چه ویژگی هایی دارد که مانع از محدود شدن آن به زمان خاص می گردد ؟

10-  از بین رفتن تعلیمات پیامبران پیشین یکی از دلایل آمدن پیامبر بعدی است , این        دلایل را بررسی کنید و توضیح دهید که کدام ویژگی اسلام در مقابل این دلیل قرار   دارد؟ 

11- نمونه هایی از پاسخ گویی اسلام به نیازهای زمانه را ذکر نمایید (چند نمونه؟؟)

12- الف ـ معنای آیه شریفه ی زیر را تکمیل کنید :

ان الدین عند الله الاسلام                  ....................................................

و ماختلف الذین اوتوالکتاب                و آنان که کتاب به آن داده شد اختلاف نکردند

الا من بعد ما جاء هم العلم                 مگر بعد از آن که به حقیقت آگاه شدند .

بغیأ بینهم                                      (اختلافی ) از روی ستم و تجاوز

ومن یکفر بایات الله                            ....................................................                  فان الله سریع الحساب (آل عمران ,19)      ...................................................

ب ـ این آیه , زمینه پیدایش تعدد واختلاف در ادیان را چه می داند ؟

13- عوامل وجود ادیان مختلف در جهان چیست ؟

درس چهارم : معجزه ای از نوع کتاب

 

1-  یکی از نشانه های محتوایی معجزه بودن قرآن کریم " انسجام و وحدت درونی ، در عین نزول تدریجی" است . توضیح دهید که این امر چگونه بر معجزه بودن قرآن کریم اشاره دارد ؟

2- قرآن کریم را  با دیگر کتاب های آسمانی مقایسه کنید :

الف . شباهت ها

ب . تفاوت ها

3- قرآن کریم را با آثار دانشمندان مقایسه کنید :

الف . از لحاظ لفظی و ظاهری ( سه مورد )

ب . از نظر معنوی و محتوایی ( سه مورد )

4- آیا میان ختم نبوت و نوع معجزه ی پیامبر اکرم(ص) رابطه ای وجود دارد ؟ توضیح دهید .

5- چرا پیامبران به داشتن معجزه نیازمندند ؟

6- تحدّی قرآن کریم را توضیح دهید .

7- معنای آیه ی شریفه ی زیر را تکمیل کنید سپس توضیح دهید که این آیه بیانگر کدام یک از ویژگی های قرآن کریم است .  

 افلایتدبرون القرآن                              ..............................................

و لوکان من عند غیرالله                         اگر از نزد خدا می بود .   

لوجدوا فیه اختلافاً کثیرا ( نساء 82 )          در آن ناسازگاری بسیاری می یافتند .

8-  اگر معجزه ی پیامبراکرم (ص) به گونه ای بود که فقط به زمان خودش اختصاص داشت ، چه مشکلی پیش می آمد ؟

9-  اولین آیات نازل شده بر پیامبراکرم (ص) پنج آیه ی اول سوره ی علق بود که معنای آن چنین است : " بخوان به نام پروردگارت که آفرید . آدمی را از خون بسته آفرید . بخوان ، و پروردگارتو بزرگوارترین است . آن که با قلم بیاموخت . آدمی را آنچه نمی دانست آموخت ." 

توضیح دهید :  

الف . در این آیات ، خداوند بر چه موضوعی تاکید کرده است ؟ 

ب . چگونه می توان این آیات را تاییدی بر الهی بودن قرآن دانست ؟

10- رابطه امی بودن پیامبر اکرم (ص) را با اعجاز قرآن کریم توضیح دهید .

11- آیا استفاده ی قرآن کریم از عناصر فرهنگ زمانه به معنای تأثیرپذیری از آن ها است ؟ توضیح دهید .

 

درس پنجم : گستره ی رسالت پیامبر(ص)

 

1- با یک استدلال ثابت کنید که چرا ولایت و رهبری جامعه (ولایت ظاهری) از پایه های دین اسلام است .

2- این سخن امام علی (ع) که فرمودند"رسول خدا بابی از علم به روی من گشود که از آن هزار باب دیگر گشوده می شد."، بیان گر کدام قلمرو رسالت پیامبر اکرم است؟ چگونه؟

3- بنابر سخن امام باقر (ع) که برای اسلام پنج پایه برشمرد ، کدام پایه را مهم- ترین برشمردند؟

4- این جمله ی امام خمینی (ره) که می فرماید" مجموعه ی قانون برای اصلاح جامعه کافی نیست. برای این که قانون مایه ی اصلاح بشر بشود، به قوه ی اجرائیه و مجری احتیاج دارد."چگونه ضرورت حکومت اسلامی را ثابت می کند؟

5- مطابق با کدام ولایت وجود پیامبر اکرم(ص)واسطه ی همه ی خیرات و برکات مادی ومعنوی انسان هاست؟

6- به ترجمه ی آیات زیر دقت کنید و توضیح دهید که این آیات بر کدام یک از قلمرو های رسالت پیامبر اکرم (ص)دلالت دارد؟

                             ترجمه ی آیات                                                           قلمرو رسالت

  1- بدین گونه تو را در میان امتی که پیش از ایشان مردمان

دیگری بودند فرستادیم تا آنچه را به تو وحی  می کردیم بر آنان

بخوانی ... (رعد،13)

 


2- بگو از خدا و رسول اطاعت کنید, پس اگر روی بگردانید،

      همانا که خداوند کافران را دوست ندارد. (آل عمران،32)

 


3- به یقین خدا بر مؤمنان منت نهاد که رسولی از خودشان در

       میانشان بر انگیخت تا آیات خود را برایشان بخواند و پاکشان

       گرداند و کتاب وحکمت به آنان بیاموزد،قطعاً پیش از آن دو

      گمراهی آشکار ی بودند (آل عمران ،164)

 

 

7- چگونه می توان از "ضرورت پذیرش ولایت الهی و دوری از حکومت طاغوت" برای اثبات ولایت وسرپرستی پیامبر اکرم(ص) استفاده کرد ؟

8- "طاغوت" چه کسی است ؟ چرا پذیرش ولایت طاغوت در اسلام منع شده است؟

9- دلایل ضرورت تشکیل حکومت اسلامی را بنویسید.

درس ششم: تداوم رسالت

1- کدام یک از قلمروهای رسالت پیامبراکرم(ص) پس از ایشان ادامه  نمی یابد ؟ چرا؟

2- نکات مهمی را که از آیه ی تطهیر به دست می آید,بنویسید. (3مورد)

3- با استفاده از حدیث غدیر  ولایت و جانشینی حضرت علی (ع) را ثابت کنید.

4- چرا انتخاب پیامبر بر عهده مردم نیست و از جانب خدا انجام می شود؟

5- تداوم کدام یک از قلمروهای مربوط به رسالت پیامبر اکرم(ص) ضروری است ؟ این تداوم در چه شکلی انجام می گیرد؟

6- چرا تعیین امام باید از جانب خداوند و با اعلام پیامبرصورت گیرد و مردم نمی توانند امام را تعیین کنند؟

7- چگونه از آیه ولایت برای تعیین امامت حضرت علی (ع) استفاده می شود؟

8-  پیامبر اکرم (ص) در اولین دعوت خویشان به اسلام جانشین خود را معین فرمود. انجام این کار در ابتدای دعوت در بردارنده ی چه پیامی است؟

9- ترجمه حدیث ثقلین را بنویسید و سه پیام درباره قران وعترت ازآن استخراج کنید.

10- الف: این سخن پیامبر را تکمیل کنید و ترجمه آن را در مقابل آن بنویسید:                 

                  من کنت مولاه                           ................................

                  ..............................                       ..........................

   ب: پیامبر اکرم (ص) این عبارت را در چه واقعه ای بیان کرد؟

   ج: آیا می توان گفت کلمه "مولا" در این عبارت به معنی دوست است؟ چرا؟

درس هفتم : مبارزه ی مستمر (قسمت اول)

 

1- چه عاملی باعث شد که احادیث پیامبر اکرم (ص) پس از رحلت ایشان به درستی حفظ و نگهداری نشود ؟ آیااین مشکل برای پیروان ائمه (ع) نیز پیش آمد؟

2- چگونه حکومت عدل نبوی به سلطنت کسرایی تبدیل شد ؟

3- ترجمه ی آیه 144 سوره آل عمران چنین است :

" ومحمد (ص) نیست مگر رسولی که بیش ازاو رسولان دیگـری بودند. پس اگر او بمـیرد یا کشته شود ، آیا شـما به عـقب برخواهید گشت ؟  هرکس به عقب باز گردد به خدا هیچ گزندی  نرساند وخداوند به زودی پاداش سپاسگزاران را می دهد ."

 

با توجه به این آیه تو ضیح دهید :

الف- مهم ترین خطری که پس از رحلت رسول خدا (ص) مسلمانا ن را تهدید می کرد چه بود؟

ب-سپا سگزاران واقعی نعمت وجود رسول خدا (ص) پس از رحلت ایشان چه کسانی هستند؟

4-مهم ترین مسا یل و مشکلات اجتماعی و فرهنگی  عصر پس از پیا مبر چه چیز-هایی بود؟

5-چرا قر ان کریم مردم رابه مطا لعه ی سر گذشت ملتها دعوت کرده است؟

6-تفا وت اساسی حکو مت بنی امیه  و بنی عباس و با رهبری رسول خدا (ص) در چه چیزی بود؟

 

درس هشتم : مبارزه ی مستمر (قسمت دوم)

1- الف- ترجمه آیات را تکمیل کنید.

 

ذلک الذی یبشر الله                   این است آنچه خداوند مژده می دهد

عباده الذین امنوا                      بندگان خود را که ایمان آورد ند

و عملوا الصا لحا ت                 ................................................

قل لا اسا لکم علیه اجرا            بگو برای این از شما مزدی نمی خوا هم

الا المودّه فی القربی                 ..................................................

              

                                           (شوری . 23)

قل ما سالتکم من اجر                   بگو هر مزدی که از شما خواستم

فهو لکم                                     برای خود شماست

ان اجری الا علی الله                      مزد من نیست .مگر بر خدا

و هو علی کل شئ شهید                   و او بر هر چیزی گواه هست

                                                             

                                      (سبا ء.47)                                             

ب-3پیام در ارتباط با مزد رسالت رسول خدا (ص) که از این ایات به دست می اید. بنویسید.

2-ائمه اطهار (ع ) در حوزه مرجعیت علمی خود چه اقداماتی را انجام می دادند؟

3-چرا ائمه اطهار (ع ) در حوزه ی زندگی سیاسی و اجتماعی خود از برخی روشهای متفاوت بهره می برند؟

4-ائمه ی اطهاردرمبارزه علیه حاکمان جورچه اصولی رامراعات می کردند؟

5- ائمه ی اطهارازدوجهت مبارزه ی باحاکمان جور رابرخوردلازم می دانستند.آن دوجهت راتوضیح دهید.

6-اصل تقیه چیست وچرا ائمه اطهار(ع)ازاین اصل بهره می برند؟

7- یکی ازدرسهای مهّمی که می توان ازروشهای متفاوت ایمه اطهار(ع)درمواجهه ی بامسایل گرفت،چیست؟آن راتوضیح دهید.

8-کدامیک ازقلمروهای مربوط به رسالت پیامبراکرم(ص)نیازمندبه پیگیری پس ازایشان است؟چرا؟

 

درس نهم : خورشید پنهان

 

1- آیا تحقق انتظاردرجامعه،بدون حضورانسانهای منتظرامکان پذیراست؟چرا؟

2- چه کسانی می تواننددرهنگام ظهورامام عصر(عج)ویژگی های لازم برای یاری وهمراهی آن حضرت راداشته باشند؟

3- بنابرسخن امام صادق(ع)یکی ازویژگیهای یاران حضرت مهدی(عج)محکم ترازصخره هابودن است.چه کسی می توانداین خصوصیت رادرهنگام ظهورداشته باشد؟

4- آیاکسی که درنبردحق وباطل زمان خود درعرصه ی حق علیه باطل حضورفعال نداشته باشد،می تواند دررکاب امام عصر(عج)باشدواورا یاری کند؟چرا؟

5- علت غیبت امام عصر(عج)چیست؟

6- چراامام عصر(عج)بهره مندی مردم ازایشان درعصرغیبت رابه بهره مندی ازخورشیدپشت ابرتشبیه کرده اند؟ سه موردازاین شباهتها راذکرکنید.

7- دوران غیبت درچه زمانی پایان می یابد؟

8- غیبت درمقابل ظهوراست یا حضور؟ تفاوت این دودرچیست؟

9- چه تفاوتی میان انتظار مثبت وسازنده با انتظارمنفی ومخرب وجود دارد؟

10- بنابرآیه ی11سوره ی رعدکه می فرماید"خداوندوضع هیچ گروهی راتغییرنمی دهد،مگرآن که آنها خودوضع خویش رادگرگون سازند"علت اصلی غیبت امام زمان(عج)چیست؟

11- چگونگی رهبری وامامت حضرت ولیعصر(عج)درقلمرو ولایت معنوی راتوضیح دهید.

 

درس دهم : در انتظار طلوع

 

1- آیا می توان گفت که آینده ی تاریخ انسان به چه سرنوشتی خواهد انجامید؟ چگونه؟

2- خداوند در آیه ی17 سوره ی رعد می فرماید "همو از آسمان آبی فرو فرستاد. پس رودخانه هایی به اندازه ی گنجایش خودشان روان شدند, و سیل, کفی بلند روی خود برداشت، و از آنچه برای به دست آوردن زینتی یا کالایی، در آتش گدازند هم نظیر آن کفی برآید . خداوند حق و باطل را چنین مثل می زند.اما کف, بیرون افتاده از میان می رود.ولی آنچه به مردم سود می رساند در زمین باقی می ماند. خداوند مثل ها را چنین می زند."

الف – چه شباهت هایی میان آب رودخانه و کف با حق و باطل وجود دارد؟

ب- آیا می توان از این مثال, آینده ی تاریخ انسان ها را مشخص کرد؟

3- آیا موضوع موعود و منجی, خاص دین اسلام است؟ توضیح دهید.

4- امتیاز دیدگاه شیعه درباره ی موعود با دیگران در چیست؟(ذکر دو مورد)

5- جواب مبنایی درباره ی مسأله ی طول عمر امام زمان چیست؟

6- انتظار ظهور امام زمان (عج) چه تأثیری در شخص منتظر می گذارد؟

7- پویایی جامعه ی شیعه ناشی از چه عامل هایی است؟

8- معنای آیه ی زیر را تکمیل کنیدو پیام آن درباره ی آینده ی تاریخ را بنویسید.

و لقد کتبنا فی الزبور                      همانا در زبور نوشتیم

من بعد الذکر                               پس از ذکر(تورات)

ان الارض یرثهما                          ................................

عبادی الصالحون

درس یازدهم : تداوم امامت در عصر غیبت

 

1- فقیه چه کسی است؟

2- نقش فقها را در عصر غیبت و در زمان حضور ائمه ی اطهار (ع) با یکدیگر مقایسه کنید.

3- چرا مرجع تقلید باید "عادل" و "زمان شناس" باشد؟

4- جملات زیر را تکمیل کنید:

الف – در عصر غیبت, مقام مرجعیت علمی در شکل .............. ادامه می یابد.

ب – یکی از راه های آسان به دست آوردن حکم مرجع تقلید مراجعه به .......... است.

ج – یکی از راه های شناخت مرجع تقلید پرسش از ............... است.

د-تقلید در احکام دین به معنای ....................است.

5- بنابر پاسخ امام عصر (عج) به محمد بن اسحاق, وظیفه ی شیعه در هنگامی که به امام معصوم دسترسی ندارد,  چیست؟

6-در عصر غیبت  بنابه غرمان امام عصر (عج) مرجعیت علمی و ولایت ظاهری مسلمانان چگونه انجام می گیرد؟

7-آیا در عصر غیبت   ولایت معنوی امام عصر (عج) بر عهده ی شخص دیگری قرار میگیرد؟ چرا؟

راه بهرمندی از نور و ولایت الهی و خروج از ظلمت ها به نور در زمان غیبت امام عصر (عج) چیست؟

9-اصطلاحات زیر را تعریف کنید:

1.تفقه      2.فقیه        3.مرجع تقلید         4.ولی فقیه

10- الف-معنای آیه زیر را تکمیل کنید:

الله ولی الذین امنوا                              خداوند سرپرست مومنان است.

یخرجهم من الظلمات الی النور                 .....................................

والذین کفروا اولیاؤهم الطاغوت               وکافران اولیائشان طاغوت هایند.

یخرجونهم من النور الی الظلمات              ......................................

اولئک اصحاب النار                             ......................................

هم فیها خالدون                                  ......................................

       (بقره,257)             

ب-بر اساس این آیه پیام زیر را تکمیل کید:

کسی می تواند از تاریکی به نور در آید که ......................................

کسانی که فرمان الهی را نپذیرند....................................................

11-چه عاملی سبب شده که رابطه ی عمیقی میان مراجع و مردم پدید آید؟

درس دوازدهم:ولایت فقیه

 

1- جدول زیر را تکمیل کنید:

 

مرجع تقلید

ولی فقیه

نوع انتخاب

شخصی

عمومی

تعداد اشخاص

 

 

شرایط عمومی

 

 

 

2- فقیهی می تواند رهبری جامعه اسلامی را بر عهده گیرد که مشروعیت و مقبولیت داشته باشد. این دو اصطلاح را تعریف کنید.

3- تفاوت اساسی نظام اسلامی با سایر حکومت های دمکراتیک چیست؟

4- آیا مسئولیت مردم در نظام اسلامی با انتخاب رهبر و سایر مسئولان جامعه خاتمه می یابد؟

5- نقش زمینه سازی حکومت اسلامی برای حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) را توضیح دهید.

6- انتخاب ولی فقیه، بنا بر قانون اساسی، در کشور ما به چه صورت انجام می گیرد؟

7- با توجه به نامه ی حضرت علی (ع) به مالک اشتر توضیح دهید که :

الف- چرا نباید سخن افراد سخن چین را با شتاب پذیرفت؟

ب- چرا نباید با افراد ترسو مشورت کرد؟

ج- چرا نباید افراد نیکوکار و بد کار در نظر رهبر یکسان باشد؟

د- چه کسی در حکومت اسلامی بیش از دیگران به عدالت نیازمندند؟

ه- چرا مهربانی و محبت رهبر باید شامل حال همه ی افراد جامعه باشد؟

و- چرا رهبر باید عیب جویان را از خود دور کند؟

 

 

1- برخی شرایط اجتماعی یا اقتصادی را عامل گناه و خطای خود معرفی می کنند. چنین نظری تا چه اندازه می تواند درست باشد؟

2- چرا انسان کریم از انجام گناه پروا دارد؟

3- عامل اصلی ناتوانی برخی انسانها در کنترل شهوت و تحریکات بیرونی چیست؟

4- برخی از آثار کرامت نفس را توضیح دهید (سه مورد) .

5-جملات زیر را تکمیل کنید :

کسی که در بیرون تن به ذلت میدهد ، ابتدا  …………

قدر و منزلت هر کس به میزان   ……………..

6- چگونه میتوان کرامت نفس  را پرورش داد و تقویت کرد ؟

7- الف) ترجمه ی آیه شریفه زیر را کامل کنید :

ولله العزه جمیعاً      …………….

و لرسوله                ……..……..

وللمومنین               ……………

ولکن المنافقین لایعلمون …………

ب) از اینکه عزت را ابتدا برای خدا و سپس برای رسول و بعد از آن برای مؤمنین اعلام می کند

 چه نتیجه ای می توان گرفت؟

ج) آیا منافقین میتوانند به میزانی هرچند اندک ، بهره مند از عزت باشند ؟

8- بنا بر سخن حضرت علی (ع) اگر خداوند در نظر کسی بزرگ شد ، ثمره و نتیجه ی آن چیست؟

9- بنا بر سخن امام  سجاد (ع) ،از همه ی مردم گرامی تر چه کسی  است؟

10- بنا بر سخن امام علی (ع) در چه صورتی شهوت ها نزد انسان پست و حقیر می  شود؟

11- امام صادق (ع) قیمت و بهای نفس خود را چه چیزی میدانند؟

12- خود عالی و اصیل با خود دانی و غیر اصیل چه تفاوتی دارد؟

13-سه مثال از تقابل و رویارویی میان خودعالی و خود دانی ذکر کنید .

14- چرا انسان صاحب کرامت اهل پیمان شکنی نیست؟

 

درس چهاردهم : زمینه های پیوند مقدس

 

1- نگاه ویژخ ی دین به زن و مرد چگونه است؟

شباهت ها :

تفاوت ها:

2- ترجمه ی آیه شریفه ی زیر را تکمیل کنید ، آن گاه بر اساس این آیه ، دیدگاه اسلام در باره زن و مرد را توضیح دهید.

من عمل صالحا                                ..............................................

من ذکر أو انثی                                ...............................................

و هو مؤمن                                     ..............................................

فلنحیینه حیاه طیبه                          او را با یک زندگی پاک حیات بخشیم

و لنجزینهم اجرهم                            و مسلماً به آنان پاداش می دهیم

بأحسن ما کانو یعملون                       مطابق با بهترین اعمالشان

3- جوانانی که تشکیل خانواده می دهند, در مقایسه با جوانان مجرد, به کدام فضلیت های اخلاقی دست می یابند؟(4 مورد)

4- چه زمینه هایی سبب تشکیل خانواده می گردد؟

5- کدامیک از زمینه های تشکیل خانواده ارزشمندتر و برتر است؟ چرا؟

6- چرا می گوییم خانواده یک نهاد طبیعی و متفاوت با سایر نهادهای اجتماعی است؟

7- چگونه می توان خانواده را به عامل گسترش مهربانی و دوستی در جامعه تبدیل کرد؟

8- به ترجمه ی آیه ی 21 سوره ی روم توجه کنید:

"از نشانه های او این است که از (نوع) خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدان ها آرامش یابید و میانشان دوستی و رحمت نهاد.آری, در این (نعمت) برای مردمی که می اندیشند, قطعاً نشانه هایی است."

این آیه بیانگر کدامیک از زمینه های تشکیل خانواده است؟

9- از دیدگاه قرآن کریم , ارج و منزلت زن و مرد به چه اموری بستگی دارد؟

 

درس پانزدهم : پیوند مقدس

 

1- چرا پیشوایان ما توصیه کرده اند که در انتخاب همسر با پدر و مادر خود مشورت کنیم و به نظرات آنان توجه نماییم؟

2- با توجه به آموزه های پیشوایان دین, درباره ی هر یک از موارد زیر توضیح دهید:

الف – زمان مناسب برای ازدواج

ب – دو راه مناسب برای شناخت همسر

ج – سه معیار مناسب برای انتخاب همسر

3-تاخیر در زمان ازدواج,چه مشکلاتی در پی دارد؟                                                                                                                                                                                   4- جملات زیر را تکمیل کنید: پیشوایان ما فرموده اند:                                                          الف-............. نصف دین خود را حفظ کرده است.                                                          ب- دو رکعت نماز شخص متاهل برابر با ................. است.                                              

  5-با توجه به زمینه های طبیعی تشکیل خانواده,اهداف اصلی از ازدواج را ذکر کنید

. درس شانزدهم:کانون مهر                                                                                                                                                                                   

 1- شرایط صحیح بودن پیمان ازدواج را ذکر کنید.                                                                               2- نفقه چیست و بر عهده ی کیست؟                                                                                       3- آیا نقش هایی را که اسلام برعهده ی اعضای خانواده قرار داده می توان جا به جا کرد؟چرا؟

4- نقش هایی که اسلام بر عهده ی هر یک از اعضا قرار داده چه تفاوتی با نقش های

افراد در موسسات و سازمان های اداری دارد؟                                                                                                                                                                                                                            5- از نظر اسلام,کدام یک از وظایف مربوط به خانواده بر عهده ی مرد است؟                                                                                                                                                                     6- از نظر اسلام کدام یک از وظایف مربوط به خانواده بر عهده ی زن است؟                                                                                                                                                       7- مهم ترین وظیفه ی مشترک زن و مرد در خانواده چیست؟                                                                                                                                                                            8- چرا خداوند وظیفه ی تامین معاش را از دوش مادران بر داشته است؟                                                                                                                                                                 9- مقدس ترین نقش زن در خانواده چیست؟چرا؟                                                                                                                                                                                         10- بنا بر آموزه های پیشوایان دین                                                                                                                                                                                                          جهاد زن ................... برای شوهر است.                                                                                                                                         مرد مدیریت عمومی خانواده را بر عهده دارد و زن ............. را نشستن در کنار همسر و هم صحبتی با او از .............. پیش خداوند بهتر است.                                                                                                                                                                                             11- الف- معنای آیه شریفه ی زیر را تکمیل کنید:                                                                                                                                                                                         و قضی ربک                      ...........................                                                                                                                                                                               ان لا تعبدوا الا ایاه              ...............................                                                                                                                                                                                و بالو الدین احسانا                .............................                                                                                                                                                                                          اما یبلغن عندک الکبر            اگر آن ها نزد تو به پیری رسیدند                                                                                                                                                                                             احد هما او کلا هما               ................................                                                                                                                                                                                   فلا تقل لهما اف                  ................................                                                       

و لا تنهر هما                               و ایشان را ازخود مران.

و قل لهما قولاً کریماً                                   و با آن دو کریمانه سخن بگو.

و احفض لهما                                           و برای بگستران.

جناح الذل من الرحمه                      پرو بال مهربانی را از در رحمت.

وقل رب ارحمهما                          و بگو: پروردگارا آن دو را ببخش.

کما ربیانی صغیراً                                     همانطور که مرا در کودکی تربیت کردند.

 

 ( اسراء 23 ، 24 )

ب – وظیفه اصلی ما نسبت به پدر و مادر چیست؟

ج – پنج وظیفه ای که در هنگام پیری پدر و مادر بر عهده فرزندان است کدام است؟