دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دروزیه

دروزیه

در بحث از فاطمیان اسماعیلى اشاره شد که فرقه دروزى از مذهب اسماعیلیه انشعاب یافته است که به دلیل غلوى که در این فرقه وجود دارد، معمولا همراه با دیگر فرقه هاى غالى ذکر مى شود.
در زمان حکومت الحاکم بامرالله (375 - 411 ق ) ششمین خلیفه فاطمى ، گروهى از اسماعیلیان درباره الحاکم غلو کردند و او را به درجه خدایى رساندند. این گروه پس از مرگ الحاکم بر آن شدند که او غایب شده و روزى به میان مردم باز خواهد گشت . اینان فرقه دروزى نامیده مى شوند. این فرقه در مصر پدید آمد و در سوریه رشد کرد و بعدها در لبنان نیز پیروانى یافت و هم اینک پیروان مذهب دروزى در کشورهاى سوریه و لبنان زندگى مى کنند. طبق آمارى که در اواسط قرن بیستم گرفته شده جمعیت دروزیان در حدود دویست هزار نفر بر آورد مى شود.
مشهور است که مؤ سس فرقه دروزى به نام درزى بوده است . درزى به معنى خیاط است و گفته شده است که نام اصلى درزى ، محمد بن اسماعیل ملقب به نشتکین بوده است و احتمالا به دلیل شغلش به درزى مشهور شده است . درزى ایرانى الاصل و پیرو مذهب اسماعیلى بود. او در سال 408 ق . به مصر رفت و با حمزة بن على زوزنى که ایرانى الاصل و از مقربان الحاکم بود، طرح دوستى ریخت و به یارى او به دربار الحاکم راه یافت . سپس مذهب دروزى را با کمک حمزه و حمایت الحاکم پایه ریزى کرد و کتابى در این باره نوشت و به تبلیغ این مذهب در قاهره پرداخت .
بر اساس ‍ نظریه او، الحاکم تجسم خداوند و عقل کلى بود و باید مورد عبادت واقع مى شد، مردم قاهره پس از شنیدن سخنان درزى بر علیه او شورش کردند و او ناگزیر به سوریه گریخت و در آنجا کشته شد. پس از شورش مردم بر علیه درزى ، حمزة از سوى الحاکم ماءمور ادامه کار شد. حمزه اعلام داشت که از ابتدا او نماینده الحاکم در امور مذهبى بوده است و درزى به دروغ ادعاى نمایندگى الحاکم را کرده است . امروزه نیز دروزیان معتقدند که هدف درزى در تبلیغاتش ایجاد اختلاف در میان مسلمانان و بدنام کردن مذهب آنان بوده است و لذا خود دروزیان او را به قتل رساندند و از این رو آنها ترجیح مى دهند که به جاى دروزى به آنها موحدون گفته شود.(203) حمزه سعى کرد تا مذهب دروزى را بر اساس مبانى عرفانى و اسماعیلى و به شکل عمیقتر سازماندهى کند. بدین منظور او از اصل تجلى استفاده کرد و اعلام داشت که خداوند و صادرات اولیه ، یعنى عقل کلى و نفس کلى ، در انسانها تجلى مى کنند.
بدین ترتیب خداوند در الحاکم تجلى کرده است ، همان طور که قبلا در انبیا و اولیاى الهى دیگرى تجلى کرده بود، و الحاکم آخرین تجلى خداوند است . حمزه خود را تجلى عقل کلى معرفى کرد. او به منظور تبلیغ مذهب جدید سازمانى را تاءسیس کرد و اصول عقاید مذهب دروزى را بر اساس ‍ همان سازمان شکل داد. ارکان این سازمان عبارت اند از:
1. عقل ، که حمزه بن على تجلى اوست . تجلى عقل را امام اعظم ، انسان حقیقى و قائم الزمان نیز مى نامند.
2. نفس یا روح کلى ، که اسماعیل بن محمد تمیمیه تجلى اوست . او دانش ‍ را از امام اعظم دریافت مى کند.
3. کلمه ، که محمد بن وهاب (یا وهیب ) قرشى است .
4. مقدم یا پیشرو، که جناح الایمن (بال سمت راست ) نیز نامیده مى شود. او سلمه (یا سلامة ) بن عبدالوهاب است .
5. تالى یا پیرو که جناح الایسر (بال سمت چپ ) نیز خوانده مى شود. او ابوالحسن على بن احمد سموکى (یا سموقى ) مشهور با بهاءالدین مقتضى و الضیف (مهمان ) مى باشد.
پس از این پنج رکن ، مبلغین ، ماءذونین (کسانى که اجازه تبلیغ داشتند) و مکاسرین (متقاعدکنندگان ) مطرح مى شوند و در آخرین مرحله معتقدان عامه قرار مى گیرند.
پس از مرگ الحاکم در سال 411 ق ، حمزه اعلام کرد که او غایب شده تا پیروان خود را آزمایش کند و به زودى باز خواهد گشت . پس از مدتى یعنى در اواخر سال 411 ق . خود حمزه نیز غایب شد و بهاءالدین مقتنى (پیرو) واسطه میان امام غایب (حمزه ) و پیروانش اعلام شد. پس از مرگ الحاکم ، طرفداران مسلک او به تدریج در مصر رو به کاهش نهاد، ولى بر عکس در سوریه رشد کرد و موجى از انقلاب و شورش در میان روستاییان و دهقانان ایجاد کرد و کنترل بسیارى از مناطق کوهستانى به دست آنان افتاد. در سال 423 ق .
امیر انطاکیه با همکارى امیر حلب گروهى از روستاییان را که از مناطق مجاور حلب در جبل السماک اجتماع کرده بودند، سرکوب کرد. مقتنى در این زمان در دو جبهه مى جنگید. جبهه نخست در مقابل حاکمان وقت و جبهه دیگر در برابر دیگر مدعیان رهبرى دروزى ها همچون ابن کردى بود. همین دو جنگ باعث فروکش کردن تدریجى انقلاب روستاییان سوریه شد. سرانجام مقتضى در سال 425 ق . مانند حمزه ناپدید گردید، اما تا سال 434 ق . براى طرفدارانش نامه مى نوشت . از زمانى که مقتضى پنهان شد براى دروزیان سوریه دوره تازه اى آغاز گردید که تاکنون ادامه دارد و آن انتظار همراه با صبر و بردبارى براى بازگشت الحاکم و حمزه است .
بدین ترتیب دروزیها جامعه بسته اى را تشکیل دادند و از ازدواج و مراوده با سایر فرقه ها اکراه داشتند و عقاید خود از پنهان نگاه مى داشتند و در صدد تشکیل حکومتى محدود در مناطق زندگى خود بودند، در خلال سالیان دراز که دروزیان چنین وضعیتى داشتند، نوعى تشکیلات تازه مذهبى به وجود آمد که با تشکیلات زمان حمزه متفاوت بود. بر اساس این تشکیلات ، جامعه دروزى به دو بخش تقسیم شده است : یکى جامه عاقلان و دانشمندان که به حقایق ایمان دست یافته اند. دیگر جامعه جاهلان و مردم عادى که به حقایق ایمان وارد نشده اند. هر دروزى بالغى که از امتحانات که از امتحانات متعدد در طول زندگیش موفق بیرون آید و خود را با ارزشهاى مذهب درزى وفق دهد مى تواند وارد حقایق ایمان شود و به جامعه عاقلان و عالمان بپیوندد.
از این پس او باید نمازهاى روزانه را به طور مرتب ادا کند و روزه ماه رمضان را به جا آورد و از مسکرات و دروغ و دزدى و دشمنى با هم کیشان خود و مواردى از این قبیل پرهیز کند. عاقلان داراى لباسهاى مخصوص و دستارهاى سفید هستند و موظف به خوشرفتارى با مردم و رعایت زهد و مطالعه آثار مذهبى و فراگیرى عقاید و احکام مذهبى خویشند. جامعه جاهلان که توده مردم دروزى هستند موظف به رعایت این امور نیستند و لذا مردمى که در همسایگى دروزیها زندگى مى کنند، آنان را مردمى عیاش و شهوت ران و میگسار مى دانند. این تقسیم بندى هم اینک نیز در جامعه دروزى رایج است .
دروزیان تغییر دین و مذهب را جایز نمى دانند و معتقدند هر کس باید در دین و مذهب خویش باقى بماند. آنان حتى با مسلمان شدن غیر مسلمان و دروزى شدن غیر دروزى نیز مخالفند. دلیل آنان این است که در همه ادیان و مذاهب جوهر توحید وجود دارد و آنها تجلیات حقیقت واحدند. در نتیجه روى گردانى از مذهب خود را نتیجه جهل فرد به آیینش مى دانند و لذا به همه انسانها توصیه مى کنند که در دینشان بیشتر تاءمل و تدین ورزند و به او امر و نواهى آیین خود بیشتر عمل کنند.(204) در واقع دروزیان به نسخ ادیان الهى اعتقاد ندارند و بر آن اند که خداوند به وسیله هر پیامبر دینى خاص براى مردمى خاص فرستاده است . این دیدگاه تقریبا شبیه راءى یهود است که معتقدند خداوند دین یهود را براى قوم بنى اسرائیل فرستاده است و آنها باید همیشه پیرو این دین باشند. نتیجه این دیدگاه نفى تبلیغ دین خودى براى دیگران و عدم پذیرش پیروان جدید است .
از جمله عقاید فرقه دروزى ، یا دست کم عقیده اکثر دروزیان ، تناسخ مى باشند. بر این اساس ، آنان معتقدند که روح انسان پس از مرگ و جدا شدن از بدن انسان مرده وارد بدن انسان دیگرى مى شود. از این رو، آنان تعدد ارواح را ثابت مى دانند و معتقدند کسانى که در زمان حمزه به مسلک دروزى ایمان آورده اند، روحشان پس از مرگ در یک دروزى دیگر حلول خواهد کرد. از آنجا که به اعتقاد دروزیان بدن براى روح به منزله لباس ‍ (قمیص ) است ، و روح دائما لباسى را کنده ، لباس دیگرى مى پوشد، لذا آنها از تناسخ به عنوان ((تقمص )) نام مى برند.
شیخ مرسل نصر، رئیس مذهبى فرقه دروزى در زمان حاضر این فرقه را چنین معرفى مى کند: فرقه موحدون فرقه اى اسلامى و معتقد به خدا و پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و قرآن و امامت امامان معصوم امامیه تا امام صادق علیه السلام و پس از او امامت فرزند ارشد او اسماعیل و سپس ‍ امامان بعدى فاطمیان تا الحاکم مى باشد.
تفاوت دروزیان با فاطمیان اسماعیلى این است که فاطمیان پس از الحاکم به امامت الظاهر و المستنصر تا العاضد لدین الله ، یعنى چهاردهمین امام فاطمى ، معتقد شدند، اما دروزیان غیبت الحاکم را باور کردند و از داعیان و مبلغان دعوت الحاکم همچون حمزه بن على زوزنى پیروى کردند. الحاکم در زمانى مى زیست که جامعه اسلام از جنبه هاى دینى ، علمى ، اقتصادى و سیاسى در نابسامانى و هرج و مرج به سر مى برد. از این رو او به منظور نجات مسلمانها از وضعیت نامطلوب به اصلاحات وسیع در ابعاد مختلف و به خصوص بعد دینى و مذهبى پرداخت . اما خلفاى عباسى که رقیب فاطمیان بودند، براى مقابله با اقتدار او این شایعه را مطرح کردند که الحاکم خود را خدا مى داند.
الحاکم به منظور اصلاح امور، افرادى را ماءمور تبلیغ اصلاحات مذهبى و احیاى سنتهاى اسلامى کرد که مهمترین آنها حمزة بن على بن احمد زوزنى بود. او چهار نفر دیگر را ماءمور یارى حمزه کرد که مجموعا پنج رکن اصلاحات مذهبى بودند. اما گروهى از افراد مرتد همچون درزى به تحریف تبلیغات این گروه پرداختند. در نتیجه میان این دو گروه نزاع و درگیرى رخ داد که به قتل درزى انجامید.(205)
دروزیان در احکام عملى از فقه حنفى تقلید مى کنند. فقه حنفى که یکى از چهار مکتب فقهى اهل سنت است ، توسط حکومت عثمانى در سوریه و لبنان رایج گردید. البته علماى فرقه دروزى در چند مساءله با فقه حنفى ، بلکه با دیگر مذاهب فقهى نیز، اختلاف دارند. برخى از این موارد عبارت اند از: از نفى تعدد زوجات ، اجراى طلاق به وسیله قاضى ، عدم جواز رجوع زوج به زوجه پس از طلاق ، و عدم جواز ازدواج دختر قبل از پانزده سالگى .(206)
پس از حمزه و یارانش تا زمان حاضر چند عالم بزرگ در میان دروزیان ظهور کرده است که بزرگترین آنها امیر رسید جمال الدین عبدالله تنوخى (820 - 884) است . از او آثار زیادى بر جاى مانده است و افراد بسیارى از درسها و مواعظ او استفاده کرده اند. اخلاق و زهد مهمترین بعد شخصیتى تنوخى است .
فرد دیگر شیخ محمد ابوهلال ملقب به شخى فاضل (987 - 1050 ق ) است که شخصیتى همچون تنوخى داشته است . او شاعرى زبردست بوده و اشعارى در وصف خداوند و پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت او علیه السلام و اهل عرفان سروده است . گفته مى شود او نیز آثار متعددى داشته است که اکثر آنها اعم از نثر و نظم از بین رفته است . از جمله علما و شعراى روزوى شیخ على فارسى (م 1167 ق ) مى باشد.(207)


بنیان گذاران فرقه دروزیه


فرقه دروزیه که در حقیقت انشعابی از مذهب اسماعیلی می باشد، در زمان خلافت ششمین خلیفه فاطمی، الحاکم بامر الله پا به عرصه وجود نهاد. البته حمایت های حاکم در پدید آمدن چنین فرقه ای نقش اساسی داشته است.[1]
بنیانگذاران و شخصیت های برجسته و مهم دروزیه عبارتند از:
1. حمزه بن علی بن احمد زوزنی (لباد): وی از «زوزن» خراسان می باشد که در بیست سالگی (395) به مصر رفت و از خادمان مخصوص دربار حاکم شد.
2. حسن بن حیدره فرغانی: معروف به «اخرم» که از وی اطلاع زیادی در دست نیست؛ او در سال 409 پس از پنهان گشتن حمزه ظهور کرد، و به ترویج اندیشه های او پرداخت.
3. محمد بن اسماعیل نشتکین دروزی: در سال 407 برای اولین بار پرده از اسرار دعوت دروزی برداشت و حمزه را به علنی کردن دعوت خویش واداشت، وی از نژاد ترکی است. که به خدمت حاکم درآمد و به کار ضرب سکه های طلا و نقره اشتغال داشت.[2] او از مهمترین داعیان و فرستادگان حمزه به حساب می آید.
4. مقتنی بهاء الدین ابوالحسن علی بن احمد سموقی: معروف به ضعیف که پس از حمزه دعوت تازه را بر عهده گرفت، و نقش مهم در شکل دادن به عقاید دروزیان داشت و از سوی حمزه ماموریت داشت تا به مسائل دعوت دروزیان بپردازد.
5. امیر سید جمال الدین عبدالله تنوخی: وی در کودکی به جستجوی علم پرداخت و در سن جوانی عفت و پاکدامنی خود را حفظ کرد و همیشه مشغول عبادت بوده است.
6. شیخ محمد ابوهلال معروف به شیخ فاضل: وی در زهد و اخلاق بسیار توجه داشته و به قرائت و تلاوت قرآن اهتمام داشته است.[3] از اینجا به دست می آید که برخی از بزرگان دروزیه به قرآن و احکام اسلامی پایبند بوده اند.
عوامل پیدایش:
1. کارهای عجیب و غریبی که از حاکم بامرالله ششمین خلیفه فاطمی سر می زد، یکی از عوامل مهم در پدید آمدن فرقه دروزیه بوده است. او بر خلاف دیگر حاکمان، با مردم مهربان و اغلب در میان آنها بوده است. او تمام بردگان را آزاد کرد و تمام املاک دولتی را به مردم واگذار نمود. حاکم در سال های قحطی نهایت کوشش را برای یاری کردن مردم به عمل آورد. او با تثبیت قیمت ها و بخشش های بی دریغ موفق به انجام این کار شد. بخشش های او از حد گذشت، به طوری که خزانه دار او در انجام فرمان حاکم مردد ماند، خلیفه با خط خود بر او نوشت: مال و ثروت متعلق به خدا است و مردم بندگان خدایند و ما امین خدا در زمین هستیم. حق مردم را به آنان باز گردان و آن را از ایشان دریغ مدار.»[4]
در دوران حاکم، مردی که چراغدان مسجد عتیق را دزدیده بود، نزد قاضی بردند و قاضی او را به نزد خلیفه برد، حاکم خطاب به او گفت: «وای بر تو برای دزیدن نقره مسجد!» مرد در جواب گفت: «من چیزی را که متعلق به پروردگارم بود، دزدیدم، من مرد فقیر و دخترانی گرسنه دارم، بهتر است نقره خرج آنان شود تا اینکه در مسجد آویزان باشد، اشک از چشمان حاکم جاری شد، به قاضی دستور داد: شوهرانی مناسب برای دختران جوان وی پیدا کند و برای جهاز هر کدام 3000 دینار به آنها بخشید.[5]
اینگونه رفتارهای حاکم تاثیر زیادی در اطرافیان و پیروان او گذاشت تا جائی که محمد بن اسماعیل دروزی این اندیشه را به حاکم مطرح کرد که ادعای خدایی کند، حاکم نه تنها او را سرزنش نکرد، بلکه در خفا مشوق او بوده است.[6]
یکی از چیزهایی که این اندیشه را تشدید نمود، زهدگرایی شدید حاکم در سالهای واپسین حکومتش و غایب شدن او بوده است، وی به تنهایی در کوچه های قاهره به ویژه در تپه های «مقطّم» به گردش می پرداخت که سرانجام در یکی از گردشهای متداولش در ارتفاعات «مقطم» ناپدید گشت و مرگ او همانند زندگی اش معمایی شد.[7]
عامل دیگر در پیدایش این فرقه، هواهای نفسانی و قدرت طلبی رهبران یا بنیانگذاران این مکتب می باشد. آنها برای رسیدن به قدرت و سوء استفاده از احساسات عوام الناس، چنین اندیشه ای را مطرح نموده اند. دلیل بر این ادعا درگیری و مناقشه بین حمزه بن علی و محمد بن اسماعیل می باشد که قتل او در اثر دسیسه های حمزه بوده است.[8]
و حتی گفته شده که ناپدید شدن حاکم نیز از توطئه های حمزه بوده و به اشاره حمزه او را کشتند و جسدش را در نهایت احتیاط پنهان ساختند تا بتوانند از ناپدید شدن اسرار آمیز خلیفه برای مقاصد خویش بهره جویند. دروزی ها ناپدید شدن حاکم را به استتار ارادی وی که آغاز غیبت او محسوب می شود، تعبیر می کردند.[9]
در نتیجه دو عامل مهم در پدید آمدن اندیشه دروزی نقش اساسی داشته است.
یکی کارهای عجیب حاکم که بر خلاف روش همه حاکمان و خلفا بوده است و دیگری هواهای نفسانی و قدرت طلبی بنیانگذاران این فرقه و سوء استفاده از احساسات مذهبی مردم، البته این عامل در پدید آمدن بسیاری از فرقه های انحرافی که در جامعه اسلامی به وجود آمده اند، نقش داشته است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. فرهنگ فرق اسلامی، جواد مشکور.
2. مختصری در تاریخ اسماعیلیه، دکتر فرهاد دفتری.
[1] .گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، 1377ه‍ ، ص 314.
[2] . ایمانی، علیرضا، اسماعیلیه، قم،‌ مرکز مطالعات ادیان و مذاهب، چاپ اول، 1381ه‍ ، ص556.
[3] . همان، ص 559.
[4] . نجلام، ابو غر الدین، تحقیقی جدید در تاریخ، مذهب و جامعه دروزیان، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1372، ص 125.
[5] . کندی، کتاب الولاة و القضاه، لندن، 1912، ص 607، به نقل از تحقیق جدید در تاریخ دروزیان، ص 126.
[6] . ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، ص 312.
[7] . فرق و مذاهب کلامی، ص 312.
[8] . همان، ص 312.
[9] . اسماعیلیه، ص 554.

دروزیه

در بحث از فاطمیان اسماعیلی اشاره شد که فرقه دروزی از مذهب اسماعیلیه انشعاب یافته است که به دلیل غلوی که در این فرقه وجود دارد، معمولاً همراه با دیگر فرقه های غالی ذکر می شود.
در زمان حکومت الحاکم بامرالله (375 - 411 ق) ششمین خلیفه فاطمی، گروهی از اسماعیلیان درباره الحاکم غلو کردند و او را به درجه خدایی رساندند. این گروه پس از مرگ الحاکم بر آن شدند که او غایب شده و روزی به میان مردم باز خواهد گشت. اینان فرقه دروزی نامیده می شوند. این فرقه در مصر پدید آمد و در سوریه رشد کرد و بعدها در لبنان نیز پیروانی یافت و هم اینک پیروان مذهب دروزی در کشورهای سوریه و لبنان زندگی می کنند. طبق آماری که در اواسط قرن بیستم گرفته شده جمعیت دروزیان در حدود دویست هزار نفر بر آورد می شود.
مشهور است که مؤسس فرقه دروزی به نام درزی بوده است. درزی به معنی خیاط است و گفته شده است که نام اصلی درزی، محمد بن اسماعیل ملقب به نشتکین بوده است و احتمالاً به دلیل شغلش به درزی مشهور شده است. درزی ایرانی الاصل و پیرو مذهب اسماعیلی بود. او در سال 408 ق. به مصر رفت و با حمزة بن علی زوزنی که ایرانی الاصل و از مقربان الحاکم بود، طرح دوستی ریخت و به یاری او به دربار الحاکم راه یافت. سپس مذهب دروزی را با کمک حمزه و حمایت الحاکم پایه ریزی کرد و کتابی در این باره نوشت و به تبلیغ این مذهب در قاهره پرداخت. بر اساس نظریه او، الحاکم تجسم خداوند و عقل کلی بود و باید مورد عبادت واقع می شد، مردم قاهره پس از شنیدن سخنان درزی بر علیه او شورش کردند و او ناگزیر به سوریه گریخت و در آنجا کشته شد. پس از شورش مردم بر علیه درزی، حمزة از سوی الحاکم مأمور ادامه کار شد. حمزه اعلام داشت که از ابتدا او نماینده الحاکم در امور مذهبی بوده است و درزی به دروغ ادعای نمایندگی الحاکم را کرده است. امروزه نیز دروزیان معتقدند که هدف درزی در تبلیغاتش ایجاد اختلاف در میان مسلمانان و بدنام کردن مذهب آنان بوده است و لذا خود دروزیان او را به قتل رساندند و از این رو آنها ترجیح می دهند که به جای دروزی به آنها موحدون گفته شود.(204) حمزه سعی کرد تا مذهب دروزی را بر اساس مبانی عرفانی و اسماعیلی و به شکل عمیقتر سازماندهی کند. بدین منظور او از اصل تجلی استفاده کرد و اعلام داشت که خداوند و صادرات اولیه، یعنی عقل کلی و نفس کلی، در انسانها تجلی می کنند.
بدین ترتیب خداوند در الحاکم تجلی کرده است، همان طور که قبلاً در انبیا و اولیای الهی دیگری تجلی کرده بود، و الحاکم آخرین تجلی خداوند است. حمزه خود را تجلی عقل کلی معرفی کرد. او به منظور تبلیغ مذهب جدید سازمانی را تأسیس کرد و اصول عقاید مذهب دروزی را بر اساس همان سازمان شکل داد. ارکان این سازمان عبارت اند از:
1 - عقل، که حمزه بن علی تجلی اوست. تجلی عقل را امام اعظم، انسان حقیقی و قائم الزمان نیز می نامند.
2 - نفس یا روح کلی، که اسماعیل بن محمد تمیمیه تجلی اوست. او دانش را از امام اعظم دریافت می کند.
3 - کلمه، که محمد بن وهاب (یا وهیب) قرشی است.
4 - مقدم یا پیشرو، که جناح الایمن (بال سمت راست) نیز نامیده می شود. او سلمه (یا سلامة) بن عبدالوهاب است.
5 - تالی یا پیرو که جناح الایسر (بال سمت چپ) نیز خوانده می شود. او ابوالحسن علی بن احمد سموکی (یا سموقی) مشهور با بهاءالدین مقتنی و الضیف (مهمان) می باشد.
پس از این پنج رکن، مبلغین، مأذونین (کسانی که اجازه تبلیغ داشتند) و مکاسرین (متقاعدکنندگان) مطرح می شوند و در آخرین مرحله معتقدان عامه قرار می گیرند.
پس از مرگ الحاکم در سال 411 ق، حمزه اعلام کرد که او غایب شده تا پیروان خود را آزمایش کند و به زودی باز خواهد گشت. پس از مدتی یعنی در اواخر سال 411 ق. خود حمزه نیز غایب شد و بهاءالدین مقتنی (پیرو) واسطه میان امام غایب (حمزه) و پیروانش اعلام شد. پس از مرگ الحاکم، طرفداران مسلک او به تدریج در مصر رو به کاهش نهاد، ولی بر عکس در سوریه رشد کرد و موجی از انقلاب و شورش در میان روستاییان و دهقانان ایجاد کرد و کنترل بسیاری از مناطق کوهستانی به دست آنان افتاد. در سال 423 ق. امیر انطاکیه با همکاری امیر حلب گروهی از روستاییان را که از مناطق مجاور حلب در جبل السماک اجتماع کرده بودند، سرکوب کرد. مقتنی در این زمان در دو جبهه می جنگید. جبهه نخست در مقابل حاکمان وقت و جبهه دیگر در برابر دیگر مدعیان رهبری دروزی ها همچون ابن کردی بود. همین دو جنگ باعث فروکش کردن تدریجی انقلاب روستاییان سوریه شد. سرانجام مقتضی در سال 425 ق. مانند حمزه ناپدید گردید، اما تا سال 434 ق. برای طرفدارانش نامه می نوشت. از زمانی که مقتضی پنهان شد برای دروزیان سوریه دوره تازه ای آغاز گردید که تاکنون ادامه دارد و آن انتظار همراه با صبر و بردباری برای بازگشت الحاکم و حمزه است. بدین ترتیب دروزیها جامعه بسته ای را تشکیل دادند و از ازدواج و مراوده با سایر فرقه ها اکراه داشتند و عقاید خود از پنهان نگاه می داشتند و در صدد تشکیل حکومتی محدود در مناطق زندگی خود بودند، در خلال سالیان دراز که دروزیان چنین وضعیتی داشتند، نوعی تشکیلات تازه مذهبی به وجود آمد که با تشکیلات زمان حمزه متفاوت بود. بر اساس این تشکیلات، جامعه دروزی به دو بخش تقسیم شده است: یکی جامه عاقلان و دانشمندان که به حقایق ایمان دست یافته اند. دیگر جامعه جاهلان و مردم عادی که به حقایق ایمان وارد نشده اند. هر دروزی بالغی که از امتحانات که از امتحانات متعدد در طول زندگیش موفق بیرون آید و خود را با ارزشهای مذهب درزی وفق دهد می تواند وارد حقایق ایمان شود و به جامعه عاقلان و عالمان بپیوندد. از این پس او باید نمازهای روزانه را به طور مرتب ادا کند و روزه ماه رمضان را به جا آورد و از مسکرات و دروغ و دزدی و دشمنی با هم کیشان خود و مواردی از این قبیل پرهیز کند. عاقلان دارای لباسهای مخصوص و دستارهای سفید هستند و موظف به خوشرفتاری با مردم و رعایت زهد و مطالعه آثار مذهبی و فراگیری عقاید و احکام مذهبی خویشند. جامعه جاهلان که توده مردم دروزی هستند موظف به رعایت این امور نیستند و لذا مردمی که در همسایگی دروزیها زندگی می کنند، آنان را مردمی عیاش و شهوت ران و میگسار می دانند. این تقسیم بندی هم اینک نیز در جامعه دروزی رایج است.
دروزیان تغییر دین و مذهب را جایز نمی دانند و معتقدند هر کس باید در دین و مذهب خویش باقی بماند. آنان حتی با مسلمان شدن غیر مسلمان و دروزی شدن غیر دروزی نیز مخالفند. دلیل آنان این است که در همه ادیان و مذاهب جوهر توحید وجود دارد و آنها تجلیات حقیقت واحدند. در نتیجه روی گردانی از مذهب خود را نتیجه جهل فرد به آیینش می دانند و لذا به همه انسانها توصیه می کنند که در دینشان بیشتر تأمل و تدین ورزند و به او امر و نواهی آیین خود بیشتر عمل کنند.(205) در واقع دروزیان به نسخ ادیان الهی اعتقاد ندارند و بر آن اند که خداوند به وسیله هر پیامبر دینی خاص برای مردمی خاص فرستاده است. این دیدگاه تقریباً شبیه رأی یهود است که معتقدند خداوند دین یهود را برای قوم بنی اسرائیل فرستاده است و آنها باید همیشه پیرو این دین باشند. نتیجه این دیدگاه نفی تبلیغ دین خودی برای دیگران و عدم پذیرش پیروان جدید است.
از جمله عقاید فرقه دروزی، یا دست کم عقیده اکثر دروزیان، تناسخ می باشند. بر این اساس، آنان معتقدند که روح انسان پس از مرگ و جدا شدن از بدن انسان مرده وارد بدن انسان دیگری می شود. از این رو، آنان تعدد ارواح را ثابت می دانند و معتقدند کسانی که در زمان حمزه به مسلک دروزی ایمان آورده اند، روحشان پس از مرگ در یک دروزی دیگر حلول خواهد کرد. از آنجا که به اعتقاد دروزیان بدن برای روح به منزله لباس (قمیص) است، و روح دائماً لباسی را کنده، لباس دیگری می پوشد، لذا آنها از تناسخ به عنوان تقمصنام می برند.
شیخ مرسل نصر، رئیس مذهبی فرقه دروزی در زمان حاضر این فرقه را چنین معرفی می کند: فرقه موحدون فرقه ای اسلامی و معتقد به خدا و پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و قرآن و امامت امامان معصوم امامیه تا امام صادق (علیه السلام) و پس از او امامت فرزند ارشد او اسماعیل و سپس امامان بعدی فاطمیان تا الحاکم می باشد.
تفاوت دروزیان با فاطمیان اسماعیلی این است که فاطمیان پس از الحاکم به امامت الظاهر و المستنصر تا العاضد لدین الله، یعنی چهاردهمین امام فاطمی، معتقد شدند، اما دروزیان غیبت الحاکم را باور کردند و از داعیان و مبلغان دعوت الحاکم همچون حمزه بن علی زوزنی پیروی کردند. الحاکم در زمانی می زیست که جامعه اسلام از جنبه های دینی، علمی، اقتصادی و سیاسی در نابسامانی و هرج و مرج به سر می برد. از این رو او به منظور نجات مسلمانها از وضعیت نامطلوب به اصلاحات وسیع در ابعاد مختلف و به خصوص بعد دینی و مذهبی پرداخت. اما خلفای عباسی که رقیب فاطمیان بودند، برای مقابله با اقتدار او این شایعه را مطرح کردند که الحاکم خود را خدا می داند. الحاکم به منظور اصلاح امور، افرادی را مأمور تبلیغ اصلاحات مذهبی و احیای سنتهای اسلامی کرد که مهمترین آنها حمزة بن علی بن احمد زوزنی بود. او چهار نفر دیگر را مأمور یاری حمزه کرد که مجموعاً پنج رکن اصلاحات مذهبی بودند. اما گروهی از افراد مرتد همچون درزی به تحریف تبلیغات این گروه پرداختند. در نتیجه میان این دو گروه نزاع و درگیری رخ داد که به قتل درزی انجامید.(206)
دروزیان در احکام عملی از فقه حنفی تقلید می کنند. فقه حنفی که یکی از چهار مکتب فقهی اهل سنت است، توسط حکومت عثمانی در سوریه و لبنان رایج گردید. البته علمای فرقه دروزی در چند مسأله با فقه حنفی، بلکه با دیگر مذاهب فقهی نیز، اختلاف دارند. برخی از این موارد عبارت اند از: از نفی تعدد زوجات، اجرای طلاق به وسیله قاضی، عدم جواز رجوع زوج به زوجه پس از طلاق، و عدم جواز ازدواج دختر قبل از پانزده سالگی.(207)
پس از حمزه و یارانش تا زمان حاضر چند عالم بزرگ در میان دروزیان ظهور کرده است که بزرگترین آنها امیر رسید جمال الدین عبدالله تنوخی (820 - 884) است. از او آثار زیادی بر جای مانده است و افراد بسیاری از درسها و مواعظ او استفاده کرده اند. اخلاق و زهد مهمترین بعد شخصیتی تنوخی است.
فرد دیگر شیخ محمد ابوهلال ملقب به شخی فاضل (987 - 1050 ق) است که شخصیتی همچون تنوخی داشته است. او شاعری زبردست بوده و اشعاری در وصف خداوند و پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت او (علیه السلام) و اهل عرفان سروده است. گفته می شود او نیز آثار متعددی داشته است که اکثر آنها اعم از نثر و نظم از بین رفته است. از جمله علما و شعرای دوزوی شیخ علی فارسی (م 1167 ق) می باشد.(208)

چکیده

1 - در علم فرق و مذاهب به گروههایی غالی گفته می شود که انسانی را به درجه خدایی یا غیر پیامبری را به درجه پیامبری رسانیده باشند. اکثر فرقه های غالی مذکور در کتب ملل و نحل منقرض شده اند و تنها فرقه هایی که هم اکنون وجود خارجی دارند عبارت اند از: دروزیه، اهل الحق و نصیریه، شیخیه، بابیه و بهائیه. البته گاه تقریرهایی از برخی از این فرقه ضاله بابیه و بهائیه صریحاً غالی و غیر مسلمان شناخته می شوند.
2 - دروزی به کسانی گفته می شود که الحاکم بامراللهخلیفه ششم فاطمی را به درجه خدایی رساندند. این فرقه در مصر پدید آمد و در سوریه رشد کرد و هم اکنون پیروانش در کشورهای سوریه و لبنان زندگی می کنند. مشهور است که موسس این فرقه فردی به نام دروزی بوده است که ایرانی الاصل و دارای مذهب اسماعیلی بود که با کمک حمزه بن علی مذهب دروزی را ادامه داد.
3 - حمزه سازمانی تأسیس کرد که اصول عقاید دروزی را شکل دهد. ارکان این سازمان عبارت بودند از عقل (خود حمزه)، نفس یا روح کلی (اسماعیل بن محمد تمیمیه)، کلمه (محمد بن وهاب) مقدم یا پیش رو و تالی یا پیرو، پس از اینها مبلغین و مأذونین و مکاسرین و سپس معتقدان عامه قرار می گیرند.
4 - دروزیان تغییر دین و مذهب را جایز نمی دانند. به نظر آنها در همه ادیان و مذاهب جوهر توحید وجود دارد. آنها به نسخ ادیان الهی اعتقاد ندارند و معتقدند خداوند هر پیامبری را برای مردم خاص فرستاه است؛ همچنین قائل به تناسخ اند.
5 - شیخ مرسل نصر، رئیس مذهبی فرقه دروزی در زمان حاضر، این فرقه را به عنوان فرقه ای اسلامی، معتقد به خدا و پیامبر و قرآن و امامت امامان معصوم تا امام صادق (علیه السلام) سپس اسماعیل فرزندش و بعد امامان فاطمی تا الحاکم معرفی می کند. تفاوت دروزیان با فاطمیان در این است که فاطمیان پس از الحاکم به امامت الظاهر و المستنصر و.... معتقد شدند ولی دروزیان غیبت الحاکم را باور می کردند.
6 - پس از حمزه و یارانش چند عالم بزرگ در میان دروزیان ظهور کرده است که بزرگترین آنها امیر سید جمال الدین عبدالله تنوخی است که در اخلاق و زهد مشهور است.
پرسش :
1 - به چه کسانی غلات می گویند. چرا؟
2 - فرقه دروزی چگونه پیدا شد. ارکان سازمان دروزی چیست؟
3 - تلقی رئیس فعلی این فرقه در مورد آن چیست؟

16 - اهل حق و نصیریه

اهل حق، علی اللهی، سر سپردگان، یارسان، غلات، نصیریه، علویان و...نامهایی است برای افراد و گروههایی که در مورد امام علی (علیه السلام) راه غلو را پیموده اند و او را به درجه خدایی رسانیده اند و برای خود آداب و رسون خاص وضع کرده اند. برخی از این گروهها حتی درباره رؤسای خود نیز غلو می کنند. در کشور ایران درباره این گروهها معمولاً از اسامی اهل حق و علی اللهی استفاده می شود، گرچه خود آنها ترجیح می دهند که بر آنان اهل حق اطلاق شود و کلمات علی اللهی و غلات خوشایندشان نیست. در ترکیه به این گروه بکتاشی و علوی و در سوریه نصریه و علویان می گویند.
پیروان این مذاهب در کشورهای ایران، عراق، ترکیه، آلبانی، سوریه، افغانستان و کشورهای آسیای میانه پراکنده شده اند. در ایران اکثر اهل حق در استان کرمامنشاه زندگی می کنند هر چند در مناطق دیگر نیز طوایفی از اهل حق وجود دارند.(209)
گروههای مختلف اهل حق، در آرا و عقاید و آداب و رسوم اختلافات زیادی دارند تا آنجا که به راحتی نمی توان اهل کوفه را فرقه و مذهبی واحد دانست. برخی از آنان صریحاً امام علی (علیه السلام) را خدا می دانند. برخی دیگر که شیطان پرست نامیده می شوند، شیطان را تقدیس می کنند و حرامهای الهی را حلال می دانند و مخالف طهارت و عبادتند. همچنین گروهی از اهل حق خود را اهل حق مسلمان و شیعه اثنی عشریه معرفی کرده و سعی می کنند تا عقاید خود را با عقاید امامیه هماهنگ سازند و به شریعت و اعمال و عبادات اسلامی پایبندند.



1- حلول لاهوت در ناسوت: فرقه هاى اسلامى به دروزیان خرده گرفته و قائلند که ایشان معتقد به حلول روح خدا در جسم الحاکم بأمرالله هستند. عبارات کتب مقدس دروز، هیچ کدام از صراحت لازم در این زمینه برخوردار نیستند. در مصحف دروز آمده: «توکلت على مولانا الحاکم الاحد الفرد الصمد...». اگر عنوان «حاکم» در عبارت فوق با الحاکم بامرالله، خلیفه فاطمى منطبق باشد، آنان را مى توان معتقد به الوهیت الحاکم بامرالله دانست، ولى اگر منظور خداى متعال باشد، فرقى با دیگر مسلمانان ندارند. دکتر سامى مکارم در توجیه حلول لاهوت در ناسوت مى نویسد: «لاهوت به هیچ وجه قابل درک نیست و خداوند در ناسوت تجلّى نموده تا براى مردم أنس ذهنى حاصل شود و به معرفت او و تقرب به سوى او نایل شوند[1]». دروزیان تجلى خدا را در هفت نفر ثابت مى دانند و قائلند خداى متعال ده بار تجلى کرده است. به هر حال کلمات بزرگان دروزیه موهم این است که خداوند در انسانها تجلى مى کند و باعث شده که دیگران به آنها خرده بگیرند. علامه فضل الله مى گوید: دشوارى هاى فراوانى در فهم عقاید دروزیه است که باعث گرفتاریهاى فراوانى براى آنان شده است.

2- تقمّص، تناسخ و حلول: آنان نفس را جاودانه دانسته و قائلند آنچه مى میرد پیراهن (جسم) است که وقتى کهنه شد، نفس انسانى به پیراهن دیگر منتقل مى شود. اندیشمندان اسلامى از این عبارات، تناسخ را فهمیده اند. دروزیان از لفظ تقمّص استفاده کرده و انتقال نفس آدمى به حیوان را ظلم مى دانند. آنان معتقدند که ارواح جهانیان ثابت و معین است و ارواح، بى درنگ پس از مرگ به جسم اشخاص دیگر منتقل مى شوند. برخى از پژوهشگران عقیده تقمص را عقیده اى نمادین دانسته که مفاهیم کنایى دارد و بر حقیقتى در عالم واقع استوار نیست. بنابراین روز قیامت در نگاه آنان پایان مرحله تکامل ارواح است. یعنى با فراگیرى دین دروز در جهان، قیامت فرا رسیده است.

3- اعتقاد به حدود خمسه: در نگاه دروزیان پنج حدّ عالم بالا که عبارتند از: عقل کل، نفس کلّى، کلمه، سابق و تالى، در زمین همان حواریون عالى رتبه الحاکم بامرالله هستند. این یارانِ مقرّب، تجسد یافته همان پنج اصل عالم علوى (بالا) هستند. اینان عبارتند از: حمزه بن على، اسماعیل دروزى، ابن وهب، سلامه، مقتنى، پنج داعى معروف دروزى در زمان الحاکم بأمرالله که مکتب دروزیه را بنا نهادند. با ناپدید شدن یکایک این افراد، نوشتجات و کتب این افراد، کتب مقدس دروزیان شد و جاى آن افراد را گرفت و هرکس که بر این نوشتجات و کتب دسترسى داشته و از عالمان دینى جامعه دروزى محسوب شود، عقال (عاقلان) و عموم مردم دروزى مذهب، جهّال (جاهلان) نامیده شدند. این تقسیم بندى تا به امروز در جامعه دروزى معتبر است[2]. درباره اصول دیگر دروزیان بالاخص اصول اخلاقى دروزیان به کتاب تحقیقى جدید در مذهب دروزیّه مراجعه نمایید.

 


[1]

. اضواء على مسلک التوحید، ص 128.

[2]

. در باب اعتقادات دروزیه بنگرید: اسماعیلیه، چاپ مرکز ادیان، مقاله «تاریخ و عقاید دروزیه»، نوشته علیرضا ایمانى; عبدالرحمن بدوى، تاریخ اندیشه هاى کلامى در اسلام، ج 2، ص 590 - 680.


دروزیه در بحث از فاطمیان اسماعیلى اشاره شد که فرقه دروزى از مذهب اسماعیلیه انشعاب یافته است که به دلیل غلوى که در این فرقه وجود دارد، معمولا همراه با دیگر فرقه هاى غالى ذکر مى شود.
در زمان حکومت الحاکم بامرالله (375 - 411 ق ) ششمین خلیفه فاطمى ، گروهى از اسماعیلیان درباره الحاکم غلو کردند و او را به درجه خدایى رساندند. این گروه پس از مرگ الحاکم بر آن شدند که او غایب شده و روزى به میان مردم باز خواهد گشت . اینان فرقه دروزى نامیده مى شوند. این فرقه در مصر پدید آمد و در سوریه رشد کرد و بعدها در لبنان نیز پیروانى یافت و هم اینک پیروان مذهب دروزى در کشورهاى سوریه و لبنان زندگى مى کنند. طبق آمارى که در اواسط قرن بیستم گرفته شده جمعیت دروزیان در حدود دویست هزار نفر بر آورد مى شود.
مشهور است که مؤ سس فرقه دروزى به نام درزى بوده است . درزى به معنى خیاط است و گفته شده است که نام اصلى درزى ، محمد بن اسماعیل ملقب به نشتکین بوده است و احتمالا به دلیل شغلش به درزى مشهور شده است . درزى ایرانى الاصل و پیرو مذهب اسماعیلى بود. او در سال 408 ق . به مصر رفت و با حمزة بن على زوزنى که ایرانى الاصل و از مقربان الحاکم بود، طرح دوستى ریخت و به یارى او به دربار الحاکم راه یافت . سپس مذهب دروزى را با کمک حمزه و حمایت الحاکم پایه ریزى کرد و کتابى در این باره نوشت و به تبلیغ این مذهب در قاهره پرداخت . بر اساس ‍ نظریه او، الحاکم تجسم خداوند و عقل کلى بود و باید مورد عبادت واقع مى شد، مردم قاهره پس از شنیدن سخنان درزى بر علیه او شورش کردند و او ناگزیر به سوریه گریخت و در آنجا کشته شد. پس از شورش مردم بر علیه درزى ، حمزة از سوى الحاکم ماءمور ادامه کار شد. حمزه اعلام داشت که از ابتدا او نماینده الحاکم در امور مذهبى بوده است و درزى به دروغ ادعاى نمایندگى الحاکم را کرده است . امروزه نیز دروزیان معتقدند که هدف درزى در تبلیغاتش ایجاد اختلاف در میان مسلمانان و بدنام کردن مذهب آنان بوده است و لذا خود دروزیان او را به قتل رساندند و از این رو آنها ترجیح مى دهند که به جاى دروزى به آنها موحدون گفته شود.(203) حمزه سعى کرد تا مذهب دروزى را بر اساس مبانى عرفانى و اسماعیلى و به شکل عمیقتر سازماندهى کند. بدین منظور او از اصل تجلى استفاده کرد و اعلام داشت که خداوند و صادرات اولیه ، یعنى عقل کلى و نفس کلى ، در انسانها تجلى مى کنند.
بدین ترتیب خداوند در الحاکم تجلى کرده است ، همان طور که قبلا در انبیا و اولیاى الهى دیگرى تجلى کرده بود، و الحاکم آخرین تجلى خداوند است . حمزه خود را تجلى عقل کلى معرفى کرد. او به منظور تبلیغ مذهب جدید سازمانى را تاءسیس کرد و اصول عقاید مذهب دروزى را بر اساس ‍ همان سازمان شکل داد. ارکان این سازمان عبارت اند از:
1. عقل ، که حمزه بن على تجلى اوست . تجلى عقل را امام اعظم ، انسان حقیقى و قائم الزمان نیز مى نامند.
2. نفس یا روح کلى ، که اسماعیل بن محمد تمیمیه تجلى اوست . او دانش ‍ را از امام اعظم دریافت مى کند.
3. کلمه ، که محمد بن وهاب (یا وهیب ) قرشى است .
4. مقدم یا پیشرو، که جناح الایمن (بال سمت راست ) نیز نامیده مى شود. او سلمه (یا سلامة ) بن عبدالوهاب است .
5. تالى یا پیرو که جناح الایسر (بال سمت چپ ) نیز خوانده مى شود. او ابوالحسن على بن احمد سموکى (یا سموقى ) مشهور با بهاءالدین مقتضى و الضیف (مهمان ) مى باشد.
پس از این پنج رکن ، مبلغین ، ماءذونین (کسانى که اجازه تبلیغ داشتند) و مکاسرین (متقاعدکنندگان ) مطرح مى شوند و در آخرین مرحله معتقدان عامه قرار مى گیرند.
پس از مرگ الحاکم در سال 411 ق ، حمزه اعلام کرد که او غایب شده تا پیروان خود را آزمایش کند و به زودى باز خواهد گشت . پس از مدتى یعنى در اواخر سال 411 ق . خود حمزه نیز غایب شد و بهاءالدین مقتنى (پیرو) واسطه میان امام غایب (حمزه ) و پیروانش اعلام شد. پس از مرگ الحاکم ، طرفداران مسلک او به تدریج در مصر رو به کاهش نهاد، ولى بر عکس در سوریه رشد کرد و موجى از انقلاب و شورش در میان روستاییان و دهقانان ایجاد کرد و کنترل بسیارى از مناطق کوهستانى به دست آنان افتاد. در سال 423 ق . امیر انطاکیه با همکارى امیر حلب گروهى از روستاییان را که از مناطق مجاور حلب در جبل السماک اجتماع کرده بودند، سرکوب کرد. مقتنى در این زمان در دو جبهه مى جنگید. جبهه نخست در مقابل حاکمان وقت و جبهه دیگر در برابر دیگر مدعیان رهبرى دروزى ها همچون ابن کردى بود. همین دو جنگ باعث فروکش کردن تدریجى انقلاب روستاییان سوریه شد. سرانجام مقتضى در سال 425 ق . مانند حمزه ناپدید گردید، اما تا سال 434 ق . براى طرفدارانش نامه مى نوشت . از زمانى که مقتضى پنهان شد براى دروزیان سوریه دوره تازه اى آغاز گردید که تاکنون ادامه دارد و آن انتظار همراه با صبر و بردبارى براى بازگشت الحاکم و حمزه است . بدین ترتیب دروزیها جامعه بسته اى را تشکیل دادند و از ازدواج و مراوده با سایر فرقه ها اکراه داشتند و عقاید خود از پنهان نگاه مى داشتند و در صدد تشکیل حکومتى محدود در مناطق زندگى خود بودند، در خلال سالیان دراز که دروزیان چنین وضعیتى داشتند، نوعى تشکیلات تازه مذهبى به وجود آمد که با تشکیلات زمان حمزه متفاوت بود. بر اساس این تشکیلات ، جامعه دروزى به دو بخش تقسیم شده است : یکى جامه عاقلان و دانشمندان که به حقایق ایمان دست یافته اند. دیگر جامعه جاهلان و مردم عادى که به حقایق ایمان وارد نشده اند. هر دروزى بالغى که از امتحانات که از امتحانات متعدد در طول زندگیش موفق بیرون آید و خود را با ارزشهاى مذهب درزى وفق دهد مى تواند وارد حقایق ایمان شود و به جامعه عاقلان و عالمان بپیوندد. از این پس او باید نمازهاى روزانه را به طور مرتب ادا کند و روزه ماه رمضان را به جا آورد و از مسکرات و دروغ و دزدى و دشمنى با هم کیشان خود و مواردى از این قبیل پرهیز کند. عاقلان داراى لباسهاى مخصوص و دستارهاى سفید هستند و موظف به خوشرفتارى با مردم و رعایت زهد و مطالعه آثار مذهبى و فراگیرى عقاید و احکام مذهبى خویشند. جامعه جاهلان که توده مردم دروزى هستند موظف به رعایت این امور نیستند و لذا مردمى که در همسایگى دروزیها زندگى مى کنند، آنان را مردمى عیاش و شهوت ران و میگسار مى دانند. این تقسیم بندى هم اینک نیز در جامعه دروزى رایج است .
دروزیان تغییر دین و مذهب را جایز نمى دانند و معتقدند هر کس باید در دین و مذهب خویش باقى بماند. آنان حتى با مسلمان شدن غیر مسلمان و دروزى شدن غیر دروزى نیز مخالفند. دلیل آنان این است که در همه ادیان و مذاهب جوهر توحید وجود دارد و آنها تجلیات حقیقت واحدند. در نتیجه روى گردانى از مذهب خود را نتیجه جهل فرد به آیینش مى دانند و لذا به همه انسانها توصیه مى کنند که در دینشان بیشتر تاءمل و تدین ورزند و به او امر و نواهى آیین خود بیشتر عمل کنند.(204) در واقع دروزیان به نسخ ادیان الهى اعتقاد ندارند و بر آن اند که خداوند به وسیله هر پیامبر دینى خاص براى مردمى خاص فرستاده است . این دیدگاه تقریبا شبیه راءى یهود است که معتقدند خداوند دین یهود را براى قوم بنى اسرائیل فرستاده است و آنها باید همیشه پیرو این دین باشند. نتیجه این دیدگاه نفى تبلیغ دین خودى براى دیگران و عدم پذیرش پیروان جدید است .
از جمله عقاید فرقه دروزى ، یا دست کم عقیده اکثر دروزیان ، تناسخ مى باشند. بر این اساس ، آنان معتقدند که روح انسان پس از مرگ و جدا شدن از بدن انسان مرده وارد بدن انسان دیگرى مى شود. از این رو، آنان تعدد ارواح را ثابت مى دانند و معتقدند کسانى که در زمان حمزه به مسلک دروزى ایمان آورده اند، روحشان پس از مرگ در یک دروزى دیگر حلول خواهد کرد. از آنجا که به اعتقاد دروزیان بدن براى روح به منزله لباس ‍ (قمیص ) است ، و روح دائما لباسى را کنده ، لباس دیگرى مى پوشد، لذا آنها از تناسخ به عنوان ((تقمص )) نام مى برند.
شیخ مرسل نصر، رئیس مذهبى فرقه دروزى در زمان حاضر این فرقه را چنین معرفى مى کند: فرقه موحدون فرقه اى اسلامى و معتقد به خدا و پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و قرآن و امامت امامان معصوم امامیه تا امام صادق علیه السلام و پس از او امامت فرزند ارشد او اسماعیل و سپس ‍ امامان بعدى فاطمیان تا الحاکم مى باشد.
تفاوت دروزیان با فاطمیان اسماعیلى این است که فاطمیان پس از الحاکم به امامت الظاهر و المستنصر تا العاضد لدین الله ، یعنى چهاردهمین امام فاطمى ، معتقد شدند، اما دروزیان غیبت الحاکم را باور کردند و از داعیان و مبلغان دعوت الحاکم همچون حمزه بن على زوزنى پیروى کردند. الحاکم در زمانى مى زیست که جامعه اسلام از جنبه هاى دینى ، علمى ، اقتصادى و سیاسى در نابسامانى و هرج و مرج به سر مى برد. از این رو او به منظور نجات مسلمانها از وضعیت نامطلوب به اصلاحات وسیع در ابعاد مختلف و به خصوص بعد دینى و مذهبى پرداخت . اما خلفاى عباسى که رقیب فاطمیان بودند، براى مقابله با اقتدار او این شایعه را مطرح کردند که الحاکم خود را خدا مى داند. الحاکم به منظور اصلاح امور، افرادى را ماءمور تبلیغ اصلاحات مذهبى و احیاى سنتهاى اسلامى کرد که مهمترین آنها حمزة بن على بن احمد زوزنى بود. او چهار نفر دیگر را ماءمور یارى حمزه کرد که مجموعا پنج رکن اصلاحات مذهبى بودند. اما گروهى از افراد مرتد همچون درزى به تحریف تبلیغات این گروه پرداختند. در نتیجه میان این دو گروه نزاع و درگیرى رخ داد که به قتل درزى انجامید.(205)
دروزیان در احکام عملى از فقه حنفى تقلید مى کنند. فقه حنفى که یکى از چهار مکتب فقهى اهل سنت است ، توسط حکومت عثمانى در سوریه و لبنان رایج گردید. البته علماى فرقه دروزى در چند مساءله با فقه حنفى ، بلکه با دیگر مذاهب فقهى نیز، اختلاف دارند. برخى از این موارد عبارت اند از: از نفى تعدد زوجات ، اجراى طلاق به وسیله قاضى ، عدم جواز رجوع زوج به زوجه پس از طلاق ، و عدم جواز ازدواج دختر قبل از پانزده سالگى .(206)
پس از حمزه و یارانش تا زمان حاضر چند عالم بزرگ در میان دروزیان ظهور کرده است که بزرگترین آنها امیر رسید جمال الدین عبدالله تنوخى (820 - 884) است . از او آثار زیادى بر جاى مانده است و افراد بسیارى از درسها و مواعظ او استفاده کرده اند. اخلاق و زهد مهمترین بعد شخصیتى تنوخى است .
فرد دیگر شیخ محمد ابوهلال ملقب به شخى فاضل (987 - 1050 ق ) است که شخصیتى همچون تنوخى داشته است . او شاعرى زبردست بوده و اشعارى در وصف خداوند و پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت او علیه السلام و اهل عرفان سروده است . گفته مى شود او نیز آثار متعددى داشته است که اکثر آنها اعم از نثر و نظم از بین رفته است . از جمله علما و شعراى روزوى شیخ على فارسى (م 1167 ق ) مى باشد.(207)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد