بازخوانی عوامل پیدایش مدعیان دروغین مهدویّت و گرایش مردم به آنان
امیرمحسن عرفان
چکیده
اندیشه مهدویت، در راه رسیدن به مقصود، ممکن است در دریای پرتلاطم حوادث، با موانعی روبه رو شود. شرط رسیدن به ساحل نجات در درجه اول، تقویت نیروی محرک این گفتمان و در درجه دوم، شناخت و رفع موانع احتمالی است.
«متمهدان» و «مدعیان دروغین»، مفهوم و انگارهای هستند که تأمل در آنها، برای همگان پر جاذبه است. عدهای دوست دارند بدانند چرا در طول تاریخ، و در حوزه مهدویت، با چنین ادعاهایی روبهرو هستیم؟
با رخنمایی اینگونه پرسشها و پرسشهای دیگر، موضوع مورد بحث، اهمیت ویژهای یافته است؛ اما مهم، روشمند کردن پژوهش در این زمینه است. تحلیل پیامدها، آثار و خاستگاههای مدعیان دروغین، در گرو شناخت دقیق عوامل پیدایش آنان است.
نگارنده در این مقاله، علل زمینه ساز، علل تسهیل کننده و علل شتاب زای پیدایش مدعیان دروغین و گرایش مردم به آنان را نقد و بررسی میکند.
کلید واژه ها: متمهدان، مدعیان دروغین، بابیت، بهائیت، شیخیه، استعمار، نجات باوری.
پیش در آمد
شناخت و بازشناخت اندیشه مهدویت، شناخت و بازشناخت بزرگترین جریان معرفتی و معنویتی در طول تاریخ است. بازکاوی و بازپژوهی این جریان، یک ضرورت عینی است؛ تا جریانی که برای ناب سازی معرفت دینی و بازسازی و نوسازی فرهنگی، معنوی و اجتماعی اتفاق میافتد، پیوسته زلال و اصیل بماند و مانند همیشه، الهام بخش همه آزادی خواهان جهان باقی بماند.
نیرومندی اندیشه مهدویت در جایگاه یک اصل مبتنی بر سنتهای ریشهدار اسلامی، و یأس از الگوهای دروغین رایج، موجب گرایش روزافزون حقیقتطلبان به اندیشه مهدویت شده است.
شناخت آفات نظری و عملی و آسیبهای ذهنی و عینی اندیشه مهدویت، امری پسندیده و لازم است. در عین حال، شناخت و تحلیل ریشهها و علل پیدایش و رشد مدعیان مهدویت، یک ضرورت «عقلانی» است؛ تا با نابود کردن «علل»، معلولها نیز از بین رفته و با ادعاهای پیدا و پنهان در حال وقوع نیز مبارزه شود.
به دیگر سخن، با شناخت علل و ریشههای انحراف مدعیان دروغین، میتوان از آفات درونی و بیرونی و آسیبهای تدریجی نیز جلوگیری کرد؛ یعنی در مقام «رفع» یا پیشگیری برآمد.
انحراف زدایی از آموزه اصیل مهدویت و زنده نگه داشتن آن، یک ضرورت اجتناب ناپذیر است؛ به ویژه اگر دستهای پیدا و پنهان دوستان ناآگاه و دشمن آگاه و مغرض را در انحراف آفرینی «مهدویت» در طول تاریخ بشناسیم.
ضرورت بحث از عوامل پیدایش مدعیان دروغین
در بحث از یک موضوع، گاهی آن را تشریح میکنند و علتیابی. کار اول را «توصیف»،[۱] وقایعنگاری و تشریح وضع موجود، و عمل دوم را «تبیین»[۲] و یافتن چرایی آن مینامند. بحث اول، به هستها میپردازد و بحث دوم به چرایی و علت «هستها» (شفیعیفر، ۱۳۷۷: ج۳، ص۲۸۸).
این دو مسأله در بحث از مدعیان دروغین نیز صدق میکند و از دو منظر میتوان به مدعیان دروغین نگریست؛ یکی پرداختن به سیر حوادث و وقایع نگاری و فرایند زندگی مدعیان و دیگری جست و جوی علت یا علل آن. دیدگاه اول، به تاریخ مدعیان دروغین میانجامد و مجموعهای از وقایع است که از دادههای آن، هیچ گاه سخن نمیگوید؛ بلکه میبایست تعبیر و تفسیر شوند. دیدگاه دوم به نظریه پردازی در مسأله منجر میشود و با کمک آن میتوان تصویری روشن و جامع از موضوع ارائه داد.
تصور ما از عوامل و علل پیدایش متمهدیان، نقش مهمی در انتخاب ابزارها، شیوهها و روشهای مبارزه با آنان دارد. تفکر و اندیشه مهدویت در اوضاع و مقاطع مختلف، گاهی دچار آسیب یا آفت میشود. احیاگر در عرصه احیای دین با دو تشخیص بسیار مهم روبهرو میشود: تشخیص درد و تشخیص درمان. اگر حقیقت یاب، درد اندیشه خود را در نیابد و سرّ رنجوری آن را کشف نکند و دچار خطا شود، از اساس، ره به خطا برده است، و اگر درد دین را به نیکی دریابد، گامی دیگر برای توفیق در پیش روی دارد و آن، حسن درمان است. آسیب شناسی کمک میکند شخص، این گونه موانع و آفات را بهتر بشناسد و در راه اصلاح آنها بکوشد یا از آنها پیشگیری کند.
در بحث مهدویت نیز تا چرایی و چگونگی پیدایش مدعیان به خوبی تحلیل نشود، نمیتوان تصویری روشن و جامع از آن ارائه داد؛ پس اگر ریشهها و علل پیدایش مدعیان دروغین را همراه اهداف و انگیزهها شناختیم، راه تحریف، کژاندیشی و عوامگرایی درباره چنان واقعه عظیم و مکتبسازی بسته خواهد شد.
قابل ذکر است که تقسیم عوامل و تفکیک آنها در این مقاله، برای سهولت بیشتر در گزارش و تحلیل و بررسی آنها است وگرنه، واقعیت از تعامل و هم آوایی چند زمینه و بستر در یک مدعی خبر میدهد. علل و عواملی که این جا بررسی میشوند، دارای حصر عقلی نیستند و فقط حاصل کاوش نویسنده در منابع است.
عوامل متعددی در پیدایش مدعیان موثرند که آنها را به سه دسته تقسیم میکنیم:
۱٫ عوامل زمینه ساز (محرک): مجموعه عواملی ریشهای که در زمینه سازی و بسترسازی پیدایش مدعیان، نقش داشته است.
۲٫ عوامل تسهیل کننده: عواملی که سبب آسانتر شدن طرح ادعاهای دروغین یا گرایش مردم به چنین ادعاهایی است.
۳٫ عوامل شتاب زا (کاتالیزور): عواملی که روند رو به جلوی ادعاهای دروغین و گرایش مردم به آن را سرعت بیشتر میبخشد.
اکنون به شرح و تبیین این عوامل میپردازیم:
عوامل زمینه ساز
۱٫ نجات باوری مهدوی
آنچه به ماهیت شور انگیز و انقلابی امامت در تشیع میافزاید، اصل مهدویت است. انتظار فرج و امید به ظهور امام غایب، امیدواری شیعه را برای پیروزی نهایی بر ظلم و ستم و سامان یافتن جهان میفهماند. همین پیوند معنادار بین ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و تشکیل حکومت حق، بهانه برخی «فعالیتهای تندروانه» میشود.
شیعیان در هر دورهای انتظار داشتند منجی رهاییبخش به نام «قائم» قیام کند و آنان را از آزارها و فشارهای سیاسی روزگار برهاند. درست است که در پس پرده برخی از ادعاها، اغراض شخصی و مادی و بهره برداریهای سیاسی وجود داشت؛ اما بیش از همه، این موج شدید مهدی خواهی و نجات طلبی بود که موجب تطبیق ناآگاهانه و عموماً غیر مغرضانه مهدی موعود بر امامان شیعه یا افراد دیگری از خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میشد.
با عنایت به چنین انتظاری، پس از درگذشتن هر امام، رحلت او در باور دستهای از افراد نمیگنجید؛ چرا که قائم، باید پیش از مرگ خود، بساط ستم را بر میچید و با پر کردن زمین از عدل و داد، رسالتش را به اتمام میرساند؛ از این روی، این دسته یا به انکار درگذشت امام معتقد میشدند یا حداقل انتظار آنها این بود که امام، بعد از رحلتش دوباره به زمین برگردد و وظیفه خود را تمام کند.
مرحوم آیت الله حاج شیخ حسین لنکرانی رحمت الله علیه درباره گرایش مردم به علی محمد باب میگوید:
این باور تحرک بخش اسلامی و شیعی مهدویت بود که (البته با خطای تشخیص مصداق)، و صحنه گردانی بازیگران سیاسی، غوغای بابیت را در ایران اسلام و شیعه برانگیخت و جمعی از شیعیان (ساده لوح) را حول پرچم کسی گرد آورد که مدعی باب امام عصر بود و با ندای «یا صاحبالزمان» به تهورهای بعضاً کم نظیر و شگفت انگیز در برابر قوای حکومت وا داشت (کوچکزاده، ۱۳۷۸: ص۸۵).
آفریقا را فراموش نکنیم؛ سرزمینی که از زمان راهیابی اسلام به آن، منطقهای پر استعداد در پذیرش مفاهیم موعودباوری و مهدویت بوده است. این پدیده، معلول ستم خلفای اموی و عباسی در صدر اسلام و ظلم مستعمران در سدههای اخیر است.
تثبیت مفهوم مهدویت با رویکرد نجات بخشی، زمینه مؤثری در ایجاد جریانات دینی و سیاسی در آفریقا بوده است. ظلم و ستم موجود و محرومیت شدید مردم آفریقا، «مهدویت» را در آن سرزمین، قوت میبخشد. اگر سرزمین آفریقا را زادگاه «مدعیان مهدویت» بدانیم، راه دوری نرفتهایم. این امر، با توجه به زمینههای روانی و اجتماعی ناشی از وجود بیعدالتی و تبعیض در آفریقا سبب شد مهدی سودانی بیشترین بهره را از آموزه مهدویت ببرد.
سودان تا اوایل دهه هشتاد قرن نوزدهم میلادی از ناحیه سه گروه تحت ستم بود: استعمارگران انگلیسی، حکام و مأموران ترک و مصری و اشراف و ملّاکان و تجار بزرگ محلی و منطقه ای (موثقی، ۱۳۷۴: ص۲۲۴). این فشارها و ظلمها به تدریج اعتراضات گستردهای را همراه داشت. البته مهمترین مسأله مورد اعتراض، هجوم و حضور بیگانگان و اروپاییان بود. تودههای مردم محروم و مسلمانِ اقوام بربر، هسته مرکزی جنبش اصلاحی و ضد استعماری را آغاز کردند. رهبری این جنبش گسترده که از سال ۱۸۸۱م آغاز شد، کسی نبود جز محمد احمد بن عبدالله (۱۸۴۳-۱۸۸۵م) معروف به مهدی سودانی (هالت ـ ام ـ دبلیو، ۱۳۶۶: ص۹۲).
مؤلف کتاب مسلمانان آفریقا مینویسد: «ظهور مهدی در بخش آفریقای شمالی یک پدیده خاص است» (کوک، ۱۳۷۳: ص۷۰).
۲٫ جهل و نادانی مردم
دین، بسیاری اوقات، آماج بهرهبرداریهای نادرست قرار میگیرد. مردم، با عشق و احساس، بر گرد دین حلقه میزنند و اگر از آموزههای آن به درستی آگاهی نداشته باشند، در دام شیادان گرفتار خواهند شد.
ناآگاهیهای مردم ایران در زمان قاجاریه، یکی از مهمترین علل گرایش عدهای به سید علی محمدباب بود. مرحوم آیت الله حاج شیخ حسین لنکرانی رحمت الله علیه بر این باور است:
بابیان فداکار و جان فشان اولیه که در قیامهای خونی زمان باب شرکت داشتند و خود را به آب و آتش میزدند، بابی و بهایی (به معنایی که امروزه از این کلمات مراد میکنیم) نبودند؛ بلکه شیعیانی ساده لوح و ره گم کرده بودند که در تشخیص «مصداق» به خطا رفته، به عشق هواداری از صاحب الزمان و قائم موعود، اسیر مشتی بازیگران سیاسی شده بودند (عبداللهی، ۱۳۷۱: ص۷۲).
علت اصلی تأثیرگذاری و رشد مدعیان دروغین مهدویت، جهل مردم است. بدون تردید، میتوان نادانی را عامل اصلی همه انحرافات در تاریخ اسلام دانست. بسیاری از افرادی که در دام چنین مدعیانی گرفتار میشوند، در حقیقت جویندگان آب هستند؛ اما چون آب واقعی را ندیده و نشناختهاند، به دنبال سراب راه افتادهاند.
۳٫ نابسامانیهای اجتماعی و اقتصادی
امیرالمؤمنین علیه السلام درباره فقر در کارایی ذهن میفرماید: الفقر یُخرِسُ الفطن عَن حجتِهِ (سید رضی، بیتا: ح۳)؛ تهیدستی، مرد زیرک را در برهان کند میسازد.
آیا با چنین دل مشغولیای میتوان از چنین شخصی انتظار داشت در زندگی روزمره خود، سهم لازم دینداری را بپردازد و خود را برابر اندیشه و نظرهای التقاطی حفظ کند. شاید راز آن که گفته شد فقر زمینه ساز کفر است (کلینی، ۱۴۰۵: ج۲، ص۳۰۷)، همین نکته باشد.
تأملی در قیام فاطمیان که با ادعاهای مهدویت «عبیدالله المهدی» همراه بود و همچنین قیام و ادعای مهدویت «مهدی سودانی» در شمال آفریقا ما را به این نکته رهنمون میسازد که نابسامانیهای اجتماعی و اقتصادی و فقر شدید مردم، بستر مناسبی برای طرح این گونه ادعاها و گرایش شدید مردم فراهم میساخت. در اواخر قرن سوم و هم زمان با قیام فاطمیان، مغرب و افریقیه از نظر اقتصادی از وضعیت مطلوبی برخوردار نبودند. و این بحرانهای اقتصادی، جامعه افریقیه و مغرب را دستخوش تغییر کرد (چلونگر، ۱۳۸۱: ۲۲۱).
اوضاع نابسامان نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران در دوران قاجار نیز بستر اجتماعی مناسبی برای ظهور بابیه را فراهم ساخت. این اوضاع، در یک نگرش کلی عبارت بود از:
الف. انحطاط نظام سیاسی ایران؛
ب. فساد زاید الوصف حکومت و نخبگان سیاسی؛
ج. رقابت استعمار برای کسب منافع ملی مردم ایران؛
ه. اعطای امتیازات گوناگون به بیگانگان و غارت ذخایر ملی؛
و. فقر عمومی و بیسوادی گسترده (کاتوزیان، ۱۳۷۳: ص۷۶).
۴٫ فزون طلبی و زیاده خواهی
دلبستگی به دنیا، یکی از زمینههای افکار التقاطی و منحرف است که متأسفانه دامن اندیشه مهدویت را نیز در بر میگیرد. این زیاده خواهی و دنیاطلبی، تحت عناوین مختلفی میگنجد که عبارتند از:
۴-۱٫ تضعیف رقیب
در طول تاریخ میبینیم عدهای برای تضعیف رقیب و در کشاکش رقابتهای سیاسی و نظامی، اندیشه اصیل مهدویت را هم بینصیب نگذاشته و با اتهاماتی واهی، رقیب را به ادعای مهدویت متهم میکنند؛ برای مثال عدهای بر این باورند که «مختار بن ابی عبیده ثقفی» برای پیشرفت نهضت و قیامش مهدویت «محمد بن حنفیه» را مطرح کرد؛ ولی بررسیها و کاوشهای تاریخی، ما را به این نکته رهنمون میسازد که این، اتهامی واهی است؛ زیرا دشمنان مختار درصدد بودند که اولاً: چهره قیام مختار را از حالت یک قیام مذهبی به یک قیام اعتقادی تبدیل کرده و آن را بدعتی در دین اسلام معرفی نمایند. ثانیاً: این تبلیغات منفی، بهانهای برای سرکوب دیگر قیامهای شیعی باشد (صفری فروشانی، ۱۳۷۸: ص۸۵ و ۸۶).
نمونهای دیگر، «عبدالله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب» است که[۳]در سال ۱۲۷ق در کوفه بر ضد فرماندار منصوب بنی امیه قیام کرد. وی در جنگی که بین او و «ابن هبیره»، سردار سپاه بنی امیه روی داد، شکست خورد و در سال ۱۲۹ ق در هرات کشته شد (جزری، ۱۴۰۷: ج۵، ص۵).
عبدالله از دو سو مورد حمله بود؛ هم از سوی بنی امیه که بر ضد آنها قیام کرده بود و هم از سوی بنی عباس که او را رقیب اصلی خود میدانستند. این هر دو گروه، تبلیغات وسیعی را بر ضد او به راه انداخته بودند. اتهام ادعای مهدویت او نیز صرفاً برای تضعیف و خرافی جلوه دادن عقاید بود (صفری فروشانی، همان: ص۹۱).
۴-۲٫ ادامه حیات فرقه ای
بعضی از سران فرقههای غلات مانند مغیریّه، از قیامهای علویان بر ضد حکومت عباسی سوء استفاده میکردند و با ادعای مهدویت، سعی در جذب نیرو به سوی خود داشتند. مغیریّه ادعا داشتند محمد بن عبدالله بن حسن معروف به نفس زکیه که بر ضد بنی عباس و حکومت منصور قیام کرد و کشته شد، مهدی است و کشته نشده است؛ بلکه در کوههای ناحیه حاجز بین مکه و نجد قرار دارد.
۴-۳٫ سوء استفادههای مالی
عدهای با مطرح کردن مهدویت امامی از امامان شیعه که از دنیا رفته بود، خود را جانشین او در زمان غیبتش معرفی میکردند و بدین وسیله برای خود مال و مقامی کسب میکردند. مهمترین مصداق این جریان، سران «واقفیه» میباشند. سران این فرقه پس از شهادت امام کاظم علیه السلام به دلایلی از جمله سوء استفادههای مالی، امامت حضرت رضا علیه السلام را نپذیرفتند و ادعا کردند موسی بن جعفر علیه السلام همان مهدی است و در غیبت به سر میبرد.
این انحراف که بسیاری از عالمان و راویان شیعه را در کام خود فرو برد، به چندین شعبه تقسیم شد و مشکلات فراوانی را برای امامان بعدی به وجود آورد. شیخ طوسی رحمت الله علیه مینویسد:
اولین کسانی که قائل به وقف شدند، علی بن ابی حمزه بطائنی، زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی بودند که به طمع اموال، به دنیا رو کردند و گروهی را با پرداختن اموالی که خود به خیانت برداشته بودند، با خود همراه نمودند …. یونس بن عبد الرحمان گفته است: در زمان شهادت امام کاظم علیه السلام نزد نمایندگان آن حضرت، اموال زیادی بود که طمع در آنها باعث شد در آن امام توقف کنند و وفاتش را انکار کنند (تا اموال را به امام بعدی نپردازند) و برای خود بردارند. نزد زیاد بن مروان، هفتاد هزار دینار و نزد علی بن ابی حمزه، سی هزار دینار بود. من که حقیقت امامت امام رضا علیه السلام را دریافتم، مردم را به او دعوت کردم؛ اما آن دو نفر بیست هزار دینار برای من فرستادند و پیغام دادند که دست از این کار بردار. ما تو را بینیاز میکنیم؛ ولی من امتناع کردم و آنان بنای دشمنی با مرا گذاشتند (طوسی، ۱۴۱۷: ص۶۳ و ۶۴).
در زمان غیبت صغرا و نیابت نایب دوم، محمد بن عثمان رحمت الله علیه، «محمد بن علی بن بلال» به همین انگیزه ادعای نیابت کرد. او از راویان حدیث و از وکلای قدیمی بغداد بود که روابط نزدیکی با امامان معصوم علیهم السلام داشت. با وجود این، او نیابت نایب دوم را انکار کرد و مدعی وکالت از جانب امام دوازدهم علیه السلام شد و وجوهی را که باید به محمد بن عثمان میداد، نزد خود نگاه میداشت (طوسی، ۱۳۴۸: ص۵۷۹). موقعیت اجتماعی «محمد بن علی بن بلال» میان شیعیان که موجب شد ادعای او مورد توجه عدهای قرار گیرد، محمد بن عثمان را واداشت برای حل این مشکل، ترتیب دیدار او با امام علیه السلام را بدهد؛ از این رو در ملاقاتی مخفیانه، محمد بن عثمان، او را با امام روبهرو کرد (همو، بیتا: ص۲۶).
۵٫ باورهای غلط
اندیشه مهدویت، از یک سو علل و عواملی دارد و از سویی دیگر، اهداف و اغراضی عالی. عدهای عالمانه یا جاهلانه، عامدانه یا غافلانه، آموزه مهدویت را به گونهای تفسیر کردهاند که یا علل و عوامل پیدایش این رخداد را دستخوش تغییر میکند و آن را دگرگون جلوه میدهد یا اهداف آن را به گونهای معرفی میکند که با اهداف واقعی آن و متون روایی و پژوهشهای عمیق و علمی ناسازگار است. برخی از این باورهای غلط عبارتند از:
۵-۱٫ تعیین وقت ظهور
امامان معصوم علیهم السلام بر عدم تعیین زمانی برای ظهور مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف بسیار تأکید داشتند (کلینی، همان: ج۱، ص۳۶۸) و حتی تعیین کنندگان زمان معین برای ظهور را دروغ گو نامیدند (همان)؛ ولی در طول تاریخ، عدهای به جای پرداختن به برهان، فقط برای تحریک احساسات و بدون در نظر گرفتن عواقب آن، درباره ظهور وعدههای دروغین خود به مردم القا میکردند و همین امر، زمینه را برای پیدایش مدعیان دروغین فراهم میساخت.
سید کاظم رشتی، شاگرد شیخ احمد احسایی، از کسانی است که بدون در نظر گرفتن روایات معصومان علیهم السلام به نزدیکی ظهور حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بشارت میداد. وی، در نزدیکیهای وفاتش امام غایب طبق اصطلاح شیخیه (یعنی ظهور حقیقت و روح امام در قالب شخص معین) را بسیار نزدیک میدانست و همیشه به شاگردانش گوشزد میکرد: «زود است که پس از من، امام غایب ظاهر گردد». وی این مژده و پیشگویی را بارها مطرح کرده و میگفت: «شاید امام غایب، کسی که روح امام در او ظاهر میشود) میان شماها باشد». و به شاگردان و پیروانش تأکید میکرد: «بر یکایک شما لازم است که شهرها را بگردد و ندای امام غائب را اجابت کند» (مدرسی چهاردهی، ۱۳۴۵: ص۲۰).
بر همین اساس، نخستین پیروان سید علی محمد باب را شیخیان متعصبی تشکیل میدادند که بنابر آموزههای سید کاظم رشتی منتظر ظهور امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بودند. جالب آن که عدهای چون «ملاحسین بشرویه ای» در مسجد کوفه در انتظار ظهور حضرت اعتکاف کردند و چون خبر «بابیت» سید علی محمد باب به آنان رسید، نزد سید علی محمد رفته و ضمن پذیرش دعوت او، از مبلّغان سرسخت او شدند (موسوی بجنوردی، ۱۳۸۱: ج۱۳، ص۳۴).
۵-۲٫ مهدویت نوعی
در باب مهدویت، عقیده شیعه این است که مهدویت خاصه صحیح و مقبول است؛ به این معنا که مهدی این امت، یک فرد معین است که موعود امتها و ملتها بوده و ابعاد و ویژگیهای او مشخص است؛ ولی بعضی از صوفیه، قائل به مهدویت نوعیه بوده یا هستند؛ به این معنا که عقیده دارند در هر عصری و دوره باید یک مهدی وجود داشته باشد که ویژگیها و خواص مهدویت و هادویت را داشته باشد. آنان بر این باورند که هیچ عصری خالی از یک مهدی هادی نیست و ضرورتی هم ندارد که مشخص شود از نسل چه کسی است و چه خصوصیاتی دارد (نفیسی، ۱۳۷۳: ص۵۷).
این تفکر صوفیانه در عدهای رسوخ کرد و گاهی با اندیشههای فلسفی در آمیخت و عناوین و اصطلاحات تازهای به بازار علم وارد کرد. طرح این قضیه فلسفی با مشرب صوفیانه، یکی از علتهای طرح و گرایش اندیشهای با عنوان مهدویت نوعیه شد؛ به این معنا که مقام مهدویت بلکه نبوت در سلوک عارفانه و صوفیانه برای کسی که به مرحله فنا یا مرحله ولایت کبرا دست یابد، میسر است؛ بنابراین نگرش کاملاً صوفیانه مهدویت یک مفهوم و عنوان است که میتواند مصادیق متعددی داشته باشد. عدهای با سوء استفاده از چنین طرز تفکری، خود را مهدی موعود نامیدند. در این میان، انگیزههای سیاسی گرایش به عقیده مهدویت نوعیه نیز نباید مورد غفلت واقع شود؛ اهدافی که از سوی خلفای اموی و عباسی برای انحراف امت اسلامی و تضعیف جایگاه حقیقی امامت و ولایت در نظر بود.
ادعای مهدویت «محمد بن فلاح»[۴] و «محمد بن عبدالله نوربخش»[۵] با تفکر و اندیشه صوفیانه آمیخته شده بود و آنان در همین راستا ادعای مهدویت کردند.
۵-۳٫ نگاه سطحی و عاطفی به آموزه مهدویت
یکی از ریشههای انحراف و تحریف در پدیده مهدویت، نگاه «سطحی» به آن است؛ یعنی صرفاً نقل گزارشی از ظهور حضرت بدون توجه به فلسفه و انگیزه قیام، پیامدها و آثار حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف. با چنین رهیافت نقل گرایانه محضی است که با نقلیات و روایات تاریخی «متهافت» و «متناقض» از پدیده مهدی مواجهیم که اساساً تحلیل عقلانی درباره آن دیده نمیشود. این خود عاملی میشود تا به عمق حادثه راه نیافته، نقلها و فهمهای متفاوت و متهافت از حکومت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بازشناسی و نقد نشود.
عوامل تاریخی خاص از جمله مهجوریت و مغلوبیت سیاسیـ اجتماعی در قرون متمادی، عاملی شد تا مسلمانان، رویکردی «عاطفی» به آموزه مهدوی داشته باشند؛ در نتیجه از کانون اندیشه مهدویت، کمترین بهرهبرداری معرفتی ـ معنویتی انجام شد. این خود دستمایهای شد تا برخی شیادان، خود را مهدی زمان جا زنند و از ظرفیتهای عاطفی مسملین سوء استفاده کنند که چنین مشکلی هنوز هم ادامه دارد.
۶٫ حمایتهای بیگانگان
همه کسانی که درک عمیق و دقیقی از تاریخ معاصر دارند، میدانند که بابیه، بهائیه و ازلیه در ایران و قادیانیه در هند، مسلکهایی هستند که دست سیاست، آنها را به صورت دین در آورد و به جان ملت مسلمان ایران انداخت، تا از رهگذر تفسیرهای ارتجاعی و خرافاتی آنها، و ایجاد اختلاف در جامعه اسلامی، هسته پویایی دین اسلام و مذهب تشیّع در ایران گرفته شود و راه برای سیطره استعمار هموار گردد.
در تهاجم پیروان مسلکهای استعماری به دین و هویت ملی، سه هدف اساسی دنبال میشد:
۱٫ خارج کردن دین از حوزه اجتماعی و در رأس آن، سیاست و حکومت؛
۲٫ توجیه حضور استعمار در کشور به عنوان یگانه عامل تجدد و ترقی؛
۳٫ تثبیت نیروهای غرب گرا در ارکان سیاست گذاری و تصمیم گیری کشور (جمعی از نویسندگان، ۱۳۸۶: ص۳۲۳).
مسلکهای استعماری بابیه و بهائیه دقیقاً همین اهداف را تعقیب میکنند. سر لوحه آموزههای این مسلک ها، جدایی دین از حوزه سیاست و حکومت است.
بزرگترین مشکل استعمار برای حضور در کشورهای اسلامی ـ علاوه بر ماهیت سیاسی دین و سیاسی بودن مسلمانان ـ وجود برخی احکام حماسی و تحرک بخش اسلام مثل احکام جهاد بود. بهائیت از این جنبه نیز در خدمت استعمار قرار گرفت؛ برای نمونه، حسینعلی بهاء[۶]، همچون قادیانی در هند، مأموریت داشت یکی دیگر از احکام مترقی اسلام یعنی حکم جهاد را متزلزل سازد، تا این مانع بزرگ نیز از راه استعمار برداشته شود. او میگوید: «این ظهور،رجعیت کبری و عنایت عظمی است که حکم جهاد را در کتاب محو کرده است (اشراق خاوری، ۱۲۸ بدیع: ص۲۱۷).
توجه به مستندات زیر، روابط پشت پرده بابیت و بهائیت با روسیه تزاری را به خوبی روشن میسازد:
۱٫ تشکیل اولین مرکز تبلیغی مهم بهایی در خاورمیانه (با عنوان مشرق الاذکار) در عشق آباد روسیه و با حمایت آشکار روسها (جمعی از نویسندگان، ۱۳۸۶: ص۲۹).
۲٫ برادر، شوهر خواهر و خواهرزاده حسینعلی بهاء در استخدام سفارت روسیه بودند و خود بها نیز در جریان ترور نافرجام ناصرالدین شاه توسط بابیان، با حمایت جدی و پیگیر سفیر روسیه «پرنس دالگورکی» از زندان و اعدام نجات یافت و با محافظت سفارت روسیه از ایران خارج شد (همان).
۳٫ پیشنهاد «پرنس دالگورکی» به حسینعلی بهاء پس از آزادی از زندان مبنی بر سفر به روسیه، و نیز بدرقه رسمی بهاء تا مرز عراق توسط کارگران سفارت روسیه نیز گامهای بعدی سفارت روسیه در حمایت از حسینعلی نوری است (شهبازی، ۱۳۸۲: ش۲۷، ص۲۰).
پیوند بهائیت با دولت انگلیس در سده اخیر، از مسائلی است که میتوان گفت بین مورخان و آگاهان رشته تاریخ و سیاست، نوعی «اجماع» بر آن وجود دارد.[۷] در دوران عباس افندی[۸] معروف به عبد البهاء (۱۹۲۱-۱۸۴۴م) حکومت عثمانی فرو پاشید و انگلستان، متصرفات این حکومت را به چنگ آورد. عبد البهاء با اربابان تازه فلسطینی روابط تنگاتنگی برقرار کرد؛ چنانکه در مراسم خاصی، مقامات انگلیسی فلسطین به او لقب «سِر» (sir) دادند؛ لقبی که از طرف شاه انگلیس عطا میشود و پاداش خدمت مهم به امپراتوری است. بعدها نیز ژنرال آللنبی به نمایندگی از دربار لندن نشان شوالیه (Knight hood) را به عباس افندی عطا کرد.
قادیانی نیز که در سال ۱۸۸۰م ادعای مهدویت را مطرح کرد، از حمایت سرشار دولت انگلیس برخوردار بود. وی در نوشتههایش مردم را برای اطاعت از دولت انگلیس و همدردی با آنان ترغیب کرد (فرمانیان، ۱۳۸۲: ش۱۷، ص۱۵۲). وی در سال ۱۸۹۷م در جشن تولد شصت سالگی ملکه انگلستان نوشتن رسالهای به نام «تحفه قیصریه» را آغاز کرد و در آن، ملکه را سایه خدا برشمرد و اطاعت او را اطاعت از خدا یاد کرد. جالب آن که وی مراد از «أولوا الأمر» در آیه ۵۹ سوره نساء را ملکه انگلستان میدانست.
بزرگترین خدمت قادیانی به استعمار، فتوای او بر حرمت جهاد بود. وی با اینکه در صفوف مسلمانان بود، جهاد را برای مسلمانان جایز نمیدانست. او میگفت: خدا محتاج به شمشیر نیست؛ بلکه دین خود را با آیات آسمانی تأیید خواهد کرد (بهشتی، ۱۳۸۶: ص۱۴۷).
عوامل تسهیل کننده
۱٫ تکلیف گریزی و اباحه گری
بین پیروان هر مکتب، هستند کسانی که انگیزه گردن نهادن به بایدها و نبایدها را ندارند و همیشه و همه گاه تلاش میورزند از زیر بار تکلیف، شانه خالی کنند؛ اما برای این امر، توجیهی ندارند؛ لذا از خانواده و جامعه بیرون رانده میشوند. همچنین عدهای بیاعتقادند و نمیتوانند بیاعتقادی خود را بروز دهند؛ زیرا جامعه و خانواده آنان بر شالوده دینداری بنا شده است و کار آنان، شنا بر جریان خلاف است. این افراد، در جامعه دینداران، خود را زندانی میپندارند و همیشه برای خود راه فراری میجویند؛ از این روی با هر نغمهای که با هواها و هوسهای اینان همراه باشد، همنوا میشوند و با هر حرکتی که بیتقوایی و لاابالی گری اینان را نادیده انگارد یا برای آن توجیه و مبنایی درست کنند، همراه میشوند.
درباره محمد بن نصیر نمیری از مدعیان دروغین نیابت در دوران غیبت صغرا میگویند وی قائل به اباحی گری بود و همه محرمات را حلال میدانست. وی لواط را جایز میدانست و میگفت از ناحیه مفعول، نشانه تواضع و فروتنی و از ناحیه فاعل یکی از شهوات و طیبات است و خداوند هیچ کدام از این دو (تواضع و طیبات) را حرام نکرده است. [۹]
انگیزههای مهم گرایش شماری از جوانان به مسلک بابیت و بهائیت، همین آسان گیری و بیپروایی اخلاقی بوده که این مسلک از آن سخن میگفته است. رهبران بابیت، به نام اصلاح دین و تمدن و نوآوری، مرزهای شرعی میان زن و مرد و پوشش زن را در اسلام به سخره میگرفتند و برای تبلیغ مرام خود و جذب جوانان به سوی مسلک خود از زنان استفاده میکردند.
قره العین[۱۰] از نخستین زنان گرونده به باب است که در محفل بابیان و هواداران خود، بیحجاب آشکار میشده، منبر میرفته است. در یکی از سخنرانیهای خود، خطاب به بابیان میگفته است: «ای اصحاب! این روزگار، از ایام فترت شمرده میشود. امروز تکالیف شرعیه، یک باره ساقط است و این صوم و صلات کاری بیهوده است (انصاری، ۱۳۸۲: ص۸۰)».
۲٫ بیتفاوتی خواص
انسان، موجودی اجتماعی است و همواره تکامل و پیشرفت خود را در همبستگی و تعامل با جامعه میبیند؛ لذا انسان و جامعه دارای رابطه دو سویه تأثیرپذیری و تأثیرگذاری هستند. مردم نیز از حیث تأثیرات متقابل به دو گروه تأثیرگذار و تأثیرپذیر تقسیم میشوند. از دیدگاه جامعه شناسی، گروه تأثیرگذار «خواص» و گروه تأثیرپذیر را «عوام» مینامند. با نگاهی دقیق به جوامع پیشین، در مییابیم که عوام و خواص، در دورههای مختلف منشأ تحولات تاریخی بودهاند؛ به گونهای که هر پدیده تاریخی، حاصل نوع عملکرد این دو طایفه و تعامل آنها است.
مرز میان خواص و عوام همان بصیرت و آگاهی است. در رشد و پیدایش مدعیان دروغین مهدویت عملکرد خواص بسیار مؤثر است. نکته پر اهمیت آن است که بسیاری از ادعاهای دروغین در آغاز پیدایی، کم اهمیت جلوه میکردند. در واقع، در مقطع ایجاد این انحراف ها، کمتر کسی فکر میکرد که یک جریان کوچک و کم اثر، روزی به صورت یک فرقه و جریان، در تاریخ بماند و موجبات انحرافات گوناگون اخلاقی، اجتماعی و اعتقادی را فراهم آورد. طبعاً اگر در زمان مناسب، عالمان و حاکمان متعهد و مسؤول با این گونه انحرافات برخورد میکردند و با افشاگری یا ردیّه نویسی و حتی ایجاد محدودیت، مانع از عضوگیری و گسترش آن جریان میان مردم میشدند، میزان اثرگذاری آن محدود میشد، و طبعاً در راستای زمان، اثری از آن باقی نمیماند.
۳٫ جعل احادیث
عقیده به مهدی موعود، چنان در ذهن و قلب مردم رسوخ کرده بود که از همان صدر اسلام در انتظار ظهورش بودند. این انتظار، در ایام هرج و مرج و بحرانها و حوادث ناگوار تاریخی، شدت مییافت. طبیعی است که جاعلان حدیث نیز از این قضیه سوء استفاده کرده و به جعل حدیث و تغییر متن آن میپرداختند.
در این میان، مدعیان مهدویت نیز برای پیشبرد ادعای خویش از روایات جعلی مدد میجستند؛ برای مثال، برای گسترش هرچه بیشتر ادعای مهدویت «عبیدالله المهدی» در آفریقا، داعیان اسماعیلیه بر اساس بعضی روایاتِ منسوب به اهل بیت علیهم السلام که ظهور مهدی از مغرب خواهد بود، روایاتی جعل کرده و پیش بینی میکردند ظهور، در سال غلبه فاطمیان بر آفریقا خواهد بود. آنان از امام هادی علیه السلامروایتی نقل میکردند که در سال ۲۵۴ق فرموده است: «با گذشت چهل و دو سال، بلا و گرفتاریای که گرفتار آن هستید، رفع خواهد شد» (قاضی نعمان، بیتا: ص۷۳).
مبلغان اسماعیلی برای جلب اقوام بربر و بادیه نشین به مهدویت، احادیثی جعل کردند که طبق این احادیث، مهدی موعود از بین اقوام شیعه نشین ظهور خواهد کرد. بیشتر این احادیث، ظهور مهدی را از نواحی دور دست کشورها و کنارههای سرزمینهای آباد مانند «زاب» در آفریقا و «سوس» در مغرب تعیین میکرد (ابن خلدون، ۱۳۶۳: ج۱، ص۳۲۸).
۵٫ برداشتهای ناصحیح از روایات
کاوشها و جستارهایی که درباره احادیث صورت میگیرد، باید بر مبنای اصول و مبانی موجود در قرآن و سنت اصیل و تردیدناپذیر باشد، نه آنکه بر اساس دستمایههای ذهنی جاری در جامعه باشد. در اینجا قصد بررسی روشهای چگونگی برخورد با روایات در میان نیست؛ بلکه قصد داریم با بیان مثالی، چگونگی تفسیر ناروا از احادیث مهدویت و سوء استفاده از آن در موضوع مدعیان دروغین را روشن کنیم.
یکی از نشانههای ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، طلوع خورشید از سمت مغرب گفته شده است.[۱۱] روایات مربوط به این نشانه، بیشتر در منابع اهل سنت آمده و آنچه در کتابهای شیعه وجود دارد، همان مضمون را تکرار کرده است. بخش عمده این احادیث، ذیل آیه ۱۵۸ سوره انعام وارد شده است. اسماعیلیان، از این روایات سوء استفاده کردند و با برداشتی ناروا آن را بر مهدی فاطمی تطبیق نمودند؛ زیرا وی از منطقه «مغرب» در شمال آفریقا قیام کرد.
قاضی نعمان مورخ اسماعیلی مذهب (متوفای ۳۶۳ق) نیز ضمن گزارش این حدیث، آن را پیشگویی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درباره مهدی فاطمی دانسته است. وی مینویسد:
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید: «در سال سیصد هجری خورشید از مغرب طلوع خواهد کرد». این، حدیث مشهوری است و تا کنون خورشید از مغرب طلوع نکرده و پس از این هم نخواهد کرد؛ پس مقصود رسول خدا، قیام مهدی از مغرب است و مهدی همان خورشیدی است که فرموده سیصد سال پس از هجرت من طلوع خواهد کرد.[۱۲]
عوامل شتابزا
۱٫ نمونهسازی بر اساس نشانههای مهدی موعود
باید اذعان کرد که در طول تاریخ، از هیچ یک از نشانههای مهدی موعود، چون «غیبت» سوء استفاده نشده است. مسأله غیبت امام دوازدهم، هم زمان با گسترش رسالت الهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در جامعه اسلامی مطرح شد و اولین سخنان درباره غیبت مهدی علیه السلام از زبان آن حضرت صادر گردید (صدوق، ۱۴۰۵: ص۲۸۶). بر همین اساس امامان علیهم السلام نیز هر زمان به فراخور حال و وضعیت جامعه، موضوع غیبت امام دوازدهم را به شیعیان گوشزد میکردند. انبوه روایاتی که تا زمان امام صادق علیه السلام برای شیعیان نقل شده بود، مسأله غیبت را برای بسیاری از ایشان به باوری مسلم تبدیل کرده بود که در وقوع آن شک نداشتند؛ و از امام علیه السلام درباره چگونگی آن میپرسیدند (همان: ص۲۴۳) با نزدیک شدن زمان غیبت، گفتار امامان علیهم السلام در این باب تصریح بیشتری داشته و اساساً به عنوان یک سنت الهی مطرح شده که در امتهای پیشین معمول بوده است.
فراوانی روایاتی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درباره غیبت مهدی علیه السلام نقل شده بود و آگاهیهایی که از سوی امامان علیهم السلام صورت گرفته بود، سبب شد که غیبت به صورت یک باور عمومی و واقعهای مسلم و حتمی در آید و همین امر، زمینه بهرهبرداریهای منفی بسیاری از فرقهها را فراهم کرد؛ از جمله عباسیان و اسماعیلیه پیش از ظهور علنی و فراگیر شدن خود دهها سال به دعوت مخفیانه مردم و حرکتهای پنهانی روی آوردند. عباسیان نیز علاوه بر مخفی نگاه داشتن نام رهبر خود در طول نهضت، چهل روز یا دو ماه ابوالعباس سفاح را که لقب و صفات مهدی به او داده شده بود، در کوفه پنهان کردند و پس از بیعت با او گفتند: ما این نهضت را به دست عیسی بن مریم خواهیم داد (طبری، بیتا: ج۷، ص۴۲۳). اسماعیلیه معتقد بودند امامانشان مستورند و بعد از آنان، مهدی ظهور خواهد کرد (همان: ص۴۲۸).
مهمترین فرقهای که بیشترین سوء استفاده را از روایات غیبت کرد، «واقفیه» بودند. آنان ادعا کردند که حضرت موسی بن جعفر علیه السلام همان مهدی است و در غیبت به سر میبرد و گزارش شهادت آن حضرت را توجیه کردند. جالب آنکه اولین کتابها در موضوع «غیبت» به وسیله برخی از سران واقفیه و به منظور اثبات مدعای خود درباره غایب شدن امام هفتم علیه السلام نوشته شد که در آن، ضمن بیان روایات منقول از امامان، به طرح مسأله غیبت پرداختند. علی بن حسن طائی[۱۳] معروف به طاطری و ابن سماعه[۱۴] هر دو از سران واقفیه میباشند که اولین کتابهای غیبت را نگاشتند. این کتابها در فاصله پنجاه سال پیش از آغاز غیبت امام دوازدهم علیه السلام نوشته شد.
از مواردی که مدل سازی بر اساس نشانههای مهدی موعود را بستری مناسب برای پیشبرد قیام خود قرار دادند میتوان به «حارث بن سریج» اشاره کرد که در سال ۱۱۶ ق همراه جهم بن صفوان بر ضد بنی امیه قیام کرد. او سیاه میپوشید و پرچمهایش سیاه بود. حارث، میان پیروان خود این گونه اشاعه داد که او همان صاحب «رایات سود» است که زمینه را برای حکومت آل محمد فراهم میکند (ابراهیم حسن، ۱۹۶۷: ج۲، ص۵).
منصور دوانیقی نیز فرزندش، محمد را مهدی لقب داد به این گمان که او همان مهدی موعود باشد (مسعودی، ۱۴۰۹: ج۱، ص۳۳۰) او از روایت «اسمه اسمی و اسم أبیه اسم أبی»[۱۵] سوء استفاده کرد.
«ابن تومرت» از مدعیان مهدویت برای خود نسب نامهای علوی ساخت، تا «مهدی» بودن وی با روایتی که فرموده «مهدی از عترت من است یا از اولاد من است»[۱۶]هماهنگ باشد.
«محمد بن عبدالله نوربخش» نیز همانندی نامش با نام پیغمبر، سبب کمک به وی در ادعای مهدویت شد. وی که اصرار داشت این مطابقت اسمی با پیغمبر هرچه شاملتر باشد، پسر خود را قاسم نامید تا نام کاملش چنین شود: ابوالقاسم، محمد بن عبدالله (الشیبی، ۱۳۸۵: ص۳۱۳).
طرفداران مهدی سودانی، وجود خال بر گونه او را نشانه مهدویت وی میدانستند (محمد حسن، ۱۳۷۳: ص۲۳۳).
علی محمد باب نیز که شنیده بود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از مکه با شمشیر ظهور میکند و در جای دیگر سخن از درفشهای سیاهی میرفت که از خراسان بیرون میآید، برای آنکه خویش را با حدیثهای ذکر شده هماهنگ کند، ملاحسین بشرویهای را به خراسان میفرستد تا به جمع آوری عدهای مشغول شود و سپس با پرچمهای سیاه به سوی شیراز حرکت کنند. علی محمد هم با چنین استنباطی عازم مکه شد تا با شمشیر ظاهر گردد. البته چنین به نظرمی رسد که علی محمد، به جای مکه به بوشهر رفته است (افراسیابی، ۱۳۸۲: ص۱۴).
۲٫ عوامل روان شناختی
به رغم توسعه بیش از پیش همه رشتههای علوم اجتماعی و از جمله روان شناسی و با وجود تلاش بیوقفه روانشناسان برای شناخت انسانها، انسان هم چنان موجودی ناشناخته است. با وجود آنکه برخی از ابعاد و زوایای وجودی انسانها و کنشها و واکنشهای فردی و اجتماعی مورد واکاوی عملی و نظری قرار گرفته است؛ ولی فاصله زیادی تا درک کامل انسانها و کنشها و واکنشهای وی باقی مانده است.
در سادهترین تعریف، روان شناسی، به مثابه دانشی معرفی شده است که ما را به دقایق کردار و کنه رفتار آدمی و هر موجود زندهای رهنمون میسازد (پارسا، ۱۳۶۶: ص۲). به هر ترتیب، در علت یابی و شناسایی زمینههای پیدایش مدعیان دروغین، به عنوان یک وسیله برای دستیابی به اهداف مورد نظر، میتوان بر دانش روان شناسی تأکید ورزید. برخی عوامل روانشناختی پیدایش این گونه ادّعاها عبارتند از:
۲-۱٫ ناکامی
در مقابل ناکامی ها، تحمل افراد و گروهها متفاوت است. مفهوم «آستانه تحمل ناکامی» اصطلاحی است که بیانگر توانایی مختلف فرد و گروههای اجتماعی برابر ناکامیها است، بدون اینکه منجر به بروز رفتارهای غیر عادی شود. حاصل ناکامی، شکست و تحقیر انسانها است. ناکامیهای دوران کودکی، ناکامیهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، شکست در زندگی زناشویی، در فعالیتهای مختلف اجتماعی و تحقیرهای روا شده در طول دوران زندگی از جانب دیگران در حوزههای مختلف، به واکنشهای غیر عادی افراد میانجامد (همان: ص۲۵).
تأمل در ادعاهای هر یک از مدعیان دروغین در عصر حاضر که صرفاً در راستای سودجوییهای مالی و اخلاقی مطرح میشوند، نشان میدهد بسیاری از این ادعاها از ناکامیهایی در زندگی نشأت میگیرد.
۲-۲٫ احساس محرومیت
احساس محرومیت نسبی، نارضایتی و احساس ضرر را میان قومیتها برده و آن را درونی میکند. این احساس، تودههای قومی را به عنوان یک مجموعه محروم و تحت ستم برای رفع محرومیت بر میانگیزاند. در عین اینکه احساس محرومیت میتواند بیانگر واقعیت محرومیت باشد، میتواند جعلی و توهمی نیز باشد. این ساختگی بودن و خیال پردازانه بودن، میتواند توسط دیگران نیز ایجاد و القا شود.
میان مدعیان مهدویت، فاطمیان از این موضوع بیشترین بهره را بردند. در طول چندین سال، مبلغان فاطمی با بهره گیری از ابزارهای تبلیغاتی، تلاش مضاعفی را برای گسترش احساس محرومیت قوم بربر با هدف پیشبرد قیام، به زعامت اسماعیلیان، به انجام رساندند. طرح همیشگی محرومیتهای فرهنگی و سیاسی قوم بربر در شمال آفریقا از راههای گوناگون، در تحریک قوم بربر و اعتقاد آنان به مهدویت عبیدالله المهدی بسیار مؤثر و کارساز بود.
۲-۳٫ پیشداوریهای ذهنی
پیشداوری عبارت است از واکنشی که یک شخص به کسی یا چیزی پیش از هرگونه تجربه واقعی انجام میدهد. پیشداوری بیشتر با بار و مضمون منفی همراه است. از سویی این برداشتها و پیشداوریها زمینه ساز بروز و استمرار تنشها و بحرانها است، و از سوی دیگر، منبع اصلی تفکرات غیر اصولی است.
پیشداوری ذهنی هر گروه در آموزه مهدویت، نحوه برخورد آنان با این آموزه را نشان میدهد؛ برای نمونه این پیشداوری یا تصور قالبی که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف هنگام ظهور با خشونت هرچه تمامتر با دیگران مقابله میکند، از پیشداوریهای ذهنی در این زمینه است.
پیشداوریهای ذهنی مردم فقیر و ستم کشیده شمال آفریقا، به پیشبرد ادعای مهدویت عبیدالله المهدی کمک شایانی میکرد. ابوعبدالله شیعی به اقوام بربر افریقیه میگفت: مهدی موعود، زنده است و بین آنها زندگی میکند (قاضی نعمان، بیتا: ص۷۳). آنان نیز مهدی موعود را بین خود جست و جو میکردند. نقل روایاتی با این مضمون که مهدی موعود از سرزمین مغرب طلوع خواهد کرد نیز بر پیشداوری ذهنی مردم ستم کشیده آفریقا افزود.
۳٫ عوام فریبی
عوام فریبی بدین معنا است که شخصی به جای استدلال و اقامه برهان برای اثبات یک عقیده، سعی میکند از راه تحریک احساسات و هیجانهای جمعی پیش رود و نوعی اقبال عمومی نسبت به نتیجه مطلوب خود به دست آورد. شخص عوام فریب، در صدد است به دیگران القا کند اگر سخنان او را نپذیرند، گویی با جمع مخالفت کرده است.
در عوام فریبی مطلب، چنان به فرد القا میشود که میپندارد همه اطرافیان آن را پذیرفتهاند و نپذیرفتن آن، جا ماندن از کاروان است (خندان، ۱۳۸۰: ص۷۵). از مصادیق عوام فریبی میتوان به این موارد اشاره کرد:
۳-۱٫ زهد فروشی
زهد فروشی خود عاملی دیگر در رشد و گرایش به مدعیان مهدویت است. آنان، میان توده مسلمین که مقابل تنزل اخلاق و روح دنیاپرستی، یک روحیه منفی به خود گرفته بودند، مورد تعظیم و احترام قرار میگرفتند و از این نظر، اسباب تشویق و دلگرمی و در نتیجه نفوذ معنوی آنها فراهم بود.
قاضی نعمان در دعائم الاسلام مینویسد:
شیوه و روش همراه زهد، تواضع، وقار و وفای به عهد و امانت ابوعبدالله شیعی موجب خوشنامی و تخریب هرچه بیشتر شخصیت والی افریقا شد و زمینه را برای پذیرش و گرایش مردم به مهدویت «عبیدالله المهدی» مهیا ساخت (قاضی نعمان، ۱۹۶۳: ص۱۵۴).
کشی رحمت الله علیه معتقد است وفاداری مردم به «احمد بن هلال عبرتایی» که در غیبت صغرا ادعای نیابت کرد، عمدتاً از اعتقاد روحانی و درونی منشعب نمیشده؛ بلکه ناشی از ریاکاریهای عرفانی او بوده است (طوسی، ۱۳۴۸: ش۱۰۲۰).
ابن خلدون نیز معتقد است زهد فروشی و ریاکاریهای عرفانی «محمد بن تومرت» تأثیر بسزایی در گرایش مردم به وی داشته است. ابن خلدون مینویسد. «وی، هیچ گاه زن نگرفت و جامه وی عبایی خشن بود» (ابن خلدون، همان: ج۵، ص۲۴۰).
محمد بن فلاح حرکت خود را با اقدامات صوفیانهای آغاز کرد. یک بار به مدت یک سال تمام در مسجد جامع کوفه اعتکاف کرد. غذایش اندکی آرد جو بود که با آن میزیست. سپس با هیأتی صوفیانه دعاوی خود را آشکار کرد (هالت و دالی، ۱۳۶۶: ص۲۸۷).
درباره مهدی سودانی نیز در سودان شایع شد که وی عابد و متصوف و صاحب رؤیاها و شنونده صداهای ویژهای است. عدم توجه به ظواهر دینی و بخشش هدایایی که برای او میآوردند، در چشم فقرا و عموم مردم، چهرهای زاهدانه و بیاعتنا به دنیا برای او میساخت؛ به خصوص که وی مردم را به اسلام اصیل فرا میخواند (همان: ص۱۰۰).
۳-۲٫ ادعاهای واهی
از موارد عوام فریبی، ادعاهای واهی و غیر قابل اثبات است. درباره «مهدی سودانی» نقل شده است که میگفت:
در بیداری به حضور حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رسیدم. همراه حضرت، خلفای راشد و پیامبران گذشته چون خضر نبی حاضر بودند. حضرت دستم را گرفته و بر صندلی مخصوص خود نشاند و به من فرمود: «تو مهدی منتظَر هستی».[۱۷]
نتیجه
در جمعبندی آنچه گذشت، جای تردید باقی نمیماند که:
ادعاهای دروغین مهدویّت به یک باره رخ نمینمایند؛ بلکه زمینههای فکری، سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و اقتصادی در پیدایی آنها اثرگذارند. چالش ها، نزاعها و کشمکشهای سیاسی، قبیلهای، عقیدتی و فکری، فقر اقتصادی و فرهنگی، سرخوردگی مردم و نبود انسانهای روشنگر و راهنما زمینه را برای اینکه هر روز کسی سربرآورد، بانگی سر دهد و بدعتی ساز کند، آماده میسازد. مذهبها و مسلکهای انحرافی، در مرداب میرویند. وقتی مردمانی به سبب فقر فرهنگی و دور افتادن از آیین ناب و فقر اقتصادی و برق تازیههای استبداد، از پویایی باز ایستند و زمینگیر شوند، کم کم به مرداب تبدیل میشوند. و در این مرداب است که گیاهان تلخ، سمی و کشنده میرویند.
منابع و مآخذ
۱٫ آدمیت، فریدون، امیر کبیر و ایران، تهران، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، ۱۳۵۵ش.
۲٫ ابراهیم حسن، حسن، تاریخ الاسلام، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۹۶۷م.
۳٫ ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابی الکرم محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۷ق.
۴٫ ابن خلدون، عبدالرحمان بن محمد، العبر: (تاریخ ابن خلدون)، ترجمه: عبدالمحمد آیتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳ش.
۵٫ ابن خلدون،عبدالرحمان بن محمد، مقدمه ابن خلدون، ترجمه: پروین گنابادی، تهران، شرکت انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۶۶ش.
۶٫ اشراق خاوری، عبدالحمید، گنجینه حدود و احکام، مؤسسه ملّی مطبوعات امری، ۱۲۸بدیع.
۷٫ اشعری قمی، سعد بن عبدالله بن ابی خلف، المقالات و الفرق، تصحیح: محمدجواد مشکور، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱ش.
۸٫ اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، تصحیح هلموت ریتر، )بی جا(، دار النشر، ۱۴۰۰ق.
۹٫ اعتضاد السلطنه، فتنه باب، توضیحات و مقالات به قلم عبدالحسین نوایی، تهران، انتشارات بابک، ۱۳۶۲ش.
۱۰٫ افراسیابی، بهرام، تاریخ جامع بهائیت، تهران، نشر مهر فام، ۱۳۸۲ش.
۱۱٫ انصاری، فرشته، فتنه باب در زنجان، تهران، نیکان کتاب، ۱۳۸۲ش.
۱۲٫ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زرکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
۱۳٫ بهشتی، مجاهد علی، «نقش استعمار در پیدایش فرقه قادیانیه»، فصلنامه مشرق موعود، ش۱، بهار ۱۳۸۶ش.
۱۴٫ پارسا، محمد، زمینه روان شناسی (روان شناسی عمومی)، تهران، انتشارات پیوند، ۱۳۶۶ش.
۱۵٫ جمعی از نویسندگان، بهائیت آن گونه که هست، تهران، جام جم، ۱۳۸۶ش.
۱۶٫ جوان آراسته، امیر، اسماعیلیه (مجموعه مقالات)، مقاله: قاضی نعمان و مذهب او، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۸۱ش.
۱۷٫ چلونگر، محمدعلی، زمینههای پیدایش خلافت فاطمیان، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۱ش.
۱۸٫ حرعاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداه، قم، المطبعه العلمیه، بیتا.
۱۹٫ حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه سید محمدتقی آیت اللهی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۷ش.
۲۰٫ خندان، علی اصغر، مغالطات، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۰ش.
۲۱٫ خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، قم، مرکز نشر آثار الشیعه، ۱۴۱۰ق.
۲۲٫ رائین اسماعیل، حقوق بگیران انگلیس در ایران، تهران، نشر جاویدان، ۱۳۶۲ش.
۲۳٫ زاهدانی، سعید، بهائیت در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴ش.
۲۴٫ ساسانی، خان ملک، دست پنهان سیاست انگلیس در ایران، تهران، انتشارات بابک با همکاری انتشارات هدایت، بیتا.
۲۵٫ سعد، محمدحسن، المهدیه فی الاسلام (منذ اقدام العصور حتی الیوم)، قاهره، دار الکتاب العربی، ۱۳۷۳ق.
۲۶٫ سلطان نژاد، رضا، سیری در کتابهای بهائیان، یزد، ۱۳۵۳ش.
۲۷٫ سید رضی، نهجالبلاغه، بیجا، بیتا.
۲۸٫ شفیعیفر، محمد، «مدخلی بر انقلاب اسلامی و ریشههای آن»، تأملات سیاسی در تاریخ تفکر اسلامی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۷ ش.
۲۹٫ شهبازی، عبدالله، «جستارهایی از تاریخ بهاییگری در ایران»، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، سال هفتم، شماره ۲۷، پاییز ۱۳۸۲ش.
۳۰٫ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم بن ابی بکر احمد، الملل و النحل، بیروت، دار المعرفه للطباعه و النشر، ۱۴۰۲ق.
۳۱٫ الشیبی، کامل مصطفی، تشیّع و تصوف (تا آغاز سده دوازدهم هجری)، ترجمه: علیرضا ذکاوتی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۵ش.
۳۲٫ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، قم، دفتر نشر اسلامی، ۱۴۰۵ق.
۳۳٫ صفری فروشانی، نعمت ا لله، غالیان (کاوشی در جریانها و برآیندها)، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۸ش.
۳۴٫ الضهاجی،ابی عبدالله محمد، تاریخ فاطمیان، ترجمه: حجت الله جودکی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۸ش.
۳۵٫ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث العربی، )بی تا(.
۳۶٫ طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفه الرجال، (رجال الکشی)، مشهد، دانشکده الهیات، ۱۳۴۸ش.
۳۷٫ طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، تحقیق جواد القیومی، )بی جا(، مؤسسه نشر الفقاهه، ۱۴۱۷ق.
۳۸٫ طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبه، تحقیق عباد الله طهرانی و علی احمد ناصح، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، ۱۴۱۷ق.
۳۹٫ عبداللهی، عبدالکریم، اندیشه و مبنای مبارزات روحانیت شیعه، تهران، نشر نیک، ۱۳۷۱ش.
۴۰٫ عمر موسی، عزّالدین، دولت موحدون در غرب جهان اسلام، ترجمه: صادق خورشا، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه،۱۳۷۷ش.
۴۱٫ فانی و خرمشاهی، کامران و بهاء الدین، دایره المعارف تشیع، جلد سوم، تهران، نشر شهید سعید محبّی، ۱۳۸۶ش.
۴۲٫ فرمانیان، مهدی، «قادیانیه»، فصلنامه هفت آسمان، ش هفدهم، ۱۳۸۲ش.
۴۳٫ قاضی نعمان، ابی حنیفه نعمان بن محمد، افتتاح الدعوه، تحقیق فرحات الدشراوی، تونس، الشرکه التونسیه، بیتا.
۴۴٫ قاضی نعمان، ابی حنیفه نعمان بن محمد، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام من اهل بیت رسول الله علیه و علیهم افضل السلام، تحقیق: آصف بن علی اصغر فیضی، قاهره، دار المعارف، ۱۹۶۳م.
۴۵٫ کاتوزیان، محمدعلی (همایون)، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه: محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۳ش.
۴۶٫ کسروی، احمد، بهاییگری، تهران، چاپخانه پیمان، ۱۳۵۰ش.
۴۷٫ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفّاری، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۵ق.
۴۸٫ کوچک زاده، عبدالله، حوزههای علمیه و مبارزه با انحرافات، تهران، نشر مهر، ۱۳۸۷ش.
۴۹٫ کورانی، علی، معجم احادیث المهدی علیه السلام، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، ۱۴۱۱ق.
۵۰٫ کوک، ژوزف ام، مسلمانان آفریقا، ترجمه: سید اسدالله علوی، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۳ش.
۵۱٫ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق.
۵۲٫ محمود، محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن۱۹، تهران، انتشارات اقبال، ۱۳۶۱ش.
۵۳٫ مدرسی چهاردهی، مرتضی، شیخی گری، بابی گری، تهران، کتابفروشی فروغی، ۱۳۴۵ش.
۵۴٫ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق: محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق.
۵۵٫ مغربی، قاضی نعمان بن محمد، شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار، تحقیق سید محمدحسین الجلالی، قم، جامعه مدرسین، )بی تا(.
۵۶٫ موثقی، احمد، جنبشهای اسلامی معاصر، قم، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها، ۱۳۷۴ش.
۵۷٫ موسوی بجنوردی، سید کاظم، دایره المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۳ش.
۵۸٫ نجاشی، أحمد بن علی، رجال، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۲۷ق.
۵۹٫ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، قم، منشورات انوار الهدی، ۱۴۲۲ق.
۶۰٫ نفیسی، اکبر، عقاید صوفیه، تهران، انتشارات مهر، ۱۳۷۳ش.
۶۱٫ نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۰۴ق.
۶۲٫ هالت، پی ام دالی، ام دبلیو، تاریخ سودان بعد از اسلام، ترجمه: محمدتقی اکبری، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۶۶ش.
تاریخ دریافت: ۱۰/۶/۱۳۸۸
تاریخ تأیید: ۲۵/۷/۱۳۸۸
[۱]. Discription