دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

آسیب شناسی ناکارامدی «درس دینی» در انتقال مفاهیم مذهبی به دانش آموزان

با وجود اینکه از سال اول دبستان تا دوره دانشگاه، دروس دینی وجود دارد اما همه شواهد نشان می دهد این درس در انتقال مفاهیم دینی موفق نبوده است.

به گزارش گروه سبک زندگی خبرگزاری دانا (داناخبر) یکی از دغدغه های ما در شب های امتحان یادگرفتن مطالبی از درس دینی بود که گاه بدون این که چیزی از آن را بفهمیم، فقط حفظ می کردیم تا نمره بگیریم.

این وضع تا پایان دبیرستان ادامه داشت. این بار با تمام توان سعی کردیم دروس دینی را خوب بخوانیم و تست بزنیم، به این دلیل که می توانست در بالا بردن معدل موثر باشد و مهم تر از آن، ضریب درس معارف نیز در رتبه نهایی آزمون ورودی دانشگاه ها نقشی تعیین کننده داشت.

جام جم نوشت: در طول دوران تحصیل در دانشگاه باز هم ذهنمان را درگیر حفظ همان مطالب تکراری در کتاب های معارف و اخلاق و اندیشه اسلامی کردیم. این بار هم نه برای این که چیزی بیاموزیم و در زندگی روزمره خود به کار گیریم، بلکه باز هم هدف نهایی ما نمره ای بود که می توانست تاثیر نمرات پایین دروس دیگر را در معدل گیری تا حدی جبران کند.

امروز اگر از ما بپرسند، احتمالا نخواهیم توانست چیزی از آن همه مطلبی را که به زحمت در ذهن اندوختیم به یاد آوریم. روند زندگی ما تاثیر چندانی از آموخته های آن روزها نگرفته است.

منبعی در کنار هزاران منبع

یک دبیر باسابقه دبیرستان های تهران هم در پاسخ به این پرسش که چرا 12 تا 16 سال آموزش تعالیم دینی تاثیر چندانی در انتقال آموزه های دینی به نسل جدید نداشته است، توضیح می دهد: بازخوردی که می بینیم تنها بازخورد کلاس های معارف و دینی نیست؛ این کلاس ها منشا تغذیه ای در کنار هزاران منشا تغذیه ای دیگر است که به ذهن بچه ها خوراک می دهند.

قلمی معتقد است: زمینه های انسان شناسی و دین شناسی در خانواده و در محیط های بیرون از کلاس مورد توجه قرار نمی گیرد و ارزش هایی که در کلاس های معارف و دینی به کودک و نوجوان و جوان انتقال داده می شود، در خانواده احیا نمی شود. تاکید خانواده ها از همان روزی که کودک پا به محیط دبستان می گذارد بر دیکته و حساب و علوم است، اما فرمول ها و مباحث دینی چون خواسته دانش آموز و دانشجو و دوستان و خانواده اش نیست، مورد توجه قرار نمی گیرد.

کلاسی خشک 

کلاس های دینی مانند تاریخ و جغرافیا، یکی از کلاس های خشک و بی روح دوران تحصیل است، از آن دست کلاس هایی که برای تمام شدن وقت دقیقه شماری می کنی و مدام چشمت به ساعت است.

قلمی، علت خسته کننده بودن این کلاس ها را در انتزاعی بودن مباحث دینی می داند. او می گوید: جاذبه مباحث انتزاعی و اخروی، حداقل برای مخاطبی که خود را به مرتبه ای از ادراک کامل انتزاعی نرسانده است، به اندازه جاذبه مباحث ملموس دنیوی نیست. یک کودک دبستانی مفهوم عدد را با استفاده از مصادیق مختلف یاد می گیرد، وقتی به سن دریافت فرمول های انتزاعی ریاضی رسید، با استفاده از دانسته های قبلی خود می تواند فرمول های غیرملموس ریاضی را بیاموزد. این همان چیزی است که باید در زمینه آموزش مباحث اعتقادی نیز مورد توجه قرار گرفته و کودک گام به گام برای آموختن این مباحث در سال های بالاتر آماده شود.

فقدان جنبه معرفتی

نکته دیگری که کلاس هایی از این دست را برای دانش آموز و دانشجو خسته کننده می سازد فقدان جنبه های معرفتی است. به نظر قلمی، استاد و دبیر برای ارتباط با دانشجو و دانش آموز بیشتر از بعد هیبت علمی برخورد می کنند تا بعد معرفتی.

در کلاس های معارفی قبل از هر چیز لازم است بین معلم و دانش آموز یک پیوند اولیه نسبت به موضوع ایجاد شود، ضمن این که معلم باید خود را با درسی که ارایه می دهد تطبیق دهد، آن هم نه به صورت تصنعی.

ملال آور حتی برای بزرگسال

اگر دانش آموزی در منزل دارید، کتاب دین و زندگی او را ورق بزنید و کمی آن را مطالعه کنید. خواهید دید مطالب با استفاده از جملات پیچیده و در پاراگراف های بلند بیان شده است. این مطالب حتی برای شما که قصد دارید فقط آنها را مرور کنید، سنگین و خسته کننده است و هیچ جاذبه ای برای ادامه مطالعه در شما ایجاد نمی کند. حال دانش آموزی را در نظر بگیرید که می خواهد این دروس را چند بار در طول سال بخواند و آنها را برای بازپس دادن در امتحان به خاطر بسپارد.

در حالی که برای ارایه آموزه های دینی باید شعور انسان ها و عاطفه فطری آنان را مورد توجه قرار داد. این همان شیوه ای است که قرآن در انتقال مفاهیم دینی به کار می گیرد و فطرت آنان را شکوفا می سازد.

استفاده از وسایل کمک آموزشی

لازم است وسایل کمک آموزشی مانند فیلم، سرود، نمایشنامه، عکس و... در اختیار مربیان دینی قرار گیرد. برای تولید این وسایل باید مرکزی جهت تولید ماده ابلاغ دینی وجود داشته باشد.

افرادی که در این مرکز کار می کنند باید از بین کسانی انتخاب شوند که دغدغه دین دارند و آموزش دین برای آنان بیش از آن که وسیله امرار معاش باشد، هدفی والا و آرمانی مقدس باشد.

این مرکز باید از نظرات روان شناسان، جامعه شناسان و دیگر متخصصان در تهیه کتاب های درسی استفاده کرده و لوازم کمک آموزشی و برنامه درسی مناسبی را تهیه نماید.

دینی نباید امتحان داشته باشد

برگزاری امتحان و تحمیل مسایل مذهبی به کلاس به صورت درسی که باید بخوانند و امتحان بدهند و نمره خوب بگیرند، دانش آموزان را از دید آرمانی نسبت به مسایل دینی دور می کند؛ دینی برای آنان تبدیل می شود به درسی که به هر حال منافع دنیوی شان ایجاب می کند آن را بخوانند و امتحان دهند و قبول شوند و نمره بالا بیاورند.

شاید بهتر باشد کلاس دینی را به کلاسی برای موعظه حسنه و مجادله بین دانش آموز و دبیر و دانشجو و استاد تبدیل کنیم. اجازه دهیم جوانان و نوجوانان شایبه های ذهنی خود را مطرح کرده و پاسخ مناسب را دریافت کنند.



روش تدریس درس دین وزندگی دردبیرستان

چکیده

 این مقاله حاصل پژوهشی موردی است در زمینه کشف علل و عوامل افت تحصیلی و دانش آموزان دبیرستان دخترانه  با تأکید بر درس دین و زندگی می پردازد .

دراین پژوهش سعی شده است تا علاوه بر نقش عوامل تأثیرگذار در دین و زندگی از جمله خانواده ، مدرسه ومعلم ، اوضاع اجتماعی و اقتصادی ، فرهنگ عمومی ، مدیریت کلان وخرد آموزشی به طورعام به بررسی عوامل خاص دین و زندگی از جمله منابع و اهداف آموزش الهیات ، وسایل کمک آموزشی و نحوه ی آموزش دین و زندگی پرداخته شود. و با استفاده از روش هاینوین آموزشی (مشارکتی و اقدام پژوهی ) برایبهبود راندمان آموزشی راهکارهای مناسب  و عملی را پیشنهاد دهد .

روش گردآوری داده ها و اطلاعات پژوهش به صورت میدانی (مشاهده ، مصاحبه و پرسشنامه ) و همچنین کتابخانه ای بوده است و نتایج حاصل از پژوهش حکایت از آن دارد که دین و زندگی به دلیل ماهیت آن  باید به روش ترکیبی آموزش داده شود وابزاریا وسایل کمک آموزشی متناسب با موضوع درس انتخاب گردد .

برای تدریس دین وزندگی بهتراست که تمام قوای حسی به همراه هوش های مختلف ( دیداری ، شنیداری ، ... ) دانش آموزان تحریک و فعال گردد ، وروندی پویا همراه با طرح درس متناسب با شرایط مکانی و زمانی داشته باشد .

یافته های دینی زمانی نهادینه مى شود که تدریس دروس الهیات باید با  استفاده از فضای معنوی صورت گردد ، به عبارتی به مشاهده و بازدیداماکن مقدس ، روند یا رفتار روابط و فضای معنوی درمیدان واقعی پرداخته شود، و دانش یامعرفت دینی با فرآیندها و پدیده های دینی و الهی انطباق یابد .

واژگان کلیدی : آموزش الهیات ، افت تحصیلی ، ارتقاء تحصیلی ، بهبود کمی و کیفی آموزشی ، قوای  حسی ، هوش ، روش آموزش و وسایل کمک آموزشی 

مقدمه ( توصیف وضع موجود ) :

سال های طولانی است که به تدریس الهیات مشغولم و به تدریج متوجه شده ام که دانش آموزان رشته های مختلف تحصیلی نسبت به منابع  درسی  مختلف  ارزش و اهمیت  یکسانی قائل  نیستند و تقریباً  به مباحث و دروسی که تخصص رشته ی تحصیلی آن هاست ارزش و اهمیت بیشتری می دهند ، لیکن نسبت به دروسی که از نظر آن ها عمومی است و کمتر اهمیت داده و حتی ممکن است آن را درسی زاید بدانند اما ناچارند در فرآیند تحصیلی آن را تحمل کرده و نمره بگیرند رگه و ریشه های این نگرش منفی را نه تنها در میان دانش آموزان بلکه حتی در میان تحصیلکردگان سطوح بالای دانشگاه و جامعه نیز می توان مشاهده کرد . به طور مثال دانش آموزان رشته های ریاضی و علوم به نوعی غرور و احساس برتری نسبت به دانش آموزان رشته های علوم انسانی وکاردانش دچارند . این احساس را هم خانواده ها و هم نظام آموزشی ، اوضاع اجتماعی واقتصادی جامعه دامن می زند . به نظر می رسد عوامل مذکور در روحیه و رفتار دانش آموزان علوم انسانی و به ویژه کارودانش تأثیر داشته است به طوری که حتی خود این دانش آموزان پذیرفته اند که از دیگر دانش آموزان برای یاد گیری و کسب دانش ضعیف تر هستند . چنین خود باوری منفی در روحیه دانش آموزان به طور قطع آن ها را از تلاش و سعی در راه تحصیل باز می دارد و سبب بی قیدی یا بی تفاوت نسبت به یادگیری مباحث درسی می گردند . نگارنده به اقتضای رشته تدریس و همچنین مصاحبه ، مشاهده و تهیه پرسشنامه در میان انواع دانش آموزان اعم از ریاضی ، تجربی ، انسانی و کاردانش دریافتم که در برخى از دروس که اغلب به صورت عمومی ( فارسی ، دین وزندگی ،...) ارائه مى شود ، بعضی از دانش آموزان انسانی و حتى کاردانش بهترازدانش آموزان تجربی ویا ریاضی عمل می کنند . اما وقتی که به نحوی از آن ها بخواهید که خود را با دانش آموزان ریاضی و تجربی مقایسه کنند خود به برتری دانش آموزان ریاضی وتجربی در یادگیری اعتراف دارند ، به عبارتی به ضعف خود اقرارمی کنند . چنین طرز تفکری است که اینگونه دانش آموزان را نسبت به سعی و تلاش در فرایند یادگیری و کسب دانش مأیوس و بی تفاوت نسبت به کلاس و درس و معلم می سازد .

از طرفی روش های آموزشی اغلب مبتنی بردو محور است که عبارتند از : 1- از جزء به کل 2- ازکل به جزء . در روش اول که بیشتر علوم تجربی یا طبیعی از آن استفاده می کنند دارای مزایا ومعایب خاص خوداست که می توان آن را به رفتن از پای کوه به فراز قله تشبیه نمود. این روش دارای معایبی است که ازجمله می توان صرف انرژی و زمان بیشتر برای دست یابی به بلندای قله یا همان مفاهیم کلی یا روابط و قوانین حاکم بریک شاخه از علم دانست . اما از طرفی دارای مزایایی نیز می باشدکه از جمله می توان به محدود بودن و سادگی متغیرها اشاره کرد . فرد بهتر و سریع تر مفاهیم جزئی را فرا می گیرد ولی ممکن است درتعمیم و استنتاج کلی مشکل داشته باشد به طور مثال در گذشته دانش آموزان کلاس اول ابتدایی ابتدا حروف الفبا را فرا می گرفتند وبعد ترکیب حروف به صورت کلمه را ، در نتیجه املا و قرائت دانش آموزان همواره از مشکلات معلمان بود . در حالی که در روش کل به جزء که می توان آن را به فرود از فراز قله به پای کوه تشبیه نمود انرژی و زمان کمتری صرف می شود و در مجموع روش بهتری محسوب می شود لیکن این روش نیز مشکلات خاص خود را دارد زیرا هم چنان که کوه نورد در پایین آمدن از کوه احتمال بیشتری دارد سقوط کند دانش آموزان هم احتمال دارد که نتوانند مفاهیم کلی را درک کنند و از بطن آن جزئیات را استخراج نمایند (روش آموزشی کنونی اول ابتدایی که اول کلمه را آموزش می دهند و سپس از دل کلمه حروف الفبا را استخراج می کنند ) ازطرف بررسی های روان شناختی نیز نشان می دهند که توانایی ها واستعدادهاى فیزیکی و ذهنی افراد با یکدیگر متفاوت بوده و هر فرد ممکن است در یک یا چند نوع از فعالیت های آموزشی و شغلی ضعیف تر باشد اما مسلماً درفعالیت های علمی و کارى دیگرموفق خواهند بود. لذا باید سعی کنیم تا دانش آموزان توانایی ها و استعدادهای نهفته خود را کشف وآن را شکوفا کنند در واقع هنر معلم شناخت و کشف استعدادهاى بالقوه ى دانش آموزان با هم کاری خود آن هاست .

 طرح مسئله :

 بررسی و نتایج امتحانات دانش آموزان رشته های علوم انسانی و به ویژه کار دانش نشان می دهد که عوامل متعدد از جمله گذشته تحصیلی ، عدم راندمان آموزشی مناسب از منابع و امکانات آموزش و پرورش عدم کنترل و نظارت صحیح برنامه های آموزشی ، کمبود نیروی متخصص ، سازماندهی نا مناسب ، کمبود امکانات و وسایل کمک آموزشی ، عدم انگیزه ی تحصیلی ، محرومیت های اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی منطقه تقویت انگیزه های اقتصادی در تحصیل و در عین حال افت یا عدم انگیزه های فرهنگی – اجتماعی سبب شده است که مردودی و افت تحصیلی در میان این دانش آموزان بالاتر از حد میانگین کلی دانش آموزان باشد و سبب اتلاف بخش مهمی از منابع مادی و انسانی آموزش و پرورش باشد .

بررسی اجمالی نمرات و رفتار دانش آموزان دبیرستان زهره بنیانیان نشان می دهد که اغلب آن ها نسبت به درس و تکالیف خود توجهی ندارند و به فراگیری مباحث آموزشی مطرح اهمیتی نمى دهند . به عبارتی رفت و آمد بین مدرسه و خانه را به صورت شرطی فرا گرفته و ازاین کار هدفی ندارند . نصایح دبیران کم به نظر می رسد و از دست انجمن اولیا و مربیان نیز کاری بر نمی آید . به طوری که عملکرد آموزشگاه و والدین در تغییررفتاربرخی ازدانش آموزان به بن بست رسیده و ازرفتار آن ها درمانده شده اند. حتی به نظرمی آید که رفتاربعضی از دانش آموزان وارد فاز ناهنجاری و هنجار شکنی گردیده است

اهداف و ضرورت پژوهش :

 اهداف پژوهش عبارتند از: 1- شناخت بیشترو بهترعلل و فرآیند هاى تأثیرگذاربریادگیری و بهبود آن ها . 2- برنامه ریزی برای کنترل و حذف عوامل بازدارنده در فرآیند آموزشی و یادگیری . 3-  استفاده از دانش آموزان علاقه مند به تحصیل در فرآیند آموزشى و توجه به دانش آموزان ضعیف در فرآیند یاددهی و یادگیری ، 4- بهبود و افزایش نمرات دانش آموزان آموزشگاه نسبت به وضع موجود .

ضرورت و اهمیت طرح پژوهش ایجاد علاقه به دین و زندگی نیز عبارت است از: 1-  جلوگیری ازاتلاف هزینه های مربوط به درس از طرف دولت و مردم ، 2- برنامه ریزی برای استفاده بهینه از فرصت ها و سال های ارزشمند عمر نوجوانان و دانش آموزان ، 3- کاهش اثرات منفی روان شناختی برروحیه دانش آموزان ناشی ازمردودی و افت تحصیلی .

روش های گردآوری اطلاعات و انتخاب راه حل :

 برای پاسخ به سؤال اصلی این پژوهش یعنی « چرا دانش آموزان آموزشگاه ذکر شده به درس دین و زندگی علاقه نشان نمی دهند . به این ترتیب عمل کردم که اطلاعاتی درمورد نمرات دانش آموزان دردیگر دروس را از طریق همکارانم به دست آوردم و نظرات همکاران آموزشی و دفتری آموزشگاه را نیز در باره علل و پیامد های عدم علاقه و انگیزه دانش آموزان به فرآیند یادگیری از جمله دین وزندگی به دست آوردم ، بنابراین در حدود یک ماه در فرصت های به دست آمده در مورد موضوع به گفتگو پرداختم و نکات عمده نظرات دبیران را یاداشت کردم . نکات متنوعی که زمینه و علت عدم علاقه دانش آموزان را به درس و مدرسه عوامل اقتصادی ، اجتماعی وسیاسی و فرهنگی معرفی می کردند و گاه حتى این نظرات با یکدیگر متناقض بود به طورمثال برخی علت را در عدم تأمین کافی معیشت معلمان و در نتیجه روی آوردن آن ها به اضافه کاری و یا کاردوم که سبب کاهش کیفیت آموزشی ن ها در کلاس می شود و برخی دیگر نیز بیکاری تحصیلکردگان دانشگاهی و در نتیجه افت انگیزه اقتصادی کسب دانش و فراگیری علوم می دانستند . راهکارهایی را که همکارانم ارائه می دادند اغلب آرمان گرایانه بود و کلید حل مشکلات آموزشی را خارج از مدرسه از جمله سیاست های آموزشی دولت و تغییر الگوی فرهنگی و رفتار جامعه مربوط می ساختند . در یک جلسه این نکته را با همکارانم مطرح ساختم که با توجه به جمع بندی نظراتشان چه کار عملی و قابل اجرا را می توانیم در مدرسه انجام دهیم تا دانش آموزان قدری بیشتر به درس و تکالیف خود توجه نمایند به این نتیجه رسیدیم که قبل از شروع درس در کلاس در حدود 5 دقیقه در مورد ضرورت و اهمیت مطالعه و کسب دانش صحبت کنیم و سعی نماییم که دانش آموزان را به درس خواندن متقاعد کنیم  .

تجزیه وتحلیل اطلاعات اولیه :

پس از یک ماه دریافتم که نصیحت و بیان فایده ها ومحاسن درس خواندن در دانش آموزان اثر محسوسی نداشته و با وجود این که تقریباً همه آن ها به ارزش دانش و علم اذعان دارند لیکن قدمی در راه کسب و فراگیری مطالب موضوعات مطرح در کتاب درسی بر نمی دارند . لذا به این نتیجه رسیدم که باید در روش خود تغییری ایجاد کنم به گونه ای که دانش آموزان را وادار به انجام تکالیف کرده و تغییر محسوسی را در عملکرد آن ها به وجود آورم . با توجه به نظریه ی هوش های چندگانه "گارنر" و به کمک خود دانش آموزان در وقت اضافی یک جلسه از کلاس و در طی یک هفته در تک تک کلاس های آموزشگاه پرسش هایی را به صورت کتبی طرح کرده و پاسخ آن را براساس علاقه میل خود دانش آموز از آن ها گرفتم تا شناخت بهتری از آن ها به دست آورم . سؤالات عبارت بودند از :

1- برای قبولی شما در درسی دین و زندگی نقش دانش آموز مهمتر است یا دبیر؟

2- اگر نقش خودتان را در قبولی مهمتر می دانید چه راهکاری را برای خود پیشنهاد می دهید ؟

3-اگر نقش دبیر را در قبولی خود مهمتر می دانید چه راهکاری برای دبیر پیشنهاد می دهید ؟

4- آیا حاضرید هفته ای یک ساعت بعد از ظهر برای مطالعه و فعالیت دینی به مدرسه بیایید ؟

5- آیا مایلید فعالیت های عملی بیشتری از دینی در منزل انجام دهید ؟ به طور مثال مطالعه ی احکام ، انجام تکالیف وامثال آن .

6- چه کنیم که شما آخر سال به طور حتمی قبول شوید ؟

نتایج حاصل از این پرسشها برایم جالب بود زیرا در مورد پرسش اول اکثر دانش آموزان نقش خود را مهمتر از دبیر می دانستند و برای فعال شدن خود تشویق دبیران پدرو مادررا لازم می دانستند، انهایی که نقش دبیر را مهمتر ارزیابی کرده بودند ، خواهان طرح سوالات ساده و بنوعی ارفاق معلم بودند. در مورد سال دوم راهکاری را که ارائه داده بودند بیشتر درس خواندن و انجام تکالیف درس با دقت بیشتر بود. در مورد سوال سوم نیز خوب درس دادن معلم ، تعیین تکالیف بیشتر، طرح پرسش وپاسخ از متن درس ها و ایجاد تنوع در کلاس بود. در مقابل پرسش چهارم به جز تعداد محدودی از دانش آموزان مایل به حضور در مدرسه جهت فعالیت های جبرانی درس دین وزندگی نبودند ، آن هایی هم که حاضر به شرکت در کلاس جبرانی بودند اغلب دانش آموزان ساعی بودند . در مورد پرسش پنجم نیز بیشتر از نیمی از دانش آموزان مایل به انجام تکالیف عملی بیشتردر منزل نبودند و خواهان انجام فعالیت ها درمدرسه وکلاس بودند . در مقابل پرسش ششم حدود نیمی از دانش آموزان به تدریس خوب معلم و طرح سؤالات ساده و ارفاق معلم اشاره کرده بودند و بقیه نیز درس خواندن و انجام تکالیف و فعالیت ها با دقت بیشتر را در مورد موفقیت خود مهمتر می دانستند .

برای این که نتایج این پرسشنامه را بهتر برآورد کنم به طور تصادفی از تعدادی از افراد که نمره بالاتراز معدل و چند نفر را که نمره پایین تر از معدل کلاس ها داشتند انتخاب و همین سؤالات را به صورت گفتگو با آن ها در میان گذاشتم نتیجه ای که حاصل شد این بود که اغلب دانش آموزان برتر معتقد بودند که در قبولی و موفقیت تحصیلی بیشتر خودشان نقش دارند و تعیین تکالیف و فعالیت های بیشتر به آن ها کمک می کند تا در پایان سال تحصیلی نتایج بهتری به دست آورند و برعکسِ این گروه دانش آموزان ضعیف تر نقش معلم را بیشتر،  و البته طرح سؤالات ساده و ارفاق را مهم دانسته و علاقه ای به شرکت در کلاس های جبرانی و انجام تکالیف و فعالیت بیشتر نیز نداشتند .

با توجه به این نتایج به نظر می رسد که در مورد دانش آموزان برتر که در مجموع در کلاس ها کمترهم هستند بهتر است با کمک گرفتن از آن ها در تدریس فعال به صورت همیاری و تشویق به انجام تکالیف و فعالیت

مبادرت ورزیم ، اما در مورد دانش آموزان ضعیف تر کار به این سادگی نیست . باید به صورت ترکیبی و ایجاد تنوع در کلاس به صورتی عمل شود که هر دانش آموز از بخش فعال تر مغز یا هوشی که توانایی بیشتری دارد استفاده کند و زمانی که خود نتایج مثبت فعالیتش را ببیند به فعالیت و تکالیف بیشتری مبادرت خواهد کرد . برطبق نظر « گاردنر» این هوش ها عبارتند از : 1. هوش زبانی   2. محاسباتی   3. فضایی   4. موزیکال      5. بدنی - جنبشی   6. بدنی -  فردی   7. درون فردی   8. طبیعت شناسی

ویژگی های راه پیشنهادی و نظارت بر راه حل جدید :

 بر اساس هوش های پنج گانه « گاردنر» سعی کردم که از استعدادها و توانایی های مختلف دانش آموزان کمک بگیرم ، به ناچار باید در روش تدریس و تعیین تکالیف و فعالیت های کلاس و خانه تغییری ایجاد می کردم بنابر این اگر چه دانش آموزان برتر ترجیح می داند که خودم در پرسش های شفاهی کلاس از آنها درس بپرسم ، از دانش آموزان خواستم که نکات عمده و مهم درس را خود انتخاب و به میل خود چه به صورت خلاصه ویا  پرسش و پاسخ از متن کتاب استخراج ودر دفتر خود یادداشت کنند و پای تخته همان نکات یا سوالاتی که یاد گرفته اند از یکدیگر بپرسند ، و مشروط به این که تکراری نباشد ، من نیز هم به طرح پرسش و هم پاسخ آن ها نمره یا امتیاز می دادم . و با دانش آموزان قرار گذاشتم که هر دانش آموز تا پایان ترم باید حداقل چهار بار به میل خود و به صورت داوطلب درس پاسخ دهد تا میانگین نمره اش 10 نمره از نمره مستمرش را تشکیل دهد . و چنان چه کمتر از چهار بار داوطلبانه درس جواب دهد به منزله کم کاری و عدم استحقاق 10 نمره وی است . و 10 نمره دیگر مستمر را نیز به دو قسمت تقسیم کردم 5 نمره به فعالیت ها و تکالیف منزل و 5 نمره دیگر را نیز به فعالیت های فوق العاده که به دل خواه در هر زمینه ای مربوط به دین وزندگی باشد به طور مثال تهیه ی روزنامه دیواری مربوط به احکام ،روزنامه اخبار دینی و تاریخی مربوط به الهیات و امثال آن ، در ضمن از دانش آموزان خواستم که هر هفته حداقل یک مورد کار را بیاورند تا پایان ترم نیز 5 کار کفایت می کند و تمام کارها را تا یک هفته مانده به برگزاری امتحانات بیاورند ودر صورتی که همه ی کارها را در جلسه آخر بیاورند ارزش کامل را ندارند . ازآن پس تقریباً هرجلسه دفتر وتکالیف تمام دانش آموزان را در ابتدای درس کنترل کرده و برایشان در دفترکلاس علامت کامل ، ناقص و یا بدون تکالیف گذشتم و پس از یک ماه نتیجه ی فعالیت های آن ها یعنی نمره شفاهی ، دفتر، فعالیت هایی را که آورده بودند به اطلاع آن ها رساندم . نتیجه کار برایم جالب بود زیرا حتی دانش آموزان ضعیف سعی می کردند که به میزان کمی پرسش و پاسخ از متن درس ها تهیه کرده و همان را یاد بگیرند تا هم نمره تکالیف دفتر را کسب کنند و هم نمره شفاهی کلاس را ، از طرفی در تهیه و ساخت مدل ها و نمونه های دین وزندگی  حتی رغبت بیشتری از دانش آموزان برتر از خود نشان دادند . در ضمن پرسش و پاسخ شفاهی در کلاس را بیشتر به عهده و میل خود دانش آموزان گذاشتم برخی سعى می کردند به صورت کنفرانس خلاصه درس را بیان کنند ، اغلب دو به دو از یکدیگر سؤال و جواب می پرسیدند و برخی نیزکه بیشتر از میان دانش آموزان ساعی بودند از خودم در خواست طرح سؤال می کردند تا آن ها پاسخ دهند .

تمام این فعالیت ها حدود نیم ساعت از ابتدای هر زنگ را می گرفت و در ادامه ی جلسه به تدریس درس جدید و البته به صورت تیم و به کمک خود دانش آموزان و نمایندگان آن ها که اغلب دانش آموزان بهتر کلاس بودند می گذشت . دقایق پایانی جلسه نیز با جمع بندی و استخراج نکات مهم درس ، آزمون پایانی و تعیین تکالیف جلسه ی بعد پرداخته می شد . این روش تمام وقت جلسه را پر می کند و دانش آموزان را مشغول نگه می دارد . تنوع در کلاس را بالا می برد ، و تقریباً تمام دانش آموزان را در گیر درس و فعالیت می نماید . به تجربه در یافتم که این روش در میان مدارسنمونه موفق تر از مدارس عادی است و در مدارس عادی نیز به جز دانش آموزانی که در حال  « انتحار آموزشی»  (1) هستند . نتیجه مثبتی به همراه دارد و سطح نمره ی میانگین کلاس را در مقایسه با   ماه ها

و سال های قبل بهبود بخشید ، و از نا هنجاری و شلوغی کلاس نیز تا حدودی کاست . زیرا دانش آموزان را تقریباً در تمام وقت مشغول نگه می دارد و کمتر به آن ها فرصت می دهد تا ایجاد بی نظمی و صحبت با یکدیگر

 

......................................................................................................................................................................................................

1-  دانش آموزانی که با علم به فواید و مزایای تحصیل به قصد ضربه زدن به معلم و خانواده درس نمی خوانند یا آگاهانه درس نمی خوانند .

بپردازند . گاهی از دانش آموزانی که با یکدیگر به صحبت غیر از موضوع درس و کلاس می پرداختند می خواستم که از کلاس خارج شده و پس از اتمام صحبت به کلاس باز گردند و گاهی نیز جای آن ها را در کلاس تغییر می دادم و البته اغلب دانش آموزان نا آرام تر را به جلوکلاس و نزدیک خود می آوردم تا کنترل بیشتری روی آن ها داشته باشم . البته در ضمن تدریس نیزاین گونه دانش آموزان را بیشتر مورد خطاب قرار می دهم و از آن ها می خواهم که جواب پرسش مطرح را از متن درس پیدا کنند و ضمن بیان آن در دفتر خود یادداشت کنند . درضمن در هر جلسه دانش آموزانی که آمادگی پاسخ گویی درس را نداشتند داوطلب نمی شوند امتیاز منفی و در صورتی که داوطلبان زیاد بودند به طور تصادفی تعدادی انتخاب می شوند و در مجموع  تا پایان ترم به گونه ای از میان داوطلبان درس پرسیده می شد که حداقل چهار نمره از هر دانش آموز برای معدل گیری 10 نمره مستمر داشته باشیم ،در ضمن نمرات شفاهی را در دفتر کلاسی به صورت علائم اختصاری ثبت می کردم هدف از این کار این بود که برخی دانش آموزان خوب با ثبت چند نمره بالا مغرور نشوند و فکر کنند که همیشه نمره ی آن ها باید بالا باشد و دانش آموزان ضیف تر نیز فکر نکنند که زحمت و تلاش آن ها فایده ای ندارد و هر کاری کنند نمره ی آن ها کم می شود . از طرفی برخی از دانش آموزان با وجودی که استحقاق نمره ی بالایی ندارند در نمره اصرار می ورزند و وقت کلاس را بیهوده تلف می کنند این مشکل با ثبت نمره به صورت علائم قراردادی تا حدودی حل می شود ، تنها کافی است که در کلاس معلم به دانش آموز به تناسب پاسخ گویی به وی اعلام کند که درس و نمره ات خوب ، متوسط  یا ضعیف بود . براین اساس من نمرات زیر 10 را ضعیف ، 10 تا 16 را متوسط  و 16 به بالا را  خوب اعلام می کردم .   

 ارزیابى و نتیجه گیرى از راه حل جدید :

 با توجه به نتایج تحقیقات بنیادی پژوهشگرانی چون « هوارد گاردنر»  که هر فرد یا انسان را دارای هوش ها یا استعدادها و قابلیت ها متفاوتی معرفی می کند و اعلام می کند که در هر فرد 8 گونه هوش متفاوت وجود دارد که عبارتند از :

1- هوش دیداری – فضایی : که توانایی درک پدیده های بصری را فراهم می کند . 

2- هوش منطقی – ریاضی : که توانایی استفاده از استدلال ، منطق و اعداد را پدید می آورد .

3- هوش کلامی – زبانی : که توانایی استفاده از کلمات را به جود می آورد .

4- هوش بدنی – جنبشی : که توانایی کنترل ماهرانه حرکات بدن و استفاده از اشیا را در فرد به وجود         می آورد .   

5- هوش موزیکال – ریتمیک : که توانایی تولید و درک موسقی را در فرد به وجود می آورد .

6- هوش برون فردی ( فرا فردی ) : که توانایی ارتباط برقرار کردن و درک دیگران را به وجود می آورد .

7- هوش درون فردی : که توانایی درک خود و آگاه شدن از حالات درونی خود را به وجود می آورد .

8- هوش طبیعت شناسی : که فرد را قادرمی کند که الگوها و پدیده های واقعی محیط پیرامون را بهتر بشناسیم .

  براین اساس دبیر باید برای تحریک و فعال نمودن هوش های مختلف هر دانش آموز از روش های خاصی در تدریس استفاده کند در واقع هر دانش آموز ممکن است دریک یا چند تا از این هوش ها و استعدادها توانایی بیشتری از بقیه هوش های خود داشته باشد ، و در برخی از هوش ها ضعیف تر باشد . لذا باید دبیر تدریس و تعیین تکالیف هر درس را به گونه ای پیش ببرد که علاقه و سلیقه ی هر دانش آموز تحریک و فعال گردد و به کنش و عمل فرا گیری واکنش نشان داده و اطلاعات مربوط به درس را فرا گیرد . به عبارتی باید دانش آموز انگیزه و علاقه برای فعالیت یادگیری مطلب را به دست آورد تا عمل کند . در غیر این صورت بهترین و عالم ترین دبیران و استادان موفقیت چشمگیری نخواهند داشت . به طور مثال ممکن است موفقیت یک آموزگار در تدریس حروف الفبا در کلاس اول ابتدایی بسیار چشمگیرتراز یک استاد دانشگاه باشد زیرا آموزگار با شگردهای مختلف هوش ها و استعدادهای مختلف دانش آموزان را برای یادگیری بهتر تحریک می کند و انگیزه ی یادگیری را در دانش آموز پدید می آورد .

  از آن جایی که ماهیت و اطلاعات کتاب های درسی متفاوت است می توان چنین نتیجه گرفت که دبیران مختلف باید به تناسب و موضوع تدریس خود بخش های مختلفی از هوش های هشت گانه را بیشتر تحریک وفعال کنند اما از تحریک بخش های دیگر هوش دانش آموزان نیز غافل نمانند . البته هر دبیر نیز به تناسب تغییر موضوع و مطلب هر درس از روش و شگرد متناسب برای فعال نمودن قسمت مناسب و هماهنگ هوش با آن درس استفاده کند وبا تحریک آن قسمت از هوش به ایجاد علاقه و انگیزه ی یادگیری دانش آموزان بپردازد .

  براین اساس نگارنده در مجموع بین فراگیری اطلاعات دینی با هوش های کلامی ، درون فردی ، برون فردی و انسان شناسی هماهنگی وهمراهی بیشتری احساس می کند لذا در تدریس و کلاس های معارف سعی می کنم که این قسمت ها از هوش دانش آموزان بیشتر تحریک و به فعالیت برای یادگیری اطلاعات و مطالب دینی وادار سازم،  بنابراین از نظر عمل به دستورات و احکام کتاب مهم هستند و برای تحریک هوش های مذکور باید پیام آن ها به صورت نوشتاری استخراج گردد و به عنوان تکالیف در کلاس یا منزل در دفتر دانش آموزان ثبت گردد . و یا به عنوان فعالیت فوق العاده برروی برگه های مناسب با مقیاس بزرگتر نوشته شوند البته نباید این کار به صورت اجباری باشد بلکه هر دانش آموز براساس علاقه ، توان و امکانات خود می تواند به تهیه نشریه دیواری  از درس مبادرت نموده و امتیاز مثبت یا نمره مستمر آن ها منظور شود به عبارتی در نمره مستمر دین وزندگی نباید تنها بر اساس نمره شفاهی و کلاسی یا آزمون های قوه و کتبی عمل شود زیرا ممکن است دانش آموزانی که ازهوش فردی خوبی بر خورداربوده  ولی هوش زبانی و حافظه ضعیف تری دارند نمره پایینی بگیرند وبرعکس دانش آموزانی که هوش فردی چندانی نداشته ولی از هوش زبانی و حافظه ی خوبی برخوردارند  نمره بالایی بگیرند ، و به ظاهر در درس معارف موفق به نظر آیند . براین اساس در آبان ماه به کلیه ى دانش آموزان اعلام کردم که از آن پس تا پایان ترم و برگزاری امتحانات کتبی به کلیه ی فعالیت ها و عملکرد هر دانش آموز در هر جلسه امتیاز یا نمره تعلق می گیرد که میانگین آن در پایان نمره مستمر را مشخص می کند . از جمله این فعالیت ها می تواند پاسخ های شفاهی ، تکالیف دفتری ( پاسخ به فعالیت های درسی و سؤالات متن ) تهیه و به همراه داشتن پیشنهادات و نمونه های مربوط به درس دین وزندگی از جمله ( بازدید از مساجد و گزارش های تاریخی مذهبی و آئینی زندگی ،از محدوده شهرستان خلاصه نویسی از کتاب های دینی به خصوص آن ها که مربوط به شهرستان باشد . تهیه و آوردن فیلم های آموزشی مربوط به موضوعات دینی و نرم افزارهای مذهبی به صورت CD و دیسکت ، ساخت مدل های دینی .

 به دانش آموزان اعلام کردم نحوه و نوع این فعالیت ها بر اساس علاقه و میل خود فرد است . و به هر صورت که بخواهند می توانند نبوغ و خلاقیت خود را در پاسخ های شفاهی به میزان یک دوم ، تکالیف دفتری یک چهارم، و بقیه فعالیت ها ( تهیه نمونه ، مدل ، گزارش ، CD و ... ) یک چهارم از نمره مستمر برای هر جلسه کسب کنند و در پایان ترم میانگین این نمرات ، نمره مستمره نهایی آن ها را تشکیل خواهد داد .

 از جلسه بعدی براین اساس عمل کردم و در ابتداى جلسه دفترتمام دانش آموزان را کنترل و امضا می کردم درکنار امضا کلمات کامل ، ناقص و بدون تکلیف را یادداشت کرده و آن ها یی که بدون تکلیف بودند صفر از پنج وآنهایی که ناقص بود بین یک تا پنج و دفاتر کامل را پنج دادم و در دفتر کلاسی ثبت کردم سپس فعالیت های  فوق العاده ( نمونه ها ، مدل ها ، گزارش ها ... ) را تحویل گرفته و از 1 تا 5 را برای آن ها در دفتر کلاسی ثبت نموده و سپس از دانش آموزان داوطلب به طور تصادفی و به روشی که هر فرد مایل بود درس می پرسیدم و نمره ى شفاهی از 1 تا 10 برایشان در دفتر ثبت می کردم به بقیه داوطلبان نیز امتیاز مثبت و آن هایی که داوطلب نبودند امتیاز منفی می دادم پس از چند جلسه و با نزدیک شدن به امتحانات پایان ترم به دانش آموزان ضعیف و غیر فعال مجموع میانگین و نمره مستمر آن ها را اعلام و هشدار می دادم که تا فرصت هست از آن استفاده کنند و امتیازات یا نمرات خود را جبران کنند. نتیجه ى این کارها در پایان نیم سال اول تحصیلی 86-85 سبب شد که در مجموع و در مقایسه با دو ماه قبل از آن و همچنین زمان مشابه سال قبل میانگین نمرات کلاس ها بهبود یابد . البته تناسب و هماهنگی میان نمرات مستمر و پایانی ( کتبی ) کاهش یافت زیرا قبل از اجرای روش جدید نمره ى مستمر را بیشتر بر اساس آزمون شفاهی در سر کلاس و بدون توجه به تمایل و داوطلب شدن دانش آموز تعیین می شد و بنابراین نمره ى مستمر بیشتر سنجش هوش زبانی و حافظه فرد بود ، لذا به هوش های دیداری ، عملی ، منطقی و انسان شناسی بین فردی و درون فردی فرد نمره تعلق نمی گیرد و سبب مأیوس شدن اغلب دانش آموزانی می شود که هوش زبانی ، بین فردی و حافظه ضعیفی دارند . 

  در روش جدید به ندرت برخی از دانش آموزانی که نمره کتبی خوبی داشتند ، نمره مستمر کمتری گرفتند و برعکس دانش آموزانی که نمره پایانی ضعیفی داشتند نمره مستمر خوبی کسب کردند . اما در مجموع همچنان که قید گردید نمرات کمی و کیفی دانش آموزان به میزان چشم گیری افزایش یافت و از طرفی نیز سبب بهبودروابط دو طرفه نگارنده با دانش آموزان گردید و تا حدودی نیز از نا هنجاری های کلاس و دانش آموزان بی قرار کاست . در وقت های اضافی و احتمالی هر جلسه نیز به قرائت متن درس و یا استخراج سؤالات متن و نوشتن آن در دفتر دین و زندگی پرداخته می شد و یا با ترسیم نمودارها و مدل هر درس تا پایان جلسه و بنا به میل اکثریت کلاس ادامه می یافت .

    تصمیم نهایى :

  به طور خلاصه نتایج حاصل شده از روش جدید عبارتند از :

1- بهبود شور و نشاط در کلاس های دین وزندگی و کاهش عمومی خمودی بی رغبتی      دانش آموزان.

2- در گیری بیشتر فکری و عملی دانش آموزان با مطالب و موضوعات دین وزندگی در مدرسه وخارج ازمدرسه  .

3-  افزایش علاقه ومیل دانش آموزان به فعالیت های عملی و استفاده از هوش های مختلف خود .  

4-  کاهش نا هنجاری و سوء رفتار دانش آموزان بی قرار .

5-  بهبود نظارت و کنترل دبیر برکلاس .

6-  افزایش مشارکت دانش آموزان در تدریس و فرآیند یاددهی و یادگیری  .

7-  تدریس به روش جدید به دانش آموزان امکان می دهد تا برای تهیه گزارش از طریق مشاهده ، مصاحبه و پرسشنامه زمینه های اجتماعی شدن در آن ها بهبود یابد .

8- این روش سبب گسترش مطالعه ، بررسی و جست و جو در میان دانش آموزان شده و آن ها را به مطالعه بیشتر عادت می دهد .

9- این روش تدریس به دانش آموزان کمک می کند تا واقعیت های دینی محیط پیرامون خود را علاوه بر هوش شنیداری- زبانی ، از طریق دیگر هوش های خود به ویژه دیداری ، عملی ، منطقی و طبیعت- شناسی بشناسد . 

10-      ارتباط دو طرفه بین دانش آموزان با یکدیگر و با دبیر در فرآیند یاددهی – یادگیری افزایش می یابد .

11-      ترمینولوژی یا واژه شناسی دین وزندگی در دانش آموزان بهبود می یابد .

12-      این روش سبب ارتقا و بهبود نمره به ویژه نمرات مستمر دانش آموزان می شود . 

ماهیت دانش و علوم دینی به گونه ای است که  باید در فرآیند آموزش( یاددهی- یادگیری) آن به روش های مختلط و ترکیبی عمل شود . واز تمام هوش های فرد از جمله زبانی– شنیداری ،محسباتی – منطقی ، فضایی ، بدنی – جنبشی ، موزیکا ل ، بین فردی ، درون- فردی و طبیعت شناسی استفاده کرده و برای تکمیل وتعمین  ، یافته ها و دانستنی های الهی به طور ترکیبی از قوای پنج گانه (بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی ولامسه ) کمک گرفته شود . به این ترتیب بهتر است دبیر الهیات برای تدریس هر درس ، طرح درس ساده ای در حداقل چند سطر تهیه کرده و بر اساس آن اقدام به فعا لیت های آموزشی در کلاس نماید .

بنا بر نتایج و یافته های این پژوهش دبیردینی  نباید فقط به انتقال داده ها و اطلاعات دینی  اکتفا کند بلکه باید علاوه بر آن به دانش آموزان بیاموزد که چگونه درعمل مسائل و مشکلات دینی  محیط پیرامون زندگی خود را درک و چگونگی روابط وقواعد پدیده های دینی  را در گذشته وحا ل شناخته و روند آینده آن را پیش بینی کنند تا بر اساس شناخت علل وعوامل عینی پدیده ها ، پیامدها وبازآفرینی(پس خوراند)مثبت ومنفی پدیده ها و رویدادها را در عمل تجربه کنند و در زندگی قواعد و روابط  لازم را به کار گیرند. به عبارتی آموزش الهیات باید به گونه ای باشد که دانش آموزان در آینده هر شغل و نقشی که در جامعه به عهده گیرند از اصول و قواعد دینی  در کار و زندگی خود بهره گیرد و از احکام دینی به نحو بهتری استفاده نماید .

  براین اساس نگارنده سعی دارد تا دانش آموزان و دانشجویان را به گونه اى در فرآیند یاددهی – یادگیری آموزش دهد تا آن ها را به استفاده از کلیه قواى جسمانی و توانایی ها یا استعداد هاى ذهنی ، فکری ، ابتکاری و خلاقیت به کمک هوش های متنوع شان وادار نماید . لذا از نظر اینجانب باید این امکان فراهم شود که هر دانش آموز براساس میل و سلیقه خود اصول و قوانین دینی  را به هر روشی که دلخواه اوست فرا گیرد و دبیر نیز به گونه ای دانش آموزان را هدایت کند که از راه ها و روش هاى مختلف از جمله نمودار ، مدل ، بیان و نوشتار به نتیجه واحدی دست یابند و داده ها یا اطلاعات دینی  را فراگیرند و در عمل و زندگی به کار گیرند . زمانى این مهم تحقق مى یابد که دانش آموزاز مرحله شناخت ( دانش ) فراتر رفته و به طور عاطفی (احساسی ) مسائل و مشکلات دینی  را درک کرده و به مرحله سوم یعنی اصول و قواعد را در عمل و رفتار به کار گیرد . در صورتی دبیر می تواند در تدریس خود موفق عمل کند که دانش آموزان را در هر جلسه کلاس به سه مرحله یاد شده هدایت کند . 

   پیشنهاد یا راهکار :  

   برای کاهش اُفت تحصیلی دانش آموزان وارتقا ء یا بهبود کمی و کیفی سطح دانش و اطلاعات آن ها در هر درس به صورت عام و الهیات به صورت خاص بهتر است اقدامات زیردر حد امکان صورت گیرد : 

1.    برگزاری کلاس های جبرانی براى دانش آموزانی که دچار افت تحصیلی هستند . 

2.    برگزاری آزمون های متنوع شفاهی ، عملی ، کتبی و تکوینی و تحلیل نتایج آن . 

3.    استمرار در ارزشیابی به صورت های کتاب باز ، مشارکتی و استاندارد برای تعمیق آموخته های دانش آموزان . 

4.    استفاده از شیوه ی تدریس مشارکتی و همیاری معلم و دانش آموزان . 

5.    ایجاد هماهنگی درنحوه ی عمل و تدریس دبیران در جلسات شورای معلمان و کادرمدرسه .  

6.    دعوت و هماهنگی بین دبیران ، کادرستادی آموزشگاه و والدین دانش آموزان در امر آموزش یا هماهنگى اولیاء و مربیان .

7.    طبقه بندی دانش آموزان به گروه های خوب ، متوسط و ضعیف درهر کلاس و درهردرس و بهره گیری ازدانش آموزان مستعد برای تقویت دانش آموزان ضعیف .

8.    کمک به دانش آموزان تا روش صحیح مطالعه و یادگیری هر درس را فراگیرند .

9.    استفاده از وسایل کمک آموزشی مناسب آماده یا خود ساخته توسط دبیر یا دانش آموزان

    10.         دعوت از دبیران و استادان مجرب و متخصص و سخنرانی یا بحث و گفتگوی آن ها با       دانش آموزان .   

   11.        معرفی چهره های شاخص و شناخته شده دینی  که منشأ تحولی در الهیات  کشور بوده اند از جمله چهره های ماندگارملی و ناحیه ای . 

12. تمجید و تشویق دانش آموزانی که پیشرفت تحصیلی دارند ( حتی دانش آموزان ضعیف ) . 

13. برگزاری جلسات مشاوره ی تخصصی با دانش آموزان به صورت فردی و گروهی .

14. استفاده از شیوه های نوین تدریس و یادگیری مشارکتی و همیاری برای کاهش وابستگی به دبیر و افزایش عزت نفس و میزان تمرکز دانش آموزان روى مطالب و تکالیف . 

15. تهیه کتاب های کمک آموزشی ، به ویژه در زمینه ی دینی 

16. تهیه کتاب فیلم و نرم افزار هاى آموزشى دینی  به صورت CD ، دیسکت و ویدیوئى .

17. بازدیدهاى علمى و تهیه گزارش و عکس از پدیده هاى مختلف طبیعى و اماکن مذهبی .

18. برگزارى مسابقات علمى بین دانش آموزان و کلاس ها به صورت عمومى یا تخصصى دین وزندگی .

19. تجهیز مدارس به سایت اینترنت و استفاده از سایت دینی  .



بخشی از گزارش تخصصی درس دین و زندگی:

پس از ورود به کلاس و بعد از گذشت چند جلسه مشاهده کردم که اکثر دانش آموزان در فهم برخی مطالب و موضوعات دینی که طی بحث هایی که پیرامون موضوعات دینی مطرح شده در کتاب های غیر از کتاب هدیه های آسمانی یا موضوعات خارج از کتاب صورت می گرفت، مشکل دارند. بدین صورت که معلم موضوعی را مطرح ساخته و درباره ی آن توضیحاتی برای دانش آموزان ارائه می داد. سپس دانش آموزان سوالاتی پیرامون آن موضوع می پرسیدندو من نیز هر بار می کوشیدم در حد فهمشان به آنها پاسخ دهد. ولی دانش آموزان اکثر اوقات با پاسخ من قانع نشده و سوالات دیگری می پرسیدند و در آخر، بحث به نتیجه مطلوبی نمی رسید و دانش آموزان به پاسخ قانع کننده ای دست نمی یافتند.از آنجایی که این مشکل بارها در کلاس مشاهده شد و مسائل دینی از جمله مسائل مهم و سرنوشت ساز در دنیا و آخرت برای بشر است و در این زمینه آن طور که شایسته است تحقیق صورت نگرفته، بر آن شدیم تا در این گزارش تخصصی زمینه تحقیق کرده و علت مشکل را شناسایی کنم.لذا در این گزارش تخصصی مسائل و مفاهیمی چون معاد ،پرسش های در مورد امام حسین و عاشورا، انتقال درست علت قربانی کردن حضرت اسماعیل و ……………با روش هایی منحصر بفرد……………



گزارش تخصصی درس قرآن و بینش اسلامی

چکیده

تربیت دینی یکی از مهم‌ترین اهداف نظام آموزشی کشور است و اهمیت و جایگاه ویژة آن باعث شده است درس مستقلی، که عموماً تحت عنوان قرآن و تعلیمات دینی شناخته می‌شود، با سایر دروس در هر پایه تفاوت‌های عمده‌ای داشته باشد. اصولاً ماهیت دروس دینی به‌گونه‌ای ا‌ست که از نظر محتوای آموزشی، فرایند یادگیری و شیوه‌های آموزشی با دروس دیگر قابل مقایسه نیست.به عبارت دیگر، هر فعالیتی که از سوی معلم برای یادگیری در دانش‌آموز انجام شود، صرف‌نظر از ارزش محتوای مورد یادگیری، آموزش و تدریس محسوب می‌شود. در این صورت و دروسی چون ریاضی، جغرافیا، زیست‌شناسی، تاریخ، علوم‌پایه و… همگی از این نظر در یک ردیف جای می‌گیرند، اما اگر یادگیری را مفهومی فراتر از آموزش تلقی کنیم و در واقع آن را هدف آموزش بدانیم، در آن صورت باید فرایندی را که در استمرار زمان باعث ایجاد تمرین، تجربه و تغییرات تدریجی و نسبتاً پایدار در دانش‌آموز شود، یادگیری تلقی کرد.


درس دینی از این نظر با سایر دروسی که نام بردیم بسیار متفاوت است.

زیرا یادگیری در تربیت دینی بیش از آنکه نظری باشد، عملی است. در حالی‌که سایر دروس۱ چندان در عرصة عملی مطرح نیستند. اگر چه در مورد آموزش دروس آزمایشگاهی مفهوم آموزش عملی به چشم می‌خورد؛ اما عمل در این دروس همان مهارتی است که اگر در فرایند آموزش به‌دست نیاید، لطمه‌ای به شخصیت و ساختار وجودی دانش‌آموز وارد نخواهد ساخت؛ چراکه حوزة عمل در آن‌ها خود محتوای دروس‌اند، نه خود دانش‌آموز. در حالی‌که هدف تربیت دینی ایجاد کنش و رفتارهای خاصی است که بود و نبود آن‌ها اساساً بر ساختار وجودی و شخصیت دانش‌آموز تأثیرگذار است.

 

تربیت یعنی استعدادهای درونی را، که بالقوه در یک شیء موجود است، به فعلیت در آوردن و پروردن و لهذا تربیت فقط در مورد جاندارها یعنی گیاه و حیوان و انسان صادق است گزارش تخصصی

 

مقدمه

تأکید بر جایگاه ویژة دروس قرآن و تعلیمات دینی در نظام آموزشی از آن جهت صورت می‌گیرد که هدف اصلی، یادگیری عملی و التزام به کاربرد آموخته‌هاست. آموزه‌هایی که قابل حصول و انسان‌سازند و دامنة آن‌ها از حوزة نظری فراتر می‌روند و تمام ارکان و شئون زندگی فرد را دربرمی‌گیرند.

اساساً این نوع تربیت با تمامی واقعیات خارجی زندگی انسان و پیوند او با هستی ارتباط دارد. لذا جهت نیل به هدف و نقطة مشخصی که تربیت دینی در پی آن است، باید برنامه‌ریزی شود. برنامه‌هایی که مشتمل بر نحوة ارتباط فرد با خدا، مردم، طبیعت و خودش باشد. بدیهی است چنین برنامه‌ای بر پایة اصول مشخصی که از باید و نبایدهای معین برمی‌خیزد و بر مبنای قواعدی که توسط مربیان لحاظ می‌شود، تدوین خواهد شد.

برخی از عمده‌ترین مشکلات آموزش و یادگیری دروس دینی به مواد و محتوای آموزشی مربوط می‌شود. در سال‌های اخیر در جهت کیفیت بخشی به محتوا اقدامات مؤثری صورت گرفته که از جملة آن‌ها تغییر کتب درسی و تألیف محتوای جدید است. این تغییرات در دورة ابتدایی به تألیف «هدیه‌های آسمان» و در دورة راهنمایی به تألیف «پیام‌های آسمان» منجر شد و در دورة متوسطه نیز تألیف «دین و زندگی» قدم مثبتی است که در جهت ترغیب دانش‌آموزان به یادگیری محتوای دینی برداشته شد. گزارش تخصصی

هدف مشترک در این تغییرات، اجرای سیاست خاصی است که در صدد ایجاد باورهای قلبی در فراگیرندگان از طریق اقدامات فکری و فعالیت‌های عقلانی خود آن‌هاست. گزارش تخصصی

عوامل اصلی بی علاقگی دانش آموزان به درس دینی و راه حل آن چیست؟

عوامل عدم تمایل دانش آموزان به درس دینی:عوامل بسیاری در این زمینه نقش دارند که عمدة آنها به اصل برنامه‌ریزی، محتوای کتاب‌ها و ناکارآمدی شیوة درسی مریوط می‌شود که به عنوان نمونه به موارد زیر می‌توان اشاره نمود.
۱٫ بی‌توجهی به سطح رشد شناختی دانش‌آموزان.
اصول و آموزه‌های دینی بیشتر جنبة انتزاعی دارند، که یادگیری شایسته و مناسب آن رشد شناختی بیشتر و برتری را می‌طلبد،(۱) اما دیده می‌شود، پیش از آنکه ذهنیت کودکان آمادة دریافت این مفاهیم و دروس باشند، به آنها عرضه می‌شود، لذا مناسب است که در برنامه‌ریزی و شیوة تدریس، به ویژگی‌های سنی کودکان و دانش‌آموزان توجه جدّی شود.

موضوع گزارش تخصصی: پاسخ به سوالات دینی و مذهبی دانش آموزان و انتقال مفاهیم دینی با روش های جالب و منحصر بفرد

چکیده

پس از ورود به کلاس و بعد از گذشت چند جلسه مشاهده کردم که اکثر دانش آموزان در فهم برخی مطالب و موضوعات دینی که طی بحث هایی که پیرامون موضوعات دینی مطرح شده در کتاب های غیر از کتاب هدیه های آسمانی یا موضوعات خارج از کتاب صورت می گرفت، مشکل دارند. بدین صورت که معلم موضوعی را مطرح ساخته و درباره ی آن توضیحاتی برای دانش آموزان ارائه می داد. سپس دانش آموزان سوالاتی پیرامون آن موضوع  می پرسیدندو من نیز هر بار می کوشیدم در حد فهمشان به آنها پاسخ دهد. ولی دانش آموزان اکثر اوقات با پاسخ من قانع نشده و سوالات دیگری می پرسیدند و در آخر، بحث به نتیجه مطلوبی نمی رسید و دانش آموزان به پاسخ قانع کننده ای دست نمی یافتند. از آنجایی که این مشکل بارها در کلاس مشاهده شد و مسائل دینی از جمله مسائل مهم و سرنوشت ساز در دنیا و آخرت برای بشر است و در این زمینه آن طور که شایسته است تحقیق صورت نگرفته، بر آن شدیم تا در این زمینه تحقیق کرده و علت مشکل را شناسایی کنیم.

مقدمه

در رابطه با چگونگی آموزش مفاهیم دینی به کودکان اختلاف نظرهایی وجود دارد. گروهی معتقدند پیش از بلوغ نباید به کودک آموزش دینی داد و گروهی عکس این نظر را معتقدند. از نظر اسلام، به ویژه براساس سیره و رهنمودهای معصومان علیهم السلام ، آموزش مفاهیم دینی از هنگام تولد شروع می شود و آموزش در دوره کودکی پایه و اساس در دوره های دیگر است.از طرفی، آموزش صحیح و مؤثر بدون در نظر گرفتن توانایی ذهنی کودک مطلوب نیست و ممکن است کودک را نسبت به یادگیری دلسرد و یا در یادگیری او اختلال ایجاد نماید. از این رو، آموزش مفاهیم دینی به کودکان گرچه امری بسیار مقدس و والا است، اما موفقیت درآن، در گرو آگاهی و شناخت اصول و روش های آموزشی متناسب با آن است. به فرموده امام امیرالمؤمنین علیه السلام هیچ حرکتی نیست مگر این که انسان در به انجام رساندن آن نیاز به شناخت و آگاهی دارد: «ما مِن حَرَکة اِلاَّ وَ اَنتَ مُحتاجٌ فیها الی مَعرِفَه.»



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد