دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

شبیخون فرهنگی ، تهاجم فرهنگی

شبیخون فرهنگی ، تهاجم فرهنگی

                                       جنگ نرم

( پس از پایان جنگ تحمیلی [ هشت سال جنگ ایران و عراق ] و اثبات ناکارآمدی عملیات سخت افزاری علیه انقلاب اسلامی ، دشمنان نظام اسلامی اعم از ایالات متحده ، برخی کشورهای اروپایی و گروههای ضد انقلاب خارج نشین ، خط مشی نرمی را برای فروپاشی نام جمهوری اسلامی از درون در پیش گرفتند که با مشخص شدن ابعاد آن « تهاجم فرهنگی » و یا « شبیخون فرهنگی » نام گرفت .

رهبر فرزانه انقلاب [ حضرت آیت الله خامنه ای ] ، تهاجم فرهنگی را به معنایی می داند که یک مجموعه سیاسی یا اقتصادی برای اجرای مقاصد خاص خود و اسیر کردن یک ملت به بنیان فرهنگی آن ملت هجوم می برد ( روزنامه جمهوری اسلامی ، ۲۱/۷/۱۳۷۸ ) . از نگاه ایشان ، اشاعه فرهنگ غلط ، فساد و فحشا برای انحراف جوانان از سوی دشمن نه تنها یک تهاجم فرهنگی بلکه یک شبیخون فرهنگی ، یک غارت فرهنگی و یک قتل عام فرهنگی است ( سخنان مقام معظم رهبری در دیدار فرماندهان نیروی مقاومت بسیج ، ۲۲/۴/۱۳۷۷ ) .

تمامی ملت های جهان در کنش ، واکنش و تعامل با یکدیگر هستند ، هیچ یک از جوامع بشری را نمی توان از داشتن رابطه با سایر جوامع باز داشت . در این صورت ، در مقابل تهاجم فرهنگی که در صدد وارد ساختن ضربات مهلک و زیان بار بر فرهنگ ملت دیگر است ، تبادل فرهنگی وجود دارد ، که عبارت است از یک جریان مداوم طبیعی و مستمری که هدف آن کامل کردن فرهنگ خودی از طریق استفاده و بهره مندی از خصوصیات برتر سایر فرهنگهاست .

هدف مهاجمان به فرهنگ ایران اسلامی ، براندازی نظام جمهوری اسلامی و تهی کردن ارزش های آن و مسخ جوانان کشور است . دیوید کیو یکی از مهره های سازمان سیا در ارتباط با هدف نهایی تهاجم فرهنگی امریکا علیه ایران چنین می گوید :

« مهمترین حرکت در بر اندازی جمهوری اسلامی ایران ، تغییر فرهنگ فعلی ایران است و ما مصمم به آن هستیم » ( ماهنامه پاسدار اسلام ، شماره ۲۴۶ ) .

نخست وزیر وقت اسرائیل در تابستان سال ۱۳۸۱ ، از کنگره امریکا خواست تا امریکا از طریق تهاجم تبلیغات ماهواره ای نظام جمهوری اسلامی را تغییر دهد ( روزنامه کیهان ، ۱۶/۷/۱۳۸۲ ) .

دشمن در تهاجم فرهنگی علیه فرهنگ کشور ایران از ابزراها و شیوه های نوین ارتباطی زیر بهره می گیرد :

۱ ـ مستهجن نگاری و دروغ پردازی در اینترنت ( دین چانبر « مستهجن نگاری در اینترنت و تأثیر آن بر نوجوانان » ، مجله سیاحت غرب ، شماره ۱۲ ، ص ۳۶ ؛ زندرا هاقس ، اینترنت ، دروغ پردازی و روابط عاشقانه ، همان ، ص ۴۳ )

۲ ـ تهیه و ارسال برنامه های نرم افزاری ( علیرضا سربخش ، « شبیخون فرهنگی از اینجا آغاز می شود » ، روزنامه کیهان ۱۶/۷/۱۳۸۲ )

۳ ـ تولید و پخش برنامه های رادیویی و تلویزیونی ( عبدالله شهبازی ، جنگ سرد فرهنگی ، روزنامه کیهان ، ۳/۴/۱۳۸۲

۴ ـ چاپ و انتشار کتب و نشریات

۵ ـ حمایت و پشتیبانی از نویسندگان و فیلم سازان دگر اندیش )۱ .

 


 

ارجاعات


 

1 ـ کتاب : تهدیدات فرهنگی ( دوره تربیت پاسداری ) / نویسنده : پژوهشکده تحقیقات اسلامی / ناشر : اداره آموزش عقیدتی سیاسی نمایندگی ولی فقیه در سپاه / چاپ سوم ۱۳۸۷ / ص ۳۵ و ۳۶


از شبیخون تا نفوذ فرهنگی/ سیاست امروز، آندلسی کردن ایران است!
رهبر معظم انقلاب تهدیدات فرهنگی را در چند مرحله بیان کرده‌اند. ایشان این روند را با تغییرات مختلف "تهاجم فرهنگی"، "شبیخون فرهنگی" و "ناتوی فرهنگی" و در سال گذشته نیز پس از مذاکرات ایران و غرب و در راس آن امریکا، "نفوذ فرهنگی" نامیده اند.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از بلاغ، در بخش اول این نوشتار به بررسی علت از دست دادن اندلس و شکست تمدن اسلامی پرداختیم و بیان کردیم که مهم‌ترین علت سقوط تمدن 800 ساله اسلامی، نفوذ و تهاجم فرهنگی و آلوده کردن جوانان مسلمان به فساد و فحشا بود.


در بخش دوم این نوشتار نیز تلاش داریم تا به تبیین اهمیت نفوذ فرهنگی و همچنین شبیخون فرهنگی که رهبر معظم انقلاب از سال‌های ابتدایی دهه 70 متوجه آن شدند و بارها نسبت عواقب آن به مسئولان هشدار دادند، بپردازیم و در بخش سوم نیز مصداق‌هایی از اقدامات دشمنان برای اندلسی کردن جامعه، خصوصا در دولت یازدهم را ارائه می‌کنیم.

سیاست امروز آندلسی کردن ایران است!

طی سالیان متمادی در کشورهای اسلامی ترویج فحشا و فساد عامل بزرگی در عقب ماندگی آنان را رقم زد، این همان سیاستی است که غربیان در آندلس مسلمان شده پیاده کردند و در نهایت آندلس را از دست آنها خارج کردند، امروز نیز استکبار با تجربه پروژه آندلسی خود در اندیشه سیطره بر جهان اسلام است، چیزی که مقام معظم رهبری در سال‌های گذشته به آن اشاره داشتند: «سیاست امروز، سیاست آندلسی کردن ایران است! موضوعی که من با شما در میان می گذارم، شکل موعظه ندارد؛ بلکه موضوعی اساسی است که با بهترین عناصر یک ملت - که شما جوانان باشید - در میان گذاشته می‌شود، فقط شما مخاطب من نیستید؛ این سخن را جوانان سراسر کشور هم خواهند شنید، نسل جوان کشور که بیش از نیمی از ملت و جمعیت کشور است، باید بداند در مقابل آرزوهای بزرگ، آرمان‌های بلند و هدف‌های مقدس و قابل قبول و موجه او چه موانعی وجود دارد.

جریان استحاله فرهنگی نظام جمهوری اسلامی ایران، از شبیخون تا نفوذ فرهنگی

رهبر معظم انقلاب از سال‌های ابتدایی دهه 70 تا به امروز همواره نسبت به جریانی که به دنبال استحاله فرهنگی نظام جمهوری اسلامی است، هشدار دادند و در هر دوره‌ای با توجه به امکانات و شرایط آن دوره این جریان را تشریح و تبیین کردند.

در این راستا رهبری معظم انقلاب نیز با درایت به این تهدید اساسی، پی برده و در سالیان متمادی و به مناسبت‌های مختلف، این مهم را گوشزده کرده‌اند. ایشان تهدیدات فرهنگی را در چند مرحله بیان کرده‌اند. ایشان این روند را با تغییرات مختلف "تهاجم فرهنگی"، "شبیخون فرهنگی" و "ناتوی فرهنگی" و در سال گذشته نیز پس از مذاکرات ایران و غرب و در راس آن امریکا، "نفوذ فرهنگی" بیان داشته است.

 ما در تهاجم فرهنگی، یک حرکت آرام را مشاهده می‌کردیم و در ناتوی فرهنگی یک حرکت برنامه‌دار و هدف‌دار و در حجم گسترده را شاهد هستیم و در نفوذ فرهنگی نیز با استفاده از عوامل درونی به تغییر باورها و جا به جایی باورها می پردازد.

تهاجم فرهنگی

ایشان سال 1370 در دیدار اعضای شورای انقلاب فرهنگی، بحث تهاجم فرهنگی را گوشزد می‌نماید: "امروز آرایش تهاجم فرهنگی بسیار خطرناکی علیه انقلاب به وضوح مشاهده می‌شود زیرا جهان اسلام بیدار و هوشیار شده است. از این رو تهاجم فرهنگی دشمن با گذشته تفاوت بسیار دارد و شکل جدیدی پیدا کرده است و برای مقابله با آن با شناخت و آگاهی کامل عمل کنیم."

هدف تهاجم فرهنگی

در تهاجم فرهنگى، هدف، ریشه‏ کن کردن فرهنگ ملى و از بین بردن آن است. در تهاجم فرهنگى، ملتى را که تحت تهاجم قرار گرفته است، باید به بیمارى که افتاده و خودش کارى نمى‌تواند بکند، تشبیه کنیم. آن وقت دشمن، آمپولى به او تزریق مى‌کند و معلوم است آمپولى که دشمن تزریق کند، چیست! این فرق دارد با آن دارو و درمانى که خود شما بروید و آن را با میل، انتخاب و وارد بدنتان کنید. این تهاجم فرهنگى است.

هدفِ تهاجم فرهنگى دشمن این است که ذهن مردم را عوض کند؛ از راه اسلام منصرف نماید و از مبارزه ناامید سازد. دشمن در تهاجم فرهنگی خود سعی می‌کند مقاومت را در میان مردم ما از حیثیت و اعتبار بیندازد؛ در واقع مقاومت‌شکنی کند و سنگرها را از بین ببرد. مهمترین سنگر یک انسان، ایمان و انگیزه و عشق اوست. نباید اجازه دهید این سنگر را در دل‌ها فرو بریزند و از بین ببرند.

شبیخون فرهنگی

من یک وقت گفتم دشمنان «شبیخون فرهنگی» می‌زنند. این ادّعا راست است و خدا می‌داند که راست است. بعضی نمی‌فهمند؛ یعنی صحنه را نمی‌بینند. کسی که صحنه را می‌بیند، ملتفت است که دشمن چه‌کار می‌کند و می‌فهمد که شبیخون است، و چه شبیخونی هم هست!

دشمن از راه اشاعه‌ی فرهنگ غلط فرهنگ فساد و فحشاسعی می‌کند جوانهای ما را از ما بگیرد. کاری که دشمن از لحاظ فرهنگی می‌کند، یک تهاجم فرهنگی بلکه باید گفت یک «شبیخون فرهنگی» یک «غارت فرهنگی» و یک «قتل عام فرهنگی» است.

وظیفه اصلی مبارزه با این تهاجم و شبیخون عمدتاً بر دوش علما و دانشمندان و فرهنگیان جامعه است. اینان وظیفه دارند اولاً شبیخون را رصد کنند، زوایای مختلف و پنهان آن را بشناسند، آغاز و انجام شبیخون از سوی دشمن را به مردم اعلام کنند و هم‌چنین برای مقابله با این حملات، فراخوان بدهند.

ناتوی فرهنگی

رهبر معظم انقلاب در ادامه تشریح روند استحاله فرهنگی نظام جمهوری اسلامی به ناتوی فرهنگی می‌رسند و در این خصوص می‌فرمایند: من پریروز در روزنامه – البته سه ، چهار ماه قبل از این ، من مقاله‌اش را دیده بودم – گزارشی از تشکیل " ناتوی فرهنگی " را خواندم . یعنی در مقابل پیمان ناتو که آمریکایی‌ها در اروپا به عنوان مقابله  با شوروی سابق یک مجموعه  مقتدر نظامی به وجود آوردند؛ اما برای سرکوب هر صدای معارض با خودشان در منطقه خاورمیانه و آسیا و غیره از آن استفاده می‌کردند ، حالا یک ناتوی فرهنگی هم به وجود آورده‌اند. این، بسیار چیز خطرناکی است. البته حالا هم نیست ؛ سال‌هاست که این اتفاق افتاده است .

مجموعه‌ی زنجیره‌ی به هم پیوسته  رسانه‌های گوناگون – که حالا اینترنت هم داخلش شده است و ماهواره‌ها و تلویزیون‌ها و رادیوها – در جهت مشخصی حرکت می‌کنند تا سررشته‌ی تحولات جوامع را به عهده بگیرند ؛ حالا که دیگر خیلی هم آسان و رو راست شده است .

رویکرد اصلی ناتوی فرهنگی ، جنگ نرم و هدف اصلی آن نابودی فرهنگ و هویت ملی جوامع به ویژه مقابله با ایمان انسان‌هایی است که مصرند از هویت ملی و دینی خود شرافت‌مندانه دفاع کنند .

اعضای ناتوی فرهنگی با بهره گیری از 57 سال تجربه کار مشترک در مقابله با رقیب ، تأسیسات پایه‌ای هماهنگی را در حوزه‌های مختلف به ویژه در حوزه رسانه‌ای شکل داده‌اند تا تحولات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ملت‌ها را در مسیر خواست و منافع خود هدایت کنند .

در این بین رسانه‌ها ابزارهای مهمی هستند که در ناتوی فرهنگی به کار گرفته می‌شود تا هویت واحد انسان مدرن غربی را جایگزین هویت‌های ملی – دینی کنند. رادیو ، تلویزیون، اینترنت، ماهواره، بازیهای رایانه‌ای که اسطوره‌ها و الگوهای جدیدی را مطرح می‌کنند و از طریق ایجاد خودباختگی فرهنگی و ترویج روحیه بی‌تفاوتی سبب می‌شود که اسطوره‌های ملت‌ها تضعیف ، تخریب و نابود شوند و یا آنچنان بر قومیت‌ها تأکید می‌کنند و با ایجاد فرقه‌های جدید و دست ساخته تلاش می‌کنند تا درگیری‌های داخلی و خونریزی‌های قومی را مقدمه سستی و اضمحلال فرهنگی ملت‌ها قرار دهند.

نفوذ فرهنگی

« نفوذ فرهنگی» از واژه هایی کلیدی است که رهبر معظم انقلاب، به ویژه به تازگی، به دفعات بر اهمیت آن تأکید و مسئولان و مردم را به اهداف صریح و پشت پرده دشمن در این باره رهنمون کرده‌اند.

از دیدگاه مقام معظم رهبری نفوذ فرهنگی نسبت به تهاجم و شبیخون، روند خطرناک‌تری به خود گرفته است و به همان میزان هدف آن نیز پیچیده‌تر است. موضوعی که مدت‌هاست به شکلی روشن و شفاف مورد تأکید رهبر معظم انقلاب قرار گرفته است:

«تمرکز دشمنان بر روی فرهنگ بیشتر از همه جا است. چرا؟ به‌خاطر همین تأثیر زیادی که فرهنگ دارد. هدف و آماج تحرّک دشمنان در زمینه‌ی فرهنگ، عبارت است از ایمان مردم و باورهای مردم. مسئولان فرهنگی، باید مراقب رخنه‌ی فرهنگی باشند؛ رخنه‌های فرهنگی بسیار خطرناک است؛ باید حسّاس باشند، باید هشیار باشند. ... باورهای قلبی مردم را مورد تهاجم قرار می‌دهند؛ این را نمی‌شود انسان ندیده بگیرد.

امروز نفوذ دشمن یکی از تهدیدهای بزرگ است برای این کشور؛ دنبال نفوذند. نفوذ یعنی چه؟ نفوذ اقتصادی ممکن است، که البتّه کم‌اهمّیّت‌ترین آن نفوذ اقتصادی است؛ و ممکن است که جزو کم‌اهمّیّت‌ترین [هم‌] نفوذ امنیّتی باشد. نفوذ امنیّتی چیز کوچکی نیست، امّا در مقابل نفوذ فکری و فرهنگی و سیاسی، کم‌اهمّیّت است. ... از همه مهم‌تر، نفوذ سیاسی و نفوذ فرهنگی است. ... دشمن سعی می‌کند در زمینه‌ی فرهنگی، باورهای جامعه را دگرگون کند؛ و آن باورهایی را که توانسته این جامعه را سرِپا نگه دارد جابه‌جا کند، خدشه در آنها وارد کند، اختلال و رخنه در آنها به‌وجود بیاورد. خرج‌ها می‌کنند؛ میلیاردها خرج می‌کنند برای این مقصود؛ این رخنه و نفوذ فرهنگی است.

آنهایی که بیشتر با تفکرات و دل گفته های بهاره رهنما آشنا باشند شاید با دیدن تئاتر "این تابستان فراموشت کردم"، چندان هم تعجب نکنند. بهاره رهنما در عید سال امسال و در یکی از تریبون هایی که تلویزیون و برنامه "خانومی که تو باشی" در اختیار او گذاشت از تقریر کتابی توسط خودش سخن گفت که قصد دارد در آن از احساسات زنانه و احساساتی که فقط خانم ها می توانند آنها را درک کنند، بنویسد.
مشرق: تئاتر "این تابستان فراموشت کردم" دو اپیزود از داستان های بهاره رهنما، بازیگر 39 ساله ایرانی است که با کمک "حمید پاک سرشت" و "سجاد افشاریان" نوشته شده اند.

بهاره رهنما در اولین تجربه کارگردانی اش در تئاتر، اعترافات دو زن را که یکی به خارج از کشور رفته و دیگری در ایران مانده است را پیرامون عشق هایی که به آن گرفتار بوده اند را به پرده بازی می کشد.

هر دوی این زن ها، همانند عصاره های تفکر فمینیسم به شدت پاک و بی آلایش اند و البته قربانی دو عشق ظالمانه!. دو عشق از سوی دو مرد که هر دو در مقاطعی و به دلایلی نامهم در عمق روایی داستان، آن دو را ترک کرده و رفته اند.


در واقع، رهنما در "این تابستان فراموشت کردم"، آن اندازه که به انتقال مفاهیم زنانه تئاترش توجه دارد برای روایت گری و چیستی داستانش اهمیتی قائل نیست.

در این تئاتر، مخاطب نباید منتظر هیچ رخداد تازه و یا پرده آخری بماند. بلکه قرار است که در چرخش های شبنم فرشادجو در لحظه های رقصیدنش و اعترافات نسیم ادبی در مقابل بازجوی به اصطلاح ساواکی اش! و صحبت های او درباره مفهومی به نام "آقاشاه"! غرق شود.

این در حالی است که استفاده به جای خانم رهنما از افکت، موسیقی، صدای هدیه تهرانی به عنوان راوی و پخش ملودی خارجی "با من برقص، تا آخر عشق"، جلوه ای آوانگارد نیز به نحوه بیان تفکرات فمینیستی تئاتر "این تابستان فراموشت کردم" بخشیده و فضای آن را برای بیان این مفاهیم هایلایت کرده است.

خانم رهنما در جمله ابتدای کاتالوگ این تئاتر به خط خودش نوشته است: پشت پنجره های این شهر زنان قرن هاست چشم انتظار ایستاده اند. زنان سرزمین من چشم انتظار می میرند...

پس ناگفته پیداست که دو بازیگر این تئاتر چه دیالوگ هایی را بر زبان رانده اند.

تئاتر خانم رهنما در ازدحام روایت هایی از لحظه های آغوش ها، تختخواب ها، رقصیدن ها و اشارت های مبهم اما قابل تشخیص به مقولاتی مثل سکس، غرق است و حتی در این ازدحام ها شاید به سختی هم نفس می کشد. آنجا که شخصیت باران با بازی شبنم فرشادجو، از لحظه های  هم آغوشی روی تخت و در کنار پنجره ای رو به باران سخن می گوید و لحظاتی را به یاد می آورد که بر روی تخت! رگ های آبی دستان مردش را می شمرده است.

نه!، عشق هایی که رهنما به بازی کشانده است تماماً زن و شوهری و حلال هستند گویا، اما گام خطرناک او استفاده از نسخه شبکه من و تو برای محرم زدایی و برانداختن پرده ها و در ادامه کشاندن ماجرا به ظلم هایی است که فمینیست ها معتقدند همواره در طول تاریخ در حق زنان رفته است.

رخدادی که البته چند ماه و سالی است با اکران تئاترهایی همچون "نورا"، "هداگابلر" و یا تئاتر ایرانی نویس "ورود آقایان ممنوع" با هدف ترویج موهوم پدیده فمینیسم به شدت توسط عده ای دنبال می شود.

البته آنهایی که بیشتر با تفکرات و دل گفته های بهاره رهنما آشنا باشند شاید با دیدن تئاتر "این تابستان فراموشت کردم"، چندان هم تعجب نکنند. بهاره رهنما در عید سال امسال و در یکی از تریبون هایی که تلویزیون و برنامه "خانومی که تو باشی" در اختیار او گذاشت از تقریر کتابی توسط خودش سخن گفت که قصد دارد در آن از احساسات زنانه و احساساتی که فقط خانم ها می توانند آنها را درک کنند، بنویسد.

و البته به این مفهوم، خوب است که رفتارهای اخیر خانم رهنما در سفرهای مکرر به خارج از کشور، دیالوگ هایش در برخی فیلمها با محتوای مخالفت با مفهومی به نام "زن سنتی"، تکلمه های سیاسی اش در عضویت در جنبش سبز، بیان وجود مشکل در ایران در گفتگو با یکی از رسانه های ضد انقلاب و ... را نیز افزود.


دیالوگ های این تابستان فراموشت کردم سمت و سوی خاصی را نشان می دهند.

در جایی "شیرین" با بازی نسیم ادبی به ناگاه از این همه بازجویی و روایت اینکه چطور با "وحید" آشنا شده است، خسته می شود و با عصیانی ناگهانی، خطاب به بازجویش می گوید: پس ما کی باید سوالاتمان را از شما بپرسیم؟

او چند بار نیز از اسمی به نام "آقاشاه"! نام می برد که گویا اشاره به شاه خائن و مجسمه او دارد اما جستار ما اینطور می گوید که چنین نامی در تاریخ رژیم گذشته وجود نداشته است.

و یا بازیگر اول تئاتر خانم رهنما، یعنی باران که با رفتن به بارسلون زندگی به مراتب بهتری از شیرین نصیبش شده است و از همانجا به روایتگری عشقش در گفتگو با یک واکمن می پردازد؛ به راحتی می رقصد و از عضویت در یک گروه موسیقی سخن می گوید و از مادرشدن و غیره... و مخاطبان خانم رهنما ناگهان احساس می کنند که باران به هیچ عنوان نمی توانست با ماندن در ایران به احساس "خوب" دست پیدا کند.

همان رگه ای مفهومی که البته در فیلم جدایی نادر از سیمین و یا نارنجی پوش هم به راحتی می توان آن را با بیان مفهوم "زندگی بهتر فقط در خارج از ایران ممکن است"، مشاهده کرد.

"این تابستان فراموشت کردم" بعنوان یکی از هزاران؛ سمت و سوی رویکردهای خاص برخی چهره های بازیگر ایرانی و در واقع اهداف اپوزسیون فرهنگی را با وضوح بیشتری نشان می دهد.

وضوحی که اگر زنگ های خطر را در جبهه جنگ نرم و مبارزه با شبیخون فرهنگی دشمن به صدا درنیاورد، آنگاه است که باید ترسید و منتظر آینده ای سرشار از وجود تلخ دشمن و لهیب های او بود.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد