گفتار دوم: عقاید و اصول آئین بهائیت
1. اعتقاد به تجلی و تجسد خداوند در میرزا حسینعلی بهاء.
2. منسوخ شدن ادیان گذشته و تشریع دین جدید
گفتار سوم: احکام و فروع آئین بهائیت
اصول اجتماعی یا اصول دوازدهگانه
گفتار چهارم: دیدگاه مراجع تقلید شیعه راجع به بهائیان
بهائیت نام فرقهای انحرافی و ساختگی است که در اواخر قرن سیزدهم هجری قمری به وسیله فردی به نام میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءالله ایجاد شد. آنچه در این نوشتار مورد توجه است، آشنایی با شکلگیری پیدایش، احکام و عقاید این گروه است. بر اساس مهمترین یافتههای این تحقیق مؤسس این فرقه کار خود را با این ادعا که بنده برگزیده خداوند است، آغاز کرد، اما در ادامه ادعای نیابت از طرف امام زمان علیهالسلام ، سپس ادعای نبوت و رسالت و آنگاه ادعای خدایی کرد. مدعاهای او در حوزه عقاید آکنده از تناقض و تضاد است و در حوزه احکام ملازم با برداشتن بسیاری از احکامی است که در شرایع پیشین وجود داشته و به آن عمل میشده است.
یکی از روشهایی که از زمانهای گذشته تا به امروز دشمنان اسلام و به ویژه استعمار شرق و غرب، برای ایجاد تفرقه و از بین بردن اتّحاد بین مسلمانان و همچنین نابودی اسلام به کار بردهاند، سوء استفاده از نیاز فطری بشر به پرستش و علاقه و گرایش او به مسائل معنوی و روحانی بوده است. او در این راستا به تحریف مذهب حق و یا ایجاد مذاهب ساختگی و حمایت از این مذاهب ساخته دست بشری کرده است. پیشینه ساختن مذاهب در اسلام تا دوران حضور ائمه اطهار علیهم السلام بر میگردد، به گونهای که پس از شهادت یک امام، به دلائل متعددی اقدام به تشکیل فرقهای مستقل میزدند. ایجاد فرقههایی همچون زیدیه، فطحیهای، ناووسیه، اسماعیلیه، واقفیهای و ... از شواهد این مدعاست. فرقهسازی در قرون اخیر با تشکیل فرقهی شیخیه و بابیه وارد مرحله جدیدی شد و با پیدایش فرقه بهائیه به اوج خود رسید، چرا که شاهد ادعای آموزههایی در این مذهب ساختگی هستیم که در کمتر فرقه اسلامی تا به حال شاهد بودهایم.
آنچه در این نوشتار مورد تأکید نگارنده است، آشنایی با شکلگیری فرقه بهائیه، مدعاهای مؤسس این فرقه، احکام و عقاید این فرقه و ... است.
بعد از ادعاهای شیخ احمد احسائی (1241ق) و جانشینش یعنی سید کاظم رشتی (1259ق) و ظهور مدعیان جدید بعد از مرگ آن دو، استعمار متوجه شد که میتواند از این جرقه در جهت نیل به اهداف خود به خوبی استفاده کند. در نتیجه با حمایتهای جدّی آنها بابیّت که در معرض زوال و نابودی کامل بود، جان دوباره یافته و شکل جدید به خود گرفت و رهبران اصلی آنها از جمله میرزا حسینعلی نوری (1308ق) از خطرات جان سالم بدر بردند و توانستند فرقهی ضالّه بهائیت را تشکیل و سامان دهند.
میرزا حسینعلی نوری، معروف به بهاء الله رهبر اصلی فرقهی بهائیت با ادعاهای متناقص خود پیروان ساده لوح بابیّت را به دور خود جمع کرد. او که سرمایهی اصلی خود را از بابیّت و عقاید آنها به دست آورده بود، ادعای تشریع دینی جدید با اعتقادات و احکام و دستورات جدید نمود در حالی که ادعاها و سخنان او جز مشتی سخن بیهوده و دور از عقل و منطق چیزی نبود.
از کتابهای میرزا حسینعلی و دیگر کتابهای بهائیان استفاده میشود که او همچون استادش سید علی محمد باب، بلکه از او هم بیشتر و بالاتر، ادعاهای گوناگونی مطرح کرده است که در اینجا به ترتیب ادعاهای او را به طور اختصار بیان می نماییم.
او در کتاب خود مبین چنین میگوید:
«سبحان الذی نزل علی عبده من سحاب القضاء سهام البلاء و یرانی فی صبر جمیل»
«پاک و منزه است آن خدایی که تیرهای بلا را از ابر قضا بر بندهاش (حسینعلی) نازل کرد و دید مرا در صبر و بردباری نیک»[1]
سید علی محمد باب مؤسس فرقه بابیّت، در اوائل امر، ادعای بابیّت میکرد و میگفت: «من از جانب امام زمان مأموریت داشته و با او ارتباط معنوی دارم» و غیر از این هیچ ادعایی نداشت. بعد از چند سال، ادعای قائمیت کرد و گفت: «من همان امام زمان هستم» و بعد هم ادعای نبوت کرد. وقتی دید این ادعاها با هم سازگار نیستند درصد توجیه و تأویل آنها برآمد. از اینرو عنوان «قائم و مهدی» را که در سر لوحهی نوشتهها و بافتههایش قرار داده بود، تبدیل به یک کلمهی مبهم و کلی «من یُظهرهُ الله» یعنی «کسی که خدا او را ظاهر میکند»، کرد.
بعد از او دیگران از این لفظ مبهم سوء استفاده کردند و ادعا کردند که ما همان کسی هستیم که سیدعلی باب به ظهور آن بشارت داده است. یکی از این افراد حسینعلی بهاء بود او ابتدا به مدت 18 سال بعد از فوت سید علی محمد باب، پیرو برادرش میرزا یحیی بود اما بعد ادعا کرد که من همان «من یظهره الله» هستم که سید باب به ظهور او بشارت داده بود. سید باب در مورد او چنین سفارش می کند، که «پس از ظهور او، هر حکمی که داد به او عمل کنید و ادعای او را بپذیرید.»
همچنین میگفت: «قسم به ذات الهی اگر کسی یک آیه از او بشنود بهتر است از آن که هزار بار «بیان» را تلاوت کند»[2]
میرزا حسینعلی گاهی ادعای رجعت (مسیح) کرده است هم چنان که در کتاب مبین خطاب به پاپ مسیحیان میگوید:
«یا بابا، اخرق الاحجاب قداتی رب الارباب فی ظل السحاب... کذلک یأمر القلم الاعلی من لدن ربک العزیز الجبار انه اتی من السماء مرة اخری کما اتی اول مرة ایاک ان تعترض علیه»
«ای پاپ! پردههای غفلت را بدر. رب الارباب حضرت مسیح که خود بهاء است در سایه ابر آمد اینطور تو را امر میکند قلم اعلی از طرف پروردگار عزیز و مقتدر، اینکه مسیح یکبار دیگر از آسمان آمد، چنانکه در مرتبهی اول از آسمان آمد، بپرهیز از اینکه اعتراض به او کنی.»[3]
میرزا حسینعلی در کتاب اقدس چنین میگوید:
«قل یا ملاء البیان، لا تقتلونی بسیوف الاعراض، تالله کنت نائماً ایقظنی ید ارادة ربکم الرحمن و امرنی بالنداء بین الارض والسماء لیس هذا من عندی لو أنتم تعرفون»
«ای گروه بیان! پیروان کتاب بیان سید علی محمد باب مرا با شمشیرهای اعراض به قتل نرسانید، سوگند به خدا، خوابیده بودم که دست ارادهی خداوند مهربان مرا بیدار کرد و امر کرد مرا که بین زمین و آسمان ندا کنم، این از پیش خودم نیست اگر شما بدانید.»
و همچین در کتاب اقتدارات چنین میگوید: «ای خدا من آنان را دعوت نکردم جز به چیزی که تو مبعوثم نمودهای و اگر گفتهام بیائید به سوی من، نظری نداشتهام جز چیزی که تو به او ظاهر ساختهای و مبعوثم کردهای».[4]
میرزا حسینعلی در کتاب مبین پا را فراتر نهاده و چنین ادعا میکند:
«و اسمع ما یوحی من شطر البلاء علی بقعه المحنة و الابتلاء من صدره القضاء انه لا اله الا انا المسجون الفرید»[5]
«بشنو آنچه که از شطر بلا بر بقعه محنت و گرفتاری از سینهی قضا وحی میشود که نیست خدایی جز منِ زندانی تنها»
وی همچنین در کتاب بدیع چنین میگوید:
«انه یقول حینئذِ اننی انا الله، لا اله الا انا، کما قال النقطه من قبل و بعینه یقول من یأتی من بعد»
«او در این زمان میگوید: من همان خدایم و خدایی جز من نیست. چنانکه نقطه (علی محمد باب) نیز از پیش از این میگفت، و کسی که بعد از این میآید، بعینه همین را خواهد گفت»
وی همچنین در جایی دیگر میگفت: «لا اله الا انا العزیز الحمید»[6]
طبق نوشته عباس افندی (فرزند و جانشین میرزا حسینعلی) در نوشتههای خود، حسینعلی بهاء ادعای خدا آفرینی کرد و در قصیدهای چنین گفت:
کل اله لوه من رشح امری تألهت
و کل الربوب من طفح حکمی ترببت[7]
«یعنی همهی خدایان از رشحات (و آثار) فرمانم به خدایی رسیدند و همهی پرودرگاران از لبریزیِ حکم من پروردگار گشتند.»
منطقیترین راه برای تشخیص صدق و کذب یک کلام، وجود هماهنگی و یکرنگی و عدم اختلاف و تناقص در آن گفتار و کلام است و پریشانگویی و اختلاف و تناقص در گفتار، دلیل بیپایگی و دروغپردازی گوینده است. همچنان که قرآن نیز یکی از نشانههای صدق خود را عدم اختلاف دانسته است آنجا که در سورهی نساء میفرماید:
«افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیرالله لوجد وا فیه اختلافاً کثیراً»[8]
همچنین هنگامی که سخنان پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم را بررسی میکنیم میبینیم که ایشان از ابتدای نبوت تا پایان آن یکسان سخن گفته است و همه وقت بر بندگی و رسالت خود تأکید میورزید.
در حالی که با تأملی مختصر در گفتار و نوشتارهای حسینعلی بهاء جز تناقضگویی و اختلافگویی چیزی دیده نمیشود. هم چنانکه ذکر شد او گاهی ادعای بنده و عبد بودن و گاهی ادعایی پیامبری و خدایی و حتی خداآفرینی میکند.
وی به غیر از ادعاهای یادشده در موارد و زمینههای مختلف، به تناقضات بسیاری دچار میشود که به جهت اختصار از بیان آنها خودداری میکنیم. و تنها به بیان مقصود اصلی وی از «من یظهره الله» میپردازیم.
میرزا بهاءالله در کتاب اقدس مقصود اصل از آمدن خودش را چنین بیان میکند:
«لا تحسبن انا نزلنا لکم الاحکام بل فتحنا ختم الرحیق المختوم باصابع القدره و الاقتدار یشهد بذلک ما نزل من قلم الوحی، تفکروا یا اولی الافکار»
عبدالحمید اشراق خاوری در شرح این عبارات میرزا بهاء چنین میگوید: «ای مردم! خیال نکنید که جمال قدم آمد فقط برای اینکه برای شما احکام را بیان کند برای شما یک صورت نماز بدهد و یک روزه و حج و فلان و بهمان نه... نه ... منظور این نبود اینها در رتبه ثانی از اهمیت است. مقصود اصلی این بود که میخواهند بفرمایند موعود کل ملل و آن وجود مقدسی که حضرت موسی و مسیح و محمد و سایر انبیای الهی وعده دادهاند که ظاهر خواهد شد در یوم نهایت و آخر، و اسرار کتب مقدسه را آشکار خواهد کرد، و معانی آیات متشابه را ذکر خواهد کرد میخواهد بفرماید: ای اهل عالم آن روز فرا رسیده است و آن نفس مقدسی که این کار را انجام می دهد من هستم که به اسم بهاء الله ظاهر شدهام. من آمدهام برای اینکه رموز و اسرار کتب قبل را برای شما آشکار کنم حقایقی را که در آیات متشابه مکنون و مستور بود برای شما واضح و آشکار بیان کنم. مقصود اصلی این بود که وعدههای الهی که چندین هزار سال به وسیله موسی و مسیح و رسول الله و انبیای الهی دیگر تکرار شده بود و اهل عالم منتظر بودند که کی آن نفس مقدس بیاید این پرده را از روی این اسرار و رموز کتب آسمانی بردارد و آن روز آمده است انتظار بسر آمد لذا مقصود اصل و مطلوب واقعی جمال قدم و اسم اعظم که بامر الهی قیام کرد، فتح رحیق مختوم بود یعنی برداشتن مهر از سر معانی آیات مشکله، آن آیاتی که در کتب مقدسه بود و معانیش بر همه مردم پوشیده و مکتوم بود. روزی که کوهها راه میافتند روزی که مردم مثل پروانهها بین زمین و آسمان میپرند. روزی که کوه مثل پنبه حلاجی شده میماند، و از این قبیل چیزها که در کتب آسمانی بود. همهی این را در الواح ذکر فرمودهاند و میفرمایند اگر احکامی صادر شده است. نماز و روزه و فلان و بهمان ای ها فضلاً للعباد و در درجهی ثانی از اهمیّت است. مقصود اصلی نزول تأویل آیات متشابه کتب قبلیه است»[9]
هر دین و آئینی از اصول اعتقادی و فروغ و احکام عملی تشکیل شده است. آئین بهائیت نیز از دو قسمت اصول و فروع تشکیل شده است. که در این بخش از نوشتار به بیان اصول اعتقادی در آئین بهائیت میپردازیم.
قبل از بیان مسائل اعتقادی بهائیان، لازم به ذکر است که بهائیان اگر چه بهائیت را شریعتی مستقل از سایر ادیان میدانند که به وسیله بهاء الله پایهگذاری شد است، اما در حقیقت این آئین ادامه و شکل تکامل یافته بابیت است. به دیگر بیان، با اصلاحاتی که بهاءالله و جانشینانش در باورها و احکام سید علی محمد باب کردند آئین بهائیت به وجود آمد. لذا بسیاری از احکام وعقاید بین آنها مشترک است.[10]
برخی از این عقاید عبارتند از:
شاید به سادگی باور کردنی نباشد که بهائیان میرزا حسینعلی بهاء را خدای خود و جهان و آفریننده تمام مخلوقات بدانند، اما همچنان که در فصل اول ذکر شد این اعتقاد بهائیان مبتنی بر ادعای الوهیت و خدایی شخص میرزا حسینعلی است. او در کتاب اقدس که از مهمترین کتابهای بهائیان است مطالبی میگوید که مفادش این است:
«نخستین چیزی که خدا بر بندگان خود واجب ساخته، معرفت منبع وحی و تجلی اوست که منم کسی که در آفریدن جهان و در گرداندن آن، جانشین خدا بوده است.»[11]
محمد علی قائینی یکی از مبلغان بهائیت چنین میگوید: «و اما در وقت تلاوت آیات و خواندن مناجات، رو به قبله بودن واجب نیست. به هر طرف روی ما باشد جائز است. ولکن قلب باید متوجه به جمال قدم (میرزا بهاء) و اسم اعظم باشد. زیرا مناجات و راز و نیاز ما به اوست و شنونده جز او نیست، و اجابت کننده غیر از او نه.»[12]
قرآن با صراحت تمام در آیات متعددی، صفاتی را برای خداوند بیان می کند از جمله بی نیاز مطلق، حی، قیوم، ظاهر و باطن، اول و آخر، لم یلد و لم یولد و قدرت نامتناهی و... .
«قل هو الله احد، الله صمد...»[13] و «الله لا اله الّا هو الحیّ القیوم»[14] و «هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن»[15]
حال باید از بهائیان پرسید که کدام یک از این صفات در میرزا حسینعلی وجود دارد و چگونه ممکن است چنین خدایی به زندان بیافتد (لا اله الا انا المسجون الفرید).
اگر قرار باشد میرزا حسینعلی خدا باشد پس هر کسی میتواند با گفتن چنین جمله و نوشتن کتاب برای خودش ادعای خدایی و تأسیس دین و مذهب کند.
بهائیان مانند بابیان معتقدند که با ظهور بهاءالله، شریعت اسلام پایان یافته است و دورهی رسالت حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم سپری شده است و این دوره، دورهی زمامداری جمال اقدس ابهی- بهاءالله- و آئین اوست. رهبران بهائی چنین میگویند که هر دین و شریعتی، مدت محدود و معینی دارد و این دورهی محدود تقریباً هزار سال است و هرگاه دورهی هر دینی به پایان رسیده آن دین به وسیله دین و شریعت جدید، نسخ میشود. بهائیان دلیل عقلی این نسخ را مقتضیات زندگی بشر و تکامل و رشد عقل و فکر او میدانند و معتقدند دین و شریعت همیشه در حال تحول و دگرگونی است.[16]
کمتر مسئلهای در اسلام از نظر وضوح و روشنی به پایهی موضوع خاتمیّت میرسد. از مسلّمات و بدیهیات دین اسلام و خاتمیت دین اسلام خاتمیت رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم است. دیگر اینکه کتاب و شریعت او نیز خاتم کتابها و شرایع آسمانی میباشد. لذا همهی مسلمانان بر این باور هستند که دین اسلام، دین ابدی و قرآن مجید، کتاب جاودان الهی است. خداوند با فرستادن این پیامبر، شرایع و کتابهای آسمانی گذشته را تکمیل و ختم نموده است. خداوند در قرآن میفرماید:
«و ما کان محمدٌ ابا احدٍ من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین ....»[17]
«و محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست ولى رسول خدا و ختمکننده پیامبران است... »
بنابراین حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم آخرین پیامبر الهی است و پیامبری و نبوت، با آمدن او ختم شده و پس از او پیامبر،کتاب، شریعت و دین دیگری نخواهد آمد.
علاوه بر آیات قرآن، رسول گرامی اسلام نیز در ضمن احادیث متعددی این امر را به صراحت بیان نمودهاند از جمله در حدیث منزلت، خطاب به حضرت علی علیهالسلام فرمودند: «انت منی بمنزله هارون من موسی الّا انّه لا بنیّ بعدی[18]» یعنی تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسی هستی، مگر اینکه بعد از من دیگر نبی نخواهد بود.
این حدیث مورد قبول تمام مسلمانان شیعه و سنی است و هیچ کس در اسناد آن به پیامبر تردید ندارد.
از این ادله نتیجه میگیریم که اعتقاد بهائیت به نسخ دین اسلام، که مبتنی بر ادعای نبوت و رسالت میرزا حسینعلی است، یک اعتقاد باطل و بیهوده است و دین اسلام تا روز قیامت به عنوان کاملترین و آخرین دین باقی خواهد ماند، و همچین پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیز به عنوان آخرین پیامبر تا ابد خواهد بود. [19]
بهائیان به پیروی از رهبران خود، سید علی باب و میرزا بهاء، معاد و قیامت را به آن معنایی که در اسلام و ادیان الهی مطرح است منکر هستند.
طبق نظر همهی ادیان الهی و به خصوص اسلام، معاد یعنی برگشت و روز قیامت یعنی روزی که همهی انسانها برای حسابرسی در مورد اعمال نیک و بدشان در دنیا، دوباره زنده میشوند و مورد سؤال و بازخواست واقع میشوند. اما بهائیان و رهبران آنها معاد و قیامت به این معنی را منکر هستند.
سید علی باب میگوید:
«با آمدن من قیامت اسلام برپا شد و من تا زندهام روز قیامت اسلام باقی است روزی که من از دنیا بروم روز قیامت اسلام به پایان میرسد.» وی در مورد بهشت و جهنم نیز میگوید: «آنانکه به پیغمبر پیش ایمان آوردند و به پیغمبر بعد نیز ایمان آوردند، به بهشت ایمان وارد میشوند و گرنه وارد دوزخ کفر می گردند.»
حسینعلی بهاء نیزهمین مطلب را دنبال کرده و میگوید: «قیامت اسلام با مرگ علی محمد باب پایان یافت و قیامت بیان و آئین باب با ظهور من یظهره الله که خودش باشد آغاز گردید. وقتی که مرگ او هم فرا رسد قیامت بیان نیز تمام میگردد و قیامت اقدس و آئین بهائیت با بعثت پیامبر آینده آغاز میشود...»
باب و بهاء و پیروانشان تمام آیات قرآن در مورد معاد را توجیه میکنند و معتقدند که معاد و روز قیامت به کیفیت فوق، در همین دنیا برپا شده و میشود. وقتی به بابیها اعتراض میشود که قرآن روز قیامت را 50 هزار سال دانسته است «فی کل یومِ کان مقدارهُ خمسینَ الف سَنَه»[20] ولی از آغاز دعوت باب تا مرگش بیش از شش سال نبود، در جواب میگویند 50 هزار سال در یک ساعت منقضی شد. همچنین وقتی به بهاء اعتراض میشود که طبق گفته باب «من یظهرُه الله» بعد از عدد مستغاث (2001) میآید حسینعلی این نظر را اظهار میکند که وقتی 50 هزار سالِ روز قیامت در یک ساعت منقضی شود چه اشکالی دارد که 2001 سال در چند سال محدود منقضی شود. [21]
لذا طبق نظر بهائیان قیامت عبارت است از پایان مدت دین سابق و آغاز تشریع دین جدید و ظهور پیامبر جدید.
اولین وظیفه بشر بعد از شناخت خداوند، آشنا شدن و عمل کردن به دستورهای مقدس و اوامری است که از جانب او صادر میشود. تمام پیامبران که از طرف خداوند برای هدایت مردم فرستاده شدهاند، در کنار دستورات اصولی، یک سری وظایف فرعی را که عامل تقرب بندگان به خداوند میباشد، بیان کردهاند.
رهبران بهائیت نیز برای اینکه مرامشان خالی از احکام و قوانین نباشد یک سری مباحث پوچ و توخالی را به عنوان احکام و مناسک در کتابهایشان جعل کردهاند.[22] مهمترین کتابهایی که تحت عنوان احکام و مناسک در اختیار بهائیان قرار دارد، کتاب اقدس و ایقان نوشتهی میرزا حسینعلی بهاء است که از اهمیت خاصی نیز برخوردار است. قبل از بیان احکام آئین بهائیت تذکر یک نکته لازم است و آن قداست عدد نوزده است. همچنانکه بعداً در ذکر احکام مشاهده میشود، عدد نوزده از قداست خاصی در آئین بهائیت برخوردار است و در موارد بسیاری به کار برده شده است، در بیان چگونگی پیدایش آن باید گفت:
«در اوائل امر، 18 نفر از شیخیه دور علی محمد باب را گرفتند و توسط آنها کم کم امر باب قوت گرفت. سید باب جداً فداکاری آنها را از یاد نبرد و آنها را «حروف حی» که به حساب ابجد 18 است نامید و با خودش 19 نفر شدند و این عدد 19 در نظر باب به نهایت قداست رسید. از این رو در بسیاری از احکام عدد 19 را عنوان آنها کرد.»[23]
یکی از احکام ابتکاری سید علی باب که واقعاً تازگی دارد این است که او سال را که تمام ملل جهان بر اساس اصول علمی به دوازده ماه تقسیم کرده اند، به 19 ماه و هر ماه را به 19 روز تقسیم کرد.
در نتیجه هر سال 5 یا 4 روز ( به اختلاف کبیسه و غیر کبیسه ) اضافه خواهد آمد، که این زیادی را بین ماه هیجدهم و نوزدهم به نام روزهای بخشش قرار داد، و پیروان خود را در این روزها به خورانیدن خود و دیگران مأمور ساخت. وی نام ماههای بهائیت را چنین نامگذاری کرد:
1- شهرالبهاء 2- الجلال 3- الجمال 4- العظمه 5- النور 6- الرحمه 7- الکلمات 8- الاسماء 9- الکمال 10- العزه 11- المشیه 12- العلم 13- القدره 14- القول 15- المسائل 16- الشرف 17- السلطان 18- الملک 19- العلماء
البته بهائیان به تغییر نام ماهها بسنده نکردند و نام روزهای هفته را هم تغییر دادند به این صورت که شنبه: یوم الجلال یکشنبه: یوم الجمال دوشنبه: یوم الکمال سهشنبه: یوم القضاء چهارشنبه: یوم العدل پنجشنبه: یوم الاستحلال، جمعه: یوم الاستقلال نامگذاری شد.[24]
حال بعد از بیان عدد نوزده و اهمیت آن در آئین باب و بهائیت، به بیان برخی از احکام آنها میپردازیم.
در کتاب محاکمه و بررسیفروع و مناسک آئین بهائیت تحت دو عنوان اصلی دسته بندی شده است: احکام و حدود و آداب انفرادی. [25]
احکام بهائیان را میتوان ذیل عناوین زیر ارائه کرد:
جناب میرزا بهاء، نجاست را از میان برداشته و تمام اشیاء را در بحر طهارت غوطهور دیده و به جز کثافت مفهومی برای نجاست قائل نمیشود. در کتاب اقدس میگوید:
«و کذلک رفع الله حکم دون الطهارة عن کل الاشیاء ...»
و همچنین خداوند برداشته است حکمی را که به جز طهارت است از تمام اشیاء، و از ملتهای دیگر به خاطر موهبت و بخشش خداوند، و او بخشنده و کریم است و همه اشیا در دریای طهارت فرو رفتهاند در اول رضوان به سبب آن چه ما تجلی کردهایم به اسماء و صفات خودمان بر ممکنات و این فضیلتی است از جانب پرودگار محیط.
در حالی که دین اسلام به مسئله طهارت و نجاست اهمیت فوق العاده ای داده و یازده چیز را جزء نجاسات دانسته است.[26]
بهاء الله با این که پیروان خود را به سوی لطافت و نظافت دعوت کرده و حکم به تطهیر لباسی که به گرد و غبار و یا چرک آلوده شده است، میکند، در موضوع منی حکم به طهارت و پاکی کرده و می گوید: «قد حکم الله بالطهارة علی ماءِ النطفة رحمةً من عنده علی البریة ...» [27]
میرزا بهاء در این مورد نیز به حداقل بسنده کرده و میگوید:
«نوشته میشود به خدای جزا دهنده این که بشوید در هر روز دستهای خود را و سپس صورتش را و این چنین است وضوی نماز و این فرمانی است از طرف خدای واحد مختار.»
پس برای وضو شستن دستها و صورت کافی است و شستن دستها از بازو تا مرفق و مسح سر و پا ساقط شده است.[28]
در آئین بهائیت، غسل و تیمم در کار نیست و در صورت معذور بودن از وضو و نبودن آب پنج بار بگویند: «بسم الله الاطهر، الاطهر» کافی است. [29]
در آئین بهائیت خصوصیات و کیفیات و شرائط نماز به خوبی روشن نیست و تنها به این مطلب اشاره شده است که نماز 9 رکعت است که در وقت صبح و ظهر و شام خوانده میشود.
البته بعضی نماز را در این مسلک به سه صورت تقسیم کردهاند:
1-نماز کبیر که در هر 24 ساعت یک بار خوانده می شود.
2- نماز وسطی یک رکعت است که در صبح و شام و ظهر خوانده میشود.
3- نماز صغیر که فقط دو سطر دعا است و هر روز ظهر خوانده میشود.[30]
در ادامه باید گفت که میرزا بهاء در گنجینه احکام در رساله سوال و جواب میگوید:
«یکی از این سه نماز واجب است و هر کدام معمول رود کافی است.»
میرزا بهاء به همین مقدار هم راضی نشده و دوباره چنین میگوید:
«کسی که در او ضعف باشد از جهت مرض، کسالت مزاج و یا از لحاظ پیری و سالخوردگی خداوند از او نماز و روزه را عفو کرده است، پس حتی خواندن آن دو سطر دعا هم لازم نیست.»[31]
گفتنی است در اسلام این عبادت مهم که از آن به عنوان ستون دین یاد شده هرگز و در هیچ حالی از حالات ساقط نمیشود؛ البته کیفیت آن در صورت اضطرار تغییر می کند.
نکته قابل توجه این است که، به فتوای میرزا بهاء واجب است تمام نمازها به فرادی خوانده شود و جماعت جز در نماز میت، درست نیست. نکته دیگر این که برای زنان در ایام عادت ماهانه تکلیفی از نماز و روزه نیست و حتی قضا هم ندارد.
در شرح اقدس به این مطلب چنین اشاره شده است:
«قد عفی الله عن النساء حین ما یجدن الدم الصوم و الصلاة»
یعنی خداوند در ایام خون دیدن بر زنان نماز و روزه را بخشیده است و ابداً قضاء ندارد و به جای آن وضو بگیرند و به تسبیح حق بپردازند. ذکر حق بگویند 95 مرتبه از اول ظهر، از زوال تا زوال، یعنی بیست و چهار ساعت یک مرتبه این را نود و پنج بار بگویند: «سبحان الله ذی الطلعة و الجمال»
و هم چنین است هر نمازی که به هر دلیلی در وقت خودش خوانده نشود دیگر قضاء ندارد. [32]
علی قائنی در دروس الدیانة میگوید:
«قبله ما اهل بهاء، روضه مبارکه است در مدینه عکا، که در وقت نماز خواندن باید رو به روضه مبارکه بایستیم و قلباً متوجه به جمال قدم جل جلاله (میرزا بهاء) و ملکوت ابهی باشیم.»[33]
روزه در آئین بهائیت 19 روز است در ماه علاء یعنی ماه نوزدهم و عید فطر آنها همان عید نوروز است و حد روزه از طلوع آفتاب تا غروب آن است. [34]
بهائیان برای هر صد مثقال طلا به پرداخت 19 مثقال زکات مکلف هستند و باید این زکات را به رئیس بهائیان در هر زمان بدهند. [35]
حج در مسلک بهائیان زیارت خانه سید علی باب در شیراز یا خانه حسینعلی بهاء در بغداد، هر کدام که نزدیکتر باشد، است.[36]
احکام باب نکاح را خلاصه و فقط عناوین مهم آن را بیان می کنیم:
1- بر هر شخص واجب است ازدواج کند تا از نسل او کسی که خداپرست است باقی بماند.
2- اگر از یک طرف مانعی در جهت ثمره و بچهدار شدن بود، با اذن او دیگری میتواند از هر راهی اقدام به بچهدار شدن نماید.
3- سن ازدواج برای پسران و دختران یازده سالگی است با شرط توانایی مالی.
4- نامزدی قبل از بلوغ طرفین جایز نیست.
5- سیدعلی محمد باب، ازدواج با غیر بابی را جایز نمیداند اما بهاء الله ازدواج با هر گروه و آئینی را جایز میداند و میگوید: دادن و گرفتن از هر گروه و آئینی جایز است.
6- مهریه زنان کمتر از 19 مثقال طلا و بیشتر از 95 مثقال طلا جایز نیست.
7- رضایت پدر ومادر در ازدواج شرط است چه باکره و چه غیر باکره.
8- فاصله عقد و زفاف بیش از یک شبانه روز جایز نیست. و فاصله بین نامزدی تا عقد بیش از 95 روز جایز نیست.
9- ازدواج با دو زن جایز و بیش از آن جایز نیست.
10- صیغه عقد از طرف مرد این جمله است: «انّا کل لله راضون». از طرف زن نیز باید این جمله گفته شود: «انّا کل لله راضیات»
یعنی به درستی همه ما به خواست خداوند راضی هستیم. این صیغه در حضور دو شاهد باید خوانده شود.
11- ازدواج با اقارب جایز است و فقط ازدواج با زن پدر جایز نیست.
12- ازدواج متعه (موقت) حرام است.
13- در صورت بروز کراهت، هر یک از زن و مرد حق طلاق دارند (یعنی زن هم میتواند مرد را طلاق دهد).
14- مدت عده طلاق 19 روز است و مرد تا 19 بار میتواند رجوع کند.
15- محلّل در نکاح را جایز نیست. [37]
در باب ارث فقط به ذکر چند مسئله بسنده میکنیم:
1- معلم و بیت العدل هم جزء ورّاث محسوب می شوند و از میت ارث می برند.
2- حبوة یعنی اشیائی که اختصاص به میت دارد، به علاوه خانه مسکونی میت، مخصوص پسر بزرگ است و دختران و دیگر ورثه هیچ حقی ندارند. [38]
سید علی محمد باب، حکم به حرمت ربا کرده؛ اما میرزا بهاء این حکم را نسخ کرده و به حلال بودن ربا حکم میکند و چنین میگوید: اگر سودی در میان نباشد امور معطل و معوّق خواهد ماند... لذا فضلاً علی العباد ربا را مثل معاملات دیگر که میان مردم متداول است قرار فرمودیم....
ازدیگر احکام باب معامله این است:
در هر سال 9 روز کسب و کار حرام است، این روزها، روزهای ولادت باب ، بهاء و عبدالبهاء، و روز وفات باب و بهاء، و روز بعثت باب و... است.[39]
بر اساس احکام وهابیان، کسی که عمداً خانه دیگری را بسوزاند باید خانه او را سوزانید، حتی اگر خانه خالی باشد.
اگر مرد و زنی زنا کنند باید 9 مثقال طلا به بیت العدل بدهد و در صورت تکرار 18 مثقال طلا.
اگر کسی دزدی کند، برای بار اول تبعید، بار دوم حبس، بار سوم گذاشتن علامت بر پیشانی او. وهابیان برای تکرار بعدی حکمی قرار نداده اند.[40]
از آداب انفرادی وهابیان، فهرستوار از کتاب شرح اقدس به چند مورد اشاره می کنیم.
1- حرمت نشستن بر منبر؛
2- جواز پوشیدن لباس حریر و تراشیدن ریش برای مردان؛
3- حرمت تقیه کردن؛
4- جواز استمناء؛
5- تجدید اثاثیه منزل هر 19 سال یک بار؛
6- حرمت بوسیدن دست؛
7- حرمت ذکر در میان مردم؛
8- تجویز غناء و آوازه خوانی؛
9- منع از غذا خوردن با دست و جواز غذا خوردن در ظرف طلا و نقره؛
10- منع چاپ و طبع کتب و تفسیر آیات؛
11- وفای به وعده؛
12- نهی از قما رو کشیدن تریاک؛
13- نهی از استحمام در خزینه؛
14- نهی از خریدن کنیز و غلام؛
از جمله مطالب وهنر مائیهای میرزرا حسینعلی که پسر بزرگش عباس افندی آن را شرح کرده اصول دوازدهگانه است که آنها را در جزوهای به نام «رساله دیانت بهائی» بیان و چاپ کرده است. این اصول عبارتند از:
1- تحری حقیقت (جستجوی حقیقت و ترک تقلید حتی در فروع دین)
2- تطبیق دین و عقل و علم (در مقابل شعار جدایی دین و علم، این اصل حقیقت است اما در ادامه آنان میگویند اگر مسئلهای از مسائل دینی مخالف عقل (که محدود و ضعیف است) و علم (که ناقص و محدود است) باشد، وهم محض است.
3- احکام دینی و بیتالعدل[42] (برای رفع اختلافات در احکام دین باید بیت العدل تشکیل شود تا مردم به آنجا رجوع نمایند به این ترتیب احکام و قوانین به مقتضیات زمان و مکان، و به صلاحدید رجال بیت العدل، تفاوت و تغییر میکند.
4- ترک تعصب. (مردم باید هر نوع تعصب دینی، مذهبی، وطنی و سیاسی را ترک کنند.)
5- تشکیل محکمه کبری (هزار نفر از منتخبین ملل، اجتماع نمایند، و محکمه کبری را جهت رفع اختلافات و ایجاد اتحّاد در رأی و عقیده و مسلک و دنیا و ... ایجاد نمایند.)
6- اتّحاد و اتّفاق عبّاد و آفاق و به عبارتی صلح عمومی ( شاید بتوان این سه مورد اخیر را چنین توجیه کرد که منظور میرزا بهاء این بوده که اول باید تعصبات را کنار گذاشت در مرتبه دوم محکمه کبری تشکیل داد، تا در مرتبه سوم اتّحاد و اتّفاق میان جمیع ملل حاصل شود.)
7- دین برای اتحاد است.[43] (یعنی ریشه و علت غایی نزول دین اتّحاد و اتّفاق اهل عالم است، در حالی که خود میرزا بهاء وادعاهایش یکی از موجبات اختلاف و تفرقه میان ملت است.)
8- تساوی میان مردان و زنان.
9- تعلیم و تربیت عمومی.[44]
10- لسان عمومی (او میگوید مردم جهان باید زبان واحدی برای سخن گفتن و خط واحدی برای نوشتن انتخاب و اختیار کنند تا از این طریق اتّحاد و اتّفاق بیشتری میان آنها ایجاد شود)
11- حل مسائل اقتصادی.
باید قوانین و نظاماتی گذاشته شود تا جمیع بشر (غنی و فقیر) همه به راحتی زندگی کنند و تا این مسئله محقق نشود سعادت برای عالم بشر ممکن نیست
12- اساس جمیع ادیان الهی یکی است. (اساس جمیع ادیان الهی حقیقت است، و این آداب و رسوم وزوائدی که پیدا شده، بدعت است واز انبیاء نیست، باید دور ریخته شود. اگر چنین کنیم یقیناً متحد میشویم.)[45]
1- حکم طهارت و نجاست بهائیان چیست ؟
در پاسخ به این پرسش آیات عظام صافی گلپایگانی، بهجت، علوی گرگانی و مکارم شیرازی تصریح کردهاند که بهائی نجس است.
2- معاشرت و رفت و آمد و معامله مسلمانان و بهائیان چه حکمی دارد؟
در پاسخ به این پرسش آیات عظام صافی گلپایگانی ، بهجت، علوی گرگانی و مکارم شیرازی میفرمایند که معاشرت با بهائیان جز در مقام ضرورت جایز نیست.[46]
3. آیا بهائیان مسلمان هستند یا کافر؟
در پاسخ به این پرسش آیات عظام صافی گلپایگانی، بهجت، علوی گرگانی و مکارم شیرازی تصریح کردهاند که بهائیان کافر هستند.
نتایج حاصل از این تحقیق عبارتند از:
1. فرقه بهائیت به وسیله میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءالله در قرن سیزدهم هجری قمری ساخته شد؛
2. بهاءالله در ابتدا ادعای بندگی خاص خداوند، آنگاه مدعی قائمیت، سپس ادعای رسالت و نبوت و در نهایت مدعی خدایی شد؛
3. فرقه بهائیت دارای احکام و قوانین خاصی به خود در حوزه اصول و فروع دین است؛
4. اصل نخستین در فرقه بهائیت بر اباحیگری و تسامح در امور دینی است؛
5. فرقه بهائیت با مسلماتی همچون واجب الوجود بودن خداوند، خاتمیت دین حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم، ضرورت قیامت و بهشت و جهنم و ... مخالفت کرده است.
1- قرآن مجید
2- خاوری، عبدالحمید اشراق، شرح اقدس، بیجا بی تا.
3- خاوری، عبدالحمید اشراق، قاموس ایقان، موسسه ملی مطبوعات امری.
4- حسینی، سید معصوم، نقد وبررسی فرقه ضاله بابیت وبهائیت، انتشارات بوستان دانش قم،1387..
5- دکتر حمت ، محاکمه و بررسی در تاریخ و عقاید و احکام باب و بهاء، ج 3 ، مؤسسه انتشارات اسلامی، تهران،1345 هـ ش
6- فرمانیان مهدی، آشنایی با فرق تشیع، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، انجمن علمی ادیان و مذاهب قم، 1378 هـ ش
7- کلینی، محمدبن یعقوب، روضه کافی، دارالتعاریف للمطبوعات ، بیروت، 1411 هـ
8- محمدی اشتهاردی ، محمد، ارمغان استعمار، انتشارات نسل جوان قم 1397 هـ ق
9- اشراقات ، بی نا، بی جا، بی تا
10- ویکی پدیا، دانشنامه آزاد اینترنت ، http://fa.wikipedia.org/wiki
[1] . به نقل از محمدی اشتهاردی، محمد، ارمغان استعمار، ص 171
[2] . همان، ص174
[3]. همان. ص173.
[4]. حسینی. سید معصوم، نقد و بررسی بابیت و بهائیت، ص202.
[5]. همان، ص205و 206.
[6]. خاوری، عبدالحمید اشراق، شرح اقدس، ص224.
[7]. محمدی اشتهاردی، محمد، ارمغان استعمار، ص178.
[8]. نساء/82.
[9]. خاوری، عبدالحمید اشراق، شرح اقدس، ص 35 – 37.
[10]. فرمانیان، مهدی، آشنایی با فرق تشیع، ص22.
[11]. خاوری، عبدالحمید اشراق، همان، ص11.
[12]. حسینی، سید معصوم، نقد و بررسی بابیت و بهائیت، ص206.
[13]. اخلاص / 1-4.
[14]. بقرة/255.
[15]. حدید/ 3.
[16]. فرمانیان، مهدی، آشنایی با فرق تشیع، ص203.
[17] احزاب/ 4.
[18]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج8، ص107.
[19]. حسینی، سید معصوم، همان، ص148.
[20] . معارج/ 4.
[21]. محمدی اشتهاردی، محمد، ارمغان استعار، ص241.
[22]. حسینی، سید معصوم، همان، ص226.
[23]. محمدی اشتهاردی، محمد، همان، ص244.
1. خاوری، عبدالحمید اشراق، ص 58 و 59 و 218.
2.دکتر ح-م-ت، محاکمه و بررسی باب و بهاء، فهرست ج 2و3.
[26] . حسینی، سید معصوم، همان، ص 229.
[27] . همان، ص 230.
[28] . همان صفحه 230.
[29] . محمدی اشتهاردی، محمد، همان، ص
[30] . خاوری، عبدالحمید اشراق، همان، ص 38.
[31] . همان، ص 55.
[32] . همان.
[33] . همان، ص205.
[34] . همان، ص 58.
[35] . فرمانیان، مهدی، همان، ص 206.
[36] . خاوری، عبدالمجید اشراق، همان، ص 223.
[37] . همان، ص 130 الی 148.
[38] . همان، ص 64.
[39] . همان، ص104.
[40] . همان، ص 115.
[41] . حسینی، سید معصوم ، ص 263.
[42] . اشراقات، بی نام ص 79.
[43] . همان، ص 80
[44] . همان ص 78
[45] . حسینی، سید معصوم، ص 263 تا 271